eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
347 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_58 مریم با دیدن شهاب در منطقه ممنوعه با شتاب ب
🌷 🍂 💜 خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مریم نگفتید اگه مریم میفهمید کشتنم حتمی بود ــــ خواهش میکنم ولی لطفا دیگه از این کارای خطرناڪ نڪنید مهیا سرجایش برگشت نگاهش را به بیرون دوخت شخصیت شهاب برایش جالب بود دوست داشت بیشرت در موردش بداند احساس عجیبی نسبت به شهاب داشت از اولین برخورشان تا آخرین اتفاق که چند ساعت پیش بود مانند فیلمی از جلوی چشمانش گذشت نگاهی به شهاب انداخت که مشغول بیسیم زدن بود کرد هوا تاریک شده بود به خاطر اینکه دیر از شلمچه حرکت کرده بودند دیرتر به پادگان رسیدند موقع رسیدن همه خواب بودندبا ایستادن ماشین مهیا نگاهی به اطرافش انداخت ـــ سید رسیدیم؟ ـــ بیدارید شما ?? ـــ بله ـــ بله رسیدیم بی زحمت همه رو بیدار کنید ـــ حتما مهیا خودش نمی دانست چرا اینقدر مودب شده بود همه دختر ها رو بیدار کرد پیاده شدند خادم ها برایشان اسپند دود کرده بودند بعد اینکه به صف شدند مریم همه خوابگاه ها را بین دانش آموزان تقسیم کرد دختر ها به سمت خوابگاه شهید جهان آرا رفتن خوابگاه بزرگی بود و همه دانش آموزان در حال ورجه ورجه کردن بودند نرجس و سارا تخت های بالارا انتخاب کردند مهیا و مریم هم وسایلشان را روی تخت های پایین گذاشتند بعد نماز و شام همه برای شرکت در رزمایش آماده شدند چون هوا سرد بود همه با خود پتو برده بودند سرو صدای دخترا تمام محل رزمایش را فرا گرفت با شروع رزمایش و صحبت های مجری همه ساکت شده اند رزمایش بسیار عالی بود وتوانست اشک همه را دربیاورد بعد رزمایش شهاب به دانش آموزان تا یک ساعت اجازه داد که در محوطه باشند تا بعد همه به خوابگاه بروند شهاب توی اتاق دراز کشیده بود که محسن کنارش نشست ــــ چته ? ـــ هیچی خسته ام ـــ راستی فک نکن ندونستم برا چی رفتی عکس گرفتی ـــ خب بهت گفتم برا ـــ قضیه شناسایی نبود دختره ازت خواست عکس بگیری نه ؟ شهاب تا خواست انکار کنه محسن انگشتش را به علامت تهدید جلویش تکان داد ــــ انکار نکن شهاب سرش را تکان داد ــــ آره اون ازم خواست محسن لبخندی زد ــــ خبریه شهاب؟؟چفیه با ارزشتو میدی بهش.به خاطرش میری وسط میدون مین شهاب نگذاشت محسن ادامه بدهد ــــ اِدرست نیست پشت سر دختر از این حرفا گفته بشه ـــ ما که چیزی نگفتیم فقط گفتیم اینقدر با خودت درگیر نباش آسون بگیر ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَلٰھمْ‌اَرِنےٖ‌طَلعَة‌الرَشیدھ .. ـ ـ خدایا‌ ..! صورت‌زیباۍ‌مولامونشون بدھ ..💕-! ...🌤 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️⃟📿 : حـاجـی وقتـے عـاشـق خـ❤ـدا بشـے، دیگـہ‌هیـچ گنـاهـے بهـت حـال‌نمیـده...؛ . ✨خیلـے راس میـگفت...؛ اگه‌عاشق‌باشی‌حتی‌... فکر‌گناه‌هم‌نمیکنی... دل‌آقا‌رو‌به‌درد‌نیاریم... 💫|↫ 🌺|↫✋ ● °•| |•° ● ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
•|☕️🌸|• ۺاید ، ڪاش‌یجورے‌بشیم‌ڪہ... وقتے‌آقا‌ماࢪو‌‌میبینہ‌بگہ‌‌꧇ اگہ‌ده‌تامنٺظر‌مثل‌توبود🙂؛ من‌ظہور‌میڪردم‌•🌻🖐🏻✨• . ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت102 سوار ماشین شدیم امیر هم
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 بعد از مدتی امیر و سارا با ۴ تا بستنی تو دستشون اومدن سمت ما امیر: تمام شد حرفاتون ،یا بازم میخواین حرف بزنین ؟ هاشمی: نمیدونم ،اینو باید از خواهرتون بپرسین امیر: والا خیلی سخت میگیریناا منو سارا فقط نیم ساعت صحبت کردیم تازه ازاین نیم ساعت یه ربعش فقط داشتیم همو نگاه میکردیم و میخندیدیم ،اون یه ربع دیگه هم فقط در حال احوالپرسی کردن بودیم با شنیدن حرف امیر همه زدیم زیر خنده بستنیو از دست امیر گرفتم شروع کردم به خوردن همه نگاهم میکردن سارا: وااا آیه همه منتظر جواب تو هستیمااا لبخندی زدمو بلند شدم به امیرنگاه کردم : اگه میشه بریم خونه امیر: هیچی بازبدبخت شدم امشب باید گوشیمو خاموش کنم از هاشمی خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم سمت خونه وارد حیاط که شدیم بوی خورشت قرمه سبزی مامان کل حیاط پیچیده بود وارد خونه شدیم مامان ازآشپز خونه اومد بیرون همونجور که لبخند میزدگفت: سلام بچه ها خسته نباشین ساراپرید تو بغل مامان ،صورتشو بوسید: خیلی ممنونم مامان جون - مامان مهمان داریم؟ مامان : اره عمو اینارو دعوت کردم امشب بیان چیزی نگفتم و رفتم سمت اتاقم که مامان گفت: بی بی هم میاد با شنیدن این حرف خوشحال شدم وگفتم آخ جون غروب با شنیدن صدای زنگ آیفون ازاتاق پریدم بیرون -مامان کیه؟ مامان: بی بی - واییی که چقدر دلم براش تنگ شده بود تن تن در ورودی و باز کردم ازپله هایکی دوتارفتم توی حیاط امیر و بی بی وارد حیاط شدن از خوشحالی دیدن بی بی جیغ کشیدم و پریدم توی بغلش بی بی هم مثل همیشه شروع کرد به نوازش کردن موهام و قربون صدقه ام رفت خواندن و استفاده از پست های کانال بدون عضویت حرام❌❌‼️ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد دانلود بسیار عالی امام‌زمان‌کجای‌زندگیت‌قرارداره؟ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 🌻🌿ـ ـ ـ ـ ـ ✨الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ✨ 🦋 🍃 .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
شبتون مهدوی 🍃🦋 عشقتون فاطمی❤️😍 ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨😍 یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸 التماس دعا 🙏🏻
دوستام برای کانالمون به ادمین پست نیاز داریم🙏🏻 اگر کسی میتونه کمکی بکنه به آیدی زیر پیام بده👇🏻🦋 @ya_ali53
Sibsorkhi-ShahadatImamHadi1399[01].mp3
3.36M
مداحی 🕊✨ حاج حسین سیب‌سرخی چه بی حرم چه باحرم میگیره دستمو زهرا مادرم @az_shohada_ta_karbala
شـہـیـد شـدن دل مـی خـواد ...🕊🍃 @az_shohada_ta_karbala
‏شما رفیقت‌ پیامتو‌سین‌ڪنه🌱 یہ‌ساعت‌بعدجواب‌بده‌ناراحت‌میشے😕 بعدصداۍاذان‌ومیشنوۍسه‌ساعت‌بعد نمازت‌ومیخونےانتظاردارۍخداناراحت‌نشه؟ 😣🥀 @az_shohada_ta_karbala
🌱 یہ‌طوری‌زنــدگےڪن‌ڪه‌ اگه‌توبۍخیالِ‌شهادت‌شدۍ شهادت‌بۍخیالِ‌تونشـه😎✌️ @az_shohada_ta_karbala
【ڪسےڪہ‌اهل‌دنیــانیست! فقط‌با آرام می‌گیرد...】 @az_shohada_ta_karbala
🎞 رفیق شهید : زنگ زد گفت:" سامان همین الان وسایلتو جمع کن،دو روز بریم قــم..." 🕌☺️ گفتم:"بابــک جان میشه چند روز دیگه بریم؟؟!🧐 گفت:"نــه همین الان!🙁 بااصرارم که بود دوتایے راه افتادیم از رشت رفتیم قــم🌸🍃 اونجا ازش پرسیدم:"بابک اینهمه عجله و اصرار براے چی بود؟!؟"🤔😑 گفت:" برای‌فرار‌ازگنـــاه‌! اگه میموندم رشت،دچار‌‌‌‌ ‌یه‌گناه‌میشدم... براےهمین‌اومدم‌ به‌حضرت‌معصــومه(س)‌پناه‌آوردم.💔 @az_shohada_ta_karbala🕊
فردا ۳ پارت از هر رمان گزاشته میشود
مردم‌آزار میدونے ‌کیه؟! اونے ‌که ↯ با گناهاش نمیزاره🚫 بقیه ‌زودتر امام‌زمانشون رو ببینن|• 🍄⃟📕¦⇢ 🍄⃟📕¦⇢ @az_shohada_ta_karbala🕊
شبتون مهدوی 🍃🦋 عشقتون فاطمی❤️😍 ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨😍 یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸 التماس دعا 🙏🏻
*سلامـ آقا جان !* 🤍 دخیل بستہ نگاهمـ بہ جاۍ خالی‌تان مرا گسستہ زِ عالمـ هواۍِ یاری‌تان .. 🤲🏻 🍃♥️ رائحة الحیاة ♥️🍃 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
امام زمان ظهور نکرده 😞 تاخیر ظهور تقصیر کافر ها نیست!!!! تقصیر آمریکایی ها نیست!!☝🏻 تقصیر یهودی ها نیست!!...): تقصیر ما شیعیان هست😔 امید امام زمان ما شیعه ها هستیم ❗❗ امام زمان به خاطر گناه ما اشک می ریزه 😭 نه گناه یه یهودی🥀 از ما توقع داره که اسلام رو به مردم نشون بدیم ❗ اما نه با بی حجابی!!🥺 نه با شلوار پاره تو خیابون 👖 نه با آرایش تو خیابون. 👱🏻‍♀ 👗 👖 بابا امام زمان منتظر گناه نکردن ما شیعه هاست😭 منتظر تلاش ما شیعه ها برای ظهور هست😭 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊