eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
347 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند دیده را یاد امام عسکری دریا کند ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••❀••• 🖤 ••مَـن‌ازپِـدَر،پِـدَࢪَم‌ازپِـدࢪبٌزرگ‌آمـوخت بہ‌جٌـز‌حٌسِین‌مَࢪامَلجَأوپـناهۍنیست..✋🏻‌•• 💔 -•-•-•-•-•-•-•-•-•-• ♥️⃟🌸 صبحتون حسینی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•❬⛓🖤❭•⇣ تصاویری از حال و هوای سامرا در شب شهادت امام یازدهم 🖤شهادت امام حسن عسکری(ع) بر شیعیان جهان تسلیت باد. منبع : آخرین خبر 📓⃟🔗¦⇢ @az_shohada_ta_karbala🕊
⌈❤️🔗⌋ • • مواظب‌دلت‌باش🚶🏻‍♂‼️ وقتۍاز‌خدا‌گرفتیش‌پاڪِ‌پاڪ‌بود . مراقب‌باش‌با‌گناه‌سیاهش‌نکنے آلوده‌اش‌نکنی!! حواست‌باشه‌به‌خاطر‌یه‌چت یه‌لذت‌زودگذر .. یه‌لکہ‌ےِسیاه‌زشت‌نندازےرو‌دلت کہ‌دیگہ‌نتونےپاکش‌کنی💔! ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
• . وابَستِگے‌بھ‌هرچِیز؎‌براۍ‌انسان ضَرر‌دارھ..! چِه‌انسان‌اون‌و‌داشتہ‌باشہ👀. ‌چہ‌نَداشتہ‌باشہ...! تَنھا‌وابِستِگے‌مـُفید‌دَرعالم، وابستگے‌بہ‌خدا‌و‌اولیاءخداست . . اگر‌عَلاقہ‌خودمون‌روبِہ‌خُدا‌واولیـٰائش ‌دَرحدِوابستگےبالـٰابِبَریم♥️'! تازھ‌طعم‌زِندِگے‌وعِشق‌‌رومیفَھمیم‌ واز‌تَنھایے‌وافسُردِگےخـٰارج‌میشیم . . ! 🎤 ‍‌‌⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_135 مهیا با احساس اینکه کسی روبه رویش نشست؛ سر
🌷 🍂 💜 مهیا دستی نوازش گونه بر موهای شهاب کشید. شهاب چشم هایش را از خستگی بسته بود. بعد از مراسم تدفین، به مسجد برگشته بودند و بعد از نماز و نهار، و جمع کردن وسایل؛ با خستگی زیاد، به خانه برگشته بودند. تا می خواستند وارد خانه شوند؛ شهاب دست مهیا را گرفت و او را به طرف تخت که در حیاط بود، برد. مهیا که بر تخت نشست، شهاب سرش را بر روی پاهایش گذاشت و چشمانش را بست. ــ شهاب زشته پاشو... ــ کسی نیست! بزار یکم بخوابم. سرم خیلی درد میکنه... مهیا لبخندی زد و موهای شهاب را نوازش کرد. به چهره شهاب؛ نگاهی انداخت. احساس کرد از تصمیمی که گرفته، مردد شده. در دلش گفت: ــ چطور میتونم دیگه شهاب رو نبینم؟!! قطره اشکی ناخواسته از چشمانش چکید. و بر روی صورت شهاب افتاد. چشمان شهاب آرام باز شدند و به چشمان مهیا خیره شد. آرام گفت: ــ چرا گریه میکنی؟! اشک بعدی روی گونه اش سرازیر شد. شهاب دستش را بالا آورد و اشک هایش را پاک کرد. ــ به مرضیه فکر میکردم! ــ به چیه مرضیه خانم فکر میکردی؟! با بغض گفت: ــ که الان چطور میتونه با جای خالی همسرش کنار بیاد. شهاب با اخم گفت: ــ اولابغض نکن! دوما امیر علی خیلی وقته دست داعش بوده، همسرش کنار اومده بود با نبودش. ــ نه شهاب! الان فرق میکنه! اونموقع ذره ای امید داشت؛ که همسرش برگرده. اما الان... همسرش زیر خاکه و دیگه کنارش نیست. شهاب لبخند خسته ای زد. _ ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا...بل یحیکم عند ربهم یرزقون... و فکر نکنید شهدا مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میگیرند. دل مهیا آرام گرفت. جواب لبخند شهاب را با لبخند داد. تردید داشت برای گفتن حرفش؛ اما باید آن را میگفت. به چشمان بسته شهاب، نگاهی انداخت و گفت: ــ شهاب! ـ تو امروز نمیزاری من بخوابم. بیا برو خونتون خانم... مهیا موهایش را محکم کشید. ــ ای خانم! موهام رو کندی!! ــ خوب کردم سکوت بین هردو برقرار شد. مهیا نفس عمیقی کشید و دوباره شهاب را صدا کرد. ــ شهاب! اینبار شهاب با لحن دلنشینی، که لرز بردل مهیا انداخت؛ گفت: ــ جانِ شهاب؟! مهیا جلوی ریختن اشک هایش را گرفت. ــ چند روز دیگه مونده تا اعزام به سوریه؟! شهاب نگاهی به چشمان پر ازشک مهیا انداخت. ــ مگه من نگفتم، دیگه بحثش رو نکن. من بهت گفتم دیگه نمیرم. پس چرا الان چشمات اشک میریزند؟! ــ برو... آنقدر آرام گفت که شهاب شک کرد، به چیزی که شنید. ــ چی گفتی؟! مهیا با بغض و صدای لرزان گفت: ــ برو سوریه! من نمیتونم جلوت رو بگیرم. شهاب سر جایش نشست. ــ مهیا حالت خوبه؟! لازم نیست به خاطر من این حرف رو بزنی... مهیا اشک هایش را پاک کرد. ــ به خاطر خودم گفتم! برو سوریه... ــ مهیا باور کنم؟! ــ آره! ببخشید که از اولش قبول نکردم. شهاب مهیا را در آغوش گرفت. شانه های هردو از گریه میلرزید. مهیا از شهاب جدا شد. ــ ولی قول بده زود برگردی! شهاب سری به علامت تایید تکان داد. ــ قول بده شهید نشی! شهاب خندید. ــ چرا فک میکنی من شهید میشیم دختر؟! مهیا به چشمان پر از اشک و لبخند شهاب، نگاهی انداخت. ــ اینقدر خوبی که حس میکنم زود از پیش من میری! شهاب بوسه ای بر پیشانیش نشاند. ــ برمیگردم مطمئن باش... ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
AUD-20210730-WA0124.mp3
1.95M
قـــࢪاردلـهــ❤️ـــا زیاࢪت‌عاشۅࢪاシ
🏴♥️🏴 باهم‌دعاےفࢪج‌بخۅنیم🙂🤲🏻 شبتۅن‌الهے🖤 عاقبتتۅن‌زهࢪایێ😍 🏴♥️🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✦دیٓـرگٰاهۍ‌ست‌ڪِہ‌مـٰا‌تِشنہ‌؎دیدٰار‌تـوایـم ✦قَـدرَعنـٰابِنَـمـٰا؛جـُملِہ‌خَـریدارتـوایـمシ...! ❏سوگَـند‌بِہ‌نامَـت‌‌کِہ‌تو‌آرام‌مَنۍ•••ꯁ ❏امامت‌مُۅلاص‌ـآحِب‌الزَّمان"•••♥]
🌷🍃 : نگاه به نامحرم تیری است که انسان را به زمین می زند و سخت بشود که بلند شوی... ⚠️
4925290091.mp3
3.49M
موسیقی:پایان پریشانی💚∞ ●━━━━━━─────── ㅤ ⇆ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ ↻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀صداتون بلند کن 🥀بفهمم که هستی...💔 یاد عزیزترین سردار ایرانی تا ابد در دلها جاودان...🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌱 بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا فاطمــہ الـزهــــرا😢🖤 . . ⇜بانو چادرے ڪہ شدے ⇜مرامت هم چادرے باشد ⇜چادر ڪہ گذاشتے🧕 ⇜وظایفت بیشتر مے شود ⇜گرچہ من مے گویم عشق است🍃 ⇜و خبرے از وظیفہ نیست ⇦چشم هایت بانو?👀 ⇦حواست باشد.. ⇦صدایت بانو? ⇦حواست باشد ⇦قدم هایت... ⇦مبادا رفتارت چادرے نباشد ❁آخر همیشہ مے گویم چادرڪہ سر ڪردے ❁یڪ چادر ظاهرے بر سرت هست🧕 ❁و یڪ چادر باطنے بر دلت..🥀 حواست باشد بانو.. ◥چادرے ڪہ در دستان توست یادگار مادرم زهراست◣😢 ☜مبادا روز قیامت ☜چادر را ازما بگیرند و ☜بگویند...لیاقتش را نداشتے...😔 ☜بانو حواست باشد...🙃 ☜چادر حرمت دارد☞🙂 ✿°°✿یڪ آرزو دارم نگو محال است ڪہ دلم سخت مے شڪند💔 آرزو دارم فرداے قیامت زهرا(س) چادر را با دستان خود سرم ڪند بگوید مال تو...😇🌸 چادر سخت بہ تو مے آید... آرزو است دیگر....💔 من بندہ ے پر توقع خدا.... ببخش مرا زهرا جان... °°✿°°😞 . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا