AUD-20210730-WA0124.mp3
1.95M
قـــࢪاردلـهــ❤️ـــا
زیاࢪتعاشۅࢪاシ
#سلامامامزمانم💚
یہتعریف قشنگبرادلتنگٰی هستڪه میگه:دلتنگۍینی،
میخوٰا؎بمیرۍولۍنمیمیری💔!
حالٰامنمیخوامیهتعریف
قشنگتروجامعـ؏تربگم:
دلتنگیینی،
دلتبراٰآقاتپربزنه،
ولینتونیبریدیدارش!😭
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
بی تاب محرمیمـ 💔
ولی وقتی میگن عہ ²روز دیگہ!
دلهره ڪہ نہ!
عذاب وجدانی از جنسـ دلهره !💔
حسیݩ انقد دل مارو بردھ🚶♂•
ڪہ نگرانی اینکہ یهو اتفاقی بیوفته دستم بہ محرمش نرسہ اما از شرمندگۍ ڪہ با این چشمانۍ کہ براش گریہ میڪنم آلودھ به گناھ باشہ !
با این زبونۍ ڪہ قرارھ حسین حسین بزنمـ آلودھ به گناھ باشہ !
چرا ؟!
یڪی میگفٺ هر اتفاقی کہ افتاد از جملہ دلت گرفٺ بگو حسین🖤`
همگۍ با همـ :🖐
یٰاحــسیݩ🖤
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت151 گفت: همه این شهدا برای د
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق
#ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿
#پارت152
روزتاسوعا ،روزرفتن علی بود
علی گفته بود که زود برمیگرده ،گفته بود واسه اربعین میاد تا باهم به کربلا بریم
یه روز قبل ازرفتنش رفتیم و کارای پاسپورتمون و انجام دادیم
بعدش رفتیم خرید برای سفرمون
شام و باهم بیرون خوردیم و رفتیم خونه پدر علی
اوضاع خونه زیاد خوب نبود
مادرش کنار سجاده اش نشسته بود و دعا میخوند و اشک میریخت
همه سکوت کرده بودن
هیچ کسی تا صبح پلک روی هم نگذاشت
علی ساعت ۱۰پرواز داشت
بعد ازنماز صبح
شروع کردم به مرتب کردن وسیله هاش داخل ساک
علی هم یه گوشه نشسته بود و نگاهم میکرد
بعد از مدتی بلند شد و لباسش رو پوشید
با دیدنش توی لباس سپاه گریه ام گرفته بود
خواستم صبورباشم ،خواستم نشکنم ،،اما نشد ...
چه طورتحمل کنم دوریتو
چه طورتحمل کنم ندیدنت رو
چه طورتحمل کنم نشنیدن خنده ها تو
اصلا زنده میمونم؟
اصلا بدون تو چقدر میتونم تحمل کنم؟
علی: آیه جان آماده شو بریم خونه شما ازباباو مامان خدا حافظی کنم
_باشه
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊