🔹مرحوم حاج سیدمحمد کسایی بدون واسطه، از مرحوم آقا سیدکریم پینه دوز نقل می کند:
«یکی از روزهای سرد زمستان بود. چندین سانتیمتر برف روی زمین نشسته بود و کار و کاسبی به شدت کساد شده بود. آن روز از صبح تا غروب خبری از مشتری نبود؛ اما آقا سیدکریم پینه دوز به امید روزی حلال تا پاسی از شب در مغازه بسیار کوچکش به انتظار می نشیند.
کم کم ساعت از دوازده شب هم می گذرد. و ایشان دلش نمی آید دست خالی به خانه اش برود.
🔹بچه ها تا این ساعت شب با شکمهای گرسنه خوابشان برده بود و خدا را خوش نمی آمد تا آنها صدای باز شدن در را بشنوند و با خوشحالی بیدار شوند، ولی دستهای آقا سیدکریم را خالی ببینند.
آقا سیدکریم مومنی بسیار ساده و بی آلایش بود؛ اما به اندازه همه ظرفیتش، خودش را به خدای سبحان تسلیم کرده بود؛ وظیفه اش را شناخته بود و بی هیچ کم و کاستی به وظایفش عمل می کرد او یاد گرفته بود که باید در هر شرایطی با خدا یکرنگ و یکدل باشد و لحظه به لحظه مراقب بود تا بر طبق معارف و آموزه های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در هر شرایطی آن گونه باشد که خدا می خواهد.
آقا سیدکریم مغازه اش را می بندد و به سوی خانه اش می رود.
🔹سر کوچه، میان برفها و در تاریکی شب می ایستد تا صبح فرا رسد و سپس در را به صدا درآورد.
ایشان در آن حال مشغول ذکر و یاد خدا می شود که یکباره صدایی می شنود:
« آقا سیدکریم! آقا سیدکریم!»
🌹🌹آقایی جلیل القدر در مقابلش همراه با چندین نان تازه و داغ ایستاده بود.
بگیر آقا سیدکریم!
🔹ایشان نانها را می گیرد در حالی که داغی نانها را در آن سرما و برف و یخبندان به حوبی احساس می کند، سرش را که بالا می آورد دیگر آن آقای بزرگوار را در مقابلش نمی بیند.
آقا سیدکریم با خوشحالی به خانه می رود و سر سفره با بچه ها می نشینند لای نانها را که باز می کنند مقداری حلوای داغ و تازه هم به چشم می خورد که عطر و بوی روح افزا و جان بخشی داشت.
🔹خانواده ایشان نان و حلوای باقی مانده را در لای سفره گذاشتند. صبح وقتی بسوی سفره می روند؛ با صحنه ای بسیار عجیب روبرو می شوند، دوباره به همان اندازه نان و حلوایی که دیشب خورده بودند، در سفره بود؛ انگار که دیشب به آن نزده اند !
بچه سیدها دوباره مشغول خوردن نان و حلوا می شوند و به مقتضای سن و سالشان متوجه نمی شوند چه اتفاقی افتاده است.
🔹آقا سیدکریم به خانمش گوشزد می کند که مواظب باشد کسی از این ماجرا بویی نبرد.
او می گفت: نفعشان فقط به این است که هیچ کس از این امر باخبر نشود!
🔹🔹پس از یک هفته، یکی از خانمهای همسایه که به عطر و بویی که گاه در فضای خانه آقا سیدکریم می پیچید مشکوک شده بود.
عاقبت موفق می شود که خانم آقا سید عبدالکریم را به حرف بکشد و کمی از آن نان و حلوا را برای شفای مریض درخواست کند.
هر دو خانم به سراغ سفره رفته و آنرا باز می کنند، اما دیگر هیچ اثری از آن نان و حلوای تازه باقی نمانده بود!
🔹آقا سیدکریم پینه دوز خودش به مرحوم آقای حاج سید محمد کسایی تأکید کرده بود که آن نان و حلوای داغ و تازه به دست
🌹🌹✨ حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری (عج) به من مرحمت شد و اگر خانواده ما توانسته بود جلوی زبانش را بگیرد و رازداری کند، آن نان و حلوای تازه تا آخر عمر برای ما باقی می ماند!»
✍️منبع:باشگاه خبرنگاران
13.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹علی حبّهُ جنّه
✨قسیمالنّار و الجنه
🌹وصیّالمصطفی حقّا
✨امامالانس و الجنّه
#حاج_محمود_کریمی
#غدیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #فضائل_امیرالمؤمنین
۷ روز تا #غدیر
🌹رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله فرمود: «على بن ابيطالب عَلَيْهِ السَّلامُ مِنَى بمنزله دمى مِن بَدَني من تَوَلاهُ رَشَدَ وَ مَنْ أَحَبَّهُ نَهَجَ وَ مَنْ تَبِعَهُ نجا»
🌹 على بن ابیطالب عليهالسلام نسبت به من به منزله خون من در بدن من است. هرکس ولایت او را داشته باشد، رشد میکند و هرکس او را دوست داشته باشد، راهش روشن است و هر کس از او تبعیت کند، نجات یابد.
(مائة منقبة، ص۹۲)
🔻ما باید بیدار باشیم...
✍روزی مردی به دربار کریمخان زند میرود و ناله و فریاد سر میدهد. کریمخان علت را جویا میشود، مرد با درشتی میگوید: دزد همه اموالم را برده است!
کریم خان میپرسد:
وقتی اموالت به سرقت رفت کجا بودی؟!
مرد میگوید خواب بودم! کریمخان میگوید خب چرا خوابیدی که اموالت را ببرند؟ مرد میگوید: من خواب بودم چون فکر میکردم تو بیداری! کریم خان سکوت میکند و سپس دستور میدهد خسارتش را از خزانه جبران کنند و در پایان میگوید:
این مرد راست میگوید، ما باید بیدار باشیم...
📚 منبع: نامآوران دادگر؛ غلامرضا جمالی
📜 مروری بر تاریخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فواد ایزدی: موضوع ایران و آمریکا حلشدنی نیست
♦️آقای ظریف اگر میتوانست این موضوع را حل کند همان ۸ سال این کار را میکرد
هشت سال، «فرصت مذاکره» در اختیار ظریف بود و «خطوط قرمز رهبری» را نیز رعایت نکرد و با وجود تغییر سه رئیسجمهور در امریکا، ناکام ماند، اما امروز در رسانهی ملی در کنار پزشکیان نشسته و با فریاد از «برجام» دفاع میکند و میگوید رئیسی، سه سال است که مردم را دچار «فلاکت» کرده!
کاش اندکی «خجالت» میکشید...
⚠️❌ مراقب باشیم فریب غرب زده جماعت رو نخوریم....
🔻فراموش خانه
✍ظاهراً برای نخستین بار، «میرزا صالح شیرازی» واژه «فراموشخانه» یا «خانه فراموشی» را به عنوان معادل فارسی #فراماسونری انتخاب کرد
❌علت انتخاب این نام، آن بود که اعضا، باید پس از خروج از جلسات لژ، هر آنچه را در جلسه مطرح شده بود، فراموش میکردند و از آن، نزد دیگران، حرفی نمیزدند
📜 مروری بر تاریخ