eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬حسین حقیقی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و دوم 🔻خطبه ۱۸۳
🌹سهم : خطبه ۱۸۳ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : آفریدگار توانا 1️⃣ خداشناسی ستايش خداوندی را سزاست که شناخته شد بی آنکه ديده شود و آفريد بی آنکه دچار رنج و زحمتی گردد. با قدرت خود پديده ها را آفريد و با عزّت خود گردن کشان را بنده خويش ساخت و با بخشش خود بر همه بزرگان برتری يافت. او خدايی است که دنيا را مسکن مخلوقات برگزيد و پيامبران خود را به هدايت جنّ و انس فرستاد، تا دنيا را آن گونه که هست بشناسانند و از زيان های دنيا بر حذر دارند و با مطرح کردن مَثَل ها، عيوب دنياپرستی را نشان دهند و آنچه را که مايه عبرت است تذکّر دهند، از تندرستی ها و بيماری ها، از حلال و حرام و آنچه را که خداوند برای بندگان اطاعت کننده و نافرمان، از بهشت و جهنّم آماده کرده که وسيله کرامت يا سقوط و پستی است، بازگو نمايند. خدا را ستايش می کنم چنانکه خود از بندگان خواسته است و برای هر چيزی اندازه ای قرار داده و برای هر اندازه ای مدّتی معيّن کرده و هر مدّتی را حسابی مقرّر داشته است. 2️⃣ ويژگيهای قرآن قرآن فرماندهی بازدارنده و ساکتی گويا و حجّت خدا بر مخلوقات است. خداوند پيمان عمل کردن به قرآن را از بندگان گرفته و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است. نورانيّت قرآن را تمام و دين خود را به وسيله آن کامل فرمود و پيامبرش را هنگامی از جهان برد که از تبليغ احکام قرآن فراغت يافته بود، پس خدا را آن گونه بزرگ بشماريد که خود بيان داشته است. خداوند چيزی از دينش را پنهان نکرده و آنچه مورد رضايت يا خشم او بود وا نگذاشته، جز آنکه نشانه ای آشکار و آيتی استوار برای آن قرار داده است که به سوی آن دعوت يا پرهيز داده شوند، پس خشنودی و خشم خدا در گذشته و حال يکسان است. بدانيد همانا خداوند از شما خشنود نمی شود به کاری که بر گذشتگان خشم گرفته و خشم نمی گيرد به کاری که بر گذشتگان خشنود بود. شما در راهی آشکار قدم برمی داريد و سخن گذشتگان را تکرار می کنيد. خداوند نيازمندی های دنيای شما را کفايت کرده و به شکرگزاری وادارتان ساخت و ياد خويش را بر زبان های شما لازم شمرد. 3️⃣ سفارش به پرهيزگاری خدا شما را به پرهيزکاری سفارش کرد و آن را نهايت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده است. پس بترسيد از خدايی که در پيشگاه او حاضريد و اختيار شما در دست اوست و همه حالات و حرکات شما را زير نظر دارد. اگر چيزی را پنهان کنيد می داند و اگر آشکار کرديد ثبت می کند، برای ثبت اعمال، فرشتگان بزرگواری را گمارده که نه حقّی را فراموش و نه باطلی را ثبت می کنند. آگاه باشيد، «آن کس که تقوا پيشه کند و از خدا بترسد» از فتنه ها نجات می يابد و با نور هدايت از تاريکی ها می گريزد و به بهشت و آنچه که دوست دارد، جاودانه دسترسی پيدا می کند. خدا او را در منزل کرامت خويش مسکن می دهد، خانه ای که مخصوص خداست سقف آن عرش پروردگاری و روشنايی آن از جمال الهی و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشينانش پيامبران الهی می باشند. پس به سوی قيامت بشتابيد و پيش از آنکه مرگ فرا رسد آماده باشيد، زيرا ناگهان آرزوهای مردم قطع شده و مرگ آنها را در کام خود می کشد و دَرِ توبه بسته می شود. شما امروز به جای کسانی زندگی می کنيد که قبل از شما بودند و ناگهان رفتند و پس از مرگ تقاضای بازگشت به دنيا کردند. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : خطبه ۱۸۳ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : آفریدگار توانا 4️⃣ ضرورت ياد قيامت مردم! شما چونان مسافران در راهيد که در اين دنيا فرمان کوچ داده شديد، که دنيا خانه اصلی شما نيست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شديد. آگاه باشيد، اين پوست نازک تن طاقت آتش دوزخ را ندارد، پس به خود رحم کنيد. شما مصيبت های دنيا را آزموديد، آيا ناراحتی يکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته، يا در زمين خوردن پايش مجروح شده، يا ريگهای داغ بيابان او را رنج داده، ديده ايد که تحمّل آن مشکل است؟ پس چگونه می شود تحمّل کرد که در ميان دو طبقه آتش در کنار سنگ های گداخته همنشين شيطان باشيد؟ آيا می دانيد وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند شعله ها بر روی هم می غلتند و يکديگر را می کوبند؟ و آنگاه که بر آتش بانگ زند ميان درهای جهنّم به هر طرف زبانه می کشد؟ ای پير سال خورده! که پيری وجودت را گرفته است، چگونه خواهی بود آنگاه که طوق های آتش به گردن ها انداخته شود و غُل و زنجيرهای آتشين به دست و گردن افتد، چنان که گوشت دست ها را بخورد؟ 5️⃣ روش استفاده از دنيا ♦️پس خدا را خدا را ! ای جمعيّت انسان ها پروا کنيد! حال که تن درست هستيد نه بيمار و در حال گشايش هستيد نه تنگ دست. در آزادی خويش پيش از آنکه درهای اميد بسته شود بکوشيد، در دل شبها با شب زنده داری و پرهيز از شکم بارگی، به اطاعت برخيزيد، با اموال خود انفاق کنيد، از جسم خود بگيريد و بر جان خود بيفزاييد و در بخشش بُخل نورزيد که خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را ياری کنيد شما را پيروز می گرداند و قدم های شما را استوار می دارد.» و فرمود: «کيست که به خدا قرض نيکو دهد؟ تا خداوند چند برابر عطا فرمايد و برای او پاداش بی عيب و نقصی قرار دهد؟ » درخواست ياری از شما به جهت ناتوانی نيست و قرض گرفتن از شما برای کمبود نمی باشد، در حالی از شما ياری خواسته که: «لشکرهای آسمان و زمين در اختيار اوست و خدا نيرومند و حکيم است.» و در حالی طلب وام از شما دارد که گنج های آسمان و زمين به او تعلّق دارد و خدا بی نياز و حميد است، بلکه خواسته است شما را بيازمايد که کدام يک از شما نيکوکارتريد. پس به اعمال نيکو مبادرت کنيد، تا با همسايگان خدا در سرای او باشيد که همنشينان آنها پيامبران و زيارت کنندگانشان فرشتگانند و چنان گرامی داشته می شوند که صدای آهسته آتش را نشنوند و بر بدن هايشان هيچ گونه رنج و ناراحتی نرسد. «اين بخشش خداست به هر کس بخواهد می دهد و خدا صاحب بخشش بزرگ است.» من آنچه را می شنويد می گويم و خداوند را به ياری خود و شما می خوانم که او کفايت کننده و بهترين وکيل است. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(100).mp3
11.11M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و دوم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬گمشده ات را زمانی پیدا میکنی که ... 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات نوه (۲) برای ما مهم حذف آموزش های عاشورایی از مراسمات بود و الا عزاداری بدون این گزینه کبریت بی خطری بود که فقط کمی شعله و دود داشت. حاضر بودیم برای استمرار مراسمات در کل محرم و صفر هزینه کنیم به شرطی که منبر نداشته باشد و یا حداقل آخوند نباشد و کت و شلواری های قصه گو باشد. موضوع بعدی که باید به آن می پرداختیم زرق و برق دادن به مراسمات بود . میبایست آنقدر حواشی را پر رنگ می کردیم که اصل موضوع را فراموش می کردند. به عنوان مثال ترویج سیستم های صوتی و موسیقیایی، طبل، سنج، شیپور، علامت، آهن، قمه، شمشیر، تیغ و مدل های نامتعارف عزاداری و کارهای وهن آور از جمله برنامه هایی بود که به آن پرداختیم و در بسیاری از موارد هم موفق بودیم. هیچ وقت کمیت عزاداران برایمان مهم نبود بلکه مهم کیفیت برگزاری بود. هیچ وقت از داد و بیداد و خودزنی های جوانان هراس نداشتیم بلکه تشویق و سرمایه گذاری هم می کردیم. خودمان لطمه و قمه زدن ، داد و هوار کردن و بالا و پایین پریدن را ترویج می دادیم. آنقدر باید این موارد مهم میشد تا از اصل عاشورا غافل شوند و برعکس قول خودشان باید شور را جای شعور می کردیم. که صد البته موفق هم بودیم. بیچاره هایی که از عاشورا و عزاداری فقط داد و هوار کردن بلد بودند. و دلشان به این کارها خوش بود. ادامه دارد ... 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶گوشی‌ آقامصطفی زنگ می‌خورد، اما جواب نمی‌داد. هیچ‌کس هم از او خبر نداشت یا اگر داشت بروز نمی‌داد. از این‌ همه بی‌خبری کلافه😔 شده بودم. آقای پورمیرزایی گفت: «موتور کولر سوخته باید بخرم.» گفتم: «نه، آقامصطفی تو راهه، الان می‌رسه، فعلاً ضروری نیست، امروز برسه از فردا خودش کارهاش رو انجام میده.»🧐 صدای ایشان تغییر کرد. بم‌تر و گره‌دار گفت: «اجازه بدین بخرم بیارم درست کنم، شاید لازم‌تون بشه!»🤔 گفتم: «فعلاً پول ندارم، شاید خودش همین رو تعمیر کنه.» در را باز کرد تا برود بیرون. گفت: «در هم که خرابه!»🧐 با اطمینان گفتم: «بیاد درست می‌کنه.» گفت: «انشاءالله هر چی خیره پیش میاد.» طاها🧑 آمد نزدیکم و گفت: «مامان چه بوی خوبی میاد. شام چی درست کردی؟» گفتم: «یک آبگوشت محلی بارگذاشتم پُر گوشت و خوشمزه، از اون‌هایی که تو و بابا خیلی دوست😋 دارین. تا تو بری حموم و لباس‌هات رو عوض کنی، بابا هم میاد.» بالا بودم و داشتم تماس می‌گرفتم که ام‌البنین آمد. چشم‌ها و بینی‌اش قرمز بود. پرسیدم: «باز حساسیتت عود کرده؟»🤔 گفت: «نه، بچه‌ام مریضه!» قیافه‌اش شبیه عزادارها بود. گفتم: «اگه این‌جوری می‌خوای باشی، پیش من نمون! من خودم به اندازۀ کافی استرس دارم.»🍃🍃🍃 دیدم اشک‌هایش ریخت. پشیمان شدم گفتم: «خدا خیرت بده که اومدی. گفتن آقامصطفی تو راهه، ولی نمی‌دونم چرا نگرانم، بذار نماز بخونم، با هم دخترت رو می‌بریم دکتر.»🌻 🔸گوشی دستم بود و مرتب تماس می‌گرفتم. می‌رفتم بالا از شمارۀ ثابت زنگ می‌زدم، می‌آمدم پایین از گوشی خودم، نزدیک شصت بار تماس گرفته بودم. توی همین اوضاع روحی😞 نابسامان، دایی و زن‌دایی آقامصطفی هم آمدند. گفتند: «چون پدرشوهر و مادرشوهرت نیستن، اومدیم پیشت بمونیم!»🤔 همین‌طور که احوال‌پرسی می‌کردم، با گوشی‌ام تماس هم می‌گرفتم. انگار آداب مهمان‌داری را فراموش کرده بودم. گفتم: «ببخشین شرمنده از صبح نگرانم، هر چی تماس می‌گیرم آقامصطفی جواب نمیده.»🌸 گفتند:« اشکال نداره، راحت باش.» و به‌زور خندیدند. رفتم داخل آشپزخانه که سماور را روشن کنم. زن‌دایی گفت: «تو برو به کارات برس. من چایی دم می‌کنم.»🍃🍃🍃🍃 ادامه دارد ....... 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─