eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
755 دنبال‌کننده
32 عکس
12 ویدیو
7 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️افول مناسک اسلامی با فربه‌ای مناسک مذهبی ✍مهدی مسائلی در سال‌های اخیر بسیاری درباره‌ی فربه شدن مناسکی که به آن مناسک مذهبی می‌گویند سخن گفته‌اند، بسیاری از این مناسک در ابتدای اسلام وجود نداشتند و بر اساس تحولات مذهبی شیعه شکل گرفته‌اند. بیشتر این مناسک حول عزاداری شکل گرفته‌اند که گسترش آنها از جهت کیفی و کمی حتی با چند قرن گذشته بلکه چند دهه‌ی قبل نیز قابل مقایسه نیستند. امروز گستره‌ی عزاداری ماه محرم و صفر و فاطمیه و ایام شهادت ائمه(ع) و وفات امام‌زادگان و منسوبان به اهل‌بیت(ع) آن‌قدر زیاد شده است که بسیاری از روزهای سال را در بر می‌گیرند. کیفیت برپایی مجالس سوگواری نیز به گونه‌ای شده که میان عزاداری ماه محرم و ایام دیگر تفاوت زیادی وجود ندارد. در کنارش اموری همچون تدارک بین‌المللی برای پیاده‌روی اربعین را اضافه‌ کنیم که در سال‌های اخیر توان زیادی از جامعه‌ی مذهبی می‌گیرد. این فربه‌ای مناسک مذهبی به مرور مناسک اسلامی را در میان شیعه کمرنگ می‌کند. زیرا هرچند مناسک مذهبی و مناسک اسلامی با هم تعارض یا تضادی ندارند ولی در عمل فربه شدن مناسک مذهبی همچون عزاداری اهتمام به مناسک اسلامی همچون حج و نماز جماعت و ماه رمضان را کم کرده و آنها را اصل و اینها را فرع و حاشیه می‌کند. نمونه‌ای از این اصل و فرع شدن را در کم‌رنگ شدن شور و حرارت ورود به ماه رمضان شاهدیم. در ایام همه‌گیری بیماری کرونا در کنار محدودیت‌هایی که برای مناسک مذهبی وجود داشت، مناسک اسلامی همچون حج و نماز جماعت و جمعه نیز با محدودیت‌ و تعطیلی مواجه بودند و همچنان که ماه رمضان سال گذشته همه‌ی برنامه‌های دینی جمعی کاملا تعطیل بودند، امسال نیز احتمال آن بسیار است، ولی اعتراضات یا نافرمانی‌هایی که در مقابل محدودیت مناسک مذهبی شاهد بودیم اینجا دیگر وجود ندارد. کسی به فکر تدارک مجالس دعا یا مجالس قرآنی در فضای باز و آزاد با حفظ پروتکل‌های بهداشتی نیست. نمادهای ماه رمضان در شهرها کم شده و و هویت رمضان، هویت فردی است که مخصوص قشر روزه‌‌دار است. کمرنگ شدن نگاه به مناسک اسلامی هنگامی برای‌مان آشکار می‌شود که نگاهی به اجرای این مناسک در کشورهای دیگر اسلامی با کشور خودمان داشته باشیم. از جهتی دیگر حتی گاهی شاهد دو قطبی‌سازی میان مناسک دینی و مذهبی بوده‌ایم که نمونه‌ی آن دو قطبی‌سازی میان حج و سفر کربلا هستیم که درباره‌اش در یادداشتی سخن گفته‌ام.(https://eitaa.com/azadpajooh/53) ......... @azadpajooh
⚡️رشد جمعیت با قوانین سلبی اتفاق نمی‌افتد 👆مهدی مسائلی اخیرا نمایندگان مجلس در ضمن «طرح جوانی جمعیت و حمایت از خانواده»، قانون جدیدی برای سقط جنین را وضع کردند. در قانون قبلی که مربوط به سال 1384 بود و بر اساس پاسخ‌های رهبری و بعضی از مراجع تنظیم شده بود، ‌آمده بود: «سقط درمانی با تشخیص قطعی سه پزشک متخصص و تأیید پزشکی قانونی مبنی بر بیماری جنین که به علت عقب افتادگی یا ناقص‌الخلقه بودن موجب حرج مادر است و یا بیماری مادر که با تهدید جانی مادر توأم باشد قبل از ولوج روح (چهار ماه) با رضایت زن مجاز می‌باشد و مجازات و مسؤولیتی متوجه پزشک مباشر نخواهد بود.» اما مجلس در قانون جدید سقط جنین ناقص الخلقه را منوط به دستورالعمل شورایی در سازمان پزشکی قانونی کردند که در آینده تشکیل می‌شود و متشکل از رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور، سه فقیه مجتهد متجزی در فقه پزشکی، چهار نفر متخصص و یک نفر قاضی دیوان عالی کشور است. در این طرح آمده است که مصوبات این شورا با اکثریت آراء و مشروط به رأی موافق حداقل دو فقیه، لازم الاجراء بوده و پس از آن قانون سقط درمانی مصوب ۲۵ / ۰۳/ ۱۳۸۴ نسخ می‌گردد. این طرح تاکنون با اعتراض بسیاری از جامعه پزشکان و فعالان حقوق زنان مواجه شده و نوعی سخت‌گیری در سقط جنین‌های ناقص الخلقه تلقی شده است. چند نکته در حاشیه این طرح به ذهنم رسید که در ادامه بیان می‌کنم: 1. فقه محل اختلاف نظر علما و فقها است و خصوصا در مسائل جدید پزشکی اختلاف علما و فقها بیشتر است. احکام و قوانین پزشکی باید بنابر نظر فقهی ولایت فقیه تنظیم شود وگرنه در این قضایا به قول طلاب معرکه‌‌ی آراء وجود دارد. سه فقیهی که در این شورا می‌خواهند دستورالعمل‌ سقط را تصویب کنند، آیا می‌خواهند نظرات خود را اعمال کنند یا نظر فقهی ولایت فقیه را؟! ظاهرا چون تنظیم این دستورالعمل بعد از تصویب قانون در شورای نگهبان صورت می‌گیرد، نظارتی نیز بر تطبیق آن با نظر فقهی ولی‌فقیه وجود ندارد. 2. در این طرح بیان شده که: «مصوبات این شورا با اکثریت آراء و مشروط به رأی موافق حداقل دو فقیه، لازم الاجراء است.» در مصوبات اجرایی قوانین پزشکی تشخیص موضوع توسط پزشک متخصص مهمترین بخش آن است. به عبارتی دیگر موضوع‌شناسی در این مصوبات بیش از صدور حکم اهمیت دارد و نباید رأی فقیه را به صورت کلی و درهرصورتی بر رأی پزشک متخصص مقدم داشت. 3. این قوانین در «طرح جوانی جمعیت و حمایت از خانواده» قرار گرفته است. اما ‏راهکار افزایش جمعیت کشور سخت‌گیری در موضوع سقط جنین کودکان ناقص‌الخلقه نیست، کسی که بخواهد فرزندش را سقط کند راهش را پیدا می‌کند. کاری کنید که مردم با علاقه و امید بچه‌دار شوند. رشد جمعیت با قوانین سلبی اتفاق نمی‌افتد. ........... @azadpajooh
⚡️نقدی بر مجادله‌گران مذهبی(بخش نخست) ✍مهدی مسائلی در معنای لغوی جدال، ستیزه‌جویی و توسل به زور برای تغییر افکار و عقاید وجود دارد. تعصب و برتری‌جویی نهفته در جدال، با هدایت‌گری و خیرخواهی که دین به دنبال آن است، در تضاد است. كلمه‌ی جدل و مشتقات آن، بيست و نه بار در قرآن کريم به کار رفته است که غالباً معنایی منفی و مذموم دارد. البته جدال گاهی در تعبیر عمومی‌ به هر گفتگو و بحث دوطرفه اطلاق می‌شود حتی گفتگوهایی که هدف آن‌ها دستیابی به حقیقت است. اما قرآن این گفتگوهای حقیقت‌محور و خیرخواهانه را از جهت ماهیت و هدف با جدال‌های عادی متمایز می‌کند و با وصف «جدال احسن» از آن‌ها یاد می‌کند. با این وصف جدال‌های برتری‌جویانه از ابتدای اسلام تاکنون در میان دین‌داران وجود داشته است و هم‌اکنون نیز بعضی آن را تبلیغ دین و مذهب پنداشته‌ و به تربیت مجادله‌‌گران مذهبی می‌پردازند. این افراد روش ستیزه‌جوییِ مذهبی خود را همان جدال احسن قرآنی تلقی می‌کنند و با استفاده از امکانات رسانه‌ای زمان کنونی به آن وسعت بخشیده‌اند. اما جدال احسن چه اوصافی دارد؟ جدال احسن یعنی گفتگویی که بهتر از آن تصور نمی‌شود. خداوند در اینجا حتی توصیه به جدال حَسَن و نیکو نمی‌کند بلکه توصیه‌اش به جدالِ نیکوتر است. در جدال احسن باید گفتگویی با شرایط زیر داشته باشیم: 1. حرفِ خوب بزنیم، و در میان حرف‌های خوب،‌ خوب‌ترین‌ها را مطرح کنیم. خوب‌تر بودن حرفِ‌ حق، وابسته به زمان و مکان و مخاطبِ گفتگو است، گاهی حتی طرحِ یک‌حرف حق، برای مخاطب خاصی، بد و شر است. در گفتگوی دینی هدف ما هدایت طرف مقابل است، پس باید گفتگو را از مطالبی آغاز کنیم که به آگاهی و هدایت طرف مقابل منجر شود نه این‌که او را به لجاجت و دشمنی بیشتر با ما بکشاند. از این‌رو خداوند در آیه ۴۶ سوره عنکبوت پس از منحصر کردن گفتگو با اهل‌کتاب در جدال احسن، گفتگو را از اقرار به اعتقادات مشترک آغاز می‌کند: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند؛ و (به اهل‌کتاب) بگویید: "ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده‌ایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!» پس خداوند جدال احسن را بر اساس طرح اختلافات با طرف مقابل نمی‌داند، بلکه جدالِ برتر، جدالی است که با تأیید مشترکات حقه با طرف مقابل آغاز شود و دشمنی را به دوستی تبدیل کند. در مجموع برتر بودن بلکه حتی خوب بودن محتوای گفتگو را می‌توان وابسته به دو موضوع دانست: اول؛ این‌که حرف‌هایمان علمی و برهانی و منطبق بر حقیقت باشد. دوم؛ این‌که حرف‌هایمان در هدایت‌ طرف مقابل مؤثر باشد نه این‌که به مخالفت و دشمنی او با حق دامن بزند. 2. در جدال احسن افزون بر حرفِ خوب زدن، باید خوبْ نیز حرف بزنیم. حداقل‌های خوبْ حرف زدن پرهیز از درشتخويی و طعنه و اهانت است. اما خداوند حداکثرهای خوب حرف زدن را از ما خواسته است، یعنی باید با طرف مقابل با احترام سخن بگوییم، سخن او را بشنویم و با نرمی و ملایت و دلسوزی با او سخن بگوییم، حرف‌های حق او را تأیید کنیم و بر صحت آن‌ها گواهی دهیم،‌ ‌آن‌گونه که او حس کند که شخص مقابل نیز علاقه‌مند به روشن شدن حق است نه این‌که هدف او اثبات خودش و غلبه بر دیگری است. مجموعه‌ای از آیات قرآن به تبیین این دو شرط جدال احسن می‌پردازند. خداوند درباره‌ی صورت گفتگو، نیکو سخن گفتن را میثاقی الهی می‌داند که اقوام گذشته همچون بنی‌اسرائیل نیز به آن مکلف بودند:«و قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً؛ و با مردم به زبان خوش سخن گویید.»( بقره:83) و آن را حتی در برابر انسان سرکشی همچون فرعون نیز لازم می‌داند: «فَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَّیناً لَّعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشَی؛ و با او سخنی نرم گویید؛ شاید پند گیرد یا بترسد.»( طه:44) درباره‌ی محتوای گفتگو و جدال، خداوند خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «ادْعُ إِلِی سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ به وسیله حكمت و اندرزهای نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت کن و با آن‌ها [یعنی مخالفان] به طریقی که نیکوتر است به مناظره پرداز»( نحل: 125) در مجموع اینها قیودی است که خداوند برای صورت و محتوای گفتگوی دینی با وصف جدال احسن قرار داده است. اما آیا جدال احسن با هر مخالفی رواست؟ از آیات قرآن کریم این‌گونه برداشت می‌شود که با گروهی از مخالفان حتی نباید جدال احسن نیز داشت. در در بخش دوم یادداشت به بحث دراین‌باره می‌پردازیم. ..... @azadpajooh
داعش و گروه‌های تکفیری برخاسته از وهابیت با بیشتر اهل‌سنت نیز دشمن هستند.  بسیاری از اهل‌سنت پیرو یکی از طریقت‌های تصوف هستند یا آموزه‌های عرفانی تصوف در میان آنها رواج دارد، تکفیری‌های وهابی آنها را نیز همچون شیعه تکفیر می‌کنند. همه‌ی اهل‌سنت پیرو یکی از مذاهب چهارگانه فقهی هستند، تکفیری‌های وهابی همه‌ی آنها را اهل بدعت‌ می‌دانند. همه‌ی اهل‌‌سنت پیرو یکی از مذاهب اعتقادی اشعری یا ماتریدی هستند، تکفیری‌های وهابی این مذاهب را نیز بدعت و کفر می‌دانند. وهابی‌ها با علوم عقلی و عرفان نظری مخالف‌اند و بسیاری از اهل‌سنت را بدین خاطر تکفیر می‌کنند. در مجموع تکفیری‌های وهابی تنها خود را مسلمان و اهل‌سنت می‌دانند. از همه اینها که بگذریم تکفیری‌های وهابی ابزار دست دشمنان اسلام هستند. وقتی جنگ و آشوب وهابیت در جهان اسلام را به جنگ شیعه و سنی جلوه‌گر می‌کنیم، یعنی ابعاد تکفیری این جریان را برای دنیای اسلام پنهان می‌کنیم، یعنی آنها را نماینده اهل‌سنت معرفی می‌کنیم، یعنی جبهه تقابل با وهابیت را به شیعه فروکاسته و جبهه تکفیری وهابیت را به تمام اهل‌سنت گسترش می‌دهیم، یعنی دغدغه‌های مشترک دنیای اسلام را به اختلاف شیعه و سنی ختم می‌کنیم،.... ....... @azadpajooh
⚡️نقدی بر مجادله‌گران مذهبی(بخش دوم) ✍مهدی مسائلی ⬅️(لینک بخش اول:https://eitaa.com/azadpajooh/150 ) در گفتگوی دینی با مخالفان افزون بر قیودی که برای صورت و محتوای جدال احسن بیان کردیم،‌ برای «مجادل‌الیهم» یعنی طرفِ گفتگو نیز شرایطی بیان شده است، در اینجا نیز خداوند محدودیتی براساس شرط هدایت‌گری وضع کرده است و از جدال و گفتگوی دنباله‌دار با ظالمان به‌صورت کلی نهی می‌کند: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند.» نهی از گفتگو با معاندان و ظالمان از اهل‌کتاب بدان خاطر است که آن‌ها حق‌جو نبوده و به دنبال تبیین حق نیستند، گفتگوی بیشتر با آنان به درآمیختن حق و باطل منجر می‌شود و مسلمانان را نیز به بیراهه می‌کشاند. این ظالمان مقید به حفظ نیکویی صورت و محتوای گفتگوی دینی نیستند، و ضمن بهره‌گیری از بیانی تند و حاشیه‌ساز،‌ از انواع مغالطات و اوهام و فریب‌ها برای انحراف فکر دیگران بهره می‌برند. طبق فرمایش قرآن شیطان نیز در این جدال‌ها به کمک آن‌ها می‌آید: «وَإِنَّ الشَّیاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ؛ و شیاطین به دوستان خود [مطالبی] را القا می‌کنند، تا با شما به مجادله برخیزند»( انعام: 121) بر این اساس، مؤمنانِ حق‌جو اگر با مغرضانِ غیرحق‌جو وارد جدال شوند،‌ برای همآوردی در برابر آن‌ها،‌خواه یا ناخواه متمسک به ابزارها و روش‌های باطل می‌شوند و حق و باطل را در می‌آمیزند، پس بهتر است چنین گفتگوهایی را آغاز نکنند و به جای آن، به گفتگوی عالمانه و عاقلانه با حق‌جویان بپردازند. بر این اساس قرآن خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّیٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ؛ و چون ببينی كه در آیات ما از روی عناد گفت‌وگو می‌کنند از آن‌ها روی‌گردان شو تا به سخنی جز آن پردازند.»( انعام: 68) اما با وجود این توصیه‌های صریح قرآنی عده‌ای از مسلمانان جدال خصمانه و برتری‌جویانه را به‌عنوان روش تبلیغ دین و مذهب انتخاب کرده‌اند. جدالی که نه برای آگاه‌سازی و بیان حقیقت به کار می‌رود، بلکه برای غلبه بر دیگران و پیروز نشان دادن خودشان است، در این نوع جدال برای دو طرف مهم نیست که آنچه در پاسخ بیان می‌شود حق است یا باطل، و یا این‌که آن‌ها با مطلب حقی در مخالفت هستند، بلکه دو طرف می‌خواهند به هر روش و هر سخنی طرف مقابل را محکوم و منکوب کنند. متأسفانه چنین مناظره‌هایی که به‌منظور اظهار فضل و صرفاً غلبه بر دیگران صورت گیرد، سرچشمه بسیاری از خوی‌ها و رفتارهای زشتی از جمله ریا و تظاهر، عیب‌جویی، خودستایی، تکبر، حسد، جاه‌طلبی، نفاق و دورویی، تهمت به دیگران و بسیاری صفات ناپسند دیگر می‌شود. ازاین‌جهت مراء یکی از رذایل بزرگ اخلاقی و از گناهان کبیره به شمار آمده است. مراء همان جدال است که به‌قصد برتری و غلبه بر دیگری انجام می‌شود. بسیاری از مجادله‌های دینی منطبق بر عنوان مراء هستند هرچند با عنوان حمایت از دین انجام می‌شوند. در بحث و گفتگوی دینی نیز کسی که دارای تکبر علمی است و خود را برتر می‌داند هرگز حاضر به پذیرفتن نظرات طرف مقابل نیست حتی اگر حق با دیگران هم باشد حق را نمی‌پذیرد و انکار می‌کند. متأسفانه بسیاری از مبلغین دینی این جدال و مراء مذموم را به‌جای جدال احسن اشتباه می‌گیرند و آن را مقدس و نیکو نیز می‌شمارند. .......... @azadpajooh
⚡️ اطمینان به هلال اول ماه با پیشرفت‌های نجومی جدید ✍مهدی مسائلی در اخبار آمده بود که ابری بودن و اوضاع نامساعد جوی ممکن است بر روی دیدن هلال ماه اول شوال تأثیرگذار باشد و عید فطر یک روز دیرتر اعلام شود. بیشتر علما موافقند که «رؤیت» در احادیث اثبات اول ماه طریقیت دارد، نه موضوعیت؛ یعنی ملاک ماه جدید به وجود واقعی هلال آن است و راه و طریق علم به این وجود، دیدن آن با چشم است. البته دراینجا میان علما بحث‌های مفصلی صورت گرفته که آیا فقط هلالی که با چشم عادی دیده می‌شود، هلال اول ماه است، یا اینکه هلال ضعیف‌تری که با چشم مسلح و به کمک تلسکوب دیده می‌شود، نیز هلال اول ماه است. اما طبق هر دو مبنا اگر ما به مبانی علمی و اطمینان‌آوری برای امکان دیده شدن هلال ماه (به صورت عادی یا با کمک تلسکوب) در روز خاصی رسیدیم باید به مفاد این علم عمل کنیم، چه کسی ماه را ببیند و چه نبیند؛ چون در هر صورت می‌دانیم هلال قوی یا ضعيف وجود دارد. هم‌اکنون طبق پیش‌بینی‌های علمی و اطمینان‌آور می‌توان گفت در کدام نواحی زمین با چشم عادی و در کدام نواحی با چشم مسلح هلال اول ماه دیده می‌شود، بنابر این باید طبق این پیش‌بینی‌ها عمل کنیم و مقید به دیدن ماه در اوضاع نامساعد جوی نباشیم. بی‌شک اول شوال و عید فطر یک روز مشخص است و هوای ابری و بارانی این روز را عقب یا جلو نمی‌اندازد، بلکه آنچه اینجا یقینی است اشتباهی است که به خاطر عمل نکردن به داده‌های علمی صورت می‌گیرد. در بعضی از روایات رؤیت هلال ماه نیز بر این موضوع تأکید شده که رؤیت و دیدن با چشم روشی علمی و اطمینان‌آور است و نباید به روش‌های ظنی عمل کرد. در زمان‌های گذشته تنها راه علمی برای اثبات هلال ماه جدید فقط دیدن و رؤیت آن با چشم بود و علم نجوم و رصد آن‌قدر پیشرفت نکرده بود که داده‌های آن یقینی و اطمینان‌آور باشد. اما در زمان کنونی که به کمک تکنولوژی داده‌های رصدی بدون تخلف و یقینی هستند، چرا نباید به مفاد این علم عمل کنیم؟! چرا باید احتمال خطا به خاطر اوضاع جوی را بر داده‌های یقینی مقدم بداریم؟! در قدیم اوضاع نامساعد جوی ممکن بود تشخیص ابتدای ماه را غیر ممکن کند و انتهای ماه، آن ماه 28 روزه شود، در آن هنگام تعداد روزهای ماه رمضان تغییر نمی‌کرد بلکه چون راه علمی برای حل این مشکل وجود نداشت مردم در روزه‌هایی که نگرفته بودند، معذور بودند، ولی هم‌اکنون که راه حل علمی و اطمینان‌آور برای این موضوع وجود دارد آیا همچنان همان معذوریت وجود دارد؟! .......... @azadpajooh
⚡️تفاوت گفتگوی تقریبی با فرقه‌ای ✍مهدی مسائلی هنگامی که از گفتگوی بین مذاهب سخن می‌گوییم خیلی‌ها خود را طرفدار گفتگوی مذهبی معرفی می‌کنند، همان‌گونه که وقتی از وحدت و تقریب مذاهب اسلامی صحبت می‌شود،‌ همین عده خود را طرفدار وحدت اسلامی معرفی می‌کنند. اما گفتگو با جهت‌گیری تقریب مذاهب اسلامی از جهات متعددی با گفتگوهای فرقه‌ای در دنیای اسلام متمایز است که موارد زیر را می‌توان برشمرد: 1. گفتگو در تقریب مذاهب اسلامی از اشتراکات اسلامی و اتفاق نظر مسلمانان آغاز می‌شود و ابتدا اتصال و برادری اسلامی را میان مسلمانان احیا نموده و گسترش می‌دهد‌. این موضوع یکی از محورهای اصلی تمایز گفتگوهای تقریبی و فرقه‌ای است، زیرا در گفتگوهای فرقه‌ای ابتدا از اختلافات سخن گفته می‌شود و با اصل شدن اختلافات و داغ شدن دشمنی‌ها، اشتراکات اسلامی نیز از بین می‌روند و تکفیر و دشمنی جای وحدت و برادری اسلامی را می‌گیرد. 2. در گفتگوی تقریبی، بحث درباره‌ی مسائل اختلافی از مواردی آغاز می‌شود که بن‌بست فکری و مذهبی برای آن‌ها وجود ندارد و اتفاق نظر مسلمانان در آن‌ها بسیار دست‌یافتی است، بلکه عامل عدم اتفاق نظر مسلمانان در این مسائل نیز عمدتاً جدایی مسلمانان از یکدیگر و معاندت آن‌ها بوده است. 3. مسائلی که با خط قرمز‌های مذهبی گره خورده‌اند و گفتگو درباره‌ی آن‌ها،‌ تنها مشاجرات و دعواهای اعتقادی را در دنیای اسلام افزون می‌کند، در فضای تعامل بین مذاهب اسلامی مسکوت گذاشته می‌شوند، و علما و پیروان مذاهب اسلامی گفتگو درباره‌ی آن‌ها را از فضای درون مذهبی، به فضای برون‌مذهبی و عمومی مسلمانان نمی‌کشانند. پس پیروان یک مذهب همچون شیعه هرچند از اندیشه‌های متفاوت‌ مذهبی‌شان عدول نمی‌کنند، ولی آن‌ها را نیز موضوع گفتگوی بین مذاهب قرار نمی‌دهند. در صورتی هم که بحث از این مسائل ضروری باشد، گفتگو درباره‌ی آن‌ها به مجامع علمی اختصاص پیدا می‌کند و در فضای عمومی مذاهب اسلامی از طرح آن‌ها اجتناب ورزیده می‌شود و به‌اصطلاح، این مسائل به‌صورت کوچه‌بازاری مطرح نمی‌شوند. 4. گفتگوهای تقریبی حق‌محور است نه مذهب‌محور؛ یعنی دو طرف گفتگو برای رسیدن به حق بایکدیگر بحث می‌کنند، و در گفتگو هیچ‌گاه خود را حق مطلق و طرف مقابل را باطل محض تلقی نمی‌کنند. به‌عبارتی‌دیگر این گفتگوها گفتگوی اسلامی هستند نه گفتگوی مذهبی. 5. در قالب و صورت گفتگوهای تقریبی از مجادله‌های غیراحسن، مناظره و مراء پرهیز می‌شود و گفتگوها با رعایت ادب و اخلاق علمی صورت می‌گیرد. 6. گفتگوهای تقریبی برای دستیابی به غلبه‌ی مذهبی و تخریب و حذف سایرمذاهب اسلامی نیستند. در این گفتگوها عیب‌ها و مطاعن مذاهب رقیب را گردآوری نمی‌کنیم و به هجو آن‌ها نمی‌پردازیم، بلکه در این تعامل، امتیازات عِلمی و عَمَلی خویش را بیان می‌کنیم و نقد سایر مذاهب را در فضایی دوستانه و علمی و به‌صورت غیرتهاجمی مطرح می‌کنیم. گفتگوی تقریب مذاهب اسلامی برای هدایت سایر مذاهب اسلامی و نزدیک کردن آن‌ها به حق است، نه حذف کردن آن‌ها، و افزون‌شدن شمار پیروان مذهب خویش. 🔼با این ملاک‌ها باید به ارزیابی گفتگوهای مدعیان طرفداری از وحدت اسلامی بپردازیم که آیا واقعاً به وحدت اسلامی معتقد هستند یا فقط به اظهار طرفداری از آن می‌پردازند و آن را تاکتیکی برای محدود نشدن وضعیت سیاسی و گفتمانی خود می‌بینند؟! .............. https://eitaa.com/azadpajooh/154
⚡️نقدی بر مطاعن‌سازی برای اباحنیفه ✍مهدی مسائلی اباحنیفه یکی از امامان فقهی اهل‌سنت است که اصول اجتهادیش با سایر امامان فقهی اهل‌سنت متفاوت است و برخلاف بسیاری از این فقها که فقط محدث بودند، اجتهاد دینی را آغاز کرد و بعضی از بن‌بست‌های فتوایی را برداشت. این رویکرد فقهی اگرچه قابل نقد و بررسی است، ولی با تخریب گسترده‌ای در درون اهل‌سنت مواجهه شد و کسانی که بر نقل‌گرایی تعصب داشتند،‌ به مطاعن‌سازی علیه اباحنیفه دست زدند که نمونه‌های زیادی از آن در کشکول‌ها و جُنگ‌های طنز اهل‌سنت می‌بینیم. ازطرفی دیگر بعضی از شیعیان نیز به تبع این جو، در رقابت میان دو مذهب با مطاعن‌سازی علیه اباحنیفه همراهی کردند. نمونه‌‌ای از این مطاعن‌سازی‌ها داستانی است که می‌گوید: "من نظرات جعفر بن محمد الصادق را در جمیع احکام و مسائل بررسی می‌کنم و به عکس آن عمل می‌کنم،‌ تنها موردی که از دست داده‌ام این است که او در سجده چشم‌ها را می‌بندد یا باز می‌گذارد، تا خلاف آن عمل کنم! پس حال که نمی‌دانم، وقتی به سجده می‌روید، يک چشم خود را ببندید و چشم دیگر را باز بگذارید، تا در هر صورت، بر خلاف جعفر بن محمد الصادق عمل کرده باشید!" در نقد و بررسی این داستان باید بگویم: ۱. داستان به صورت بالا منبع و استنادی ندارد و هیچ کتابی آن را بیان نکرده است. اما قسمتی ابتدایی آن در کتاب زَهرُالرَبیع که یک کشکول تقریبا طنز از سید نعمت الله جزایری است بدین صورت آمده است: « و قال أبو حنيفة إني باريت أقوال جعفر بن محمّد الصادق في جميع الأحكام و المسائل فعملت بعكسه و ما فاتني إلاّ إنّي لا أعلم أنّه إذا ركع في صلاة هل يفتح عينيه أو يغمضهما حتّى أعمل بخلاف» در داستان زهر الربیع اثری از فتوای اباحنیفه به باز و بسته گذاشتن یکی از چشمان نیست و گویا بعضی آن را بعدا به این داستان افزوده‌اند. وضعیت کتاب زهرالربیع نیز بر اهل‌فن پوشیده نیست و هیچ اعتبار علمی نمی‌توان برای مطالب آن قائل شد و حتی خواندن بعضی لطایف آن نیز خلاف عفت و ادب عمومی است. متأسفانه شیخ انصاری در بحث‌های علمی کتاب رسائل(فرائد الاصول) اشاره‌ای به این داستان کرده است و بر انتشار آن دامن زده است. البته شیخ انصاری نیز به تبع منبعش یعنی کتاب زهرالربیع قسمت دوم این داستان را بیان نمی‌کند. مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین فاضل گروسی دراین‌باره می‌نویسد: «عرض کردم: مشهور است امام اعظم ابوحنیفه نعمان بن ثابت همیشه می‌فرموده است: من مخالفت کردم امام جعفر صادق(ع) را در همه چیز، لیکن ندانستم که در حال سجدۂ نماز آیا امام چشم خود را می بندند یا می‌گشاید؟ که اگر او بگشاید من ببندم و اگر او چشم را بر هم گذارد من بگشایم تا این که مخالفت کرده باشم او را! لیکن من یک چشم را می‌بندم و یکی را می‌گشایم تا آن که به هر حال مخالفت کرده باشم! آیا این مطلب مدرکی دارد یا نه؟ شیخ گفت: این مسأله را من در جایی ندیده‌ام، الا آن‌که در اواخر رسائل شیخ مرتضی انصاری اعلى الله مقامه الشریف این مطلب مذکور است، و استاد ما مرحوم شریعت اصفهانی اعلى الله درجته می‌فرمود: نمی‌دانم شیخ انصاری این مطلب را از کجا برداشته و از کی اخذ کرده است؟! حاصلش این که مدرکی ندارد.»( هرکسی کار خودش بار خودش، ص۱۰۰) ۳. داستان بالا بر خلاف واقعیت فقهی مذهب حنفی است و فقه حنفی اشتراکات و اتفاق نظرهای زیادی با فقه شیعه در مسائل گوناگون و حتی مسئله نماز دارد. چنانچه یکی از محققین در بررسي تطبيقي فقه جعفرى و حنفی در مورد نماز به این نتیجه و جمع‌بندی رسیده است: « از بين 90 مسأله از مسائل نماز در فقه اماميه و حنفيه : 35 مورد اتفّاق نظر، 19 مورد اختلاف نظر و 31 اتفّاق نظر آنان در اصل مسأله نماز وجود دارد.»(رک: محمدعلی فطری، بررسي تطبيقی فقه جعفرى و حنفی در مورد نماز،‫ قم: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي دفتر تبليغات اسلامى، ‫1391ش) اختلافات موجود میان فقه حنفی و جعفری نیز منحصر به این مذهب نیست و میان فقه حنفی و سایر مذاهب فقهی اهل‌سنت نیز همین اختلافات دیده می‌شود بلکه گاهی بیشتر است. حتی در درون مذهب جعفری نیز فتواهای مراجع در مورد نماز اختلافات زیادی دارد. ۴. اگرچه معروف است که مذهب شافعی نزدیک‌ترین مذهب اهل‌سنت به تشیع است، ولی واقعیت این است که در جمع‌بندی دیدگاه‌های کلامی، فقهی و عرفانی مذهب حنفی نزدیک‌ترین مذهب به تشیع است که در آینده در این‌باره توضیح بیشتری می‌دهم. ........ https://eitaa.com/azadpajooh/155
🔹بررسی روایت زخم‌شدن پلک چشمان اهل‌بیت(ع) در عزاداری ✍مهدی مسائلی همه می‌ دانیم که در ماه محرم- و البته در سال‌های اخیر در همه‌ی ایام سال- عزاداری‌هایی انجام می‌شود که به بدن آسیب می‌زند یا حداقل آزار و اذیت جسمی به حساب می‌آیند. دو بحث درباره این عزاداری وجود دارد، بحث اول موضوع جواز فقهی آنها است که در کتاب «عار یا شعار؛ قمه‌زنی در ترازوی عقل و شرع» بنده بحث تفصیلی آن را آورده‌ام و بحث دوم عنوان مطلوبیت و به تبع آن توصیه و ترویج و گسترش این رفتارهاست. برای موضوع دوم به بعضی از روایات استناد می‌شود، که به نقد و ارزیابی آنها می‌پردازم. یکی از روایت‌هایی که معمولاً برای توصیه به آسیب زدن در عزاداری همچون قمه‌زنی به آن استناد می‌شود، روایتی معروف از امام‌رضا(ع) است که آن حضرت در قسمتی از آن می‌فرمایند: « إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا ؛ روز [شهادت] امام‌حسین(ع) پلک‌های چشمان ما را مجروح کرد و اشک‌هایمان را ریزان ساخت.» طرفداران تن‌آزاری و آسیب زدن به بدن عزاداری، تعبیر زخم‌شدن پلک چشمان اهل‌بیت(ع) در این روایت را مجوزی برای آسیب‌رساندن به بدن در عزاداری قلمداد کنند و چنین رفتارهایی را مشمول توصیه‌ی امامان(ع) تلقی می‌کنند. در نقد این برداشت باید بگوییم: ۱. تعبیر زخم‌شدن پلک در این روایت تعبیری ادبی و استعاری برای بیان شدت اندوه و گریه اهل‌بیت(ع) در مصیبت حضرت سیدالشهدا(ع) است و در اینجا معنای حقیقی آن اراده نشده است. برداشت استعاری و مجازی از این فراز نیز مسلتزم نسبت دروغ به امام نیست زیرا مجاز آرایه‌ای کلامی است که برای عمق بخشیدن به انتقال معانی به کار بسته می‌شود و حتی خداوند نیز در قرآن از مجاز بهره می‌گیرد. پس نباید همچون سلفی‌های متحجر به انکار مجاز بپردازیم و با پیش ذهنیت‌ها، خودمان را از فهم درست معانی آیات و روایات محروم کنیم. ۲. اگر زخم‌شدن پلک‌ها در اثر گریه برای امام‌حسین(ع) را به‌عنوان معنای حقیقی بپذیریم، تأکیدی جز بر گریه برای آن حضرت ندارد و نمی‌توان از آن جواز قمه‌زنی را به‌دست آورد؛ زیرا به‌فرض تحقُقِ زخم‌شدن پلک‌ها، این آسیب‌ بدنی، فعل ارادی آن بزرگواران نبوده، بلکه این موضوع در ضمن استمرار گریه، ایجاد شده است. این درحالی است که در قمه‌زنی و رفتارهای مشابه آن، آسیب‌زدن به بدن به‌صورت اختیاری و با اراده و قصد اتفاق می‌افتد. ۳. از همه‌ی این‌ها که بگذریم موضوع این روایت، گریه برای امام‌حسین(ع) است و ربطی به موضوع‌های دیگر ندارد. اگر دقت بیشتری داشته باشیم، نه‌تنها نمی‌توان از این روایت قمه‌زنی را اثبات کرد، بلکه می‌توان از آن در ردّ این عمل استفاده نمود. به‌این‌صورت که این روایت در مقام بیان شدت تأثّر و اندوه اهل‌بیت(ع) در مصیبت امام‌حسین(ع) وارد شده است و به نهایت عزاداری ایشان اشاره می‌کند، امری که می‌تواند بهترین مورد برای تبیین حد رفتارهای مشروع در عزاداری باشد؛ بر این اساس اهل‌بیت(ع) عملی غیر از گریه در حزن و اندوه شدید انجام نداده‌اند و اگر امری بیشتر از این حد مجاز می‌بود، امامان معصوم(ع)که بیشترین اهتمام را برای اقامه عزای جدشان داشته‌اند خود به آن اقدام می‌نمودند. ۴. بعضی از طرفداران قمه‌زنی و آسیب‌زدن به بدن در عزاداری، گرفتار مغالطه شده‌اند و درمقابل این پاسخ که آسیب‌رسیدن به پلک و مانند آن، بر فرض اثبات، عمل اختیاری ائمه(ع) نبوده است، می‌گویند: شما ادعا می‌کنید که ائمه(ع) رفتارهایی غیراختیاری داشته‌اند و این آسیب‌ها ناخواسته به چشمشان وارد می‌شده است؟! در پاسخ باید گفت: کسی ادعا نمی‌کند که گریه آن بزرگواران برای امام‌حسین(ع) غیراختیاری بوده است که چنین اعتراضی وارد شود؛ بلکه سخن از غیراختیاری‌بودن آسیب‌رسیدن به پلک‌هاست و تأکیدمان بر آن است که این عمل به‌صورت ناخودآگاه و در پی استمرار گریه حاصل می‌شده و اراده آن بزرگواران نبوده است. برای روشن‌شدن موضوع لازم است مثالی بزنیم: کسی‌که پیاده به مسجد می‌رود، در مسیر راه ممکن است خار یا تیغی به پای او فرو رود، آیا می‌توان ادعا کرد که آن شخص به اختیار و با قصد، کاری کرده تا خار و تیغ در پایش فرو رود و فرورفتن خار در پا مطلوبیتی دارد؟! ........ https://eitaa.com/azadpajooh/156
📔معرفی کتاب " عار یا شعار، قمه‌زنی در ترازوی عقل و شرع "+ خرید آنلاین ✍ نویسنده: مهدی مسائلی 🔹معرفی کتاب: ✔️در فصل اول این کتاب سیر تاریخی قمه‌زنی، عوامل پیدایش و گسترش آن مورد بحث قرار گرفته است. ✔️در فصل دوم این کتاب به بررسی دلایل موافقان و مخالفان قمه‌زنی اختصاص دارد و به مباحث استدلالی و روایی در این بخش توجه شده است. در این بخش تعدادی از روایات مورد استناد طرفداران قمه‌زنی مورد نقد قرار گرفته است که عناوین بعضی از آنها عبارتند از: «لطمه زنان فاطمی»، «داستانِ سر به ‌محمل‌ کوبیدن»، «خون گریه کردن امام زمان علیه‌السلام»، «خون‌گریه‌کردن امام‌سجاد علیه‌السلام»، «زخم‌شدن پلک چشمان اهل‌بیت علیهم‌السلام»، «نسبت شکستن سر و صورت به امام سجاد(ع)»، «بیهوش‌شدن امام‌رضا(ع)»، «جاری‌شدن خون از بدن پیامبران الهی در کربلا» و… ✔️فصل سوم این کتاب به بررسی چند شبهات موافقان قمه‌زنی اختصاص دارد. ✔️فصل چهارم این کتاب است که با عنوان «سیر تاریخی تحریم قمه‌زنی» به تحریر درآمده است و فصل پنجم کتاب فتواهای جواز قمه‌زنی را مورد نقد و بررسی قرار داده است. 💎کتاب «عار یا شعار؛ قمه زنی در ترازوی عقل و شرع» در دومین دوره کتاب سال عاشورا به‌عنوان اثر برگزیده معرفی شد .................. ⚡️خرید آنلاین: https://b2n.ir/719273
⚡️نقد مستندات آسیب‌ زدن به بدن در عزاداری / روایات جاری‌شدن خون از بدن پیامبران الهی در کربلا ✍مهدی مسائلی یکی از موضوع‌هایی که برای اثبات آسیب زدن به بدن در عزاداری همچون قمه‌زنی به آن استناد فراوانی می‌شود، چند روایتی است که مرحوم مجلسی آن‌ها را در جلد ۴۴ بحار‌الانوار و در بابی با عنوان «إخبار الله تعالی أنبیاءه و نبینا(ع) بشهادته» آورده است. این روایت‌ها بیان می‌کنند که بعضی از پیامبران الهی(ع) در هنگام عبور از کربلا در اثر سوانح و حوادثی ناخواسته آسیبی به بدنشان وارد می‌شد و چون علت آن را از خداوند جویا می‌شدند، خداوند آنان را به واقعه شهادت امام‌حسین(ع) در کربلا آگاه می‌کرد و علتِ آن سانحه را نیز همدردی با امام‌حسین(ع) بیان می‌فرمود. دراین‌میان معمولاً طرفداران قمه‌زنی به سه روایت تمسک می‌کنند: ۱. در روایت اول آمده است که حضرت آدم ابوالبشر در سرزمین کربلا زمین خورد و پای او مجروح و خون از پایش جاری شد. آنگاه حضرت آدم(ع) به خدای متعال عرضه می‌دارد: پروردگارا خطایی از من سر زده که مرا عقاب نموده‌ای؟ خداوند به او می‌فرماید: ای آدم گناه تازه‌ای نکرده‌ای، لکن در این سرزمین فرزند تو حسین(ع) از روی ظلم کشته خواهد شد. پس خون تو به‌جهت موافقت با خون حسین(ع) جاری شد و... (بحار الأنوار، ج۴۴، ص242). ۲. در روایت دوم نیز آمده است که حضرت ابراهیمِ خلیل(ع) درحالی‌که سوار بر اسب بود از زمین کربلا می‌گذشت. پس اسب او لغزید و ابراهیم افتاد و سرش شکست و از آن خون جاری شد. حضرت ابراهیم(ع) عرضه داشت: پروردگارا خطایی از من سر زده که این‌چنین مرا عقاب نمودی؟ خداوند به او می‌فرماید: گناهی نکرده‌ای، لکن در اینجا سبط خاتم‌الانبیا، فرزند خاتم‌الاوصیا کشته می‌شود. پس خون تو به‌خاطر موافقت با خون او جاری شد... (بحار الانوار، ج۴۴، ص243). ۳. روایت سوم نیز درست مانند دو نقل قبلی است! در آن حضرت موسی(ع) به‌همراه یوشع‌بن‌نون از سرزمین کربلا عبور می‌کند که بند نعلین آن جناب پاره شده و خار داخل آن می‌رود و پای آن حضرت زخم و خون از آن جاری می‌شود و... [در این روایت نیز همانند دو نقل قبلی تعبیر «فَسَالَ دَمُک مُوَافَقَةً لِدَمِهِ» به‌کار رفته است] (بحار الانوار، ج44، ص244). این چند روایت در بحارالانوار تقریباً پشت‌سرهم آمده‌اند و گویا منبع آن‌ها نیز یک کتاب بوده است؛ اما نکته مهم این که این روایات نه‌تنها هیچ‌کدام سند و راوی ندارند، بلکه حتی مرحوم مجلسی منابعِ آن‌ها را نیز معرفی نمی‌کند و درباره‌ی آن‌ها تنها به آوردن تعبیر «وَ رُوِی» و «وَ رُوِیَ مُرْسَلا»اکتفا نموده است؛ گویا ضعف و گمنامی منبع این روایت‌ها نیز به‌گونه‌ای بوده است که مرحوم مجلسی بهتر دیده نامی از آن‌ها نبرد. ⬅️از همه‌ی این‌ها که بگذریم هیچ‌کدام از این روایت‌ها در مقام بیان این مطلب نیستند که این پیامبران الهی با اراده خویش به بدنشان آسیب می‌رساندند یا اینکه از سوی خداوند متعال مأموریت داشتند تا به‌جهت مواسات با امام‌حسین(ع) به بدنشان آسیب بزنند؛ بلکه در این روایت‌ها سخن از حادثه‌هایی است که ناخواسته برای انبیا الهی(ع) اتفاق افتاده است و هیچ‌کدام از این سوانح متعلّق تکلیف آن‌ها نبوده و امر و نهی‌ای هم در مورد آن وجود نداشته است؛ پس قیاس آن‌ها با قمه‌زنی و رفتارهای مشابه آن قیاسی مع‌الفارق است. .......... https://eitaa.com/azadpajooh/158
⚡️تضاد در تقابل با عزاداری‌های صوفیانه ✍️مهدی مسائلی امسال در میان بعضی از هیئت‌ها موضوع عزاداری‌های برگرفته از تصوف پررنگ شده است. چند ماه پیش بود که بعضی از خطبا و روحانیون با زمینه فکری خاص(همچون جناب آقای معاونیان) به فکر اصلاح صورت و محتوای عزاداری از آنچه از تصوف تقلید و اقتباس شده، افتادند. این خطبا بیشتر از جریان فکری‌ای بودند که می‌توانیم از آنها با عنوان‌ برائتی-تفکیکی یاد کنیم. در گفتمان تبلیغی این جریان همواره نقد تصوف یک دغدغه جدی به شمار می‌آمده است و از ارکان گفتمان مذهبی این جریان نقد تصوف است که آن را با نقد فلسفه و عرفان نظری نیز در می‌آمیزند.( نقد تصوف‌ستیزی این جریان مجالی دیگر را می‌طلبد). انتقاد این روحانیون در عزاداری‌های صوفیانه نیز بیشتر ناظر به جنب و جوش‌های رقص‌گونه در سینه‌زنی و سخنان غالیانه درباره ائمه(ع) بود. از آنجا که عزاداری‌های صوفی‌گونه مورد انتقاد این روحانیون، بیشتر در هیئت‌هایی جریان دارد که تعلُّق فکری و عاطفی به خودشان دارند، مجادله‌ها و منازعه‌های تند و تیزی را درون این هیئت‌ها به وجود آورد. بنده چند نکته‌ای دراین‌باره به نظرم می‌رسد که در ادامه تقدیم می‌کنم: 1️⃣ اهتمام و شجاعت این روحانیون به اصلاح صورت و محتوای عزاداری قابل تقدیر است ولی سال‌هاست که این روحانیون و خطبا با ابزار تعصب و احساس، مواضع مذهبی‌ خویش را برای جوانان تقویت کرده‌اند، آن‌گونه برای این جوانان تعصب اصل شده و استدلال حاشیه. جوانانی که سال‌ها شنیده‌اند اصلاح‌گران مذهبی به فکر تضعیف و حذف مذهب هستند، حالا همین معامله را با خود آنها نیز می‌کنند. 2️⃣ این روحانیون سالهاست که آگاهانه یا غیرآگاهانه نوعی اخباری‌گری را به جامعه مذهبی و جوانان ناآشنا با علوم دینی تزریق می‌کنند. این موضوع موجب شده تا عده‌ای از این جوانان صراحتا خود را اخباری بنامند و مدعی تقلید مستقیم از ائمه اطهار(ع) شوند. در واقع این نوع اخباری‌گری همچون سلفی‌گری نوین و افراطی و عوامانه در اهل‌سنت عمل می‌کند و قابل کنترل توسط نهاد حوزه و روحانیت نیست. این روحانیون اگرچه هم‌اکنون خود به نقد این اخباری‌گری عوامانه و خطرناک می‌پردازند، ولی قسمتی از این حرکت متأثر از رویه‌ی تبلیغی خود آنهاست. 3️⃣ برای کنترل و اصلاح عزاداری باید آن را به اصول شریعت بازگردانید و مقید کنید و دست از غلو مفهومی درباره‌ی آن بکشید. این روحانیون برای توجیه عزاداری‌های مورد علاقه خویش، عزاداری را تافته جدا بافته از سایر احکام دینی قرار دادند و آسیب و اضرار به بدن را که موجب حرمت همه‌ی تکالیف عبادی می‌شود، اینجا جایز و مستحب دانستند، اما حالا می‌خواهند با عنوان صوفیه‌ستیزی جوانان را در چهارچوب شریعت قرار دهند و قسمتی از عزاداری‌ها را اصلاح کنند. یکی از گزاره‌های رفتاری بعضی از فرق تصوف آسیب زدن به بدن است که بسیار شبیه بعضی از عزاداری‌های متداول است. افزون بر این گزارش‌ها و تحقیقات تاریخی و اجتماعی نیز اثبات می‌کند که این عزاداری‌ها به اقتباس از صوفیان و حتی مستقیما توسط صوفیان به مجالس عزاداری راه یافته است. 4️⃣ در کنار اقتباس از تصوف باید اقتباس از مسیحیت را نیز قرار داد، بلکه خود تصوف نیز تحت تأثیر آموزه‌های عرفانی و رفتاری مسیحیت است. تا هنگامی که نگاه کلی وعرفانی به عزاداری و واقعه عاشورا اصلاح نشود، نباید انتظار اصلاحات جزئی و رفتاری در عزاداری‌ها را داشته باشیم. وقتی عزاداری و کربلا را هدف و آرمان پایانی شریعت قرار دادیم و گفتیم: «خلق شده‌ایم تا عزاداری کنیم»، انتظار مقید و محدود کردن عزاداری حرکت برخلاف مبانی ماست. ........ ✅@azadpajooh
بررسی چنار خونبار زرآباد.pdf
987K
🔸مقاله‌ی علمی پژوهشی (بررسی پدیدارشناختی پدیده چنار خونبار الموت قزوین) نویسندگان: محمود تقی زاده داوری کریم خان محمدی 📗منبع: شیعه شناسی سال هفتم پاییز 1388 شماره 27 ⬅️چکیده: در این مقاله موضوع جاری شدن خون از درختی در زرآباد قزوین، معروف به «چنار خونبار» در روز عاشورا مورد بررسی انسان شناختی قرار گرفته است. نگارنده با تلقی موضوع به عنوان یک «پدیده اجتماعی تام» و با بهره گیری از تکنیک های مختلف، تلاش می کند از جنبه های مختلف، ابهامات را شفاف نماید. یافته های پژوهش چنین است: بر اساس آزمایش انجام گرفته، ماده مترشحه از چنار ماهیت خونی ندارد، بلکه صمغ ویژه ای است که بر خلاف سایر صمغ ها پس از جریان یافتن، خشک می شود. رابطه علی میان عاشورا و جریان صمغ اثبات نمی شود؛ حداکثر یک رابطه تقارن است؛ زیرا جریان صمغ در سایر ایام نیز قابل مشاهده است. آنچه بر مردم پدیدار می شود، حاصل نگرش آنها به موضوع بوده است و هیچ گونه تصنعی در بین نیست؛ از این رو هر آنچه مردم احساس می کنند، بیشتر از واقعیت به ذهنیت شان نزدیک است. ........ @azadpajooh
⚡️وجوه مختلف حرمت قمه‌زنی ✍مهدی مسائلی این نکته را باید در نظر گرفت که بعضی از مراجع شیعه در پاسخ به سوالات فقهی درباره‌ی عزاداری‌هایی که به بدن آسیب می‌زند، با توجه به جنبه و بُعد خاصی از این عزاداری‌ها اظهارنظر کرده و گاهی فتوا به جواز داده‌اند، در حالیکه از جهت دیگر این فقها چنین عزاداری‌هایی را دارای اشکال دانسته یا حرام می‌دانند. برای حرمت قمه زنی سه دلیل در میان فقها بیان شده است که هر سه دلیل قائلین بزرگی در میان مراجع شیعه دارد. ۱. بدعت بودن: از این نظر قمه‌زنی توصیه‌ی خاصه از ناحیه‌ی شارع ندارد و تحت عمومات توصیه به عزاداری نیز قرار نمی‌گیرد. چون شمشیر بر سر زدن از مصادیق عزاداری متعارف نیست. فقیه بزرگ شیعه آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی دراین‌باره می‌نویسد: تعزیه‌داری حضرت سیدالشهدا، ارواحنا فداه، باید به‌نحوی باشد که از خود ائمه‌هدی صلوات الله علیهم رسیده و به مثل زخم‌زدن اذن از ایشان نرسیده است و سابقین از علماء هم رخصت نداده‌اند... و اتیان به اعمال مذکوره به قصد مشروعیت و به‌عنوان عبادت، تشریع است... .( رک: الغایة القصوى (ترجمه عروة‌ الوثقی)، ترجمه شیخ عباس قمی، ج۲، تهران: المکتبة المرتضویة، ص328، سؤال55. مرحوم شیخ عباس قمی پس از ترجمه کامل عروة الوثقی، قسمت انتهایی آن را به سوال‌ها و پاسخ‌هایی اختصاص داده است که به‌صورت متفرقه از جانب آیت‌الله یزدی پرسیده شده است. پاسخ بالا نیز در این قسمت است.) همچنین آیت‌الله خویی نیز اگرچه قمه‌زنی را از جهت عنوان ضرری‌بودن مشمول حکم حرمت نمی‌داند، و معتقد است که اگر ضرر آن جزئی باشد، این عمل فی‌نفسه اشکالی ندارد. ولی در کتاب طریق‌النجاة بر این نکته تصریح می‌کند که قمه‌زنی عنوان عزاداری امام حسین(ع) را ندارد و نص و روایت به‌خصوصی نیز درباره آن وارد نشده است: «لم یرد نص بشعاریته فلا طریق الی الحکم باستحبابه؛ نصی درباره شعاربودن قمه‌زنی وارد نشده است؛ پس طریقی برای حکم به استحباب این عمل وجود ندارد.»( صراط النجاة، ج۱، ص۴۳۲.) البته ایشان در ادامه این پاسخ درباره کسی که مرتکب این عمل شده است،‌ می‌نویسد:« اگر کسانی این اعمال را از روی خلوص نیت و به خاطر همدردی با اهل بیت(ع) انجام داده‌اند، ممکن است خداوند در صورتی که نیتشان خالص بوده، به آن‌ها پاداش دهد.» اما به هر حال این ثواب متعلق به نیت آن‌هاست؛ نه عمل آن‌ها، و این جمله آیت‌ﷲ خویی درصدد بیان مشروعیت قمه‌زنی نیست زیرا در این صورت این جمله باید نقضی بر سخن قبلی آیت‌ﷲ خویی باشد که فرمود طریقی برای حکم به استحباب وجود ندارد. شاگرد ایشان، مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی نیز در تعلیقه خود بر این پاسخ می‌نویسد: «دخولُ ما ذُکر فی الجزع المستحب لما أصاب سیّد الشهدا(ع) محل تأمل. داخل‌بودن قمه‌زنی در عزاداری امام‌حسین(ع) جای تأمل دارد.» آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نیز از همین باب اعتقاد به حرمت قمه‌زنی داشته‌اند و در رسائل مکتوب و ممهور از ایشان احتیاط واجب را در ترک قمه‌زنی دانسته‌اند. (رک: مهدی مسائلی، عار یا شعار، ص160)(افزون بر این، تعدادی از علما همچون مرحوم آیت الله بهجت و آیت الله شبیری زنجانی نیز شهادت به مخالفت ایشان با قمه‌زنی داده‌اند) ۲. ضرری بودن قمه‌زنی: فقها از دو جهت فتوا به حرمت قمه‌زنی به خاطر ضرری بودن آن داده‌اند. یکی از این جهت که ضرر شخصی در آن همچون ضرری که به دیگران وارد می‌کنیم،‌ جایز نیست؛ و جهت دیگر این‌که حکم و دستور شرعی ضرر زننده به دین از ساحت دین نفی شده است؛ همچون روزه‌ی ضرری. در رساله سرور العباد که یکی از رساله‌های عملیّه مرحوم شیخ مرتضی انصاری است، آمده است: «در تعزیه‌داری حضرت امام‌حسین(ع) اگر شخص زخمی مثل تیغ و غیره بر خود بزند که ضرر باشد بر بدنش، حرام است؛ اما اگر [عزاداری به] قسمی باشد که درد و اَلَمش در همان وقت تعزیه‌داری باشد نه بعد از آن، مثل سینه‌زدن به طور متعارفِ ناس [مردم] که سیاه و سرخ شود، ضرر ندارد.» در فراز ابتدایی این پاسخ «که ضرر باشد بر بدنش» تعبیر وصفی است و شیخ انصاری زخم زدن را از مصادیق ضرر می‌داند چون در ادامه با اشاره به عزاداری‌های متعارف، مقدار غیرضرری بودن را مشخص می‌کند. ایشان در همین رساله در بیان مسئله‌ای دیگر می‌نویسد: «اگر شخص ضربتی بر خود بزند یا خود را بکشد، چنان‌است که غیر را ضربت زده یا کشته است.» ۳. وهن مذهب بودن قمه‌زنی: بنابر این نظر یکی از آسیب‌های آن درحال‌حاضر، آن است که موجب تضعیف و وهن دین و مذهب می‌شود. یعنی هنگامی‌که دیگران این عمل را در عزاداری امام‌حسین(ع) می‌بینند، برایشان تنفر و دل‌زدگی نسبت‌به دین اسلام و مذهب شیعه به‌وجود می‌آید. بسیاری از مراجع تقلید کنونی بنابر این نظر قائل به حرمت قمه‌زنی هستند. بنده تفصیل ادله و نظرات این مراجع را در کتاب «عار یا شعار» آورده‌ام. ............... @azadpajooh
⚡️لافِ وحدت ✍مهدی مسائلی بعضی محبت اهل‌بیت(ع) را محور وحدت اسلامی و اتحاد بین شیعه و سنی معرفی می‌کنند اما هنگامی که در تعریف آنها از محبت اهل‌بیت(ع) دقیق شوی، می‌بینی که این محبت چیزی جز پذیرش اعتقادات تشیع توسط اهل‌سنت و شیعه شدن آنها نیست. در واقع آنها دنبال وحدت اسلامی نیستند بلکه دنبال وحدت مذهبی هستند که لازمه‌ی آن حذف مذهب مقابل است. موضوعی که گروه‌های تندرو در جانب اهل‌سنت نیز به دنبال آن هستند. مُسلَّم است که اهل‌سنت به موضوع اختلاف بین اهل‌بیت(ع) و صحابه خصوصا شیخین(عمر و ابوبکر) به مانند شیعه نمی‌نگرند. آنها به بسیاری از مسائل اعتقادی شیعه در قبال اهل‌بیت(ع) نیز اعتقاد ندارند. حالا اگر کسی محبت اهل‌سنت نسبت به اهل‌بیت(ع) را با اعتقادات شیعه مقایسه کند و به تشکیک درباره‌‌ی آن بپردازد یعنی مقصودش از محور بودن محبت اهل‌بیت(ع) برای وحدت اسلامی، شیعه شدن اهل‌سنت است. جالب این است که این افراد حتی به صوفیه اهل‌سنت نیز می‌تازند، در حالی که صوفیانِ سُنی در ابعاد زیادی از ولایت عرفانی اهل‌بیت(ع) با شیعه هم نظر هستند و بسیاری از آنها، فروعات این موضوع همچون زیارت و توسل را نیز می‌پذیرند. حالا کسی که در محبت صوفیان اهل‌سنت به اهل‌بیت(ع) نیز تشکیک می‌کند دیگر چه گروهی از اهل‌سنت را محب اهل‌بیت(ع) می‌داند؟! عجیب است که این عده به گروه‌های تندروی اهل‌سنت اشکال می‌کنند که به خاطر عقاید شیعه، در محبت شیعیان به اهل‌بیت(ع) مناقشه می‌کنند و آن را غیر واقعی یا غالیانه می‌دانند، اما خودشان در این طرف همین حرکت را تکرار می‌کنند، یعنی به خاطر اعتقادات مذهبی اهل‌سنت، در محبت آنها به اهل‌بیت(ع) تشکیک می‌کنند و آن را غیر واقعی می‌دانند. اصلا چرا این عده لافِ وحدت می‌زنند و محور آن را محبت اهل‌بیت(ع) معرفی می‌کنند؟! ............... @azadpajooh
🔸ترسیم فضیلت اولیای خدا ‏خداوند برای نشان دادن فضیلت اولیایش، بندگی و خضوع آنها در برابر خدا را ترسیم می‌کند، ولی ما برای نمایش فضیلت اولیای او، سعی در ترسیم چهره‌‌ی خدایی از آنها داریم. تعبیراتی همچون "نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ"(چه بنده نيكويى بود و روى به خدا داشت.) افتخاراتی است که خداوند در قرآن برای پیامبرانش بر می‌شمارد. در روایت معروفی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: "لا ترفعوني فوق قدري فان الله اتخذني عبداً قبل ان يتخذني نبياً" یعنی: مرا بالاتر از آنچه هستم، قرار ندهید که خداوند پیش از آن که مرا رسول خویش گیرد بنده خود خوانده است. در تشهد نماز نیز وصف عبده مقدم بر وصف رسالت برای پیامبر(ص) است. (وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُه) نقل است که به شیخ ابوسعید ابوالخیر  گفتند: فلان کس بر روی آب راه می‌رود! گفت: سهل است! چغزی(قورباغه) و صعوه‌ای(پرنده‌ای کوچک) نیز بر روی آب می‌رود. گفتند: فلان کس در هوا می پرد! گفت: زَغَن(پرنده‌ای شکاری) و مگس نیز در هوا می‌پرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌رود! شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می رود... این چنین چیزها را چندان قیمتی نیست! مرد آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بُخورد و بِخُسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق ستد و داد کند و زن خواهد و با خلق در آمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد. .......... @azadpajooh
🔼سنجش روحیه تکفیری
⚡️شهادتی که قطعی شد و ولادتی که حذف شد ✍مهدی مسائلی در گذشته‌ای نه چندان دور- یعنی همین چند سال پیش- هفتم صفر روز ولادت امام موسی کاظم(ع) بود و اگرچه نقلی از شهید اول درباره‌ی شهادت امام حسن(ع) در این روز وجود دارد، ولی چون تعدادی از علمای متقدم و بزرگ شیعه همچون کلینی شهادت امام حسن(ع) را در آخر صفر دانسته‌اند، شهادت رسمی امام حسن(ع) در بیست و هشتم صفر برگزار می‌شد. در این روز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ولادت امام موسی کاظم(ع) را تبریک می‌گفت و میز مجری‌های اخبار نیز با گل‌های ولادت تزئین می‌شد. اما بعضی خوش نداشتند که در دو ماه محرم و صفر روزی عنوان شاد داشته باشد و عزاداری‌های آنها منقطع شود. (خداوند نیز نباید در این دو ماه ولادت اولیائش را رقم بزند، چون از ابتدا تا انتهای خلقت این دو ماه را دربست برای عزاداری قرار داده‌ است) لذا دست به کار شده، ابتدا عنوان ولادت را از این روز حذف کردند. گفتند در روایت آمده است که امام موسی بن جعفر(ع) در سرزمین ابواء میان مکه و مدینه به دنیا آمده‌اند. به این گزارش، نظر شخصی‌شان را ضمیمه کردند که حتما امام جعفرصادق(ع) بعداز حج بدون درنگ از مکه به مدینه بازگشته‌اند و این احتمال را نیز در نظر نگرفتند که امام بعد از حج مدتی در مکه اقامت داشتند.(به سال ولادت نیز استدلال‌ کردند که پیش از این در یادداشتی توضیحش دادم) اما با این حال، همه‌ی نقل‌های موجود، تاریخ ولادت امام موسی‌ کاظم(ع) را هفتم صفر بیان کرده‌ بودند و آنها روز مشخصی در ذی‌الحجه را نداشتند که ولادت را به آن انتقال دهند. لذا دست به کار تاریخ‌سازی شدند. برای تعیین ولادت در ماه ذی‌الحجه چند روزی را امتحان کردند، در نهایت روز بیستم ذی‌الحجه بیشتر مورد پسند قرار گرفت. (احتمالا چون هم عددش رُند بود و هم نزدیک به ماه‌ محرم نبود) این جعل تاریخ خیلی شبیه تعیین روز ولادت حضرت علی‌اصغر است که چون در بعضی روضه‌ها گفته‌اند علی‌اصغر در کربلا طفلی حدودا شش‌ماهه بود، شش ماه رفتند عقب و یک روز را به عنوان‌ تولدش تعیین کرده‌اند؛ منتها آن را مردم عادی انجام دادند و این را روحانیون. به هر حال، آقایان فشار آوردند و ولادت را از تقویم رسمی کشور حذف کردند و با این توجیه که باید يک روز اختصاصی برای امام حسن(ع) عزاداری کنیم، شهادت را در این روز تثبیت کردند. اما صدا و سیما هنوز کامل زیر بار این شهادت نرفته است، چون هرچند برنامه‌های شاد در این روز ندارد ولی موسیقی‌های عادی را کامل حذف نکرده و برنامه‌ کودک را با مارش عزا پخش نمی‌کند. ............. @azadpajooh
⚡️ درنگی در خواص سنگ‌های تزئینیمهدی مسائلی بارها درباره خواص سنگ‌های تزئینی مطالبی شنیده‌ایم. افرادی برای رفع شدن مشکلات و بن‌بست‌های مادی و معنوی دست کردن انگشتری با سنگی خاص را توصیه می‌کنند و همراه با بیان این خواص این سنگ‌ها، ریزه‌کاری‌های نجومی و رَمالی را در برش یا حکاکی آنها ضمیمه می‌کنند. بیان این توصیه‌ها برای دین‌داران غالبا با یک روایت همراه می‌شود. اما خواص بیان شده برای سنگ‌های تزئینی در روایات را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: ۱. وجه تزئینی سنگ‌ها و تاثیر روانی که این موضوع بر زندگی افراد دارند. مثلا کسی که سنگ‌های تزئینی همچون عقیق و فیروزه و... بر دست می‌کند به زندگی خوب و زیبازیستن اهمیت می‌دهد و این امر موجب دوری فقر از او می‌شود. افزون بر این‌، پوشش انگشتر با سنگ‌های تزئینی، او را محل توجه دیگران قرار می‌دهد و نفوذش را میان مردم بیشتر می‌کند. ۲. خواص معدنی که شاید بعضی از این سنگ‌ها داشته باشند و قابل ارزیابی آزمایشگاهی و مادی است. ۳. خواص تکوینی که برای این سنگ‌ها بیان می‌شود و جز خواص ماوراءالطبیعه آنها است. توصیف این خواص، گاهی از تاثیرات جزئی و ناقص بر زندگی آغاز می‌شود و به تاثیرات تامه و کامل بر زندگی آنها می‌رسد، آن‌گونه در این توصیفات، وجود یک سنگ تزئینی، عامل خوشبختی فرد بیان می‌شود. قاطبه‌ی روایاتی که دسته سوم از خواص سنگ‌ها را بیان می‌کنند نامعتبر هستند و از طُرُق قابل اطمینان به دست ما نرسیده‌اند. پس این خواص قابل اثبات نیستند و نباید توجه به آنها را امری دینی تلقی کرد. اما از جهتی می‌توان بیان و توجه به این خواص را مردود نیز دانست؛ خصوصا خواص تام و گسترده‌ای که برای آنها بیان می‌شود. چون بسیاری از توصیف‌های تکوینی که درباره سنگ‌های تزئینی بیان می‌شود، با توصیه‌های قرآن درباره توکل و توسل به خداوند و راه‌گشایی به وسیله‌ی معنویت اصیل، تزاحم دارند. این‌ گونه توصیف‌‌ها نوعی معنویت شانس‌محور را ترویج می‌کنند که فرد حداقل برای رستگاری مادی به یک سنگ متمسک می‌شود، و این عمل نوعی شرک خفی است. اگر کسی واقعا به تعابیری همچون: (حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ) (نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر) اعتقاد داشته باشد، می‌داند که راه‌کار رستگاری مادی و معنوی تمسک به سنگ‌ها نیست. به هر حال، در میان دین‌داران عده‌ای هستند که باورشان به سنگ‌های تزئینی قوی‌تر از باور به اصول قطعی معنوی است. توجه به اشیاء شانس‌‌آور، سنگ‌ها و حرز‌ها در میان غیر دین‌داران نیز وجود دارد بلکه در میان آنها پررنگ‌تر است چون کسی که از معنویت اصیل فاصله گرفت، به معنویت‌های غیراصیل متمسک می‌شود.(الغريق يتشبث بکل حشيش؛ غرق شونده، به هر شاخه‌ی خشکيده‌ای چنگ می‌زند) ............. @azadpajooh
⚡️نقدی به پیاده‌روی جاماندگان ✍مهدی مسائلی چند سال پیش نوشتم که پیاده‌روی اربعین مقدمه‌ای برای زیارت اربعین است و ورای آن موضوعیت ندارد. یعنی خود پیاده‌روی بدون مقصد‌ آن، مورد توجه و توصیه نیست. اما برای ما این مقدمه تبدیل به اصل شده است. از این جهت سعی می‌کنیم برای کسانی که راهپیمایی به سمت کربلا را درک نکرده‌اند، راهپیمایی‌های محلی در شهرها تدارک ببینیم و حتی راهپیمایی را به سایر مناسبت‌ها همچون سوگواری شهادت امام رضا(ع) توسعه داده‌ایم. این موضوع اگرچه در نگاه ابتدایی، به خاطر شورآفرینی آن در جهت تبلیغ دین و مذهب مطلوب جلوه می‌کند، ولی موجب تورم مناسک مذهبی می‌شود که چند مفسده دارد: ۱. رخصت‌های دینی و منطقةالفراغ‌ها را تصرف می‌کند، و مردم هر روز با مناسبت جدید دینی روبرو می‌شوند. با این رویکرد فرد دین‌دار باید وقت و زمان بیشتری به شعائر و نمادها اختصاص دهد و به جای اینکه روح و باطن دین‌داری در زندگی او جاری باشد نمادها تظاهر بیشتری دارند. ۲. مناسک جدید، مناسک اصلی دین را کمرنگ می‌کند و حتی بعضی افراد برای اهمیت دادن به این مناسک جدید، آنها را با مناسک اصلی دین مقایسه می‌کنند و از برتری مناسک جدید سخن می‌گویند. نمونه‌ی آن مقایسه‌ی راهپیمایی اربعین با حج است. ممکن است افرادی ظرفیت بزرگداشت مناسک اصلی و جدید دین‌داری را تواَمان داشته باشند، ولی عموم مردم این قدرت و توان را ندارند. ۳. مناسک جدید که به قدرت‌نمایی تشیع توسط عوام و خواص معرفی می‌شود، نمادهای تشیع را از اسلام، هرچه بیشتر متفاوت می‌کند. این‌نکته را نیز بیافزایم اگر در دین یا مذهب بزرگداشتی برای امری قرار داده شده است نباید آن را از حالت توقیفی بودن(توقف بر بیان شارع) خارج کرد و مصالح آن را به موارد مشابه تعمیم دهیم؛ چون این‌کار منجر به مناسک‌سازی شده و اصل دین را تضعیف می‌کند. چنانچه در روایات آمده است که تبرک به قصد شفا تنها به تربت امام حسین(ع) اختصاص دارد. امام موسی کاظم (ع) در روایتی می‌فرمایند: وَ لَا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتَبَرَّکُوا بِهِ فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لَنَا مُحَرَّمَةٌ إِلَّا تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما‌السلام فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَ أَوْلِیَائِنَا؛ چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که هر خاکى جز تربت جدم حسین بن علی علیهماالسلام بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، چ1، تهران: نشر جهان،1378ق، ج‏1، ص104) ............ @azadpajooh
⚡️طرح عنوان شهادت پیامبر(ص) و گسترش تقابل مذهبی ✍مهدی مسائلی در سال‌های اخیر افرادی تلاش می‌کنند تا هرمناسبت اسلامی را به سمت تقابل مذهبی سوق دهند. با این رویکرد چندسالی است عده‌ای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنان‌شان را مطرح کرده و مطالبی را دراین باره منتشر می‌کنند. در ادامه نقدی بر این مطالب خواهیم داشت: ۱. مهمترین دلیلی که برای این موضوع ارائه می شود استدلال به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی است بدین مضمون که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج‏۱، ص۲۰۰.) اما این روایت مرسل و بدون سند بوده و روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار می‌آید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر می‌بینیم عده‌ای برای استناد به آن کتاب‌های متعددی را نام می‌برند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتاب‌ها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل‌ می‌کنند. ادعای این روایت آن‌قدر بزرگ و مهم است که اگر صحت می‌داشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراین‌باره به دست ما می‌رسید. ۲. معمولا همراه با نقل روایت بالا، استنادات تحریف و تقطیع شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده می‌شود. بدین صورت که ادعا می‌شود که بسیاری از علمای شیعه و سنی معتقد به شهادت پیامبر(ص) هستند و سپس این اعتقاد به شهادت را در کنار ادعای مسمومیت ایشان توسط زنان قرار می‌دهند و این‌گونه نتیجه می‌گیرند که حتی علمای اهل‌سنت نیز معتقدند زنان پیامبر(ص) عامل شهادت ایشان بودند؛ در حالی که مقصود همه‌ی این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه آنها در کتاب‌هایشان به این مطلب تصریح می‌کنند. ۳. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهل‌سنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج‏۱، ص۵۰۴) اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته می‌شود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر این‌که شهید می‌شود» این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده می‌کنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر می‌شود. ۴. عده‌ای با گزیده‌برداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط داده‌اند. اما این داستان موهن را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسول‌خدا(ص) دانسته‌اند. در این داستان آمده که هنگامی که داروی تلخی را به پیامبر(ص) خوراندند، ایشان ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد! استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلت‌تراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزه‌های‌‌ احتمالی جعل این روایت بدانند. ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است: «در آن روزها و ساعت‌هاي آخر پيامبر، مسلماً نه‌ تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا مي‌توان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است». او داستان لدود از اصل دروغ و ساختگی می‌داند که آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».(شرح نهج البلاغة، ج‏۱۳، ص۳۲.) ۵. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید گفت: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشت یا نداشت؟! امکان ندارد که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافت‌شان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی نمی‌توان از آن گذشت. اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، می‌گوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ اصحاب جمل، بهترین فرصت برای مجازات عایشه بود و اگر امام علی(ع) او را مجازات می‌کرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده می‌گرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند:«...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.» آیا برای کسی در قتل همسرش نقش اصلی داشته حرمتی باقی می‌ماند که امام به آن استدلال می‌کنند؟! .......... @azadpajooh
⚡️مذهبِ عزاداری/نقدی بر ترویج عزاداری محسنیه ✍مهدی مسائلی درباره عزاداری، منطقی در جامعه امروزی شیعه حکم‌فرما شده که می‌گوید: ۱. برای فراموش نکردن هر اتفاق ناگواری باید برای آن عزاداری داشته باشیم. ۲. برای تعظیم و بزرگداشت افراد باید در سال‌روز درگذشت یا شهادت آنها عزاداری کنیم. این دو گزینه در واقع برداشتی از عزاداری شهادت امام حسین(ع) و تسری آن به سایر افراد و رویدادهاست. این درحالی است که از نگاه دین استمرار و دنباله‌دار بودن عزاداری کارکردی منفی دارد و عزاداری امام حسین(ع) نیز در منظومه تعالیم دینی یک استثنا به شمار می‌آید که در بعضی از روایات به آن تصریح شده است. (رک: شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۶۲ و ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۱۰۰.) اما حاکم شدن منطق بالا موجب شده به جای این که «عزاداری نکردن» تخصیص بخورد، «عزاداری کردن» بدون هرگونه تخصیص و قیدی اطلاق پیدا کند و به مناسک اصلی جامعه شیعه تبدیل شود و حتی به خاطر تردیدها و اختلاف‌های تاریخی درباره روز شهادت اهل‌بیت(ع)، عزاداری‌های متعدد برای شهادت یک امام برگزار شود. حول و پیرامون روزهای شهادت نیز گسترش پیدا کنند و از یک روز به سه روز، سپس یک هفته و یک دهه تسری یابند. عمومیت دادن به استفاده تبلیغی از عزاداری برای ترویج مذهب، موجب شده که علما درباره افراط‌گری در کمیت و کیفیت محافظه‌کاری کنند و انکاری بر رویه‌های موهنِ عزاداری و سوگواری‌های مردم عادی نداشته باشند تا شاید ترکش‌های آن به جان عزاداری‌‌های رسمی نیافتد. گذشته از این، گسترش عزاداری بدین صورت جنجال‌های اجتماعی و مذهبی را دامن می‌زند و حتی زمینه هتک حرمت مذهب را نیز فراهم می‌کند؛ زیرا خواه یا ناخواه،‌ مناسبت‌های عزاداری به یک مناسبت اجتماعی تبدیل می‌شوند که برای پاسداشت آنها باید همه‌ی مردم حرمت آنها را نگه دارند و از شادی یا رفتارهایی که با شئون سوگواری این روزها مخالفت دارد، پرهیز کنند. اما بسیاری از مردم ظرفیت و تحمل این حجم از عزاداری‌ها را ندارند و این موضوع موجب می‌شود تا آنها خود را رویاروی عرفیات مذهبی تازه ایجاد شده ببینند و ناتوان از انکار این عرفیات بی‌اساس، تقابل با مناسک مذهبی برای آنها به وجود آید. حکایت عزاداری ایام محسنیه نیز بر همین منوال است، مناسبتی که حتی گزارش‌های تاریخی برای به وجود آمدنش در ابتدای ربیع‌الاول همراهی نمی‌کنند، ولی چون عده‌ای عزاداری و برافروختن احساسات را بهترین روش تبلیغ مذهبی می‌بینند، تلاش می‌کنند در ادامه دو ماه عزاداری محرم و صفر آن را نیز به مناسبت‌های مذهبی اضافه کنند. ............ ⚡️کانال یادداشت‌های مهدی مسائلی: @azadpajooh
🔸علت تاکید جریان شیرازی بر عزاداری محسنیه ✍مهدی مسائلی یکی از جریان‌هایی که به دنبال رسمیت بخشیدن به عزاداری محسنیه در شیعه است، جریان شیرازی است که رهبر فکری آنها یعنی جناب سید صادق شیرازی نیز بر این موضوع تأکیدهای زیادی داشته است. دو عامل برای تأکید و اصرار این جریان بر عزاداری محسنیه می‌توان برشمرد: ۱. نگاه افراط و غالیانه این جریان به عزاداری که دین را در حاشیه عزاداری می‌بینند و حتی بهشت و جهنم و فلسفه‌ی خلقت را در ذیل عزاداری تعریف می‌کنند. همین چند روز پیش جناب سید صادق شیرازی در سخنرانی ۲۸صفر خود گفته بود: "داستان امام حسین علیه السلام همواره در حال کشمکش بوده است و در قبال آن هم خدای متعال بهشت و جهنم را آفریده است و حسینی ها را وارد بهشت و دشمنان ایشان را وارد جهنم می کنند." در این دو سال فراگیری ویروس کرونا جناب سید صادق شیرازی بارها بر عزاداری و زیارت کربلا حتی با علم به خطر جانی توصیه کرده‌اند و همین چند روز پیش هم گفته بود: " زیارت امام حسین علیه السلام واجب نیست، ولی با این تفاوت که اگر کسی یقین کند که در سفر زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام کشته می شود و به زیارت برود و کشته شود، نمازهایش مقبول است و روح پاکش به اعلی علیین برده می شود." ۲. جریان شیرازی تاکید بسیاری بر رفتارهای مخاصمه‌برانگيز مذهبی دارد. جشن‌های نهم‌ربیع( شادی قتل خلیفه دوم) یکی از نمادهای جریان شیرازی است که در سال‌های گذشته تلاش داشتند هفته برائت را نیز در ایام پایه‌گذاری کنند. هواداران و شبکه‌های ماهواره‌ای این جریان نیز در این ایام در بیان توهین‌های مذهبی سنگ‌تمام می‌گذارند. حالا ترویج عزاداری محسنیه احساسات مذهبی را آماده این جشن‌ها می‌کند؛ و با مصادف شدن پایان عزاداری‌ها با نهم‌ربیع، جشن‌های شادی‌ آنها نیز بیشتر به چشم آمده و رسمیت بیشتری می‌یابد. ............ @azadpajooh
⚡️نسبت تقیه خوفی با وحدت اسلامی ✍مهدی مسائلی در تعریف گفته‌اند: تقیه مخفی نمودن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن است به جهت مصلحتی که مهم‌تر از مصلحت اظهار آن است. تقیه را معمولاً به‌لحاظ انگیزه و علتش به دو نوع «خوفی یا حفظی» و «مُداراتی یا تحبیبی » تقسیم می‌کنند. تقیه‌ای که در بحث وحدت اسلامی نقش مهمی را ایفا می‌کند تقیه‌‌ی مداراتی است درحالی‌که آنچه معمولا از تعبیر تقیه به ذهن مردم خطور می‌کند تقیه‌ی خوفی است. تقیه‌ی خوفی به‌این‌معنا است که اگر فردی احتمال دهد به‌سبب انجام عمل یا اظهار عقیده‌اش، مخالفان مذهبی به یکی از موارد دین، جان، ناموس و مال و آبرو خودش یا دیگران دست‌درازی می‌کنند، باید برای حفظ آن‌ها از آشکارساختن نظر یا عمل دینی خودداری کند یا حتی خلاف آن را اظهار کند. اما تقیه‌ی مُداراتی براثر ترس و به‌منظور حفظ جان و عقیده انجام نمی‌شود؛ و در آن خوش‌برخوردی و معاشرت دوستانه با اهل‌سنت مورد توصیه قرار گرفته است. نقش نداشتن خوف و ضرر در مشروعیت تقیه‌ی مُداراتی موجب می‌شود این تقیه در مناطقی همچون ایران که دین رسمی آن اسلام و مذهب شیعه است، موضوعیت و فعلیت داشته باشد. همچنین اگرچه مفهوم تقیه ملازمه‌ای با پنهان‌کاری دارد، ولی تقیه‌ی مُداراتی در بسیاری از مصادیق آن نیاز به پنهان‌کاری ندارد، بلکه ائمه(ع) برای تحقق آن خواستار خوش‌رفتاری و گفتار پسندیده در معاشرت با اهل‌سنت هستند. به عبارت دیگر نشان دادن خصوصیات و امتیازات عِلمی و عَمَلی شیعه در تعامل با اهل‌سنت، نگاهی واقع‌گرایانه نسبت به تشیع را به وجود می‌آورد. کتاب بنده با عنوان «پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت» ابعادی از تقیه‌ی مداراتی را در سخنان و سیره امامان اهل‌بیت(ع) بررسی کرده است، اما سخن ما در اینجا حول این مطلب است که نسبت تقیه‌ی خوفی با وحدت اسلامی چیست؟ تقیه‌ی خوفی در جایگاه خودش یکی از قوانین تبلیغی دین است که از وارد شدن خسارات جانی و مالی و حیثیتی به خود فرد و دیگران یا مذهب جلوگیری می‌کند. بعضی از صورت‌های تقیه خوفی در عمل می‌تواند به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز مسلمانان کمک کند ولی بعضی از صورت‌های آن را نمی‌توان یک اصل در تعامل مسلمانان با یکدیگر به‌حساب آورد، بلکه برای تحقق هم‌زیستی اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی باید با زمینه‌های به وجود آمدن تقیه‌ی خوفی مبارزه کرد و اصل موضوعیت یافتن آن را از میان برداشت. مثلا در مواردی که تقیه‌ی خوفی(یا به تعبیری تقیه‌ی حفظی) برای پنهان کردن شیعه‌بودن از اهل‌سنت صورت می‌گیرد، این موضوع نشان از تفکرات و روحیات تکفیری در میان اهل‌سنت آن منطقه دارد و صرف پایبندی به تقیه‌ی خوفی، هم‌زیستی مسلمانان را رقم نمی‌زند، بلکه تقیه‌ی خوفی فقط یک تاکتیک برای حفظ جان شیعیان است و چه‌بسا روحیه‌ی تکفیری در بستر آن شدت نیز پیدا بکند. گاهی نیز این برخورد تکفیری نسبت به موارد جزئی‌تری مانند برداشت‌های فقهی و اجتهادها و نظراتِ کلیِ کلامی صورت می‌گیرد که این موارد نیز باید با به رسمیت شناختن تشیع به عنوان یک مذهب اسلامی از میان برود، همان‌گونه که در گذشته مذاهب فقهی اهل‌سنت نسبت به برداشت‌های فقهی یکدیگر حساس بودند و به خاطر نگاه‌های متفاوت فقهی به جنگ یکدیگر می‌رفتند، اما هم‌اکنون پیروان این مذاهب اختلاف نظر فقهی را به رسمیت می‌شناسند و حساسیتی بر تفاوت‌ نظرات فقهی ندارند. پس در کل می‌توان گفت تقیه‌ی خوفی(حفظی) اگر برای پنهان کردن عنوان تشیع یا هویت عمومی و تمایز‌های فقهی و اعتقادی تشیع باشد، فی‌نفسه در مسیر تحقق هم‌زیستی و وحدت اسلامی نیست، بلکه باید با زمینه‌های به وجود آمدن آن مبارزه کرد. البته هم‌اکنون در بیشتر نقاط دنیای این تقیه برای شیعیان موضوعیت ندارد. اما گاهی تقیه‌ی خوفی در اصول مذهبی تشیع یا فروع فقهی آن نیست، بلکه در جزئیات یا حاشیه‌های اعتقادی و تاریخی است. پنهان‌کاری و محافظه‌کاری در بیان عمومی این اعتقادات هویت تشیع را مخفی نمی‌کند. این نوع از محافظه‌کاری گاهی در درون مذهب نیز وجود دارد و بسیاری از مطالب دشوار دینی یا مذهبی برای افراد عادی نقل نمی‌شود. در روایت معروفی امام سجاد(ع) فرموده است: «وَاللَّهِ، لَوْ عَلِمَ‏ أَبُوذَرٍّ مَا فِي‏ قَلْبِ‏ سَلْمَانَ‏ لَقَتَلَهُ؛ به خدا اگر ابوذر می‏دانست آنچه در دل سلمان بود. او را می‌کشت(یا جان از کف می‌داد)» بر این اساس چنین مواردی از تقیه‌ی خوفی نه تنها جان یا مال افراد را حفظ می‌کند، بلکه دین و مذهب را از درگیر شدن در فتنه‌ها حفظ می‌کند و اصل را فدای فرع، و متن را قربانی حاشیه نمی‌کند. از این رو در روایتی از امام حسن عسکری( ع) روایت شده است: «انجام دهنده تقیه‌ای که امتی با واسطه آن اصلاح می‌شود، پاداشی به قدر همه‌ی آن امت دارد، اما اگر در چنین موردی ترک تقیه گوید و امتی به هلاکت افتد، شریک جرم هلاک کننده خواهد بود.»( تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص321.) ......... @azadpajooh
🔹️تنافی توهین مذهبی با اخلاق اسلامی ✍مهدی مسائلی شام‌گاه هشتم ربیع‌الاول بعضی از شیعیان که تا قبل از غروب، لباس مشکی بر تن داشتند، لباس عزا از تن در آورده و شادی و پایکوبی را آغاز می‌کنند، آن هم به مناسب کشته شدن خلیفه‌دوم و عمل به وظیفه تبری. بگذریم از این ‌که خلیفه در ماه ذی‌الحجه کشته شده است و چنین مناسبتی بی‌اساس است، تبری هیچ ملازمه‌ای با چنین رفتارهایی ندارد و حتی این رفتارها مخالف اخلاق و قوانین تبلیغی دین است. درباره "قوانین و محدودیت‌های تبری" بنده در کتاب لعن‌های نامقدس بحث‌های روایی مفصلی داشته‌ام، ولی مهم‌ترین بحث در اینجا وظیفه‌ی اخلاقی ما در این موضوع است. تخیل ابزاری مهم در زندگی اخلاقی است و آدمی با قوه تخیل می‌تواند درد و رنج دیگران را احساس کند، ما با تخیل می‌توانیم خود را در جای دیگران قرار دهیم و با دیگران چنان رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند. احساس یگانگی با دیگران جز با قوه‌ی تخیل حاصل نمی‌شود. بر اساس این تخیل، در علم اخلاق قاعده‌ای معروف وجود دارد به نام «قاعدۀ زَرین» یا «قاعدۀ طلایی». مضمون این قاعده چنین است: «آنچه برای خود می‌خواهی، برای دیگران هم بخواه و هر چه برای خود نمی‌پسندی، برای دیگری مَپسند.» قاعدۀ زرین، اصلی معروف و انسانی است که دین مبین اسلام نیز بر آن تأکید بسیار کرده است. روایاتی پُرشمار با این رویکرد اخلاقی به دست ما رسیده است. محتوای این قاعده تنها هنگامی برای ما ملموس خواهد بود که خود را در‌جای طرف مقابل تخیل کرده و وضعیت او را درک کنیم. دراین‌صورت است که با انصاف بیشتری به تعامل با یکدیگر خواهیم پرداخت. افرادی که مقدسات اهل‌سنت را لعن کرده و به آن‌ها توهین می‌کنند، لحظه‌ای خود را به‌جای ایشان بگذارند، آیا اگر آن‌ها به‌جای اهل‌سنت بودند، به‌سادگی از کنار این‌گونه توهین‌ها می‌گذشتند؟ آیا دوست دارند که اهل‌سنت نیز در مقابل، با آن‌ها چنین رفتاری کرده و به مقدسات شیعه لعن و توهین کند؟ البته نقد و رد اندیشه‌های مقابل هیچ ملازمه‌ای با توهین مذهبی ندارد، همان‌گونه یک مسلمان و یک مسیحی بدون مخاصمه و توهین دینی می‌توانند به رد و انکار اندیشه‌های یکدیگر بپردازند؛ در حالی که مسیحی قاعدتا قرآن و پیامبر اسلام را قبول ندارد، ولی آتش زدن قرآن یا فحاشی به پیامبر اکرم(ص) با انکار آنها متفاوت است. ............. @azadpajooh