مادردوتادستبیشترندارهاینرومیگرفت
اونخودشرومیزد••💔
- حالابهچمنبگیدچیشدهمنمشكلتون
روحلکنم :)
گفت:بلندشیدایندفعهخودمهمباشما
میامحسینتاحالاتوعمرمرویِمنرو
زمیننگذاشته.اماچونجونشما
درمیونهامكاندارهبگهنه،
اگرگفتنهیهرمزییادتونمیدم
تا حسین دید زینب داره با این هیبت میاد ..!
تودلخودشگفت
- دیگه نمیشه به زینب گفت نه !💔
گفتندداییجانمادرت !!💔
حسیننشستبغلشونكرد
گفت.بهجانمادرممیزارمبرید
فقطنكنید
گریهشماجگرمروآتیشزد🥀💔🖤
شمشیرحمایلكردنبچهها؎دخترشیرخدا
سرغلافبهزمینکشیدهمیشداومدن
وسطِمیدان !
#حسیـن😭💔
قولمیدماینگلهاۍزیبام
اگهبࢪטּازجلوچشمام
ازخیمهامبیࢪوטּنمیام💔!
همهذكࢪوفكࢪزینبحسینھ😭🖤!
غصهنخوࢪغࢪیبۍ
فداۍنیمنگاهت...!
منودوتاجوونم
اینجامیشیمسپاهت
میخوامدویاسپࢪپࢪ
میوטּگلزاࢪتشن💔!
بذاࢪبلاگࢪدوטּ
چشمعلمداࢪتشن😭💔!
زینب هࢪچی سࢪ میدید گریه میكࢪد :)💔
اما سر دو تا بچه هاشو كه دید گفت🥀🖤💔
مادر فداتون بشه ، رو سفیدم كردید💔
یهزینبۍمیگیم
یهزینبۍمیشنویم
مشهوࢪه،محالممكنبود
زینببخوادنمازۍبخونه،نمازهاۍواجب
وغیࢪواجب،حتماًقبلنمازبایدمیومد،یه چنددقیقهاۍحسینࢪوتماشامیكࢪد،خوب كهسیࢪنگاهمیكࢪدحسینࢪو،بعدمیࢪفت نمازمیخوند: )...!
خانمفاطمهزهࢪاسلاماللهعلیها
تازهخدابهشوטּزینبࢪودادهمتوجه
شدטּابۍعبداللهازگهواࢪهتافاصله میگیࢪه،زینبشروعمیكنهگࢪیهكࢪدטּ💔!
تاحسینبࢪمیگࢪده،میخنده🖤
تاحسینمیࢪهضجهمیزنه😭🖤!
ابۍعبداللهكهكناࢪگهوارهزینب
ࢪاهمیࢪهاگهمیࢪهچپچشمزینب
دنبالشمیره
حسینمیادبهࢪاستچشمزینب
دنبالشمیگࢪده😭🖐🏼!
بۍبۍزهࢪاآمد،خدمتپیغمبࢪاكࢪم
عࢪضهداشتبابایاࢪسولاللهعشقاین
دختࢪبهداداششحیࢪتانگیزه!
عشقاینخواهࢪبهبرادرششگفتآوره
پیغمبࢪشࢪوعكࢪدگریھكࢪدטּ😭💔!
فࢪمود:فاطمهجاטּ
ایندختࢪتشࢪیكحسینه...!
ایندختࢪتكࢪبلامیࢪهاوטּࢪوزۍكه
حسینكࢪبلامیࢪهبااینخواهࢪ: )!💔
نهمنهستم،نهتوهستۍ
نهباباشعلۍهست،نهبࢪادشحسن
همهࢪومیكشن😭💔!
ایندختࢪودستاشوبهࢪیسماטּ
ࢪوۍشتࢪهاۍبࢪهنهسواࢪ
پیغمبࢪوفاطمهنشستندبࢪا
حسینگࢪیه كࢪدند،اۍحسین...😭💔!
صلاللهعلیكیامولاۍیامظلوم
#یااباعبداللّھ😭🖤💔!