منِناشناخته.
فردا به نیت شما به نیت یاری اسلام و مقاومت، به نیت اثبات عشق ان شاءالله میآییم ((:❤️✌️🏻
آقا باورم نمیشه دارم میرم🥲
چون امروز مراسم سالگرد بابا بزرگمه
خیلی دودل بودم
گفتم اینجوری به نیت پدربزرگ برم
روحش شادتره :)))
https://eitaa.com/59674210/567
همیشه زندگی باب میل آدم نمیشه (:
همیشه نمیشه اونی که باید ...
منِناشناخته.
https://eitaa.com/59674210/567 همیشه زندگی باب میل آدم نمیشه (: همیشه نمیشه اونی که باید ...
من دوباره زنده میشم
وسط این حجم از گرفتاری
من دوباره خودمو میسازم
وسط این همه ویرونی (:
خدا امتحان سختی ازم میگیره
هیچوقت آدما نمیتونن بقیه رو درک کنند
شاید یه مسئله به ظاهر ساده باشه
یا شایدم او نظر بعضيا ساده نباشه
مثل این که گوشی منو دزدیدن
ولی حول و حواشی این ماجرا
داره سختی های دیگهای هم بهم میرسه
و این درد داره🤌🏻
ولی سومین گوشیمو میخوام با پول خودم بخرمدیگه👩🏻🦯
خلاصه به مردم چه مذهبی چه غیر مذهبی
خوش گمان نباشید.
با همین نگاه من، گوشیمو زدن!!
#روایت_نویسی
هر وقت دیدی داری به چیزی اهمیت میدی که ارزش انرژیت رو نداره؛ به خودت بگو: آرامشم مهمتره، و دیگه بهش فکر نکن..🙃🤎
منو میگی؟!
منتظرم بهم بگن تو
میزنم زير گریه.
این ورژن ضعیفم رو دوست ندارم
اما خیلی شدید آسیب پذیر شدم.
روز به روز آدم آب دیدهتری میشم.
گاهی به این فکر میکنم که کاش بقیه منو بابت اشتباهاتم کمتر مواخذه کنن
چون من تو ذهنم بارها و بارها با خودم دعوا میکنم، بزن بزن میکنم
با خودم حرف میزنم و گریه میکنم
گاهی تو همين دعواها بغلش میکنم
و بهش حق میدم.
اما باز این چرخه ادامه داره
و کاش کسی بیرون از من دوباره این چرخه رو ادامه نده.
چون مضاعف خسته میشم.
اگه اشتباه نميكرديم
قدرت درك امروز رو نداشتيم
و اگه قدرت درك امروز رو داشتيم
كه اون اشتباهات رو نميكرديم!
در نتيجه
ما ناچاريم يكسرى خطاها رو انجام بديم
تا ياد بگيريم
تا بزرگ بشيم
تا تجربه كسب كنيم
و با فراگيرى اين مهارت ها
براى برداشتن قدم هاى بهتر در آينده آماده بشيم
سرزنش و نقد و قضاوت گذشته خودت
هيچ سودى نداره و فقط باعث تعميق مشكلات امروزت ميشه
چون با اين خودخورى ها
روحيه و اعتماد به نفست هم لطمه ميخوره
و حال خوب رو ازت ميگيره
پس رها كن هرآنچه كه بر تو گذشته
و روى زمان حال و زندگى امروزت تمركز كن.🌱
-سپهرخدابنده
پ.ن: رفیقانه (:🫀
وقتی برای یه مشکل مشترک
داریم کل تهران رو میگردیم🥲🤌🏻
جمعه صبح یه خواب دیدم
حس و حالش خیلی واقعی بود
خیلیییییییییییییی زیاد.
خواب دیدم با مجنونِ حیدر رفتيم کربلا
یه جایی با چندتا عراقي گفت و گو کرديم
برامون تا حرمماشین گرفت
تا رسیدیم چشمم خورد به گنبد قمر بنی هاشم
ولی دست رو قلبم گذاشتم و سه بار گفتم
السلام علیک یا اباعبدالله :)))
بعدشم اینقدر از شدت ذوق و شوق
گریه کردم که بیهوش شدم.
خیلی خواب قشنگی بود😄
منِناشناخته.
خدایا شکرت که از دلهامون باخبری :)🩹❤️
خدایا شکرت
که حداقل آدم دغدغهمندی هستم :)🌾