eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
346 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"امتحــانات" بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه،🙂اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل مي پرداختيم.📚 يكي از روزهاي تابستان براي گرفتن امتحان ما را زير سايه درختي جمع كردند.📃 بعد از توزيع ورقه هاي امتحاني مشغول نوشتن شديم.📝خمپاره اندازهاي دشمن همزمان شروع كرده بودند.💣يك خمپاره در چند متريمان به زمين خورد، همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سئوالات بودند.🙂 يك تركش افتاد روي ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند.😟 ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت: [برگه من زخمي شده بايد تا فردا به او مرخصي بدهي !]😉😁 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @az_shohada_ta_karbala
🌷شهداهمیشه آنلاین هستند کافیه دلت❤️رو بروزرسانی کنی! اون موقع میبینی که در تک تک لحظات درکنارت بودند و✨ هستند و✨ خواهند بود✨ هرروز زنده نگاه داشتنِ یادِ 🌷شهدا🌷 کمتر از شهادت نیست. •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @az_shohada_ta_karbala
حال‌بد‌‌نتیجه‌انتخاب‌اشتباهه.. درست‌مثل‌وضع‌خراب‌جامعه‌‌که‌نتیجه‌ انتخاب‌اشتباهه! تو‌‌علاوه‌بر‌‌تلاشت‌برای‌خوب‌کردن‌حالت‌ باید‌حواست‌به‌انتخاب‌های‌آیندت‌‌باشه؛ آدم‌اشتباه،مکان‌اشتباه،دیدن‌اشتباه‌ مےتونه‌کل‌مسیر‌زندگیتو‌عوض‌کنه! به‌جایگریه‌و‌ناراحتے‌‌فکر‌کن‌چر‌اینطور‌شد دفعه‌بعدی‌جلوشو‌بگیر. ــــــ ــ ــ ــ ــــــ ــ ــ ــ ـــــــ ــ ــ ــ ‌‌『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @az_shohada_ta_karbala
مقام معظم رهبری ☝️ بسیجی یعنی دل باایمان 💚 مغزمتفکردارای امادگی برای همه میدان ها 💪 (⛓❣) @az_shohada_ta_karbala
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_39 ـــ اومدم زهرا اینقدر زنگ نزن تماس را قطع
🌷 🍂 💜 بسته بندی سبزی ها تمام شده بود همه برای مراسم و نهار به مسجد رفته بودند اما دختر ها آنقدر خسته بودند که ترجیح دادند خانه بمانند و استراحت کنند و عصر دوباره به بقیه ڪار ها رسیدگی کنند وارد اتاق مریم شدند همه ی دخترها خودشان را روی تخت انداختند ـــ تختمو شکوندید! ـــ ساکت شو مریم شهین خانوم که تو حیاط منتظر شهاب بود که بیاید و باهم سبزی ها را به مسجد ببرندمریم را صدا ز د مهیا که به پنجره نزدیک بود پنجره را باز کرد ــــ اِ شهین جونم تو هنوز اینجایی؟ شهین خانم خندید: ـــ آره هنوز اینجام مهیا جان شهاب نهارتونو اورده بیاید ببرید. ـــ چشم خوشکلم ـــ خدا بگم چیکارت کنه دختر من رفتم تا مهیا می خواست چیزی بگوید نرجس از جایش بلند شد ـــ من می رم غذاها رو میارم نرجس که از اتاق خارج شد مهیا روبه مریم و سارا گفت : ـــ یه چیز میگم ناراحت شدید هم سرتونو بکوبید به دیوار من از این عفریته اصلا خوشم نمیاد ـــ عفریته؟؟ ساراـــ نرجس دیگه. فدات مهیا حسمون مشترکه ـــ دخترا زشته ـــ جم کن بابا مریم مقدس نرجس غذاها را آورد نهار قیمه بود مهیا می توانست بدون شک بگوید این خوش مزه ترین و خوش بوترین قیمه ای بود که تا الان خورده بود دخترها تا عصر استراحت کردند و دوباره تا شب بکوب ڪار کردند شب هم مهلا خانم و مادر زهرا هم به آن ها اضافه شده بودند ساعت ۱۱بود که همه کم کم در حال رفتن بودند مریم ــــ میگم دخترا پایه هستید امشب پیشم بمونید ؟ظرفای نهار فردا رو هم باهم بشوریم همه دخترا از این حرف مریم استقبال کردند مادر زهرا بدون اعتراض قبول کرد مهلا خانم هم که از خدایش بود که مهیا کنار مریم بماند.و به شهین خانم گفت که اگر می توانست خودش هم برای کمک می ماند ولی باید همراه احمد آقا به خانه ی آقا احسان بروند و برای مراسم فردا به او کمک کند همه رفته بودن وفقط دخترا وشهین خانم در حیاط نشسته بودند واقعا حیاط بزرگ و با صفایی داشتند محمدآقا و شهاب هم آمدندو روی تختی که تو حیاط بود نشته اند محمد آقاـــ خسته نباشید دخترای گلم اجرتون با امام حسین خیلی زحمت کشیدید شهین خانم ـــ قراره هم امشب بمونن و همه ی ظرفای فردا رو بشورن محمد آقا ــــ پس تا میتونی ازشون کار بکش حاج خانوم ــــ شهین جونم بالاخره یه آب قندبده حالم جا بیاد بعد ازم کار بکش ـــ تا وقتی بگی شهین جون آب قند که نمیبینی هیچ کلی ازت کار میکشم مریم سینی چایی را به سمت همه گرفت به مهیا که رسید مهیا آروم گفت: ــــ خوشکل خانم از حاج آقا مرادی چه خبر و چشمکی زد مریم که هول کرد سینی را که دوتا استکان چایی داشت از دستش سر خورد و روی مهیا افتاد مهیا از جایش بلند شد شهین خانم به طرفش دوید ــــ وای چی شد؟ مریم تند تند مانتوی مهیا را می تکاند ــــوای سوختی مهیا محمد آقا نگران به آن ها نزدیک شد ـــ دخترم حالت خوبه مهیا مانتویش را به زور از دست های مریم کشید ــــ ول کن مانتومو پارش کردی ـــ بده به فکرتم ـــ نمی خواد به فکرم باشی رو به بقیه گفت : ـــ چیزی نیست نگران نباشید چاییا زیاد داغ نبودند... @az_shohada_ta_karbala
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_40 بسته بندی سبزی ها تمام شده بود همه برای مرا
🌷 🍂 💜 محمد آقا شب بخیری گفت و همراه شهین خانم به داخل رفتند شهاب از جایش بلند شد تا به اتاقش برود که مریم صدایش کرد : ــــ شهاب بی زحمت ظرفارو از انباری بیار می خوایم بشوریم ـــ مریم ظرفا یکبار مصرفن لازم نیست بشورید هوا سرده ـــ نه خاک گرفتن باید بشوریمشون ـــ باشه شهاب به سمت انباری رفت ساراـــ میگم مریم راهیان نورمون کی افتاد ?? .ـــ یه هفته دیگه میریم به امید خدا فردا پس فردا اعلام میکنیم ـــ منو زهرا هم میایم مریم با تعجب به مهیا نگاه کرد : ـــ می خوای بیای؟؟ ـــ آره منو زهرا دوم دبیرستان با مدرسه رفتیم خیلی خوش گذشت نرجس_ولی شما نمی تونید بیاد این اردو مخصوص فعالین پایگاه ها هست مریم ـــ من میپرسم خبرت می کنم شهاب ظرفارا کنار حوض گذاشت ـــ بفرمایید ـــ خیلی ممنون داداش . ـــ خواهش میکنم ــــ میگم شهاب برا اردوی هفته آینده مهیا و دوستش میتونن بیان ـــ دوست دارن بیان ??? ــــ آره ـــ باشه میتونن بیان ولی فردا مدارک لازم رو بیارن تا بیمه شن .شبتون بخیر ساراـــ ایول مطمئنم این بار خیلی میچسبه ـــ معلومه که میچسبه.کم چیزی نیست من افتخار همراهی دادم بهتون دختر ها بلند شدند و مشغول شستن ظرف ها شدن مریم به مهیا نگاهی انداخت فکرش را نمی کرد که مهیا بخواهد با آن ها به شلمچه بیاید آن با بقیه دختر ها فرق می کرد با اینکه مقید نبود ،لباس پوشیدنش هم خوب نبود اما هیچوقت مانند بقیه در برابرمراسمات و این عقایدجبهه نمی گرفت مریم مطمئن بود این دختر دلش خیلی پاک تر از آن چیزی هست فکر می کند وامیدوار بود که هر چه زودتر خودش را پیدا کند با پاشیدن آب سرد به صورتش به خودش آمد مهیاـــ به کجا خیره شدی؟ لبخندی زد و جواب مهیا را با شلنگ آبی که به سمتش گرفت داد و این شروع آب بازیشان شد... @az_shohada_ta_karbala
🌱🌼 هروقت دیدیدشیطان‌ازبیرون‌و نَفس‌ازدرون روۍیک چیزۍخیلۍفشارمے‌آورد ۅ وسوسه‌تان‌مے‌کند، بدانیدآنجاخبرۍست! مقاۅمت‌کنید؛گنج‌همان‌جاست....🌸 🌈🕊 @az_shohada_ta_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🕊 🇮🇷 شهیدرجایی درجهنمـ خداجایی‌دارد! کهـ فشاروعذابش مساوی است با... 🕊یادشهداباذکرصلوات @az_shohada_ta_karbala
~🕊 ^'💜'^ توی‌نمازجماعت‌همیشه صف‌اول‌می‌ایستاد. همیشه‌توی‌جیبش‌مهروتسبیح‌تربت‌داشت. گاهی‌وقت‌ها‌که‌به‌هر‌دلیلی توی‌جیبش‌نبود، موقع‌نماز درحسینیه‌پادگان‌د‌نبال‌مهر‌تربت‌می‌گشت. وقتی‌که‌پیدا‌می‌کرد، این‌شعررازمزمه‌می‌کرد: {تاتوزمین‌سجده ای،سربه‌هوا‌نمی‌شوم...} ♥️🕊 @az_shohada_ta_karbala
☂️🎀 *_زیر چتر خدا_* 🎀☂️ --•🌱•-- -〖حواسمان هست؟! اگر شهید نشویم باید بمیریم! راھِ سومے وجود ندارد!🥀〗 🍃♥️رائحة الحیاة♥️🍃 @az_shohada_ta_karbala
اعضاے جدید خوش آمدید🌸 امیدوارم ڪہ همیشہ باهم باشیم و راه امام حسین ࢪۅ ادامہ بدیم💪🏻❤️ رمانے که برای آن دعوت شدید (سرباز‌حضرت عشق)در راهنمایی ڪانال سنجاق شده است🦋 میتونید جستوجو بزنید و پیدا ڪنید🌹
شبتون مهدوی 🍃🦋 عشقتون فاطمی❤️😍 ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨🤍😍 یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸 التماس دعا 🙏🏻
🌱﷽ 『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏ :)!』
[ ومِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ ] وبخشی از شب را در برابر او سجده کن...🌱 |سوره انسان آیه ۲۶| نمازشب یعنی رابطه ی عاشقانه خدا و بنده،❤️ در دل شب که همه جا آرام و بی سرو صداست، همه خوابند😴و کسی بین تو و خدایت قرار ندارد، چقدر زیباست که عاشقانه تو نماز شب میخوانی😍و با خدا مناجات میکنی و خدا نیز بنده اش را در آغوش می‌کشد،💕 تو هستی و خدای خودت، نماز در دل شب نشاط آور است،💛 مومن با نماز در دل شب آرامش می یابد، مناجات شبانه را فراموش نکنیم.☺️ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @az_shohada_ta_karbala
خستہ ازهیـاهوے دنیا سجــاده ام را پهن مےکنم و نماز دلدادگے می خـوانم بہ یادنمـازهاےخالصـانۂ اذان صبح بہ افق دزفول ۴:۳۲ @az_shohada_ta_karbala
مقام معظم رهبری ☝️ بسیجی یعنی دل باایمان 💚 مغزمتفکردارای امادگی برای همه میدان ها 💪 (⛓❣) @az_shohada_ta_karbala
❖شهیدمحمدحسین‌حدادیان:↷¦🌱¦ ↫هرچقدرشهادت‌محسن‌حججی‌شبیه‌روضه‌غارت‌خیمه‌هاوخنجرشمربود؛ ↫شهادت‌محمدحسین‌حدادیان، یادآورگودال‌قتلگاه‌شد...°•༺🥺 ↫آنجاکه‌پیکرش‌راباضربات‌‌پاره‌کردندوده‌هاتیربه‌صورت. ‌بدنش‌شلیک‌کردند.°😰 ↫استخوان‌سرش‌راشکستندوبابی‌رحمی‌تمام‌هرکس‌باهرچه‌در‌دست‌داشت‌به‌این‌شهیدضربه‌زد :(💔 الله‌اکبر⍣ @az_shohada_ta_karbala
~🕊 💞 منتظر مجلس نمی ماند... هرجاکه بودبرای خودش مجلس میگرفت وروضه میخواند❣ گفتم:پسر نکن همه فکر میکنند دیونه شدی🤦‍♂ بالبخندگفت: من حسینم🙃 . عشق من هم حسین است🌸 . دیوانه نیستم من فقط عاشق حسینم💚 ❤️🕊 @az_shohada_ta_karbala