فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.
«آقایِمن🫀🖐🏻»
-بہاَبیانْتَواُمّی|❤️|..
-نہبہواللهکماست👌🏻!
-همہیطایفہی
-منبہفدایتآقا🤞🏻🦋(:
🥀|#جانمارباببیکفن...
۩⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من مظلومترین فرد عالم هستم😔
دلَم خون است....😔
از اینجا دیگه حواس ها جمع باشه، در خونه شیر خواره اباعبدالله، باب الحوائج، گرفتارها، مریض دارها، قرض دارها، شب هفتم، اگه كسی دست خالی برگرده، فقط و فقط تقصیر خودشه، چون از هر طرفی كه برای این آقازاده گریه می كنی،یه نفر دعات می كنه؛ یه طرف مادرش رباب دعا می كنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات می كنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته، یه طرف بابای مظلومش دعات می كنه،
بچه رو دیدی، شیرخواره رو می گن، بوس نكنید، اگه احیاناً كسی بوسش كنه، اینقدر صورت لطیفه، جای لب و دهان این بوسه كننده، رو صورت این بچه می مونه.
...رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت
نه تنها بوسه از یك آه می سوخت
علی لای لای، علی لای لای، لالایی لالایی.
چه كرده آفتاب گرم وقتی
رُخت در زیر نور ماه می سوخت
پریده رنگ و چسبیده زبانت
عطش افتاده با تاول به جانت
اكثر شیر خواره ها رو كه ببینی گریه می كنند، اما این شیر خواره فرق می كنه، یه نگاه كرد،گفت:
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
مخند اینگونه شیرینم به بابا
هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده علی اصغر داره می خنده، چرا ابی عبدالله می گه نخند، لب خشكیده شده
مخند اینگونه شیرینم به بابا
كه خون می ریزد از چاك لبانت
لالایی لالایی، لالایی لالایی، علی اصغرم
یاحسین😭❤️
تورو به حق خون به ناحق ریختہ علی اصغرت یه عنایتے به ما بکن
آقا جان
لحظه مرگم سرم رو در آغوشت بگیر😭
خواستہ بزرگیه
ولی دست نیافتنی نیست
خار در آغوش گل باشد معطر میشود❤️
یه مداح معروف
در خانه اش
در اخرین لحظات زنده بودنش
عطش افتاده بود به جانش
دخترش را صدا زد اما…😭
گفت بابا برام اب بیارید خیلی تشنمه
یه خانم جلوش ظاهر شد
گفت با من کاری داشتید؟؟؟؟
نگاه کرد دید این خانمو نمیشناسه
سکوت کرد
برای بار دوم دخترش رو صدا کرد کمی اب برایم بیاوربابا جان
همون خانم اومد
باز جوابی نداد
برای بار سوم که صدا زد خانم بر گشت
پیرمرد گفت خانم من که دخترم را صدا زدم😞
خانم گفت:حاجی تو یه عمر برای پسرم حسین نوکری کردی😭الان لحظه تلافی من مادره😭😭😭
میگفت خانم جرعه ای اب به من داد
میگفت تابه حال آب به این گوارایی نچشیدم:)
از زبان حاجی میگم↯
لحظه خوردن گفتم فدای لب تشنه ات یا حسین❤️
همون لحظه دیدم خانم جلو من دوزانو نشست گفت
حاجی برای من مادر روضه بخون😭
گفتم به رو چشم .شما بفرمایید روضه چه کسی بخوانم؟😔
گفت روضه عطش علی اصغرم را بخوان💔😭
گفتم بی بی جان . من روضه های زیادی برای شما خوندم. چرا روضه علی اصغر؟
صدای گریه ی مادر بلند شد😭
گفت : شب هفتم محرم همه بچه های من از تشنگی ناله سر میزدند😭
میگفتن العطش
العطش
العطش💔
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
گفت : شب هفتم محرم همه بچه های من از تشنگی ناله سر میزدند😭 میگفتن العطش العطش العطش💔
اما فقط یک نفر بود که چیزی نمیگفت😔