🇮🇷
[📖 #تفسیر_صوتی_قرآن ]
🔺️ مقام معظم رهبری :
💢 #تلاوت را باید با #تدبّر انجام داد.
۱۴۰۲/۰۱/۰۳
هر #روز_تفسیر_یک_آیه قرآن را بشنوید
✋ #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #هر_روز_یک_آیه
🔖 #قرائتی_تفسیر
🔖 #تلاوت_تدبر_قرآن
🔖 #مهار_تورم_رشد_تولید
🔖 #ثامن #جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 150.mp3
6.1M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و پنجاهم خطبه ۱۸۱ و ۱۸۰
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و پنجاهم
┄┄┅┅✿❀✨🌺✨❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه181: (در سال ٣٨ هجری در آستانه جنگ نهروان، امام علیه السلام فردی را فرستاد تا گروهی از کوفیان که قصد ملحق شدن به لشکر خوارج را داشتند و ترسناک بودند بپاید. از او پرسید: « ایمن شدند و بر جای ماندند یا ترسیدند و فرار کردند؟»، مرد گفت: «ترسیدند و به خوارج پیوستند» ، فرمود:)
🔹نكوهش فريب خوردگان از خوارج
🔻از رحمت خدا دور باشند، چونان قوم ثمود آگاه باشيد! اگر نيزه ها به سوی آنان راست شود و شمشيرها بر سرشان فرود آيد، از گذشته خود پشيمان خواهند شد. امروز شيطان آنها را به تفرقه دعوت کرد و فردا از آنها بيزاری می جويد و از آنها کنار خواهد کشيد. همين ننگ آنان را کافی است که از هدايت گريختند و در گمراهی و کوری فرو رفتند، راه حق را بستند و در حيرت و سرگردانی ماندند.
┄┄┅┅✿❀✨🌺✨❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه180 : در سال ٣٨ هجری جهت کمک به محمدبن ابی بکر در مصر در نکوهش یاران، ایراد فرمود.
1⃣ نكوهش كوفيان
🔻خدا را بر آنچه که خواسته و هرکار که مقدّر فرمود ستايش می کنم و او را بر اين گرفتار شدنم به شما کوفيان می ستايم. ای مردمی که هرگاه فرمان دادم، اطاعت نکرديد و هر زمان شما را دعوت کردم، پاسخ نداديد، هرگاه شما را مهلت می دهم در بيهودگی فرو می رويد و درهنگامه جنگ سُست و ناتوانيد، اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند، طعنه زده و اگر شما را برای حلِّ مشکلی بخوانند، سر باز می زنيد. پدر مباد دشمنان شما را! برای پيروزی منتظر چه چيزی هستيد؟ چرا برای گرفتن حقِّ خود جهاد نمی کنيد؟ آيا در انتظار مرگ يا ذلّت هستيد؟ به خدا سوگند! اگر مرگ من فرا رسد - که حتماً خواهد رسيد - بين من و شما جدايی خواهد افتاد، در حالی که من از همنشينی با شما ناراحت و حضورتان برای من بی فايده بود.
2⃣ علل سقوط و انحطاط فكری كوفيان
🔻خدا خيرتان دهد، آيا دينی نيست که شما را گرد آورد؟ آيا غيرتی نيست که شما را برای جنگ با دشمن بسيج کند؟ شگفت آور نيست که معاويه انسان های جفاکار پَست را می خواند و آنها بدون انتظار کمک و بخششی، از او پيروی می کنند! و من شما را برای ياری حق می خوانم، در حالی که شما بازماندگان اسلام و يادگار مسلمانان پيشين می باشيد، با کمک و عطايا شما را دعوت می کنم، ولی از اطراف من پراکنده می شويد و به تفرقه و اختلاف روی می آوريد. نه از دستورات من راضی می شويد و نه شما را به خشم می آورد که بر ضد من اجتماع کنيد، اکنون دوست داشتنی ترين چيزی که آرزو می کنم مرگ است. کتاب خدا را به شما آموختم و راه و رسم استدلال را به شما آموزش دادم و آنچه را که نمی شناختيد به شما شناساندم و دانشی را که به کامتان سازگار نبود، جرعه جرعه به شما نوشاندم. ای کاش نابينا می ديد و خفته بيدار می شد. سوگند به خدا، چه نادان مردمی که رهبر آنان معاويه و آموزگارشان پسر نابغه «عمرو عاص» باشد.
┄┄┅┅✿❀✨🌺✨❀✿┅┅┄┄
شرح حکمت ۴۶ قسمت ۳ ارزش پشیمانی و زشتی غرورزدگی.mp3
3.63M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت46 3⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت46 ( 3 )
🔹 ارزش پشیمانی و زشتی غرورزدگی
🔻 همچنین مولا علی (علیه السلام) درباره ارزش و آثار شرم و حیا در مقابل خدا در حکمت ۲۲۳ می فرمایند: « مَنْ كَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ يَرَ النَّاسُ عَيْبَهُ»
" کسی که حیا لباس خودش را بر تن او پوشانده باشد، مردم عیب او را نمی بینند."
🔻در حکمت ۱۱۳ حیا را درجه اعلای ایمان می دانند و می فرمایند: « لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ » ؛ ایمانی مانند حیا و صبر نیست.
🔻 و نهایتاً در خطبه ۲۲۲ به عنوان الگوی انسان هایی که همواره از خدا احساس شرم و حیا و خجالت و از اعمال شان احساس ندامت دارند، اولیاء خدا و اهل الذّکر را معرفی می کنند و می فرمایند:
« أهلُ الذِّکْر حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا، فَنَشَجُوا نَشِيجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً، يَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ »
" اهل ذکر سنگینی بار گناهان خودشان را روی دوششان حس می کنند، خوب درک می کنند که نمیتوانند به تنهایی این بار را بکشند و با هم شروع می کنند به ناله کردن و گفتگو کردن، ناله دارند در درگاه خداوندشان از جایگاه انسانی که دچار پشیمانی و اعتراف به ناتوانی است. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و نهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:
1.خوارج بر سر کاسه ای که از آنان گرفته می شد، و تازیانه، علف و گیاهان به سختی می جنگیدند. آیا اگر واقعا این افراد ایمان ظاهری هم داشتند، چنین بر سر دنیا با یکدیگر می جنگیدند. این موضوع نشان میدهد جنگ آن ها بر سر مال و ثروت بود.
🔻2.عبیده بن هلال (که از سران خوارج بود ) از کسانی بود که به شناخت انواع شراب ها و روسپی ها چنان مهارتی داشت که از او در این زمینه سوال می کردند و مشاوره می گرفتند همچنین داستانی از ورود او به خانه یک زن شوهر دارد و ارتباط نامشروع با وی نیز در تاریخ نقل شده است. آیا ارتباط نامشروع با زن شوهر دار دلالت بر ایمان می کند؟!!! جالب اینکه او با طرح نقشه ای با یکی دیگر از خوارج از رسوایی این ماجرا می گریزد.
🔻 نکته دیگر اینکه، سران خوارج مانند نفوذی هایی همچون اشعث، پروژه تقدس زدایی از رهبر جامعه اسلامی را پیش می بردند. این موضوع، مطلوب معاویه بود؛ زیرا با پایین آوردن شأن امام در نزد افکار عمومی جامعه و زیر سوال بردن عصمت ایشان، به آسانی میشد با دستورات حضرت مخالفت کرد و سیاست های ایشان را به بند نقد کشید.
🔻برای مثال، عبدالله بن کوا، هنگام اقامه نماز از سوی امام علی، شروع به خواندن قرآن می کرد تا ضمن اتهام شرک به امام، حرمت امام را از بین ببرد و نماز او را به هم بریزد تا به خوبی پروژه تخریب و تقدس زدایی از امام پیش برود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
🇮🇷
#یادداشت
♦️موساد از اذربایجان به عنوان مرکز #جاسوسی ایران استفاده می کند.
♦️ روزنامه اسرائیلی جروزالم پست سالها پیش اشاره کرده است که موساد از آذربایجان به عنوان مرکز جاسوسی ایران استفاده میکند. خبری با این عنوان در روزنامه جروزالم پست که ارائه میکنیم مربوط به ۱۲ سال پیش است.
♦️یکی از اعضای موساد در گفتگو با خبرگزاری تایمز گفته است: اینجا (یعنی آذربایجان) نقطه کانونی برای کارهای ضد جاسوسی است. حضور ما در اینجا ساکت و مخفیانه است و در عین حال در کانون توجه است. ما سال ۲۰۱۱ حضور خود را در اینجا کمی افزایش دادیم. این ما را به ایران نزدیکتر میکند. مرز ایران که تنها چند ساعت از جنوب باکو فاصله دارد، نقطه اصلی جمعآوری اطلاعاتی که درباره فعالیتهای تهران است، میباشد.
وی در ادامه گفت: افرادی هستند که دائماً آزادانه در مرزها تردد میکنند که از اطلاعات زیادی برخوردارند که ما به آن نیاز داریم. لازم به ذکر است که موساد، سازمان اطلاعات ملی اسرائیل، ۲۶ سال پیش به طور رسمی فعالیت خود را در باکو آغاز کرده است.
♦️علاوه بر این، در حالی که رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۹ علناً اعلام کرد که در باکو فعالیتهای امنیتی و اطلاعاتی انجام میدهد، رژیم علیاف تا چند ماه گذشته سعی در انکار وجود آنها در باکو داشت و این ادعا را اتهامات واهی افرادی که میخواستند تنش ایجاد کنند میدانست.
♦️باکو نگرانی ایران را بیاساس میخواند، در حالی که اسرائیل خود نگرانی صحیح و به جای ایران را بدون تردید درست میداند. استفاده اسرائیل از اراضی آذربایجان علیه ایران کار دیروز نیست، این فعالیت سالهاست که ادامه دارد.
منبع: بصیرت
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #موساد_جاسوسی
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #ساجده
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_80
صبح با صدایِ مامان از خواب پاشدم.
+پاشو دیگه....دیرت میشه ها
_وایی مامان....میشه نرم!؟؟ علیرضا اومده منم بمونم خونه
+علیرضا بلند شده به خاطر تو تا برسونتت مدرسه...پاشو
به سختی از جا بلند شدم....چشم هام رو باز کردم و با لبخند به مامانم خیره شدم
_سلام...صبح بخیر
مامانم خندید
+صبح قشنگ اردیبهشتیت بخیر.....من رفتم تو هم پاشو
مامان از اتاق بیرون رفت....از جام بلند شدم...علیرضا تشک و پتوش رو جمع کرده بود گوشه اتاق گذاشته بود.
شروع کردم به حاضر شدن.
چادر و کوله ام رو برداشتم و برای بارِ آخر تو آینه به خودم نگاه کردم.
با لبخند رفتم به سمت پایین.
،،،،،،،،
زنگ تفریح تموم شده بود برگشتم سر کلاس....هنوز همه ی بچه ها نیومده بودن
کنار کوثر نشستم
_چرا نیومدی حیاط
+امتحان ریاضی داریم....نخوندم داشتم ی نگاه به کتاب می کردم
_چیییییییی؟؟؟؟
امتحان ریاضی!
تو هیچی نخوندی! من اصلا نمی دونستم امتحان داریم.
همه بچه ها اومده بودن سر کلاس دیگه
فرزانه یکی از دختر های کلاس رفت روی میز و گفت:
+بچه ها میایید امتحان و کنسل کنیم!؟
سر و صدای بچه ها بلند شد که همه تایید کردن
آتنا+هفته ی پیش گفت هرجور شده امتحان و میگیرم.....کنسل نمی کنه
فرزانه+خب پس یکاری می کنیم نیاد
از جام بلند شدم
_ایول من پایه ام
فاطمه+زشته ساجده
_نمیشه که هیچی نخوندیم
یکی از بچه ها از ته کلاس داد زد
+می خواید من قش کنم
یکی از بچه ها بلند شد و رفت سمت در
+بچه ها من میرم سرویس....حالم بده خانم اومد بگید خطیبی رفته سرویس شاید دیگه نیاد بیرون.
خطیبی از در رفت بیرون و پشت سرش یکی از دخترا با دست پر از خوراکی اومد تو و در رو از پشت قفل کرد.
+بچه ها خانم تو راه پله اس داره میاد.
عجب جمله ی استرس زایی بود.
این چی کار کرد!!!
در و قفل کرد
واییی استرس این در قفل کردنِ خیلی بیشتر از خودِ امتحانه
_بالاخره که باز می کنه
فرزانه+وقت کلاس میره....بعدش نمی تونه امتحان بگیره
دستگیره در بالا پایین شد..
+چرا باز نمیشه!
همه بچه ها داشتن از خنده خفه می شدن
فرزانه+آیی خانم....تو کلاس زندونی شدیم....الان خفه میشیم...اینجا اسکیژن کمه😐😬
آروم گفتم
_فرزانه...اکسیژن!!😐
+خب حالا...همون
همه خندمون گرفته بود و جلوی دهن هامون رو گرفته بودیم صدامون بیرون نره.
صداهای پشت در مشخص بود که بابای مدرسه اومده.
فرزانه که نزدیک در بود...قفل در و باز کرد.
همه سر جامون نشستیم....یک نیم ساعتی معطلی بود.
اما مطمئنا بعدا مدیر بارخواستمون می کنه....سابقه گیر کردن در نداشتیم.
بابای مدرسه فشاری به در آورد و در باز شد.....آقای محمدی بدون اینکه حرفی بزنه و به دبیر نگاه کنه رفت.
دبیر با تعجب اومد داخل.
میز یکی مونده به آخر بودم...کنار کوثر و پشت سرم هم فاطمه و فرزانه.
_خانم امروز مرور داریم.
دبیر+نخیر...امتحان داریم...وقت داره میگذره کتابارو جمع کنید سریع.
_اع خانم من سوال دارم...
میشه صفحه نود و چهار رو توضیح بدید؟
کوثر خوابید رو میز و آروم گفت
+ساجده کتاب همه اش نود صفحه اس ! نود و چهار چیه؟
چشمام درشت شد.
_اع خانم یعنی صفحه هشتاد و چهار
نگاهی به صفحه اش کردم همش چهار تا عکس بود.
دبیر+خب کجاش رو شایسته!؟
_اممم
کوثر+خانم متن زیر عکس رو یک بار بخونید
موج سوالات بود که به سمت اش میومد😂👌....حسابی کلافه اش کرده بودیم
یک دفعه زد روی میز و همه بچه ها از دورش پراکنده شدن.
دبیر+یعنی سوالاتتون نوبره....مثل این می مونه که بیاید بگید خانوووم سه ضربدر پنج جوابش همیشه میشه پانزده
سرم و گذاشتم رومیز و با خنده آرومی گفتم:
_کوثر بپرس وقتی سه ضربدر پنج میشه پانزده
اونوقت پنج ضربدر سه هم میشه پانزده
فاطمه و فرزانه هم شروع به خندیدن کردن.
+دیگه وقت امتحان نیست...نمونه سوال حل می کنیم.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
آخییش....عملیات موفقیت آمیزی بود.
،،،،،،،،
تو نماز خونه نمازم رو با فاطمه و کوثر به جماعت خوندم.
تو راه برگشت از مدرسه بودیم....تمام اتفاقات زنگ ریاضی رو باهم مرور می کردیم و می خندیدیم.
_فردا که دیگه امتحان نداریم!؟
فاطمه+نه...ولی کلا نزدیک امتحانات خردادِ
این چند وقت و فقط باید بشینیم بخونیم
امتحانامون نهایی هم هست
_آییی آرهههه
از کوچه مدرسه که اومدم بیرون ماشین ..................
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_81
از کوچه مدرسه که اومدم بیرون ماشین علیرضا رو دیدم....
_اعع...علیرضا
فاطمه+فکر کنم اومده دنبالت...ما رفتیم دیگه خداحافظ
_اعع کجا
دستشون رو گرفتم و باهم رفتیم سمت علیرضا
_سلام....چرا زحمت کشیدی خودم میومدم
علیرضا+سلام زحمتِ چی...
رو به اون دو نفر هم سلام کرد
لبخندی زدم
+کوثر و فاطمه از دوستایِ صمیمی من
+خوشبختم...خب بریم
فاطمه+بااجازه
علیرضا+بفرمایید بشینید...می رسونیمتون
کوثر+نه مزاحم نمیشیم
_چه مزاحمتی...بیاید
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.
بعد از اینکه فاطمه و کوثر رو رسوندیم رفتیم به سمت خونه.
+خوش گذشت امروز!! تو خیابون به چی می خندیدی؟
گوشه لب ام رو گاز گرفتم.
_ببخشید حواس ام نبود
+چی! من که حرفی نزدم ساجده خانومم
_نه خب می دونم نباید تو خیابون اونجوری بخندم
چیزی نگفت و سکوت کرد....میگه حرفی نزدم!
اما همین حرفی نزدن اش از حرف زدن اش بدتره.
+حالا به چی می خندیدید؟
_به امتحان کنسل کردنمون....هیچ کس نخونده بود
+اعع...شما چرا نخوندی!
_خب من اصلا نمی دونستم امتحان داریم
لبخندی زد
+امتحان چی بود؟
_ریاضی....خیلی سخته
+اشکالی نداره...باهم دیگه تمرین می کنیم.
لبخند عمیقی زدم.
_خیلی هم ممنون
+قربانِ شما
زیر لب خدانکنه ای گفتم و بیرون رو نگاه کردم.
_علیرضا....امشب خونه سجاد دعوتیم.
بریم برای مهسا کادو بخریم؟
+الان که ظهره و شما خسته ای...غروب میریم باهم ان شاءالله
،،،،،،
با حس دستی رویِ سرم از خواب بیدار شدم.
_اع اینجایی
لبخندی زد
+موهای خیلی قشنگی داری
با دست چشمام رو مالیدم
_مبارکه صاحابش
+بله می دونم ...مبارکم باشه👍
از جام بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم.
+ساعت خواب ساجده خانم....ساعت 5 غروبه دختر خوب ، دوباره زنگ نزنی بگی تو رو خدا علی پاشو بیا
من دیگه نمیام....شما همه اش خوابی.
_اعع من کجا همه اش خوابیدم....تو هم که خوابیدی
+نخوابیدم دیگه....مامان بابا زنگ زدن. سلام رسوندن
_سلامت باشن دلم براشون تنگ شده مخصوصا حنین سادات
لبخندی زد
+اونم از دهنش زنداداش ساجده نمیوفته
_الهیی...خواهر شوهر کوچولویِ من
علیرضا باخنده گفت:
+ بلند شو خانوم مگه نگفتی میخوای برای مهسا کادو بگیرم.
_هوم
چشم غره ای رفت
+این صد بار...بله...ب...له
لبخند دندون نمایی زدم کف دستم رو گذاشتم رو قفسه سینه ام
_چشم
+چشمت سلامت ، پاشو حاضر شو من میرم پایین
،،،،،
انقدر توی مغازه های سیسمونی ذوق کرده بودم که علیرضا رو به خنده انداخته بود
_وایی علی اون کفش رو
علیرضا کفش رو تو دست اش گرفت
کتونی آل استار اندازه ی نوزاد
+خیلی خوشگله....
_خیلی
+بیا این ام بخریم...!
تو چشم هاش زل زدم و با لحن شیطونی گفتم.
_برای کی بخریم!
لبخندی زد که پشت بند ش منم لبخند زدم
+برای پسر رفیق ام
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
لبخندم جمع شد
_علیییی
+بله
پوفیی کشیدم و به بقیه جاها سر زدم.
بعد حسابی گشتن با علیرضا از فروشگاه زدیم بیرون.
یک پیراهن صورتی رنگ که اندازه کف دست بود با گل سر ست اش رو برای مهسا خریدیم.
تو ماشین نشستیم و راه افتادیم سمت خونه.
+میگم ساجده رانندگی دوست داری؟
_واییی عاشقشم
خودمو مظلوم کردم چشمامو چپل چوله کردم
_اما کسی بهم ماشین نمیده.....بابا که اصلا....سجاد هم که نگم
+حالا چرا مظلوم نمایی میکنی .... من خیلی رو ماشینم حساسم ولی چه کنم ی خانوم که بیشتر ندارم.
با این حرفاش دلم عجیب قنج می رفت.
+الان میرم توی یک خیابون خلوت باهم تمرین کنیم هنوز یک ساعت به اذان مونده
،،،،،،
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
به این قشنگی که تو شهید شدهای
ما حتی نمیتوانیم بخوابیم ....
#شهید #احمد_عسگری
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️فراموش کردن #صلوات چه مواخذه ای دارد؟
#سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #فرحزاد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟠👈 چگونه گرۀ زندگی انسان باز می شود؟❗️
❤️آیت الله استاد مجتبی تهرانی (ره)
#درس_اخلاق
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
26.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺معجزه ای از #حدیث_شریف_کساء که تازگی رخ داده است!
استادفرحزاد
اللهم عجل الولیک الفرج
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توهین به فرد آمر به معروف 👆👆
🔴عذرخواهی فرد توهین کننده به آمر به معروف در قوچان
🔹فردی که پس از امر به معروف یک خانم محجبه از او فیلم گرفته و برای شبکه های معاند ارسال کرده بود شناسایی و دستگیر شد.
سازمان اطلاعات سپاه آماده هرگونه اخبار و اطلاعات مردمی است
جهت ارتباط با شماره ۱۱۴ یا سامانه پیامکی ۱۱۴۵۱ ارتباط برقرارنمایید.
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💅 کاشت ناخن حرومه؟!🤔
#کاشت_ناخن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ این فیلم جانسوز و تأثیرگذار به سمع و نظر برخی ازمسئولین که خود را بخواب زده اند و همچنین زنان بی حجاب خیابانی رسانده شود شاید بخودشان بیایند و ازاعمال غیر اسلامی و انسانی خود پشیمان شده تا قبل از اینکه به نفرین شهدا گرفتارشوند . 🌷
🔺 مدیونِ هر کس این فیلم را منتشر نکند
و در سطح وسیع نشر دهید
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─