eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
337 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
ببخش‌ڪھ‌‌هدیہ‌ڪم‌آوࢪدم💔! حسیـטּ‌‌ستاࢪھ‌‌ۍعࢪش‌بࢪینم...!
نقل‌اینہ‌:خانوم‌زینب‌دستاشون‌ࢪوگࢪفت: آوࢪدشون‌جلوۍخیمہ‌آقاسیدالشهداء فࢪمود:مـטּ‌‌تونمیام،شمابࢪیدازدایۍتون اجازھ‌‌بگیࢪید😭💔! مـטּ‌‌اینجاوایستادم،خودزینب بیࢪوטּ‌‌ایستادھ‌،هۍمیگہ‌خدایا، نڪنہ‌مـن‌سهمۍنداشتہ‌باشم...💔!
اومدن‌گفتند :دایی!توروخدا همه‌رفتندمادیگه‌زنده‌بمونیم‌ فرقی‌برامون‌نمی‌كنه! اصلاًبگوببینیم‌چرا بچه‌های‌دایی‌حسن‌رفتند؟ چرامانرفتیم؟
جفتشون‌قهركردن..! راهشون‌روگرفتندطرفِ‌خیمه خانم‌زینب‌توخیمه‌است،نیومده‌مبادا داداش‌خجالت‌بكشه‌اگه‌اجازه‌دادシ نرسیده‌به‌خیمه‌زینب‌دیدصداگریه‌داره‌میاد مادربین‌صدتاصدا،صداگریه‌ِبچه‌شو می‌شناسه💔🥀
هی‌داره‌نزدیک‌ترمیشه‌صداهمچین پرده‌خیمه‌روكنارزدندمحكم،بچه‌ان ، قهركردن ،اومدن‌یه‌گوشه‌خیمه، نشستندشروع‌كردن‌خودشون‌روزدن🥀🖤
مادردوتادست‌بیشترنداره‌این‌رو‌می‌گرفت اون‌خودش‌رومیزد••💔 - حالابهچ‌من‌بگیدچی‌شده‌من‌مشكلتون روحل‌کنم :)
با هق هق گفتند 💔 اجازھ‌نداد..!🥀
گفت:بلندشیداین‌دفعه‌خودم‌هم‌باشما میام‌حسین‌تاحالاتوعمرم‌رویِ‌من‌رو زمین‌نگذاشته.اماچون‌جون‌شما درمیونه‌امكان‌داره‌بگه‌نه، اگرگفت‌نه‌یه‌رمزی‌یادتون‌میدم
تا حسین دید زینب داره با این هیبت میاد ..! تودل‌خودش‌گفت - دیگه نمیشه به زینب گفت نه !💔
گفتنددایی‌جان‌مادرت !!💔 حسین‌نشست‌بغلشون‌كرد گفت.به‌جان‌مادرم‌می‌زارم‌برید فقط‌نكنید گریه‌شماجگرم‌روآتیش‌زد🥀💔🖤
شمشیرحمایل‌كردن‌بچه‌ها؎‌دخترشیرخدا سرغلاف‌به‌زمین‌کشیده‌میشداومدن‌ وسطِمیدان !
😭💔 قول‌میدم‌این‌گل‌هاۍزیبام اگه‌بࢪטּازجلوچشمام ازخیمه‌ام‌بیࢪوטּنمیام💔!