⚡️گر حکم شود که مست گیرند
✍مهدی مسائلی
بنده نیز معتقدم که جناب #رائفی_پور در عرصههای مختلف دینی و اجتماعی از ناآگاهی مردم سوءاستفاده میکند و بدون تخصص و آگاهی کافی، ژست متخصص و نظریهپرداز میگیرد، و مطالب نادرست یا ناقصی بیان میکند که میتوانند انحرافساز باشند.
در موضوع گزارش شوخطبعی امام علی(ع) نیز همین موضوع کار دستش داد و اعتراضات قشر مذهبی به او شدت گرفت.
اما در این اعتراضات عدهای او را متهم به توهین به امام علی(ع) کردند و خواستار برخورد با وی، از این باب شدند. ولی باید توجه داشته باشیم که توهین از عناوين قصديه است و اظهار نظر مبتنی بر اشتباه یا بیتوجهی، توهین محسوب نمیشود.
ظاهرا وی با این سخنان میخواسته است مدح و منقبت امام را کند، ولی به خاطر اطلاعات نادرست و غلو در تعابیر، سخنش به طعن امام کشیده شده است.
اگر بناست این رویه را توهین مذهبی تلقی کنیم باید بسیاری از روحانیون و مداحانی را که با بیانی غالیانه فضائل سُست و ساختگی بیان میکنند، محاکمه کنیم، چون آنها نیز سخنانی میگویند که نگاه مردم به اصل دین را تضعیف میکند و به نوعی، توهین به دین و حتی امامان است.
خلاصه: گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آن که هست، گیرند.
به نظر من شبهاتی دینی که از ناحیه دوست یا دشمن مطرح میشود بیش از آنکه نیاز به بیانیهها و خطابههای پُر از خشم و هیاهو داشته باشند، نیاز به نقد منطقی و علمی دارند. دنیای کنونی، دنیای سرعت و شتاب در انتقال آگاهیها است. در فضای احساس و خشم، منطق و تفکر کمرنگ میشود و شبهات بیشتر رشد میکنند.
.........
@azadpajooh
⚡️درباره روز و کیفیت وفات حضرت زینب(ع)
درباره وفات حضرت زینب دو موضوع محل تأمل است:
۱. روز وفات حضرت زینب: اختصاص پانزده رجب به روز وفات ایشان برگرفته از کتاب اخبارالزینبیات است. این کتاب را به عُبَیدِلی نسبشناس معروف نسبت دادهاند، ولی دلایل متعددی از جعلی بودن آن حکایت دارد و ظاهرا توسط کسانی که خواستهاند مزار زینب(س) را در مصر نشان دهند، نوشته شده است. اشکالات محتوایی متعددی نیز در اسناد و گزارشهای این کتاب وجود دارد.
نکته جالب اینکه اگر این روز را به عنوان سالروز وفات حضرت زینب(ع) بپذیریم باید محل دفن ایشان را نیز مصر بدانیم.
۲. کیفیت وفات ایشان: در سالهای اخیر شاهد نسبت دادن عنوان شهادت به حضرت زینب(ع) هستیم درحالیکه هیچ گزارش تاریخی مبنی بر قتل ایشان وجود ندارد.
نویسنده معاصر سید محمدکاظم قزوینی (۱۳۴۸ - ۱۴۱۵ ق) در کتاب "زینب الکبرى(ع)من المهد الى اللحد" به صراحت میگوید که سخنی از ذکر سبب وفات ایشان در تاریخ نیامده است. با این حال، این احتمال را مطرح میکند که عوامل یزید ایشان را به صورت مخفیانه و سری مسموم کرده باشند، به گونهای از مردم و تاریخ مخفی مانده است. (زينب الكبری(ع) من المهد الى اللحد، ص۵۹۱)
جالب اینکه همین سخن ذوقی تبدیل به یک سند تاریخی شده است و در مطالبی که برای مسموم شدن و شهادت حضرت زینب تنظیم میشود به این کتاب استناد میکنند.
البته بعضی نیز عنوان شهادت برای ایشان را از جنبهی تحمل مصائب عاشورا مطرح میکنند، ولی اطلاق عنوان شهید در فقه اسلامی شرایط خاص خود را دارد که شامل چنین مواردی نمیشود. مقام بالای معنوی حضرت زینب قابل انکار نیست ولی نباید پنداشت که اگر عنوان شهادت را به ایشان نسبت ندهیم، از ارزشهای ایشان کاستهایم.
نکته پایانی اینکه دینداری مذهبی شیعه در زمان کنونی، تکیه زیادی بر عزاداری دارد. عزاداری بر دو محور استوار است؛ اول مشخص بودن روز وفات شخصیتهای مذهبی، و دوم نسبت دادن شهادت و مرگ غیرطبیعی به آنها.
این درحالی است که در دینداری مذهبی در اعصار متقدم اسلامی، عزاداری چنین محوریتی را در شیعه نداشته است و حداکثر مختص به امام حسین(ع) بوده است. از این جهت، درباره روز وفات بعضی از شخصیتهای مذهبی تردید و اختلاف وجود دارد یا کلا نامشخص هستند.
این موضوع موجب شده که برای فراهم کردن مقدمات عزاداری برای همه شخصیتهای مهم مذهبی در زمان کنونی، به هر گزارشی، حتی گزارشهای جعلی، استناد کنیم.
............
@azadpajooh
⚡️بررسی ماهیت تجربههای نزدیک به مرگ(قسمت اول)
✍مهدی مسائلی
در آیات قرآن تأکید شده که مرگ راهی بیبازگشت است، از این جهت هنگامی که کافران و گناهکاران پس از مرگ درخواست بازگشت به دنیا و کسب ایمان و انجام اعمال صالح را دارند، به تندی و با خطاب "هرگز" مواجه میشوند. این یک قانون کلی است، ولی این قانون در مواردی با معجزه استثناء خورده است و امواتی به دنیا بازگشت داشتهاند. همچون معجزات حضرت عیسی(ع) و موارد مشابهی که در قرآن یا بعضی از احادیث به آنها اشاره شده است. اما معجزهها مواردی استثنائی و معدود هستند نه وقایعی عمومی و پُرشمار. یعنی اینگونه نیست که این معجزات به صورت پُرتکرار، برای افراد عادی و در زمانهای مختلف اتفاق بیافتند.
در واقع اگر بازگشت از مرگ را به معجزه منحصر نکردیم و برای هرکسی این اتفاق را ممکن شمردیم، تأکید آیات قرآن بر بیبازگشت بودن مرگ بیمعنا میشود.
پس در مجموع تجربههای نزدیک به مرگ نمیتواند یک معجزه برای بازگشت از مرگ باشد چون معجزه هدف و مقصود مشخصی دارد و هدایت شخصی و فردی در آن مطرح نیست، بلکه هدایت نوعِ بشر در آن برنامهریزی شده است. البته اتفاقات معنوی دیگری نیز داریم که شاید هدفشان هدایت یک فرد باشند. مثل رؤیاها و کشف و شهوداتی که برای بعضی اتفاق میافتد. به نظر میرسد داستانها و ادعاهایی که درباره بازگشت از مرگ بیان میشود، از جنس همین رؤیاها یا مکاشفاتی هستند که برای انسانها در زمان حیات آنها نیز اتفاق میافتد. پس اصولا نباید اینها را جزئی از مرگ فرض کرد. تنها چیزی که این داستانها میتواند نتیجه ببخشد این است که فرد یک نوع شهود معنوی و روحی داشته است.
۲. کسانی که به پژوهش درباره تجربههای نزدیک به مرگ پرداختهاند، سعی کردند وجوه مشترک کلی یا جزئی از آنها استخراج کنند؛ ولی با این حال، این تجربهها سیر داستانی بسیار متنوعی دارند و گاهی داستانها و تجربهها ضد و نقیض هم هستند. اگر ما از این تجربهها به عنوان مرگ یا شبهمرگ یاد کنیم و عین توصیفات و داستانهای آنها را واقعیت بپنداریم، با انبوهی از گزارههای معنوی روبرو میشویم که طبق تفکرات یک نژاد یا دین و حتی فرد، تصویرگری خاص شدهاند. فرد مسیحی افرادی را هنگام مرگ میبیند که در کتابها و مجالس دینی او درباره آنها صحبت میشود و مسلمان هم همینطور؛ بودایی و هندو و ادیان دیگر به همین ترتیب. تجربهها نیز معمولا مؤید گزارهها و شخصیتهای معنوی آن دین یا مذهب هستند.
اما اگر این تجربهها را رؤیا یا کشف و شهود بدانیم، لزوما یک واقعهی عینی و حقیقی نیستند، هرچند میتوانند حاوی یک معنویت و روحانیت و اتفاق ماورائی باشند. مثلاً خوابها و رؤیاها هرچند صادقه باشند ولی تفکرات شخصی در تصویرگری آنها دخالت دارند. از این رو مهمتر از خود خواب صادق، تفسیر و تعبیری که از آن بیان میشود، و جزئیات خواب همیشه مطابق با واقع نیستند. در کشف و شهود نیز همین امور مطرح است و کشف و شهود تابع احوالات شخصیه است و مثل خواب باید تعبیر و تفسیر درست از آن ارائه شود. عرفای اسلامی بر سر تفسیر کشف و شهود خیلی صحبت کردهاند و برای تفسیر آن شرایط و مطالب زیادی گفتهاند.
پس در مجموع تجربههای نزدیک به مرگ، کشف و شهودهایی است که: اولا، متأثر از شرایط افراد هستند و همین موضوع وصف خطاپذیری را درباره آنها صادق میکند، البته شهود برای خود افراد تجربهگر یک نوع یقین به جزئیات به وجود میآورد و او خطاپذیری درباره آن را نمیپذیرند. اما یقینآوری و واقعنمایی یکسان نیستند و اینگونه نیست که هر امر یقینی، واقعی باشد.
ثانیا، این تجربهها و مکاشفات، مجسم شده و مُمثل از حقیقتاند و دخالت مفروضات و دانستههای افراد موجب میشود، جزئیات آنها متفاوت باشند.
این نکته را نیز بیافزایم که در کنار مشاهدههای الهی، کشف و شهودات شیطانی نیز وجود دارند. اینکه شخصی از اطلاعات غیبی خبر میدهد و مشاهداتی را بیان میکند یا از انتزاع روح از بدن حکایت میکند، دلیل حقیقت بودن شهودات آن شخص نیست. اجنه و شیاطین نیز به اخبار و مشاهداتی دسترسی دارند که میتوانند به وسیله آنها، انسانها را گمراه کنند. وقتی متأثر از القائات و تفکرات شیطانی باشیم، به جای خداوند، شیطان به ما وحی میکند و ممکن است شیاطین اسرار و رموزی را به افرادی بگویند که موجب تقویت آنها و فتنهگری بیشتر میان مردم شوند.
⬅️ادامه در پست بعدی( قسمت دوم)
..........
@azadpajooh
⚡️بررسی ماهیت تجربههای نزدیک به مرگ(قسمت دوم)
✍مهدی مسائلی
⬅️قسمت اول
۳. تکیه بر عینیت و واقعیت تجربههای پس از مرگ میتواند دریچهای برای ورود خرافات و انحرافات به اندیشههای دینی باشد.
مثلا تجربیات نزدیک به مرگ با مقوله تناسخ کمی همسو هستند چون وقتی معنویت و روحانیت انسان را در همین دنیا به تصویر میکشیم، یکی از سیستمهای اجرای عدالت درباره انسانها که ابتدا به ذهن خطور میکند، موضوع تناسخ است. البته در مورد تجربیات تناسخی، این احتمال قوی است که افراد پیش از وقوعشان، تحت تأثیر تفکر تناسخ بودهاند و بر اساس همین بستر ذهنی تصور تناسخ در تجربهی آنها تداعی شده است. به همین خاطر، در تجربههای اسلامی موضوع تناسخ کمتر دیده میشود؛ بلکه در تجربههای مسلمانان رستگاری معنوی در جهان آخرت به عقاید اسلامی و پیروی از قرآن، پیامبر و صحابه یا امامان اهلبیت گره خورده است. این یک نوع تضاد میان تجربهها ایجاد میکند. دین اسلام تناسخ را باطل میداند و اگر بناست این تجربهها صحیح باشد، تجربههای تناسخ باطل هستند. البته موضوع تناسخ در تجربههای نزدیک به مرگ، در افراد غیرمسلمان نیز فراگیر و عمومی نیستند و نمیتوان آن را یک وجه مشترک تجربههای غیراسلامی دانست.
پس به صورت کلی تجربه نمیتواند حقایق معنوی را اثبات کند. وحی الهی که کلیات و جزئیات دینی را به انسان انتقال میدهد با کشف و شهود متفاوت هستند. دین به وسیله وحی تشریع میشود که به پیامبران نازل میشد. وحی از مجرای منزه الهی است و از دسترس شیاطین به دور است.
اگر ذکر تجربههای پس از مرگ، به منظور اثبات کلی معنویت و روحانیت انسان باشد، وجه مثبتی دارد، ولی اگر بخواهیم با آنها جزئیات دینی را اثبات کنیم، انحرافاتی را به دنبال خواهد داشت. بسیاری از خرافات دینی میتوانند در متن داستان تجربههای نزدیک به مرگ قرار گیرند و مستند شده و مشروعیت پیدا کنند. با استحکام این تجربهها به عنوان یک دلیل دینی، استدلالهای عقلی و نقلی نیز تحت شعاع قرار میگیرند. مثلا وقتی عالمی درباره مسئلهی تاریخی یا وجود شخصیتی یا مکان زیارتی بحث میکند، اگر تجربه نزدیک به مرگ فردی، نتایجی برخلاف تحقیقات او را بیان کند، تحقیقات و مباحث علمی آن عالم بیارزش و خلاف واقعیت جلوه میکند.
گاهی ما ترویج بعضی از امور را تقویت کننده معنویت در بین مردم میپنداریم در حالی که با ترویج گسترده و بیضابطه آنها راه را برای رَهزنی دینی عدهای دیگر فراهم میکنیم. چنانچه با نقل بیضابطه کرامات یا تشرفات به محضر ائمه و امام زمان(ع) راه را برای فریبکاری دینی عدهای باز کردهایم. همچنین موضوع ترویج خواب و دریافت حقایق معنوی و غیبی از آن، یکی دیگر از چالشگاههای معنوی است که خیلی از مردم را به خوابگزاران وصل کردهایم و حتی خواب را به یک دلیل دینی تبدیل کردهایم. مشابه این امور زیادند، اموری که شبه معنویت هستند مثل استخاره گرفتن یا علم حروف و اعداد. میدانیم که خیلی از فرقههای انحرافی هماکنون از همین زمینه فکری که ما برای آنها مهیا کردهایم استفاده میکنند و با این دلایل به اثبات حقانیت خود میپردازند.
از طرفی دیگر نقل گسترده و مستمر این تجربهها، غیر از اینکه معنویت را به امری تجربی تبدیل میکند، به مرور آن را به برنامهای تفریحی برای مردم تبدیل میکند. یعنی معنویتی که از این طریق برای افراد حاصل میشود پُلی برای اتصال آنها به دینداری اصیل نمیشود. افرادی برای آرامش روحی خود به پیگیری این تجریبات اهتمام دارند ولی تفاوتی در زندگی آنها از جهت عمل به آموزههای دینی دیده نمیشود.
...........
@azadpajooh
⚡️پرسش و پاسخ
پرسش:
سلام علیکم
روزنامه کیهان نوشته
اکثر فقهای طراز اول شیعه از جمله محقق حلی، علامه حلی، فاضل هندی و شیخ طوسی برای هر فعل حرام یا ترک فعل واجب قائل به مجازات از سوی حاکم شرع هستند. حتی برای ترک نماز واجب که این امر در منابع فقهی به صراحت ذکر شده است.
خواستم بپرسم این حرف صحت دارد
ممنون
پاسخ:
سلام،
چنین حکمی وجود دارد، البته بر اساس دیدگاه بعضی، عمل حرام، لزوما باید کبیره باشد.
همچنین برخی فقها از جمله مرحوم محقق اردبیلی در کلیت این حکم که هر عمل حرامی مستوجب تعزیر باشد، تردید نمودهاند. (اردبیلی، مجمع الفائده، ج13، ص176). همچنین برخی از فقهای معاصر معتقدند دلیل قابل اطمینانی بر این که مرتکب هر عمل حرامی (حتی مرتکب گناهان کبیره) مستحق تعزیر باشد، وجود ندارد. برخی از فقها نیز با فرض پذیرفتن اصل حکم، دامنه تعزیر را به گونهای معنا کردهاند که شامل پند و اندرز، توبیخ و تهدید هم میشود.
این نکته را نیز باید در نظر گرفت که زمان و مکان، بر نحوه اجرا و حتی اصل اجرای بسیاری از قوانین شرعی تاثیرگذار است. چنانکه در زمان خود ائمه(ع) نیز اجرای تعزیر برای مردم بینماز امکانپذیر نبود. در حالیکه در روایات میبینیم در زمان پیامبر(ص) حتی برای غیبت در نماز جماعت نیز مجازات یا حداقل تهدید به آن، در نظر گرفته شده است. با توجه به اینکه نماز جماعت مسلما یک عمل مستحبی است، در نظر گرفتن مجازات برای تارک آن را باید با توجه به نقش آن در جامعه کوچک مدینه و حضور منافقان تحلیل کرد.
افزون بر این، در حکومتهایی که خودشان بسیاری از واجبات دینی را نادیده میگیرند، اگر بخواهند به خاطر ترک هر واجب دینی، مردم را مجازات کنند، ابتدا باید خود مسئولین تعزیر و مجازات شوند و به قول معروف "گر حکم شود که مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند!"
........
@azadpajooh
⚡️طنزهای رمضانی(بخش اول)
حدود ده سال بنده کتابی با عنوان "لطیفههای اسلامی" (گزیدهای از لطیفههای فرهنگ و تمدن اسلامی) منتشر کردم که البته به خاطر تغییر اسم و گسترش محتوا، آن را تجدید نشر نکردم.
در این کتاب درباره ماه رمضان و روزهداری نیز لطیفههایی بهصورت پراکنده آمده است که چند مورد از این لطیفهها را تقدیم میکنم:
۱. مردی صحرا نشین از علما شنیده بود که ثواب روزه گرفتن در روز عرفه معادل یک سال است. پس روز عرفه تا ظهر روزه گرفت و سپس افطار کرد و چون ماه رمضان شد، دیگر روزه نگرفت.
به او گفتند: چرا روزه نمیگیری؟
گفت: من نصفِ روز عرفه را روزه گرفتم که معادل روزه گرفتن شش ماه اول سال است و ماه رمضان هم داخل در آن شش ماه اول بود.
۲. فردی را دیدند که در ماه رمضان میوه میخورد.
به او گفتند: این چه کاری است که میکنی!؟
او گفت: شنیدهام که خدای تعالی فرمود: "کُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ" ؛ یعنی همین که میوه رسید بخورید. چون «کُلُوا» فعل امر است و امر هم نشان از وجوب انجام آن است، ترسیدم که اگر پیش از افطار بمیرم و میوه نخورده باشم، گناهکار شوم!
۳. مردی، خرش مریض شده بود، نذر کرد اگر خوب شود سه روز روزه بگیرد، نذر را عمل کرد و حال خر قدری بهتر شد، اما دیری نگذشت که خرش مُرد. دلش سخت شکست و آنقدر رنجید که سرش را سوی آسمان گرفت و گفت: خدایا! با من بازی کردی، من مرد نیستم اگر به جای این سه روز که روزه گرفتم، در ماه رمضان شش روز روزه خواری نکنم!
۴. عدهای در مورد شخصی تحقیق میکردند، از فردی که او را میشناخت، پرسیدند: آیا فلانی نماز میخواند؟
آن شخص گفت: من روزه خوردنش را دیدهام، اما راستش را بخواهید نماز خواندنش را ندیدهام.
۵. زاهدی در مجلسی میگفت: آیا ماه رمضان از ما خشنود بود و رفت یا نه؟
مرد شوخطبعی در آن جا حاضر بود، گفت: بله، قطعاً خشنود رفته است.
زاهد گفت: از کجا این حرف را میزنی؟
گفت: از آن جا که اگر از ما ناراضی بود سال بعد دیگر نمیآمد.
۶. میگویند کسی روزه نمیگرفت، ولی سحری میخورد، گفتند: تو که روزه نمیگیری چرا سحری میخوری؟
گفت: نماز که نمیخوانم، روزه هم که نمیگیرم، اگر سحری هم نخورم که دیگر کافر مطلق میشوم.
۷. گبری مسلمان شد، اما روزه گرفتن برای او خیلی سنگین بود؛ لذا داخل سرداب منزلش شد و روزهی خود را افطار کرد.
مشغول غذا خوردن بود که فرزندش صدای او را حس کرد و گفت: کیست؟
پدرش در جواب گفت: پدر بدبخت تو است که دارد نان خودش را میخورد و از مردم میترسد.
۸. روزی در حضور ناصرالدین شاه در مورد انواع عبادات گفت وگو میشد و هرکس از محسنات و خوبیهای عبادتی سخن میگفت؛ وقتی نوبت به کریم شیرهای رسید، او گفت: قربان! بنده روزه را بیشتر دوست دارم.
ناصرالدین شاه پرسید: چرا؟
گفت: برای این که روزه را میتوان خورد، ولی سایر عبادات را نمیشود خورد.
۹. به شخصی که روزه نمیگرفت، گفته شد چرا روزه نمیگیری!؟
در جواب گفت: به دلیل خود قرآن که فرمود: اگر مسافر بودید، روزه نگیرید؛ و من هم در دنیا مسافر هستم و نمیتوانم برای همیشه بمانم.
.........
@azadpajooh
🔸طنزهای رمضانی(بخش دوم)
🔻مجموعهای از شوخطبعیهای طلاب و علما را گردآوری نمودم که هنوز منتشر نشده است، تعدادی از طنزهای رمضانی آن تقدیم میشود:
۱. دهاتیها سرتان کلاه نگذارند
جعفر شهری در کتاب تهران قدیم پس او وصف دغلبازی بعضی از بازاریهای تهران مینویسد:
در ماه رمضان سالی [منبریهای بازار] متفقاً منبرشان را در مساجد و تکایای آن بازار به آن اختصاص دادند که به وعظ و نصیحت کسبه آن بپردازند که از آن جمله شیخ مرتضی قمی بود که در تمام دوره ماه رمضان همه روزه در ضمن صحبت میگوید: «ای بازاریها مبادا دهاتیها کلاه سرتان بگذارند. مبادا دهاتیهای بیشعور مغبونتان کنند. مبادا دهاتیها مُفت از چنگتان درآورند. مبادا دهاتیها به ریشیتان بخندند.» تا روزهای آخر که بازاریها به صدا درآمده، گفتند:«چه داخل آدم دهاتی زبان نفهمی که بتواند کلاه سرما بگذارد!» شیخ مرتضی میگوید: «من هم همین را میگویم که همان زبان نفهم پشت کوهی نباید با کلاههایی که شما سرشان میگذارید و حُقههایی که سرشان سوار میکنید و به حساب زرنگیتان میگذارید، دین و ایمان و دنیا و آخرت و همه چیزتان را برده خسر الدنیا و الاخرتتان بکنند!»
۲. قُوتِ غالب
آيت الله شبیری زنجانی در کتاب جرعهای از دریا میگوید:
نزد مرحوم آقای داماد درس صوم بحث زکات فطره میخواندیم. موضوع بحث این بود که ملاک در پرداخت زکات فطره، قُوتِ غالبِ شخص است یا قُوتِ غالبِ بَلَد.
درس آقای داماد تمام شده بود. من به ایشان عرض کردم قائل دیگری هم هست که ملاک زکات فطره را قُوتِ غالبِ شخص در ماه رمضان میداند. ایشان با تعجب گفت: «نشنیدهام.» آقای جوادی آملی هم آنجا بود. گفتم: قاآنی میگوید: «اگر زکات دهی فطره مرا مِی ده/ که قوت غالب من باده بوده در رمضان»
آقای جوادی آملی از این تعبیر اینجانب خیلی خوشش آمده بود.
۳. جمع کردن بین نظر علما
نقل است به حاجی میرزا آقاسی (۱۱۶۳– ۱۲۲۸ش) صدراعظم محمدشاه قاجار عرض کردند:«بین علما در رویت هلال شوال اختلاف شده است، گروهی مدعیاند که ماه را دیدهاند و فردا عید رمضان است و جمعی اصرار دارند که فردا روز آخر ماه رمضان است، توپچی حیران مانده است تا چه کند؟» حاجی -البته پس از استخاره- گفت: «عیبی ندارد، بفرمایید توپ را در کند، اما یواش!»
۴. حالا من معو
میرزا حسن جابری انصاری در کتاب جوهرالجواهر نقل میکند:
نود سال قبل طلاب اصفهان از صغایر پرهیز میکردند چه رسد به کبایر. ملاحسین وَرزَنه در مدرسه جده حجره گرفته بود و به راه فسق رفته بود. ماه رمضانی طاسکبابی پخته بود، گربههای مدرسه که به اثر روزهی مردم از سپیده تا ظهر بوی طعامی نمیشنیدند از اطراف به ایوان حجره او دویدند و نوای مَعُو را بلند کردند. میرزاحسین دید طلاب الان به تفحص میآیند و از هجوم گربهها پی میبرند که او غذا میخورد؛ در حجره را باز نمود و گربهها به اطاقش وارد شدند. درب را بست و به غذا خوردن نشست. برای هر گربهای لقمهای میانداخت، ولی گربهها قانع نمیشدند و با مَعُو کردن به اطراف سفره میتاختند. در این هنگام خود میرزاحسین هم سفره را رها کرد و به گوشه حجره نزد آنها رفت، به شکل گربه چهار دست و پای خود در روی زمین پهن کرد و رو به گربهها میگفت که:«حالا من مَعُو»
۵. اشتباه لُپی واعظ
واعظ دهی در ماه رمضان بالای منبر شرح معجزات پیامبران الهی میداد و میگفت:«حضرت عیسی(ع) در صحرا با پنج هزار قرص نان چهار نفر را در مدت چندین روز غذا داد و آنها را سیر نگاه داشت.»
چوپان ده که پای منبر نشسته بود گفت:«کار غریبی نکرده است من هم میتوانم همین کار را بکنم.» واعظ ملتفت خطای خود شد که به جای «چهار قرص نان و پنجهزار جمعیت» گفته است: «پنجهزار قرص نان و چهار نفر.» اما هیچ حرفی نزد و مطلب را در دل خودش نگه داشت. سال آینده باز در ماه رمضان همان موعظه را تکرار کرد و این بار عددها را به جای خود ذکر نمود و گفت: «حضرت عیسی(ع) با چهار قرص نان پنج هزار نفر را سیر کرد»؛ بلافاصله رو به چوپان که در پای منبر حاضر بود کرد و گفت: «آیا باز مدعی میشوی که تو هم این کار را میتوانستی بکنی؟»
چوپان گفت: «بله که میتوانم با این چهارتا نان و بقیهی نانهای سال گذشته»
۶. توجیه سیگار کشیدن
زاهدی در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان مردی را دید که با ولع تمام سیگار میکشد و دودها را در ریه فرو میبرد و بیرون میآورد او را مخاطب قرار داد و گفت: «آقا خجالت نمیکشی که در چنین روزی تجاهر به فسق میکنی؟»
گفت: «آخر حضرت آقا نمیداند که سیگار بعد از شراب زیاد چه کیفی دارد؟!»
............
@azadpajooh
⚡️جایی که گفتن ختم "صدق الله العظيم" بهتر است
✍مهدی مسائلی
چند روز پیش یونس شاهمرادی قاری ایرانی، مقام اول رشته قرائت را در مسابقات عربستان کسب کرد. علاوه بر جایزه بالای این مسابقات که توجهات را به خود جلب کرد، این مسابقه حاشیه دیگری نیز داشت. قاری ایرانی قرائتش را با "صدق الله العظیم" ختم کرد و وصف "العلی" را برای خداوند ذکر نکرد. همین موضوع موجب شد تا بعضی در فضای مجازی به او توهین کنند و اتهام تبعیت از اهلسنت و حتی وهابیت به او بزنند.
غالب افراد معترض میپنداشتند که اهلسنت به خاطر اشاره این وصف به نام امام علی(ع) آن را در ختم قرآن نمیآورند و شیعه باید این وصف را در ختم قرآن خود ذکر کند. از مرور نظرات بدست میآمد که بعضی از شیعیان واقعا این وصف را نمادی از نام علی(ع) نیز میدانند.
اما "العلی" یک وصف برای خداوند است و هیچ ارتباطی با اسم علی ندارد، و آوردنش با این پندار که به نام امام علی(ع) اشاره دارد، ضلالتش بیش از آن است که یک سنی با پندار اشاره به نام علی(ع) آن را نیاورند.
ذکر "صدق الله العلی العظیم" یک رسم در شیعه است که البته تأکید روایی نیز ندارد و نمیتوان آن را نماد شیعه قلمداد کنیم، بلکه برعکس در روایتی از امام صادق (ع) در ضمن اعمال نیمه رجب آمده است: (زمانی که قرائت قرآن به پایان رسید، در حالی که رو به قبله است بگوید: صَدَقَ الله الْعَظِیمُ ...) (شیخ طوسى، مصباح المتهجّد، ج2، ص807)در روایتی طولانی در بحارالانوار نیز ختم قرآن به آوردن "صدق الله العظیم" بیان شده است، اگرچه بعضی ناسخان وصف "العلی" را به آن افزودهاند و در نسخه چاپی این وصف در کروشه آمده است.
پس همانگونه ختم "صدق الله العلی العظیم" اشکالی ندارد، ختم "صدق الله العظیم" نیز بدون اشکال است. اما به نظر بنده در دو مکان بیان "صدق الله العظیم" بهتر است:
۱. جایی که بعضی از شیعیان ناآگاه فکر میکنند، وصف "العلی" با نام امام علی(ع) ارتباطی دارد.
۲. جایی که بعضی از مخالفان شیعه فکر میکنند که شیعه این وصف را به خاطر نام امام علی(ع) در ختم قرآنش میآورد.
متأسفانه اندیشه گروه اول اگرچه جایی در میان علمای شیعه ندارد، ولی با فکر آنها تسامح میشود و غالب علمای شیعه آنقدر که دغدغه حفظ و حراست از ولایت دارند و میکوشند که به ولایت مردم آسیبی نرسد، دغدغه حفظ و حراست از توحید و مبارزه با اندیشههای غالیانه را ندارند؛ و ایکاش یک مقدار از احتیاطی که در مقام ولایت میکردند، در مقام توحید نیز داشتند و مردم را ارشاد و راهنمایی میکردند.
این نکته را نیز بیافزایم که ختم "صدق الله العظیم" در میان اهلسنت نیز یک رسم است که اتفاقا وهابیت آن را نمیپسندد و استمرار بیان آن را به نوعی بدعت تلقی میکند، پس کار قاری ایرانی را نمیتوان مطابق میل وهابیت قلمداد کرد.
...........
@azadpajooh
پس از چند سال انتظار کتاب "اطلس توصیفی اهلسنت ایران" چاپ شد و به نمایشگاه کتاب رسید.
📚اطلس توصیفی اهلسنت ایران/مهدی مسائلی/انتشارات امیرکبیر
توضیحی درباره کتاب:
اهل سنت ایران از جهت فقهی به دو مجموعهی اهلسنت شافعی مذهب و حنفی مذهب تقسیم میشوند ولی در هرکدام از این دو مجموعه، از جهت مذاهب اعتقادی، طریقتهای تصوفی و جریانهای سیاسی و اجتماعی تفاوتهایی میان پیروان آنها وجود دارد. آشنایی با تفاوتهای موجود در میان اهلسنت ایران برای پژوهشگران و فعالان دینی فرهنگی بسیار مهم است و در ارتباطهای فرهنگی و مذهبی باید مورد توجه قرار گیرد. با این حال، دربارهی گستردگی جمعیت و تنوع فکری و مذهبی اهلسنت ایران کار تحقیقاتی جامعی صورت نگرفته است و اطلاعات کمی در این زمینه وجود دارد. مطالب گردآوریشده نیز غالباً با قضاوتهایی مذهبی و سیاسی همراه هستند و اطلاعات اطمینانآوری را ارائه نمیکنند. در این تحقیق تلاش شده با مشخص کردن جغرافیای اهلسنت ایران، تحقیقی توصیفی دربارهی مذاهب فقهی و نگرشهای طریقتی و اعتقادی آنها داشته باشیم و جریانها و گروههای اسلامگرای اهلسنت ایران را نیز بررسی کنیم. البته از نگاه نویسنده این تحقیق، مرحله نخست از تحقیق گستردهای است که با اطلاعات و دادههای میدانی کامل و مستند میشود و بدون حمايت امکان پذیر نیست.
........
@azadpajooh
امام زاده شاه کرم.docx
26.5K
⚡️امامزادهای که فرزند امام رضا(ع)شد/تحقیقی درباره فرزندان امامرضا
✍مهدی مسائلی
حدود ده سال پیش بعضی از دوستان منطقه قهجاورستان خواستار یادداشتی درباره امامزاده شاهکرم و انتساب آن به امام رضا شدند. یادداشتی نوشتم و چکیدهاش را به آنها دادم. هم اکنون متن تفصیلیاش را به پیوست تقدیم میکنم.
🔹اشاره: در جادهی منتهی به فرودگاه بینالمللى اصفهان مقبرهای وجود دارد که از قدیم اهالی منطقه قهجاورستان، آن را به «شاهکرم» میشناختند. از نسب صاحب این مقبره اطلاعی در دست نبود، تا اینکه به یکباره جریان مذهبی خاصی تولیت آن را برعهده گرفتند و صاحب قبر را فرزند بلاواسطه امام رضا(ع) و «امامزاده جعفر بن رضا» نامیدند. سپس با تخریب بقعه ساده و قدیمی آن، مجموعهای بزرگ و بارگاهی عظیم به وسعت ۶۸ هکتار و با کاربریهای متعدد بنا کردند. در سالهای اخیر نیز برای تقویت اعتقاد مردم به این امامزاده نیز برنامههای گستردهای تدارک میبینند که مهمترین آنها راهپیمایی روز اربعین به سوی این امامزاده است که با تبلیغات و هزینههای فراوانی انجام میشود.
این درحالی است که بسیاری از علمای شیعه مانند مفید، صدوق، طبرسی تصریح کردهاند که امام رضا(ع) به جز امام جواد(ع) فرزندی نداشتند. نظر این علما نیز موافق روایاتی از امام رضا و جواد(ع) است که به انحصار یک فرزند را برای ایشان تصریح کردهاند.
از همه اینها که بگذریم تنها مدرک انتساب این مقبره به جعفر بن رضا(ع) ظهور یکی دو کرامت از صاحب مقبره است که این کرامات بر فرض اثبات، نه امامزاده بودن صاحب قبر را اثبات میکند و نه فرزند امام رضا بودن را.
......
@azadpajooh
⚡️انقلابیِ سُنیتیز/مگر جرم یاسرحبیب چه بود؟
✍مهدی مسائلی
توهین به عایشه و جنجالسازی مذهبی ذیل شخصیت ایشان، رویکرد جدید بعضی از تندروهای شیعی است که تنش شیعه و سنی را به عرصههای جدیدی وارد میکند. این افراد در این عرصه هرگز به دنبال نقد مواضع سیاسی عایشه نیستند، بلکه در پی خدشه به حریم زنانه عایشه و نسبت دادن بیعفتی به ایشان هستند؛ موضوعی که بیش از هر توهین مذهبی دیگری خشم اهلسنت را برمیانگیزد و از نگاه آنان بیاحترامی به پیامبراکرم(ص) و بدنام کردن ایشان نیز به شمار میآید.
چندسال پیش یاسر الحبیب روحانی کویتی-انگلیسی به میدانداری این عرصه از توهین مذهبی پرداخت و با نگارش کتاب و بهرهگیری از رسانههای جدید، تنشهای مذهبی را در دنیای اسلام تقویت کرد و بر عمق کینههای مذهبی افزود.
موضعگیری صریح بعضی از مراجع تقلید شیعه و رهبر جمهوری اسلامی ایران در برابر توهین به عایشه و اعلام منع و حرمت آن، باعث شد تا بسیاری از مجادلهگران مذهبی در داخل و خارج از ایران که مواضع سیاسی نزدیک به جمهوری اسلامی داشتند، به برائت از جریان یاسر حبیب بپردازند و حتی با وصف تشیع انگلیسی به نقد این جماعت نیز بپردازند.
بنده نام این جریانها را "انقلابیهای سُنیستیز" مینامم که البته یک طیف واحد نیستند و عملکرد واحدی نیز ندارند.
اما از آنجا که این انقلابیهای سنیستیز مجادلهی مذهبی را برنامهی اصلی خود قرار دادهاند، گاهی به سمت همان عملکردی میروند که به خاطرش یاسر حبیب و جریانش را تشيع انگلیسی نامیدند و صد طعن و تُفباد نثارشان کردند.
نمونهاش همین جریان اطرافیان آیت الله حسینی قزوینی که چندی سالی است شبکه ولیعصر(ع) را پایهگذاری کردهاند. هر نفرتپراکنی مذهبی که یاسرالحبیب به ضمیمه دشنام به رهبری انجام میداد، اینها آن را به ضمیمه عرض ارادت به رهبری انجام میدهند.
یاسرحبیب طرفداران وحدت اسلامی را بتریه مینامید، این طیف نیز آنها را مُنیه و نوبتریه مینامند.
طعنگویی به عقاید اهلسنت و تحریک احساسات آنان را نقد علمی مینامند و رسانه را عرصه جدال مذهبی شیعه و سنی قرار دادهاند، و با این حال از عملکرد جریان یاسر حبیب نیز برائت میجویند.
حالا هم یکی از مجریان این شبکه که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی ندارد، وارد عرصه نقد عایشه شده است و با این پندار که مطالبی را از کتب اهلسنت بیان میکند و از طرف شیعه توهینی نمیکند، در پی نشان دادن بیعفتی شخص عایشه در مسئله رضاع کبیر است. اگرچه این سخن نادرست هستند و وی با گزیدهبرداری و فهم نادرست چنین مواردی را به کتب اهلسنت نسبت میدهد، ولی بر فرض که چنین سخنانی در یکی دو کتاب اهلسنت نقل شده باشد، آیا عموم اهلسنت چنین اندیشهای دارند و در نقد اندیشهی اهلسنت نسبت به عایشه باید چنین مطالبی مطرح شود؟
کافی است بدانیم روش یاسر حبیب نیز گزیدهبرداری از کتب اهلسنت و کنار هم قرار دادن مطالبی است که به زعم او، تولید محتوای علمی میکند. او در نسبت دادن بیعفتی به عایشه از همین روش استفاده میکند و به گمان خودش واقعگویی کرده است.
البته به زعم خیلی از طیف "انقلابی سنیستیز" مشکل یاسر حبیب ورای تبعیت از شیرازیها و معاندتی که با ولایت فقیه دارد، عدم رعایت بعضی از تاکتیکهاست. یعنی آنها معتقدند یاسرحبیب اگر بعضی تاکتیکها را رعایت کند، حرفهای نادرستی نمیزند.
به هر حال، بنده میدانم بعد از این یادداشت نیز مورد هجمه این افراد واقع میشوم، ولی توصیهام به آیت الله قزوینی و تأثیرگذاران بر این افراد آن است که جلوی این اقدامات را بگیرند و لااقل برای فتوای رهبری احترام قائل شوند.
...........
@azadpajooh