eitaa logo
از هر دری سخن
1.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
222 ویدیو
6 فایل
لطفاجهت پیشرفت کانال مطالب خودتون رو به آیدی زیر ارسال کنید. هرچه میخواهد دل تنگت بگو😊 @Aseman5 اگه دوست داشتین یه نگا به این کانالا هم بندازین👇 ❣ @sherhaye_nab@estikersaz@mojezehashpazkhane@ranginkamaneman
مشاهده در ایتا
دانلود
که ما رو شیعه‌ی امیرالمؤمنین و مُحب حضرت‌ زهــرا آفریدی
صبح در كوچه ی ما منتظر خنده ی توست وقت آن است که خورشيد مجدد باشی ❇️ @azhardarisokhan
مبادا فراموش کنی که روزی از روزها از خدا چیزهایی رو می خواستی که الان داری ... ❇️ @azhardarisokhan
هر چه دلتنگت شوم اشعار من زیباتر است بچه های کوچه هــم شاعر صدایم می کنند ❇️ @azhardarisokhan
این دود و هوای بد این شهر بهانه َ سـت کمبود‌حضورت‌به‌خدا قحط ِ نفس‌هاست ؟ ❇️ @azhardarisokhan
بالاخره یه چیزی توی دنیا باید باشه که خوبِت کنه... قرصی، دارویی، آدمی... آخ آدمی :) ❇️ @azhardarisokhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند به‌من خسته‌به جز چشم پریدن نرسد ❇️ @azhardarisokhan
از هر دری سخن
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا یَمُوت تو زندگی به کسی تکیه کن که بدونی تا یه ساعت دیگه زنده
و تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلًا و بر خداوند توكّل كن، و همين بس كه خداوند وكيل و نگهبان (تو) است سوره احزاب، آیه ۳ ❇️ @azhardarisokhan
یک نفرهایی هستند تو دنیا که به هزار نفر می‌ارزند ❇️ @azhardarisokhan
صبح بخیر گفتنت ، مثل خاک نم خورده ؛ شوق نفس کشیدن می دهد ! ❇️ @azhardarisokhan
گاه گاهی یک سراغ ساده از ما هم بِگیر ما که‌از رو رفته‌ایم‌از بس‌سراغت آمدیم! ❇️ @azhardarisokhan
از بس میان رفتن و ماندن مرددی باید به چارچوب درِ خانه، تاب بست ؟ ❇️ @azhardarisokhan
در محل حرف افتاده بود كه دايی عاشق شده است سنم كم بود؛  نمی‌فهميدم چه میگويند! از مادرم پرسيدم با كلی اَخم و تَخم گفت:  هيچی نيست ؛ دايی‌ات زده به سرش ديوانه شده! با خودم فكر كردم ای بابا؛ بيچاره دايی‌ام ديوانه شد! كمی كه گذشت؛ فهميدم دخترِخان هم ديوانه شده درست مثل دايی‌ام هم‌زمان با هم ديوانه شده بودند! دايی‌ام دير به خانه می‌آمد؛ هر وقت هم می‌آمد حسابی بهم ريخته بود. دلم برای مادربزرگم میسوخت؛ تک پسرش ديوانه شده بود؛ چند ماه بعد فهميديم برای دخترِ خان خواستگار آمده... تعجب كردم ؛ آخر مگر ديوانه‌ها هم ازدواج میکنند؟! شب كه دايی‌ام به خانه آمد؛ از دهانم پريد و گفتم... بايد میبوديد و میديدید خودش را به در و ديوار میزد! درست مثل همان كبوتری كه با پسرِ اصغر نانوا در حياط با تيركمان چوبی‌اش زديم و كبوتر طفلكی وقتی به زمين افتاد؛ هنوز جان داشت ولی از حركاتش معلوم بود درد دارد... دايی‌ام انگار كه درد داشت هی به خودش میپیچيد ؛ با خودم گفتم: ای وای ديوانه شدن هم مكافاتی دارد! بايد مواظب باشم ديوانه نشوم ؛ خيلی طول كشيد تا بفهمم دايی‌ام از اين ناراحت بود كه میخواستند دختر ديوانه‌ خان را شوهر بدهند. با خود گفتم : خب حق با دايی‌ام هست؛ میخواهند مردک را بدبخت كنند كه چه!؟ شب عروسی دختر خان كه رسيد مادرم و مادربزرگم و پدرم دايی را در اتاقش زندانی كردند؛ تا نيايد و عروسی دختر ديوانه را خراب كند. دايی‌ام مدام خودش را به در میکوبيد و فحش میداد ؛ به عروسی رفتيم دخترک ديوانه بود؛ برعكس همه عروس‌ها كه میخنديدند اين ديوانه گريه میکرد و تمام زحمات شمسی آرايشگر را به باد داده بود! مادرم هم ناراحت بود ؛  فکر كنم همه دلشان برای پسرک میسوخت!  آخر از رفتارش معلوم بود ديوانه نيست و سالم است. شب كه به خانه برگشتيم ؛ مادرم با اضطراب كليد انداخت و در اتاق دايی را باز كرد ؛ دايی كف اتاق خوابش برده بود! مادرم هراسان بالای سرش رفت   دايی رنگ صورتش شده بود گچ ديوار... مادرم جيغ میزد و به سر و صورتش میکوبيد؛ همسايه‌ها آمدند... قلب دايی‌ام ايستاده بود آن روز بود كه فهميدم ؛ ديوانه‌ها قلب ضعيفی دارند!(: ❇️ @azhardarisokhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم ای‌خوش‌آن‌روز‌که‌پرواز‌کنم‌تا بر‌دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌❇️ @azhardarisokhan
وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ و قسم به صبح روشن وقتى كه دم زند ❇️ @azhardarisokhan
شهرِ بی حوصله‌ ام باز به حرف آمده است به خیابان بزن ای‌دوست که‌برف‌آمده است! ❇️ @azhardarisokhan
یزد ما سفید پوش شد ⛄️ الحمدالله رب العالمین 😊
اللهم عجل لولیک الفرج