⚡️ادامه نقد نامه عمر به معاویه
(لینک: قسمت اول)
نکته جالب این که جاعلان نتوانستهاند، داستان و راه حلی برای انتقال این نامه از عبدالله بن عمر به دیگران دست و پا کنند و آن را مسکوت گذاشتهاند. در ابتدای گزارش بیان شده که یزید نامه را در خلوت و به صورت مخفیانه به عبدالله بن عمر نشان میدهد. سوال این که: عبدالله چگونه توانسته است اظهار کفر و بتپرستی و نفاق خود و پدرش را به دیگران انتقال دهد و با نسخهبرداری از آن نامه طولانی، آن را در اختیار دیگران قرار دهد، آن هم با کسانی همچون ابوسعید خدری یا سعید بن مسیب که با امویان رابطه خوبی نداشتهاند؟!
از اینها گذشته چه ضرورتی داشته است که عمر بن خطاب این همه کفریات و جنایات را با جزئیات برای معاویه بنویسد و آن را با پیک برای وی تا شام بفرستد، آیا او احتمال افشای این نامه را نمیداده است؟!
مرحوم مجلسی اگر به همین موضوع بسنده میکرد، کتابش را به این جعلیات آراسته نمیکرد.
اما داستاننویس این گزارش، خوب از پردازش آن بر نیامده است و عبارتهای ضد و نقیضی نیز در آن وجود دارد. مثلا در بخشی از این نامه، عُمَر، خداوندی خدا را رد میکند و بندگی بتها را میپذیرد و به لات و عزی که دو بت معروف در نزد عرب جاهلی است، قسم یاد میکند، اما در عین حال در صدر نامه، کلام خود را با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمن الرَّحِیمِ» آغاز میکند در حالی که مطالب نامه کاملاً خلاف این آغاز است و با سرّی بودن نامه، هیچ منعی بر عمر نبوده که کلام خود را با بسم الله آغاز نکند.
یا در جایی دیگر وقتی میگوید عمر به زور امام علی(ع) را برای بیعت برد، پس از آن که امام او را تهدید میکند، عمر امام علی را با تعبیر امیرالمومنین خطاب می کند. در ادامه نیز داستانی بچه گانه از امتناع امام از بیعت با ابوبکر و نقشهی عمر برای ظاهرسازی آن بیان میکند که پرداختن به آن تنها متن این یادداشت را مانند خود نامه طولانی میکند.
متأسفانه داستانپرداز این نامه، وقایع هجوم به خانه امام علی(ع) و مضروب شدن حضرت فاطمه(س) را به گونهای به تصویر کشیده است که گویا امام علی(ع) در گوشهای از خانه پنهان شدهاند و پس از آنکه حضرت فاطمه چندین بار مضروب شده و فرزندشان سقط میشود، تازه از خانه خارج میشود و فقط از همسرش میخواهد که مردم را نفرین نکند چون عذاب الهی نازل میشود.
خلاصه اگر کسی یک بار عالمانه تمام این نامه طولانی را بخواند تردیدی در جعلی بودن آن نمیکند.
..........
@azadpajooh
نقد روضهی "میخ در"
✍مهدی مسائلی
پیش از این در باب نقد روضههای فاطمیه به بررسی نامه عمربنخطاب به معاویه پرداختیم.(اینجا) در این یادداشت قصد بررسی روضه معروف «میخ در» را دارم. قبل از آن، تأکید کنم که بنده درصدد نفی مطالب تاریخی مربوط به فاطمیه نیستم و عدالت اقتضا میکند که از یک نقد جزئی نتیجه کلی گرفته نشود.
روضه «میخ در» روضهای است که در حدود صد سال اخیر رواج یافته است و برای آن منبعسازی شده است. برای این داستان دو استناد وجود دارد که هیچکدام وجه تاریخی ندارند. یکی بیتی از شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی(۱۲۹۶-۱۳۶۱ق) است که در آن میگوید: «و لست ادری خبر المسمار/ سل صدرها خزانة الاسرار» (یعنی: من داستان میخ در را نمیدانم، از سینهاش مخزن الاسرار بپرس.) این شعر قابلیت استناد علمی ندارد، همچنانکه در آن تردید نیز وجود دارد و شاعر نمیخواهد درباره روضهای که شنیده قضاوت تاریخی کند.
اما منبع دوم و انحصاری این داستان، کتابی به نام «مؤتمر علماء بغداد» است. در قسمتی از آن آمده است:
«...وقتی فاطمه(ع) پشت در آمد تا عمر و حزبش را برگرداند، عمر فاطمه را بين در و ديوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد و ميخ در به سینهی زهرا فرورفت. فاطمه فریاد كشید: پدر! یا رسول الله...»( مؤتمر علماء بغداد، ص۵۰)
کتاب «مؤتمر علماء بغداد» براساس داستانی فرضی و ساختگی نوشته شده است که مناظره گروهی از عالمان شیعه و سنی را نزد ملکشاه سلجوقی در قرن پنجم هجری گزارش میکند. این کتاب اولینبار در سال ۱۹۷۷ م در کراچی منتشر شده است. داستاننویس این کتاب، گزارش آن را به مُقاتِل بن عَطیّه (وفات: ۵۰۵ق) داماد خواجه نظامالملک طوسی نسبت داده است و از زبان او داستان خود را ارائه میکند. براساس این داستان مناظرهای برای اثبات حقانیت شیعه یا سنی به مدت سه روز در بغداد درمیگیرد و در پایان مشخص میشود كه مذهب تشيع حق است. لذا سلطان ملكشاه و وزيرش نظامالملک طوسی و شماری از فرماندهان نظامی و اركان دولت، شیعه میشوند.
اما به چه علت داستان این کتاب را فرضی و ساختگی مینامیم؟
مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب «مَأساةُ الزّهراء(س)، شُبَهات و رُدود» که آن را به قصد دفاع از روضههای فاطمیه نوشته است، به نقد کتاب «مؤتمر علماء بغداد» میپردازد و با ارائه دلایل زیر این کتاب را داستانی ساختگی میداند:
● شيوه بيانی: ادبیات این کتاب امروزی است و در موارد زیادی، تعابيری دارد كه در آن برهه از زمان متداول نبوده است. وی بیش از ۱۸ مورد از ادبیات امروزی این کتاب را از باب نمونه برمیشمرد.
●تعبیرهای سطح پایین: در اين كتاب عباراتی آمده كه سستی و ضعف آن نمايان است. وی نمونههایی را برمیشمرد.
● اشتباهات دستوری: در اين كتاب اشتباهات دستوری و ادبیاتی متعددی دیده میشود. وی مواردی را ذکر میکند.
● شاه جاهل دوستدار علم: چهرهای که این کتاب از ملکشاه ترسیم کرده، به گونهای است که گویی وی در يک جزيرهای زندگی كرده و به تازگی وارد جهان اسلام شده است و حتی از وجود طایفهای به نام شيعه- كه طبق گزارش کتاب نیمی از مسلمانان زير سلطهی اویند- خبر ندارد و بلكه معنای واژه شيعه را نمیداند تا چه رسد به ساير قضایای تاريخی.
● ترور ملكشاه و وزيرش: این کتاب ترور خواجه نظامالملک و ملکشاه را به خاطر شیعه شدن آنها مطرح میکند. موضوعی که حقیقت تاریخی ندارد. ابناثير داستانی نقل میكند كه به موجب آن، شخص ملكشاه برای قتل وزیرش دسیسهچینی كرد اما او، خود در اثر بيماری درگذشت.
● علمای ساختگی: به گفته این کتاب بيست دانشمند شیعه و سنی در این مناظره حاضر بودند ولی از هیچکدام نام نمیبرد، فقط اسم چهار عالم را میآورد که اسم همهی آنها فرضی است و اطلاعات تاریخی ندارند.
● استدلالهای نادرست: سید جعفر مرتضی سپس مواردی متعددی از اشتباهات تاریخی و استدلالهای نادرست کتاب را بیان میکند که طبق سناریوی داستانی آن، علمای اهلسنت در مقابل آنها مغلوب شدند و هیچ پاسخی نداشتند.
🔻افزون بر سید جعفر مرتضی عاملی، جناب دکتر حسن انصاری نیز در یادداشتی استدلالهایی درباره ساختگی بودن کتاب مؤتمر علماء بغداد مطرح میکند و آن را اثر مرحوم سید مرتضی رضوی کشمیری میداند.
ممکن است کسی ساختگی بودن این کتاب را ردی بر گزارش "میخ در" نداند و آن را مطلبی تاریخی قلمداد کند که در غالب داستانِ فرضی کتاب منعکس شده است، ولی خیلی بعید بلکه غیر ممکن است که علمای شیعه تا عصر حاضر چنین گزارشی را ندیده باشند اما داستاننویسی در زمان معاصر به آن دسترسی پیدا کند. این نکته را باید در نظر گرفت که دغدغه بر نقل نقل چنین گزارشهایی در برهههایی از تاریخ تشیع، به خصوص عصر صفویه، زیاد بوده است و تعداد زیادی از آثار مطاعن در این زمانها نوشته شده است ولی هیچکدام چنین مطلبی را نقل نکردهاند.
..........
@azadpajooh
📚نسخه دیجیتال کتاب "عدالت در عداوت" در پژوهان منتشر شد
یکی از بزنگاههای عدالت، هنگام دشمنی و مخالفت بروز مییابد. بسیاری از مردم فقط در وضع عادی میتوانند عدالت را رعایت کنند؛ اما در امتحان دوستی و دشمنی، از سر غفلت یا عمد، عدالت را پایمال میکنند. برخی هم در عرصۀ دشمنی، عدالت را به رسمیت نمیشناسند؛ ولی باطلبودن جبهۀ مقابل، مستلزم مشروعیت همۀ روشهای مبارزاتی نیست...؛ دشمنان و مخالفان نیز حقوقی دارند که حفظ عدالت در گرو توجه به آنهاست. بعضی از روشهای اظهار دشمنی نیز با برخی از دستورهای اخلاقی یا مصالح دینی در تزاحم هستند. این روشها هرچند تعدی به حقوق دشمن به حساب نیایند، از نظر اسلام غیراخلاقیاند، با ارزشهای دینی قابل جمع نیستند. این کتاب از لوازم رعایت عدالت در هنگامههای دشمنی و تخاصم بحث میکند.
✍️نویسنده: مهدی مسائلی
📚ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
✅مطالعه در اپلیکیشن پژوهان
🌐https://pajoohaan.ir/document/6557-
.......
@azadpajooh
⚡️از جعل روز وفات ام البنین تا نسبت شهادت به ایشان
✍مهدی مسائلی
در تقویم رسمی کشور ۱۳ جمادیالثانی به عنوان روز وفات حضرت ام البنین تعیین شده است درحالی که روز وفات ایشان در کتابهای تاریخی و حدیثی ذکر نشده است. به نظر میرسد این انتساب برگرفته از کتابی به نام «أم البنين سيدة نساء العرب» باشد که نویسنده آن یکی از خطبا و منبریهای معاصر اهل عراق به نام سيد مهدی سويج (١٣٤٩- ١٤٢٣ق) است.
وی در كتاب خود آورده است:
«در موارد متعدد و مواقع زيادی تاريخ وفات امالبنين(ع) را از من پرسیدند و من نیز از تعدادی از صاحب نظران در اينباره سؤال كردم، ولی جواب من و جواب کسانی که من از آنها پرسیدم یکی بود: اثری از ذکر وفات یا سال آن وجود ندارد.
تا اینکه روزی كتابی را مطالعه میكردم در ذهنم آمد كه در اين كتاب قصيدهای درباره حديث كساء ذكر شده است كتاب را بررسی میكردم تا قصيده را پيدا كنم، ناگهان در شرحی كه مؤلف كتاب بر قصيده مزبور نوشته بود، به خبر وفات امالبنين(ع) برخوردم. كتاب مزبور خطی و روی برگهای قديمی نوشته شده بود و تاريخ كتابت آن به سال ۱۳۲۱ قمری بر میگشت. نام كتاب كنزالمطالب و نام مؤلفش نيز علامه سيدمحمدباقر قرهباقی همدانی بود. مؤلف، كه خداوند مقام او را بالا ببرد، گفته است... در كتاب اختيارات از اعمش نقل شده است كه میگويد: روز سيزدهم جمادیالثانی كه مصادف با روز جمعه بود، بر امام زينالعابدين(ع) وارد شدم. ناگهان فضل بن عباس (ع) وارد شد و در حالی كه گريه میكرد گفت: جدهام امالبنين(ع) از دنيا رفت. شما را به خدا به اين روزگار فريبكار نگاه كنيد كه چگونه خاندان كساء را در یک ماه دوبار دچار مصيبت كرد! پس از چندی از خبر ديگری مندرج در حاشيه كتاب «وقايعالشهور و الأيام» تأليف بيرجندی اطلاع يافتم كه به نقل از اعمش نوشته است: در سيزدهم جمادی الثانی و در سال ۶۴ قمری امالبنين(ع) وفات كرد.»
🔹درباره این ادعا به نکات زیر توجه کنیم:
۱. از کتاب كنزالمطالب اطلاعی وجود ندارد و غیر از این گزارش اثری از آن در جایی دیگر دیده نشده است. نویسنده آن سيدمحمدباقر قرهباقی همدانی که با وصف علامه از او یاد میشود، نیز ناشناخته است و مشخص نیست چه کسی است. با این حال بر فرض وجود، کتابی متأخر و مربوط به قرن چهاردهم است.
2. در نقل این گزارش ادعا شده که این خبر «در كتاب اختیارات از اعمش نقل شده است.» کتاب اختیارات نیز کتابی ناشناخته است، اما هیچکدام از کتابهایی که عنوان اختیارات دارند، چنین گزارشی را نقل نکردهاند و اصلا ارتباطی به این موضوع ندارند.
3. نویسنده ادعا کرده است که پس از چندی در حاشیه کتاب وقايعالشهور و الأيام تأليف بيرجندی نیز انتساب وفات در سیزدهم جمادي الثاني به اضافه تعیین سال آن(سال۶۴ق) را دیده است. ولی با مراجعه به همان چاپی از کتاب وقايعالشهورکه وی برمیشمرد، چنین حاشیهای در کتاب دیده نمیشود.
۴. چرا باید هم منبع متأخر و هم منبع اصلی مورد ادعا، از دسترس همه علما پنهان باشند و کسی امکان مراجعه به آنها را نداشته باشد؟!
جاعلان حدیث و گزارشهای تاریخی برای پنهان کردن دروغشان معمولا تدبیری به خرج میدهند و گزارشها را به کتابهایی نسبت میدهند که در دسترس نیستند؛ حال یا این کتاب زمانی وجود داشته و الان وجود ندارد یا اصلا وجود خارجی ندارد.
برپایه این نکات، احتمال جعل تاریخ وفات امالبنین بسیار قوی است و تردید در آن است که چه کسی این جعل را انجام داده است.
اما عدهای نیز در روزگار کنونی جعل را کمی آشکارتر انجام میدهند، بدین صورت که دروغهایشان را به کتابهای موجود و در دسترس منتسب میکنند و تکیهشان به این است که مخاطب حوصله یا امکانات مراجعه به منابع را ندارد.
گاهی نیز فردی گزارشی را در کتابش جعل میکند، بعد چندین کتاب دیگر از کتاب اولی، نقل جعلی و دروغین را میآورند و با استناد به تعدد منابع، به تقویت یک گزارش میپردازند. موضوع مسمومیت و شهادت حضرت امالبنین نیز از همین سنخ است.
در مجموع، جعل شهادت حضرت امالبنین ادامه همان مسیر جعل روز وفات برای ایشان است و باید دید این یکی با کمک فضای مجازی چه زمانی مقبول میافتد و عمومی میشود.
......
@azadpajooh
🔽توئیت
#شارلی_ابدو معروفیتاش و دیده شدن کاریکاتورهاش را مدیون مسلمانانی است که فکر میکنند باید در مقابل هرتوهینی اعتراض کنند.
اعتراض به بعضی از زشتیها به ترویج آنها کمک میکند. در کنار تعصب و غیرت، سیاست رسانهای نیز باید داشته باشیم.
این مجله کاریکاتور میکشد تا ما اعتراض کنیم.
https://twitter.com/mahdimasaeli
.......
@azadpajooh
⚡️اختلاف در ولادت و سن حضرت فاطمه(س)
✍مهدی مسائلی
در میان شیعیان معروف است که حضرت فاطمه زهرا(س) در سال پنجم بعثت به دنیا آمدند، در نه سالگی ازدواج کردند و در هجده سالگی از دنیا رفتند.
این تاریخ برگرفته از دو روایت در کتاب کافی و دلائلالامامه است.
اما در منابع تاریخی دربارهی سن آن حضرت اختلاف نظر وجود دارد و ولادت ایشان را تا هفده سال قبلتر از این تاریخ نیز گفتهاند.
اما در قول معروف تاریخی، ولادت ایشان را پنج سال قبل از بعثت گزارش کردهاند که با این احتساب، ایشان در سن ۱۸ سالگی ازدواج نمودند و در سن ۲۸ یا ۲۹ سالگی از دنیا رفتند.
برای هر دو نظر مؤیدات و قرائن دیگری وجود دارد. اما نکته مهم این است که معمولا نظر اول را به شیعه و نظر دوم را به اهلسنت نسبت میدهند. ولی برای نظر دوم استنادی به اهلبیت(ع) نیز وجود دارد. مسعودی تاریخنویس نزدیک به تشیع- که بسیاری او را شیعه دانستهاند- در کتاب التنبیه و الاشراف مینویسد:
"در سن فاطمه نیز اختلاف هست جمعی گفتهاند وقت وفات سی و سه سال داشت بعضی دیگر بیست و نه سال گفتهاند و این گفتار بیشتر اهلبیت و شیعیان آنهاست. کمتر از این نیز گفتهاند." (التنبیه و الاشراف، ص ۲۸۸ و ترجمه آن، ص۲۶۴.)
از این گذشته در بعضی منابع شیعی نیز ولادت حضرت فاطمه(س) همزمان با بازسازی کعبه گزارش شده است که این سخن مؤیدی بر نظر دوم است، چون این بازسازی پنج سال قبل از بعثت اتفاق افتاده است.
به هر حال، این تاریخ بسیاری از ایرادات عرفی درباره سن حضرت را برطرف میکند، در حالیکه بر اساس نظر اول یعنی سن هجدهسالگی در هنگام وفات، لازم است بارداری مادرشان حضرت خدیجه در سن ۵۹ سالگی را توجیه کنیم یا اینکه سن ایشان را پایین بیاوریم. همچنانکه ازدواج حضرت فاطمه در سن نه سالگی و بارداریهای ایشان در این سن پایین از شبهات عرفی این قول است.
البته نظری دیگر نیز در اینجا وجود که خالی از قوت نیست و آن ولادت حضرت فاطمه(س) در سال اول یا دوم بعثت است که بر اساس آن، در هنگام ازدواج ایشان حدود ۱۳سال داشتند و در سن ۲۳ سالگی از دنیا رفتند.
این قول شواهد و قرائن متعددی دارد و توسط یعقوبی تاریخنویس شیعی و شیخ مفید در کتاب مسارالشیعه گزارش شده است و نیز مورد اذعان شیخ طوسی و ابن عبدالبر و طبرسی است. ایراداتی همچون تضاد با بعضی از فضائل فاطمه(س) نیز در آن وجود ندارد.
🔸برای مطالعه بیشتر در اینباره پیشنهاد میکنم مقاله علمی پژوهشی:
"واکاوی سن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در آثار مورخان متقدم مسلمان؛ با تکیه بر روایات ابنسعد (د.230ق)"
را بخوانید.
.............
@azadpajooh
JHISTORY_Volume 52_Issue 1_Pages 114-97.pdf
642.2K
مقاله علمی پژوهشی:
"واکاوی سن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در آثار مورخان متقدم مسلمان؛ با تکیه بر روایات ابنسعد (د.230ق)"
منبع: تاریخ و فرهنگ بهار و تابستان 1399 شماره 104
........
بر طبق این پژوهش، احتمال تولد حضرت فاطمه(س) پس از بعثت قویتر است، ولی با این حال، تین پژوهش با روایت غالب در میان شیعیان (سال پنجم بعثت) موافق نیست و تولد آن حضرت به احتمال قویتر در سال یکم بعثت اتفاق افتاده است که بنابر آن، ایشان حدود ۲۳ سالگی از دنیا رفتند و در زمان ازدواج ۱۳ ساله بودند.(توضیح بیشتر در یادداشت)
.........
@azadpajooh
⚡️ریشهیابی اعتراضات مولوی عبدالحمید
✍مهدی مسائلی
از هنگام تصویب اصل دوازدهم قانون اساسی در سال ۱۳۵۸، مولوی عبدالعزیز و دامادش مولوی عبدالحمید معترض این اصل، و خواستار تساوی شیعه و سنی در مذهب رسمی ایران بودند.
جناب مولوی این سالها روشهای مختلفی را به کار بستند، الان نیز به انقلاب زنان تمسک جستهاند که سنخیتی با شیعه و سنی ندارد و میان مواضع روشنفکرانه کنونی ایشان، و سابقه و افکار حوزههای علمیه اهلسنت بلوچستان تناسبی نمیبینیم.
اما ایشان در موج اعتراض کنونی، هدف اصلی خود را دنبال میکند، و میپندارد شايد از پرتوی آزادی مطلق برای همه افکار و اندیشهها، اهلسنت نیز آزادی مطلقی در همه عرصهها به دست آورند.
اما انقلابی که جناب مولوی بر آن سرمایه گذاری کرده است در صورت تحقق، در عرصه فردی تبعیض مذهبی را برمیدارد ولی در عرصه اجتماعی و سیاسی، اسلامگرایی شبه طالبانی آنها را نیز محدود خواهد کرد.
در پس این انقلاب فرضی، احتمالا هم عنوان شیعه و هم سنی و هم اسلام از قانون اساسی خارج میشود.
به نظرم اگر مولوی عبدالحمید میخواهند روی انقلاب یا تحولی سرمایهگذاری کنند تکیه بر تحول عاقلانهتری کنند، نه انقلابی که رهبری رسانهای آن بر عهده علی کریمی با وکالت به شاهزاده پهلوی است.
تندروی زیاد ایشان، فقط زمینه برخوردهای امنیتی با وی را فراهم میکند.
........
نکته: بنده از کسانی هستم که به حقوق فردی و اجتماعی اهلسنت در نظام جمهوری اسلامی انتقاد دارم و معتقدم اصول قانون اساسی کنونی و از جمله اصل دوازدهم درباره آنها درست پیگیری نشده است و حقوق آنها استیفا نشده است.
........
@azadpajooh
⚡️گر حکم شود که مست گیرند
✍مهدی مسائلی
بنده نیز معتقدم که جناب #رائفی_پور در عرصههای مختلف دینی و اجتماعی از ناآگاهی مردم سوءاستفاده میکند و بدون تخصص و آگاهی کافی، ژست متخصص و نظریهپرداز میگیرد، و مطالب نادرست یا ناقصی بیان میکند که میتوانند انحرافساز باشند.
در موضوع گزارش شوخطبعی امام علی(ع) نیز همین موضوع کار دستش داد و اعتراضات قشر مذهبی به او شدت گرفت.
اما در این اعتراضات عدهای او را متهم به توهین به امام علی(ع) کردند و خواستار برخورد با وی، از این باب شدند. ولی باید توجه داشته باشیم که توهین از عناوين قصديه است و اظهار نظر مبتنی بر اشتباه یا بیتوجهی، توهین محسوب نمیشود.
ظاهرا وی با این سخنان میخواسته است مدح و منقبت امام را کند، ولی به خاطر اطلاعات نادرست و غلو در تعابیر، سخنش به طعن امام کشیده شده است.
اگر بناست این رویه را توهین مذهبی تلقی کنیم باید بسیاری از روحانیون و مداحانی را که با بیانی غالیانه فضائل سُست و ساختگی بیان میکنند، محاکمه کنیم، چون آنها نیز سخنانی میگویند که نگاه مردم به اصل دین را تضعیف میکند و به نوعی، توهین به دین و حتی امامان است.
خلاصه: گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آن که هست، گیرند.
به نظر من شبهاتی دینی که از ناحیه دوست یا دشمن مطرح میشود بیش از آنکه نیاز به بیانیهها و خطابههای پُر از خشم و هیاهو داشته باشند، نیاز به نقد منطقی و علمی دارند. دنیای کنونی، دنیای سرعت و شتاب در انتقال آگاهیها است. در فضای احساس و خشم، منطق و تفکر کمرنگ میشود و شبهات بیشتر رشد میکنند.
.........
@azadpajooh
⚡️درباره روز و کیفیت وفات حضرت زینب(ع)
درباره وفات حضرت زینب دو موضوع محل تأمل است:
۱. روز وفات حضرت زینب: اختصاص پانزده رجب به روز وفات ایشان برگرفته از کتاب اخبارالزینبیات است. این کتاب را به عُبَیدِلی نسبشناس معروف نسبت دادهاند، ولی دلایل متعددی از جعلی بودن آن حکایت دارد و ظاهرا توسط کسانی که خواستهاند مزار زینب(س) را در مصر نشان دهند، نوشته شده است. اشکالات محتوایی متعددی نیز در اسناد و گزارشهای این کتاب وجود دارد.
نکته جالب اینکه اگر این روز را به عنوان سالروز وفات حضرت زینب(ع) بپذیریم باید محل دفن ایشان را نیز مصر بدانیم.
۲. کیفیت وفات ایشان: در سالهای اخیر شاهد نسبت دادن عنوان شهادت به حضرت زینب(ع) هستیم درحالیکه هیچ گزارش تاریخی مبنی بر قتل ایشان وجود ندارد.
نویسنده معاصر سید محمدکاظم قزوینی (۱۳۴۸ - ۱۴۱۵ ق) در کتاب "زینب الکبرى(ع)من المهد الى اللحد" به صراحت میگوید که سخنی از ذکر سبب وفات ایشان در تاریخ نیامده است. با این حال، این احتمال را مطرح میکند که عوامل یزید ایشان را به صورت مخفیانه و سری مسموم کرده باشند، به گونهای از مردم و تاریخ مخفی مانده است. (زينب الكبری(ع) من المهد الى اللحد، ص۵۹۱)
جالب اینکه همین سخن ذوقی تبدیل به یک سند تاریخی شده است و در مطالبی که برای مسموم شدن و شهادت حضرت زینب تنظیم میشود به این کتاب استناد میکنند.
البته بعضی نیز عنوان شهادت برای ایشان را از جنبهی تحمل مصائب عاشورا مطرح میکنند، ولی اطلاق عنوان شهید در فقه اسلامی شرایط خاص خود را دارد که شامل چنین مواردی نمیشود. مقام بالای معنوی حضرت زینب قابل انکار نیست ولی نباید پنداشت که اگر عنوان شهادت را به ایشان نسبت ندهیم، از ارزشهای ایشان کاستهایم.
نکته پایانی اینکه دینداری مذهبی شیعه در زمان کنونی، تکیه زیادی بر عزاداری دارد. عزاداری بر دو محور استوار است؛ اول مشخص بودن روز وفات شخصیتهای مذهبی، و دوم نسبت دادن شهادت و مرگ غیرطبیعی به آنها.
این درحالی است که در دینداری مذهبی در اعصار متقدم اسلامی، عزاداری چنین محوریتی را در شیعه نداشته است و حداکثر مختص به امام حسین(ع) بوده است. از این جهت، درباره روز وفات بعضی از شخصیتهای مذهبی تردید و اختلاف وجود دارد یا کلا نامشخص هستند.
این موضوع موجب شده که برای فراهم کردن مقدمات عزاداری برای همه شخصیتهای مهم مذهبی در زمان کنونی، به هر گزارشی، حتی گزارشهای جعلی، استناد کنیم.
............
@azadpajooh
⚡️بررسی ماهیت تجربههای نزدیک به مرگ(قسمت اول)
✍مهدی مسائلی
در آیات قرآن تأکید شده که مرگ راهی بیبازگشت است، از این جهت هنگامی که کافران و گناهکاران پس از مرگ درخواست بازگشت به دنیا و کسب ایمان و انجام اعمال صالح را دارند، به تندی و با خطاب "هرگز" مواجه میشوند. این یک قانون کلی است، ولی این قانون در مواردی با معجزه استثناء خورده است و امواتی به دنیا بازگشت داشتهاند. همچون معجزات حضرت عیسی(ع) و موارد مشابهی که در قرآن یا بعضی از احادیث به آنها اشاره شده است. اما معجزهها مواردی استثنائی و معدود هستند نه وقایعی عمومی و پُرشمار. یعنی اینگونه نیست که این معجزات به صورت پُرتکرار، برای افراد عادی و در زمانهای مختلف اتفاق بیافتند.
در واقع اگر بازگشت از مرگ را به معجزه منحصر نکردیم و برای هرکسی این اتفاق را ممکن شمردیم، تأکید آیات قرآن بر بیبازگشت بودن مرگ بیمعنا میشود.
پس در مجموع تجربههای نزدیک به مرگ نمیتواند یک معجزه برای بازگشت از مرگ باشد چون معجزه هدف و مقصود مشخصی دارد و هدایت شخصی و فردی در آن مطرح نیست، بلکه هدایت نوعِ بشر در آن برنامهریزی شده است. البته اتفاقات معنوی دیگری نیز داریم که شاید هدفشان هدایت یک فرد باشند. مثل رؤیاها و کشف و شهوداتی که برای بعضی اتفاق میافتد. به نظر میرسد داستانها و ادعاهایی که درباره بازگشت از مرگ بیان میشود، از جنس همین رؤیاها یا مکاشفاتی هستند که برای انسانها در زمان حیات آنها نیز اتفاق میافتد. پس اصولا نباید اینها را جزئی از مرگ فرض کرد. تنها چیزی که این داستانها میتواند نتیجه ببخشد این است که فرد یک نوع شهود معنوی و روحی داشته است.
۲. کسانی که به پژوهش درباره تجربههای نزدیک به مرگ پرداختهاند، سعی کردند وجوه مشترک کلی یا جزئی از آنها استخراج کنند؛ ولی با این حال، این تجربهها سیر داستانی بسیار متنوعی دارند و گاهی داستانها و تجربهها ضد و نقیض هم هستند. اگر ما از این تجربهها به عنوان مرگ یا شبهمرگ یاد کنیم و عین توصیفات و داستانهای آنها را واقعیت بپنداریم، با انبوهی از گزارههای معنوی روبرو میشویم که طبق تفکرات یک نژاد یا دین و حتی فرد، تصویرگری خاص شدهاند. فرد مسیحی افرادی را هنگام مرگ میبیند که در کتابها و مجالس دینی او درباره آنها صحبت میشود و مسلمان هم همینطور؛ بودایی و هندو و ادیان دیگر به همین ترتیب. تجربهها نیز معمولا مؤید گزارهها و شخصیتهای معنوی آن دین یا مذهب هستند.
اما اگر این تجربهها را رؤیا یا کشف و شهود بدانیم، لزوما یک واقعهی عینی و حقیقی نیستند، هرچند میتوانند حاوی یک معنویت و روحانیت و اتفاق ماورائی باشند. مثلاً خوابها و رؤیاها هرچند صادقه باشند ولی تفکرات شخصی در تصویرگری آنها دخالت دارند. از این رو مهمتر از خود خواب صادق، تفسیر و تعبیری که از آن بیان میشود، و جزئیات خواب همیشه مطابق با واقع نیستند. در کشف و شهود نیز همین امور مطرح است و کشف و شهود تابع احوالات شخصیه است و مثل خواب باید تعبیر و تفسیر درست از آن ارائه شود. عرفای اسلامی بر سر تفسیر کشف و شهود خیلی صحبت کردهاند و برای تفسیر آن شرایط و مطالب زیادی گفتهاند.
پس در مجموع تجربههای نزدیک به مرگ، کشف و شهودهایی است که: اولا، متأثر از شرایط افراد هستند و همین موضوع وصف خطاپذیری را درباره آنها صادق میکند، البته شهود برای خود افراد تجربهگر یک نوع یقین به جزئیات به وجود میآورد و او خطاپذیری درباره آن را نمیپذیرند. اما یقینآوری و واقعنمایی یکسان نیستند و اینگونه نیست که هر امر یقینی، واقعی باشد.
ثانیا، این تجربهها و مکاشفات، مجسم شده و مُمثل از حقیقتاند و دخالت مفروضات و دانستههای افراد موجب میشود، جزئیات آنها متفاوت باشند.
این نکته را نیز بیافزایم که در کنار مشاهدههای الهی، کشف و شهودات شیطانی نیز وجود دارند. اینکه شخصی از اطلاعات غیبی خبر میدهد و مشاهداتی را بیان میکند یا از انتزاع روح از بدن حکایت میکند، دلیل حقیقت بودن شهودات آن شخص نیست. اجنه و شیاطین نیز به اخبار و مشاهداتی دسترسی دارند که میتوانند به وسیله آنها، انسانها را گمراه کنند. وقتی متأثر از القائات و تفکرات شیطانی باشیم، به جای خداوند، شیطان به ما وحی میکند و ممکن است شیاطین اسرار و رموزی را به افرادی بگویند که موجب تقویت آنها و فتنهگری بیشتر میان مردم شوند.
⬅️ادامه در پست بعدی( قسمت دوم)
..........
@azadpajooh