eitaa logo
معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
385 دنبال‌کننده
94 عکس
21 ویدیو
9 فایل
برای معرفی اساتید اخلاق و عرفان و ادرس و مکان جلساتشان ، به آیدی زیر پیام بدید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات تبریز ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی مرحوم سید محمد ناظم سرخاب (ناظم آقا) ، شهر : 🔹قسمت اول 🔻ایشان از اولیا الهی گمنام در تبریز بوده اند. صحبت کردن در مورد سید محمد ناظم سرخاب (ناظم آقا) ، آن عاشق پاک باخته ی آستان حضرت دوست کاریست بس دشوار و سخت . او که لحظه های پربار عمر خویش را به خواندن و شنیدن روضه های سوزناک ارباب بی کفن حضرت حسین بن علی(ع) سپری نمود. هم او که جان شوریده اش از ذکر مصیبت مولایش به غارت می رفت و شوری دیگر بر وجودش مستولی می گشت. از اشتهار و شهرت طلبی در میان مردم دوری می گزید تا آنجا که برخی هیأت های با سابقه نیز او را نمی شناختند به گونه ای که ناظم آقا ساعتها در مجلس عزایی به صورت گمنام وارد می شد و آن عزاخانه را بدون اینکه کسی او را بشناسد ترک می کرد. منزل ساده و بی آلایش و بی ریایش با درب چوبی قهوه ای رنگ در درب گجیل تبریز قرار داشت که پس از فوت ایشان مشتریان زیادی برای خرید منزل ایشان مراجعت نموده و پیشنهادهای کلانی نیز میدهند ولیکن خانواده وی قبول نمی کنند و آخر الامر با قیمت ناچیزی در اختیار دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قرار داده می شود که هم اینک منزلگاه و مأمن و حسینیه ی هیأت شاهزاده حضرت علی اصغر(ع) تبریز می باشد... سید محمد ناظم آقا در باب مقتل تبحر خاصی داشتند و اسرار عجیبی در مصائب ائمه اطهار(ع) بخصوص رخدادهای روز عاشورا را با خود به خاک بردند. 🔻نقل کراماتی از این مرد الهی : به گفته شیخ علی اصغر روشن دوست از ایشان کرامتی که میتوان یاد کرد این است که ، از هیات وی به غیر از دو نفر(جعفر مینوئی – علی اکبرجلیل پور سرد رودی) هیچ کس در زمان طاغوت به خدمت سربازی نرفتند و مرحوم ناظم آقا می فرمودند شما سرباز پادگان امام حسین(ع) هستید. حاج اسماعیل وثاقی نقل می کنند روزی ناظم آقا به من فرمودند در ایام قدیم در سرداب غیبت حضرت صاحب الزمان(عج) در سامراء با پدر حاج محمد تقی بابالو مشغول خواندن زیارتنامه بودیم که ناگهان دیدم دو سه نفر بانوی محجبه تشریف آوردند و به من فرمودند سید محمد می توانی برای ما مرثیه بخوانی عرض کردم بلی می خوانم و شروع به خواندن روضه کردم در وسط روضه مشغول سینه زنی شدم پس از مدتی با خود گفتم چرا در بین زنان نامحرم سینه زنی کردی و به این دلیل روضه خواندن را یکباره قطع کردم که در همین حال بانوی مجلله ای که در میان خانم ها قرار داشت رو به من کرد و فرمود : سید محمد مگر مادر به عزای فرزندش نمی آید تو از اولاد ما هستی و من مادرت حضرت زهرا(س) هستم شما روضه تان را بخوانید. حاج محمود رجایی مداح با اخلاص اهل بیت عصمت و طهارت(ع) که در هیأت حضرت جواد الائمه تبریز افتخار خدمت دارند نقل میکنند که خانه ی ما در خیابان شمس تبریزی بود و به مناسبتی هیأت ایشان در منزل ما بود و به علت مشکلاتی که در آن زمان وجود داشت معمولا هیأت ها بطور مخفیانه برگزار می شد و پرچمی جلوی در نمی زدند و در بسته بود. مجلس با جمعیت کمی شروع شد ولی حال و هوای خاصی بر مجلس حکمفرما بود و در مجلس بوی عطر خاصی پیچیده بود در حین خواندن، ناظم آقا دست بر سینه گذاشت و فرمود دیگر اوضاع عوض شد حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) تشریف آوردند. حاج محمود رجایی نقل میکنند : کرامتی که از ناظم آقا دیدم آنست که اولین فرزندم جعفر که بدنیا آمد شیر مادرش خشک شد وبچه داشت از گرسنگی هلاک می شد روزی به ایشان عرض کردم چنین مشکلی برایم بوجود آمده است آقا سه بار کلمه الله اکبر را بر زبان جاری نموده وفرمودند موقع رفتن به منزل بیا چیزی آماده کنم و رفتم مقابل خانه ایشان و در زدم و ایشان تکه نانی را آوردند و فرمودند این را ببر وبه خانمت بده بخورد و به برکت نان متبرک همسرم بهبود یافت . ایشان در عین ساده گی و بی آلایشی از مناعت طبع فوق العاده ای برخوردار بودند آن چنان که هیچ گاه عملی را بدون اجرت نمی گذاشتند حتی اگر با ماشین، همراه دوستان به جایی می رفتند تا کرایه را پرداخت نمی کردند پیاده نمی شدند . مرحوم ناظم آقا بیشتر در مجالس به کیفیت مجلس توجه داشت و می فرمود معنویتی که در کمی افراد هست در کثرت نیست و عموماً به نوحه خوانها می فرمود این مصائبی را که من در مصائب اهل بیت و امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) می خوانم برای شما قدغن است و حق خواندن آنها را ندارید زیرا حضرت زینب(س) عمه ی من بوده و من به ایشان محرم هستم 🔻عاقبت مرحوم سید محمد ناظم سرخابی در سال ۱۳۷۸ هجری شمسی و در سن ۱۱۴ سالگی رخت از این دنیای فانی بر بسته و پس از تشییع جنازه ا ی با شکوه در حالیکه بازار گجیل به احترام ایشان تعطیل و دسته جات عزاداری در آن مراسم شرکت نموده بودند پس از اقامه ی نماز در قطعه ی ۳۸ آرامستان وادی رحمت تبریز و در ذیل عنایات اربابش حضرت حسین بن علی(ع) برای همیشه آرام گرفتند. @azerbaijantabriz12
معرفی مرحوم سید محمد ناظم سرخاب (ناظم آقا) ، شهر : 🔹قسمت دوم 🔻حاج اسماعیل وثاقی تعریف می کنند روز دوم که ناظم آقا رحلت کرده بودند به همراه یکی دو نفر از دوستان به وادی رحمت جهت قرائت فاتحه رفتیم و به علت آنکه هنوز سنگ قبر رانگذاشته بودند نمی توانستیم محل قبر را پیدا کنیم آقایی در آنجا بود سوال کرد دنبال کدام قبر می گردید گفتیم یک آقا سیدی بود که دو روز پیش دفن شده است و دنبال قبر او می گردیم آن شخص بلافاصله گفت اسم آن شخص ناظم آقا هست گفتیم بلی و ما را به سمت قبر ناظم آقا برد و جای آن را به ما نشان داد در همین حین از او پرسیدیم که ناظم آقا را از کجا می شناسد گفت : من یک خواهر مریضی داشتم که فوت شد و او را در کنار قبر ایشان دفن کردیم دیشب خواهرم را در خواب دیدم که خیلی خوشحال و سرحال بود پرسیدم خواهر حالت خوب شده است؟ او در جوابم گفت از دو روز پیش که این سید را در این جا دفن کرده اند این منطقه ی ما حالشان خوب شده و همگی آزاد شده ایم. کنگره عشق نیست منزل هر بوالهوس طایر این آستان جان حسین است وبس منبع : tabrizpedia.info 📚معرفی کتاب در مورد ایشان برخی از احوالات ایشان در کتاب با دلدادگان امام حسین (ع) ، امده است... @azerbaijantabriz12
معرفی حاج خلیل بهنام ، شهر : حاج خلیل بهنام ، از پیر غلامان و دلسوختگان حسینی ، در تبریز هستند. ایشان از دوستان مرحوم حاج تقی شریعت می باشند؛ برای اشنایی با حاج تقی شریعت ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :eitaa.com/azerbaijantabriz12/28 🔻حکایت اشنایی حاج خلیل بهنام با حاج تقی شریعت خیلی سال قبل مرد مجنون محله اهراب تبریز ، حاج خلیل بهنام ، که شخصی ثروتمند بود ، گره افتاد در کارش ، زندگی بهش فشار اورد ، زمانه کاری کرد که فقیر شد ، میگفت: تو خیابون به هرکس سلام میکردم روش رو ازم برمی گردوند ، خیلی دلم شکسته بود . رفتم هیئت ، یکی از دوستام بهم گفت برو زنجان ، علاج کار تو نزد ، حاج تقی شریعت هستش ، حاج شریعت حالت رو بهتر میکنه . سوار اتوبوس شد و رفت زنجان ، پرسان پرسان ادرس خونه پیرمیکده جنون رو پیدا کرد. مردی جلو در ظاهر شد که ابهتش مجنون شهر تبریز رو گرفت یک دل نه صد دل عاشق شد... حاج تقی در رو که باز کرد گفت : بیا تو ، حاج بهنام گفت گره افتاده به کار و زندگیم ، حاج تقی رفت تو فکر. بعد رفت از کمد یک پیراهن سیاه در اورد داد بهم ، گفت : اینو بپوش خود ارباب کارهات رو درست میکنه ، اون پیراهن رو ازش گرفت ، نجوای وای حسینشون کوچه رو پر کرد هر دو گریه و اشک شدند ، روحش صیقلی پیدا کرد برگشت تبریز کارو بارش دوباره رونق گرفت و ثروتش از قبل هم بیشتر شد ؛ همش هم برکت پیرهن سیاه ارباب و تاثیر نفس حاج تقی شریعت بود ، ولی دلش موند پیش حاج تقی شریعت ، به هر مناسبتی اومد و رفت شون شروع شد رفیق یار و غار حاج تقی شد ، الفبای جنون رو یاد گرفت ضجه های حاج تقی رو لمس کرد و شاگردی کرد و چهار زانو در برابرش نشست... حاج بهنام در مجالس عزاداری ای که میرود به برکت و نفس حقش انقلابی میکند... منابع : instagram.com/_saeed_noroozi_ instagram.com/amir_bazzazi عکس ایشان👇🏻 @azerbaijantabriz12
17.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦شعر خوانی و لطمه زنی حاج خلیل بهنام از پیر غلامان و دلسوختگان حسینی ؛ ایشان از دوستان نزدیک مرحوم حاج تقی شریعت بودند... @azerbaijantabriz12
از راست : حاج علی اکبر رضایی معروف به حاج اکبر ترک ( از دلسوختگان حسینی و از مراودین و دوستان مرحوم شیخ جعفر مجتهدی ) ، مرحوم حاج تقی شریعت @azerbaijantabriz12
مرحوم آقاسید حسین صاحب نفس تعریف میکرد من نوجوان بودم که گفتن یک هیئت از ترک های ایران اومدن کربلا چون اجداد من اهل تبریز بودن رفتم دیدنشان یک آقایی قد بلند و هیکلی بود که با رجزهاشو ناله هاش حرم رو ریخته بود بهم داد میزد دستان منو از پشت ببندید میخوام بدم حرم حضرت ابوالفضل دستانش رو بستن رفت حرم اولین آشنایی من با مجنون الحسین حاج تقی اونجا اتفاق افتاد بعدها که مشهد مقیم شدم هر وقت ایشون مشهد میومد میرفتم دیدنشان تا خبر رسید فوت کردن اومدم زنجان دیر شده بود برای نماز هم نرسیدم زنجان هیچ آشنایی نداشتم یک دفعه یک آقایی اومد سمت من گفت میشه تلقین حاج تقی رو شما انجام بدید فهمیدم ارباب منو خیلی دوست داره که تلقین یک نوکر رو سپرده به من ، چشم گفتم و اون شلوغی رفتم دوبار تلقین دادم .در هر دوبار گفتم سلام‌منو به ارباب برسون بوی بسیار معطر از داخل قبر پخش شده بود واقعا میدونستم باید بگم سلام منو به ارباب برسون... روح هر دو خادم سیدالشهدا شاد منبع : پیج اینستاگرامی amir_bazzazi @azerbaijantabriz12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداح با صفا ، اقای رنگ اور ، شهر : رفیقی تعریف میکرد ، یکی از دوستانش که اهل تهران است ، خواب یا مکاشفه ای میبینند ؛ زنگ میزنن که در تبریز علی رنگ آور میشناسید که نوحه خوان است؟ دوستشون میگویند بله . ایشان می گویند : دیدم روضه وداع حضرت سید الشهدا میخوانند ، یک دفعه حاج علی رنگ اور امد مجلس. یک پیرمرد بلند شد گفت علی رنگ اور امد ، الان باید بدهید ایشان بخواند .میکروفن رو دادند به حاج علی که وقتی خواست بخواند ، ان پیرمرد ، یک دستمال از جیبش در اورد بعد کشید به صورت و گلوی علی رنگ اور ،میگن مجلس طوفانی شده بود... اقای رنگ اور مداح پاک نفسی که الحق فیاض دم هستند ، البته چه عنایتی به ایشان شده نه من بلدم نه میتوانم بگویم ،خوش به حالشان... منبع : پیج اینستاگرامی amir_bazzazi @azerbaijantabriz12