eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است غم ز طوفان نیست در دل‌های ما تا زینب است اولین ام‌ابیها حضرت صدیقه بود شک ندارم دومین ام‌ابیها زینب است هست ناموس علی بی‌شبهه ناموس خدا کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است منعکس گردیده مادر در وجود دخترش حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین او سراپایش حسین و این سراپا زینب است جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود پس تو دنبال چه می‌گردی مسیحا زینب است کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری شیر زن‌تر از تمام شیرزن‌ها زینب است ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است "لیس للانسان الّا ما سعی" پس سعی کن دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آیه‌ای از طرف جنت الاعلی آمد هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد غنچه‌ی خنده به روی لب زهرا آمد مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است میکده از سر شوق است مرتب گشته ساغر از کوثر ناب است لبالب گشته گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند باغ های دو جهان از نفسش آبادند زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است سالک خالیِ از معرفتش گمراه است بی سبب نیست که گفتند امین الله است سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است حافظ و محرم اسرار امامت، زینب صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب خطبه‌اش مثل علی، فن بیانش غوغاست صاحب علم لدنی است شبیه زهراست نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست گرچه گفتند به او عابده ی آل علی کل عمرش همه جا بود به دنبال ولی در صف اول هر معرکه حاضر بودن کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن همه جا در پی تعظیم شعائر بودن این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست قطره ای از اقیانوس جلالش هم نیست شصت و نه آیه به دنبال دمش می آیند شصت ونه معجزه با بازدمش می آیند شصت و نه ذبح پی هر قدمش می آیند شصت و نه نور طواف حرمش می آیند زینب است و همه محتاج به نورانیتش جمع ها واله و دلداده ی وحدانیتش ما نمردیم کسی صحبت غارت بکند ما نمردیم کسی باز خباثت بکند داعشی سمت حرم قصد عزیمت بکند یا که در خواب اگر فکر جسارت بکند... ...سر آن نطفه حرام از رگ گردن بزنیم تا بدانند همه عبد سرای حسنیم همه هستیم گدای حرمت بی بی جان همه ی ما به فدای حرمت بی بی جان ما کجا... کرب و بلای حرمت بی بی جان خوش به حال شهدای حرمت بی بی جان دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
انتهای تمام جادّه‌ها باز باید به تو رجوع کنم کاش خورشید باشم و هر روز در حریم شما طلوع کنم شعر خود را اجازه ام بده تا با سلامی به تو شروع کنم سحر و صبح و ظهر و عصر و شب السلام علیکِ یا زینب السلام علیکِ یا همه کار السلام علیکِ یا همه کس السلام علیکِ در همه عمر السلام علیکِ بر تو و بس السلام علیکِ باز ، از نو السلام علیکِ گفتم و پس تو جواب سلام را دادی که به این شکل در دل افتادی بار دیگر سلام بر نورت مبدأ عشق ، از ولادت توست مثل زهرا سراسرت خیر است کرم و لطف و عشق ، عادت توست تو چنان در عبادتی بی بی که عبادت پیِ عبادت توست به خداوندیِ خدا سوگند عشق تو کرده عشق را در بند از همان ابتدا شدی آرام تو به اعجاز رنگ و بوی حسین وسط آن همه بهشتی رو باز شد چشم تو به سوی حسین بی گمان اینکه شد برادر تو آبرو بود و آرزوی حسین چشمت افتاد بر جمال جمیل گریۀ تو به خنده شد تبدیل جنس دلهایتان ز نور خداست شده وابسته از همان اول عشقتان عشقِ بی برو برگرد شد از این دسته از همان اول دلِ تو گشته با حسین ، یکی غیر از او رسته از همان اول از کمال تو خلق حیرانند در دو عالم عقیله ات خوانند واژهء شیرزن به نام شماست بس که اسطوره شد دلاوریت عاشقانه ترین وجودی تو نقطۀ عطفِ عشق ، خواهریت خواهری کرده ای برای حسین شده ثابت به او *برادری‌ات* با تو تنها نه اینکه خواهر داشت پدر و مادر و برادر داشت مثل زهرا برای پیغمبر بودنت افتخار حیدر بود دختری بهتر از هرآنچه که هست بر علی اینچنین مقدر بود اقتدار تو بعد کرببلا لحظه لحظه چو فتح خیبر بود متحیر شدم ازین وجنات هدیه بر توهزار تا گوئیا وارث ابالفضلی که شده دشمنت زمین گیرت خطبه خواندی عجب علی گونه کوفه لرزید وقت تکبیرت اثر صحبتت به مثل علیست کوفه و شام تحت تأثیرت پشت دروازه خطبه تا خواندی پشت ابن زیاد لرزاندی ظاهرِ شمرها عوض شده است دشمنان تو از همان نسلند ریشه یابی اگر کنیم ، دقیق به سنان و به حرمله وصلند کینه ها منشأش ز کرببلاست و کپی ها برابرِ اصلند دورِ خود شمر اگر چه پُر داری غم مخور تا حبیب و حُر داری تابعیَّت به ما بده زینب تا بگوییم تابع حرمیم حرمت بس که با صفاست همه صبح تا شب مُراجِعِ حرمیم با تمام وجودمان بی بی تا قیامت مدافع حرمیم شیعیانند خادمان حرم خادمان نه مدافعان حرم داعشی‌های سنگدل بروید پای جایِ دگر وسط بکشید حرم زینب است آخر خط دست ازین بازیِ غلط بکشید تا نگردیده شیعه دیوانه دورِ این بارگاه خط بکشید ما روی این حریم حساسیم جاش ، باشد تمام ، عباسیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی که تو را عرش معظم آورد یک فاطمه زهرای مجسم آورد قنداق تو را که آسمان می‌بوسید جبریل به گریه‌های نم‌نم آورد تو آمدی و همه به هم می‌گفتند از صبر دل تو صبر هم کم آورد وقتی که تو آمدی حسینت می‌گفت با آمدنت خدا محرم آورد وقتی که تو آمدی حسینت پا شد در پیش تو هفتاد دو پرچم آورد آنگاه سپرد دست بالا دستت هفتاد و دو پرچم خدا را دستت خورشید گرفته نور خود را از تو دریا هیجان و شور خود را از تو حتی گل جانماز هم می‌گیرد شاداب‌ترین حضور خود را از تو لبخند به چهره داری و غم به دلت دارد غم ما سرور خود را از تو مردان خدا گرفته‌اند ای بانو برگ گذر و عبور خود را از تو ایوب‌ترین مرد بلا هم دارد ایمان دل صبور خود را از تو ای عمه‌ی دل‌شکسته‌ی عاشورا مهدی طلبد ظهور خود را از تو ای قبله‌نمای حاجت یوسف‌ها حاجت بده ای عمه حاجات خدا بانوی ستاره‌ها و زیبایی‌ها بانوی سحر خیز تماشایی‌ها در عرش همه از تو سخن می‌گویند ای بانوی با کمال بالایی‌ها از خانمی توست که هی می‌ریزد دور و بر تو این همه آقایی‌ها جز تو چه کسی به کربلا می‌سازد از این همه اتفاق زیبایی‌ها یک عده تو را فاطمه‌ات می‌خوانند یک عده تو را حیدر زهرایی‌ها یک عده گل مریمشان تو هستی ای مریم قدیسه‌ی عیسایی‌ها ای دسته گل مریم زیبای علی مجنون پر از فاطمه! لیلای علی افلاک حریم تو ، جهان اقلیمت یک عرش پر از فرشته در تعظیمت با شاخه‌ی گل هزار پیغمبر هم ایستاده در این مجالس تکریمت شرمنده از اینکه دستهایم خالی است اما همه‌ی زندگیم تقدیمت هر قدر ورق می‌زنم اوقات تو را جز نام حسین نیست در تقویمت با یک سر بر نیزه چه کرده‌ای که از کوفه الی شام شده تسلیمت تو از سر چشمه آب خوردی بانو تو بر سر نیزه دل سپردی بانو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لگام ارض و سما زیر گام حضرت زینب پیمبران همه مست مقام حضرت زینب به امر عشق به پا خواست پای دار و ندارش که دین قوام گرفت از قیام حضرت زینب اگر نبود چه می‌ماند از حکایت لیلا پر است سینه به سینه پیام حضرت زینب بقاء قافله مدیون ذوالفقار بیانش کمال شیعه رهین کلام حضرت زینب تمام ایل و تبارم کنیز حضرت زهرا تمام ایل و تبارم غلام حضرت زینب سلام داده ام و دلخوشم به لحظه آخر به روشنای علیک السلام حضرت زینب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به جلوه آمد و گفتند انعکاس علی‌ست علی دیگری امروز در لباس علی‌ست به "لا‌یُقاسُ بِنا" روح تازه‌ای بخشید چرا که زینب او قابل قیاس علی‌ست دوباره نام علی را سر زبان‌ها برد اگرچه گفت که شاگردی از کلاس علی‌ست همان کلام، همان لحن، با همان هیبت چنان شبیه که در اصل اقتباس علی‌ست به تیغ خطبه چنان هوش می‌برد، انگار که چشم‌های همه خیره از هراس علی‌ست اساس کاخ ستم را به باد خواهد داد که عدل‌و‌حکمت او نیز بر اساس علی‌ست کسی که زینب او را شناخته‌ست، فقط در این مقایسه‌ها لایق شناس علی‌ست جهان به جان دوباره رسیده با زینب که ذکر هر دل درمانده است؛ یازینب نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را کجاست آن که نداند مقام زینب را؟ "به‌جان عشق قسم مارایت الّا عشق" شنیده گوش دوعالم پیام زینب را اگر برای رضای خداست، شیرین است که داغ تلخ نکرده‌ست کام زینب را حسین جام بلا را خودش گرفته و ریخت لبالب از هنر صبر جام زینب را نه غصه قامت او را به لرزه آورده‌ست نه داغ سست نموده‌ست گام زینب را کسی که با دل‌و‌جانش مدافع حرم است خدا رسانده به گوشش سلام زینب را به کوه صبر، به کوه حیا، به کوه شرف نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را هنوز حد کسی فهم شان زینب نیست چرا که جام کسی از بلا لبالب نیست کجاست آن که سزاوار این لقب باشد؟ اگر بناست که نام تو "زِیْنِ‌أب" باشد هزار داغْ قیام تو را نمی‌شکند گرفتم این که نماز تو مستحب باشد به گوش می‌رسد از خطبه‌ات صدای علی عجیب نیست اگر کوفه در عجب باشد چه‌جای صحبت کفتارهاست، آن‌جایی که دختر اسدالله در غضب باشد بعید نیست که حماله‌الحطب بشود چرا که دشمنت از نسل بولهب باشد تو بر زمینی و ابن‌زیاد بر تخت است! که راه کفر به اسلام یک‌وجب باشد به اهل‌بیت نبی ظلم شد در آن وادی بدیهی است که هر روز شام شب باشد در آن هجوم مصیبت امام زینب بود "قسم به صبح که خورشید شام زینب بود" حسین ماه زمین و ستاره‌اش زینب که بوده یاور و یار هماره‌اش زینب حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف چه واژه‌ها که شده استعاره‌اش زینب چه کاخ‌ها که بنا کرده اهل ظلم، ولی به هم زده همه را با اشاره‌اش زینب جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد اگر هرآینه باشد سواره‌اش زینب اگر تمام زمین مسجدالحرام شود به گوش می‌رسد از هر مناره‌اش؛ "زینب" درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان هزار مرتبه بوده‌ست چاره‌اش زینب حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده به احترام لب پاره‌پاره‌اش زینب سرم شکست و دلم خون شد و قدم خم شد همین که سایه‌ی لطف تو از سرم کم شد از آن طلوع غم‌‌انگیز چل غروب گذشت گلایه نیست برادر که با تو خوب گذشت چه در میانه‌ی صحرا، چه در خرابه‌ی شام فقط تو باخبری که چه بر قلوب گذشت تمام روز و شب ما در این مسیر بلا به ذکر جمله‌ی "یا کاشف الکروب" گذشت سپرده‌ام که به گوش جهانیان برسد از آن چه بعد وداع تو بر جیوب گذشت چه حکمتی‌ست که هرکس به دیدنت آمد ندیده از سر آن جسم سینه‌کوب گذشت به شرق و غرب دوعالم رسید قصه‌ی ما که تا شمال رسید و که از جنوب گذشت اگرچه سنگ به پیشانی‌ات زدند ولی اگرچه بر لب تو مانده جای چوب، گذشت... به انتظار نشستیم تا خبر برسد که صبح سر زده و موسم غروب گذشت شبی سپیده بر این تیره شام می‌آید یکی به واقعه‌ی انتقام می‌آید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست در عالم ایجاد تو داری زینب خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب کلماتی که خداوند به قرآن فرمود آن معانی همه را یاد، تو داری زینب چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی خوب‌تر از همه استاد، تو داری زینب پسر کعبه علی بود و تویی دختر او خون آن مرد حَرم‌زاد، تو داری زینب طینتی فاطمه‌پرور چوحسین است تو را همّتی عاطفه‌بنیاد، تو داری زینب چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب همه اجداد تو آقای دو عالم هستند ارث آقایی اجداد، تو داری زینب پر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا باغ گل در گذر باد، تو داری زینب چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش خنده درگریۀ میلاد، تو داری زینب گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین که به او اُنس خداداد، تو داری زینب پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند این‌چنین لیلۀ میلاد، تو داری زینب ای وفادارترین خواهر عاشورایی مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب سخن عالمۀ غیر معلّم شرفی است که ز فرموده سجّاد، تو داری زینب ز عبادات چنانی که خدا خواسته است برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه نشین! تا ابد دولت آباد، تو داری زینب در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی در سکوت، این‌همه فریاد، تو داری زینب شعله زد اشک تو در هستی غارتگر شام خطبه چون خطبۀ سجّاد، تو داری زینب راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد که به کف رشتۀ اجساد، تو داری زینب ذرّه‌ای کاش ببخشند «مؤید» را هم ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب شاعر: مرحوم استاد
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ تو عــالِمــۀ عِـلمِ خـــــدائی زینب ضـرب المثل عشق و وفائی زینب کِشتیّ نجات عالَمین است حسین بر فُلک نجــــات ناخـــدائی زینب 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای کــــــوثـر خــــانوادۀ زهــــرا وی لیلـۀ قـــدر عصــمت کــــبرا ای عــــالمــــۀ مُعلِّمـــــه پـــرور وی فاضلــــه تر ز مریم و سـارا ای آیۀ نــــور و کـــــوثر قـــرآن وی گوهــــــر آمــــده ز دو دریا شد فاطمه کوثــر رسول از حق تو کـــوثر بر علی شــــده اعطا ای چشـم و چـــراغ عالَم و آدم وی مُفتخـــر از وجـــود تو حوّا ای مــــاه عــفاف ازنظر پنهـــان خورشیــــد ندیــــدۀ جــهان آرا گوینــــد تو را عقیلــــۀ یاســین خــواننـــد تو را ســـلالــۀ طاهـا زهرا و توئیــد هر دو از یک نور او اُمِّ اَب و تو زینــت بابا نشناخت کسی تو را به جزمعصوم ای ســـــرّ نهان ز دیده ناپیـــــدا کِشتـــیّ نجــات هست ثــــارالله داری تـو مـقــــام ناخـــدایــی را از صبرتو صبر داده صبر از دست افتــــاده غـم از صبـــوریت از پا ای نایبةَ الحسین تــــا محـشــــر وی از تو بـپا شکـــوه عاشــــورا در جوهرۀ صدای تـو مخـفیست آهنــــگ علــیِّ عـــالـــیِ اعـــــلا آن خطبۀ تو به بزم اهــل شـــام کـرده است بنــیّ اُمیّه را رســوا محبوبتـــرین دخـتــــر مــــــادر غمخـوارتــرین خــــواهــــر دنیا در پیش ستـم نگشت قـدّت خَم شــــد قامـت تو دو تا بَـرِ یکتـــا از یـُمـــــنِ ولادتــت بـــه آل الله تبـــریک رســـد ز عـــــالَـــم بـالا ذکـــر همـــگان تبــارک الله است در عیـــد تـــو یا ولیــةَ العظـــما آغـــوش حســــین کـــرد آرامـت با گــــریه نشست خـــنده بر لبها از گَــــردِ تبـــــــرّک قـدمهــــایت ایـــکاش شود کمـــــی نصیب ما لطف و کرم و عنایت است از تو دریاب بـــه اشــــفعــــی لنا ما را هرکس که مدافع حـــریم توست گـــردد سنـــد شــــفاعـتش امضا پُـرسـند اگـر ز ما به روز حشــــر گوئیـــم گـــدای زینـــب کـــبــری شعر:محمّد نعیمی (قم المقدسه) تهیه و تنظیم از:علی وطنی (ورامین) ابوالفضل عامری (قم) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ « شـب رؤیایی » من چســــــان باز کنـــــم دفــتر دانایی را کــــه ندادند بـه من ســـرمه ی بینایی را شب میلاد تو جبـــریل امیـن گفت ز شوق کی فـــراموش کــــنم ایـن شب رؤیایی را آســــمان مشــــتـری نــور تجـــلای تو شد دید چــون در رخ تو جلوه ی زهـــرایی را حـــوریان موســم میـلاد تو پیــــدا کردند از غـــــبار قـــدمت ســـــرمه ی بیـنایی را عرشـــیان نام تورا زینت و زینب خواندند چــون گشـودند زهم مصـــحف یکتایی را تو همان عطـر دل انگــیزی بـهاری که خدا با تو بخشـــــید صــــفا گــــنبد مینایی را روز میلاد تو از عــــرش به رضوان گفتند کـه تماشـــا کـــــند آن روز تماشـــــایی را محفل عشق بود خــــانه ی زهـــــرا وخدا داده زینــت ز تو ایـن بــزم پـذیــــرایی را غنچه ی روی توخندیدچو بر روی حسین دیــــد با شـــــوق علی جلوه ی زیبایی را دامن فاطمـــــه دانشگـــــه ایمـــان تو شد دوســت داده به تو این رتبــه ی والایی را جلوه ات قامت صبری است که خیاط ازل دوخــــته برقـــد تو رخـــــت شکـیبایی را این عجــب نیست اگر باد صبا یافته است از نســـــیم نفســــت معجــــز عیسایی را فصل گل ای گل زهــرا ز «وفایی» بپــذیر همـــه ی هســــتی او این دل شیــدایی را شعر:حاج سید هاشم وفایی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ وقار ، سجــده کند در مصـافِ این بانو حجـاب درس گرفت از عـفافِ این بانو همیشه خیمهٔ زینب میان مَحـرمهاست حسـین هــم بـرود در طـواف ایـن بانو به پیشِ ظلم ندیدند قد شکــسته شود ندیــــده اند کمـــی انــعطاف این بانو خطابه کـــرده اگـر ایستاده است زمان سکـوت اوست به حکـمِ غلاف این بانو گسسته گشــت اگر تار و پود کاخِ ستم سکــیـنه بود و ربـاب ائتـلاف ایـن بانو خـدای جــراتِ میـدانِ بغض نام گرفت کــه بود زیـبایی ، اعــتـراف ایـــن بانو دقیقه ایی که به کاخ یزید صحبت کرد هــراس داشـت عـدو بر خلاف این بانو شعر:حامد آقایی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ─‌
عالم اسیر نام دل آرای زینب است هستی دخیل شوق و تمنای زینب است همچون ستاره چون که درخشد به جلوه اش چشمان آسمان به تماشای زینب است آرامشی که در دل طوفان نهفته است تشبیه قلب صابر و شیدای زینب است آب حیات آدمیان را که خضر گفت تنها نمی ز جرعه ی صهبای زینب است هر جا که هست همیشه حسین است یار او آن همسفر که همره و هم پای زینب است برپا اگر که کرببلا مانده تا ابد یک گوشه ز همت والای زینب است زینب برای خلقت هستی بهانه بود آیا بدون او سخنی عاشقانه بود ؟ زینب تجسم همه اوصاف فاطمه ست نامش برای فاطمیون ذکر و زمزمه ست زینب برای آل علی کوثر است و بس آن دختری که نسخه ی دوم ز فاطمه ست زینب ز حق به خلق جهان جلوه کرده است درکش فراتر از همه ی عقل ما همه ست زینب که قامتی به بلندای عشق داشت نامش برای شرح غم عشق لازمه ست زینب که آسمان و زمین مات قدر اوست از صبر او میان ملائک چه همهمه سن زینب که یادگار علی بود هیبتش اُخت الحسین و یاور سردار علقمه ست پایه گذار درد و غم عشق زینب است تنها ملیکه ی حرم عشق زینب است
بهترین خواهر دنیا زینب زهره حضرت زهرا زینب همه پست اند و معلا زینب همه خاکند و مطلا زینب قبله‌ی قبله‌نماها زینب! زده امشب به سرم شور نجف پای من واشده در طور نجف منم و مستی انگور نجف مات کرده همه را نور نجف نور بخشیده نجف را زینب شب یلدای علی گشت سحر کوثر آورده به دنیا کوثر حق مبارک بکند پیغمبر! رحمت خانه که باشد؟دختر! رحمت خانه‌ی مولا زینب.. عشق تا روز ابد حیرانش عقل آشفته و سرگردانش صبر زانو زده بر عنوانش کشتی کرببلا سُکانش... نیست دست کسی الا زینب! مردتر از همه در وقت جدال کعبه حلم و حیا، نفس کمال پی توصیف مقامش همه لال زینبی کیست؟! خدای متعال! جبل الصبر خدا یا زینب! مانده در حسرت رویش خورشید سخنش آیه ی قرآن مجید پدری زینت اینگونه ندید آنکه زد بر دهن شوم یزید... مانده ام بود علی یا زینب! دامنی قرص قمر پرور داشت از رقیه چه کسی بهتر داشت؟! این سه ساله شرفی دیگر داشت! پرچم آل علی را برداشت! پس رقیه شده حالا زینب گرچه او صابره‌ی عالم بود... تکیه‌ی محکم آقا هم بود.. قدش از داغ برادر خم بود محرم شاه چه بی محرم بود بی برادر شد و تنها زینب.. روز و شب یاد بیابان می‌کرد گریه بر آن تن عریان می‌کرد گله از خار مغیلان می‌کرد یاد ویرانه فراوان می‌کرد ای فلک! قهر شدی با زینب... ای فلک داغ برادر دیدم شمر را دست به خنجر دیدم کوچه‌بازار مکرر دیدم من ازینها غم بدتر دیدم شد تماشا به گذرها زینب.. شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅ (میلاد حضرت زینب کبری مبارک باد.) گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب! کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم ، همه‌ی بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! بخدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند، روایتگر توست تار و پود همه افلاک، نخ معجر توست روبه‌روی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات ، به تفسیر شما ، وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان ، پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز، تکرار همان سوره‌ی "اَعطینا" شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام ، پیمبر می‌گفت : بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو ، زیر عبایم ، چه‌قدَر خالی بود. شعر : سید حمیدرضا برقعی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
به نام زینت مولا، به نام سیده زینب شهنشاهان به قربان ِ غلام سیده زینب به نام شیربانوی ِ مجاهدهای هر دوران خدا زد استقامت را به نام سیده زینب نیاورده به ابرو خم ، در آن دریای طوفان ها که ترس از ظالمان باشد ، حرام سیده زینب فراوان دیده این عالم ، قیامت آفرین اما قیامت کرده در عالم ، قیام سیده زینب ندیده غیر زیبایی ، به رغم میل دنیایی که یک لحظه نچرخیده ، به کام سیده زینب نه حَوا هست و آسیه ، نه مریم هست و نه هاجر بُوَد بالاتر از این ها ، مقام سیده زینب پس از زهرا به زن های دو عالم برتری دارد کسی که گردن سبطین ، حق مادری دارد به نام این همه ایمان ، به نام غیرت زینب غلامم من ، غلامم‌ من ، غلام همت زینب به نام نافله خوان ِ سحرهای پر از ظلمت به نام این همه تقوا ، به نام عصمت زینب نزاید مادری دیگر ، خدیجه تر از این بانو شده خرج خدا یک عمر ، کل ثروت زینب امیر المومنین در دین ما تنها بُوَد مردی که دارد یادگاری در  ، جهان چون حضرت زینب چو عباس است در عالم، همیشه پرچمش بالا بگیرد هر که بر شانه ، لوای نصرت زینب هزار و چار صد سال است در دنیا حرامی ها نمی خواهند باشد الگوی زن عفت زینب الا ای دشمن دین ، جنگ با حق درد سر دارد بدان با چادر زینب ، در افتادن خطر دارد حماسه آفرینی های زینب آفرین دارد چو زهرا مادرش حق گردن دنیا و دین دارد الا ای مردم عالم ، علی تنها نمی ماند اگر زهرای اطهر مثل زینب جانشین دارد تمام شیر زن های جهان قربان آن زن که کفیلی چون یل شیر افکن ِ ام البنین دارد چه باید گفت از آن بی معلم عالمه وقتی که مداحی گرامی مثل زین العابدین دارد زبانش لال هر که دست بسته خوانده آن را که چو بابایش علی دست خدا در آستین دارد به فردوس برین فردای محشر می بَرَد ما را همین بانو که در سوریه فردوس برین دارد اگر هستی حسینی یاد فردا غم نخور دیگر به محشر حضرت زهرای سوریه کُنَد محشر سلام ای حضرت ریحانه ی ریحانه ی طه سلام ای قدر بسیارت ، فراتر از معماها سلام ای مَحرم ِ درد دل عباس و قاسم ها ز مادر با محبت تر ، برای پور لیلا ها که پای قول خود مانده است مثل تو در این عالم؟ که پای اعتقاد خود ، چنین زد دل به دریاها تو با فرعون شامی کرده ای کاری که تا محشر بُوَد بالاتر از درک ِ همه هارون و موسی ها سلام ای آخر آزادگی ، دریای آزادی ذلیل عزم تو بانو ، اگر ها گشت و اماها به تو رو میزنم هر وقت ، دلتنگ نجف هستم که دختر جور دیگر قرب دارد پیش ِ باباها دو عالم بر علی نازد ، علی نازد بر این دختر ندیدم زینبی تر از ، امیرالمومنین حیدر علی با چادر زهرا ، چه غوغایی ، چه تصویری حسین بن علی دارد ، عجب همشیره ی شیری من از آن خطبه هایی که ، عقیله خواند فهمیدم حریف حرف حق هرگز ، نخواهد گشت شمشیری زنی با دست بسته کرد مشت حیله‌ ها را رو زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری به هر جمله که می گوید ، به روی منبر محمل ز سرهای بریده می رسد آوای تکبیری زنان کوفه این بانو ، که قرآن یادتان داده نباشد حق الطافش ، به قرآن سنگ تکفیری بریز ای چوب محمل اشک خون با آسمانی ها نشد خواهر کُنَد بهر برادر گریه ی سیری حسینش رفت در عالم ، چه آمد بر سرش یا رب نمی شد باور ام حبیبه ، این بُوَد زینب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود زینب اگر نهیب نمیزد علیه کفر نطق مدافعان ولایت رسا نبود زینب اگر اسیر نمی‌شد به راه دوست دین خدا ز قید اسارت رها نبود زینب اگر طلسم ستم را نمی‌شکست امروز صحبت از شرف اولیا نبود.. در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان نام رسول بر سر گلدسته‌ها نبود اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام زینب اگر نبود کتاب خدا نبود استاد کلامی زنجانی @azizamhosen @yaraliagham
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب علی دستان الله است و دستان علي زينب علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري سلام آموزگار عشق در آیین دلداری تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را که می خواند طپش های دلت نام برادر را كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد... دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات محمدعلی بیابانی @azizamhosen @yaraliagham
گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود سید حمیدرضا برقعی @azizamhosen @yaraliagham
السلام ای دختر سلطان دین السلام ای زینت عرش برین السلام ای تالی خیرالنسا السلام ای جلوه ی اهل کسا السلام ای دختر حبل المتین وارث حلم امیرالمومنین السلام ای بانوی مردآفرین گفته بر صبرت خدایت آفرین رخصتی ده تا بگویم شرح تو فرصتی ده تا بگویم مدح تو مدح تو فوق بیان و درک ماست مدح تو کار خدای ماسواست ای امیر المومنین حیران تو حضرت روح الامین دربان تو انبیا و اولیا پابست تو گریه ماه محرم دست تو عالم و آدم گدای خوان تو ما همه شرمنده احسان تو ای سراپا عصمت و عز و وقار حضرت صدیقه را آئینه دار ای فدای ذکر یارب یاربت ای ملائک عاشق اشک شبت از تو خواهش می کند خون خدا در نماز شب کنی او را دعا ذوالفقار حیدری در کام تو کوفه با تیغ سخن شد رام تو تو حسین بن علی را یاوری کشتی نوح خدا را لنگری ای که نامت ذکر هر روز و شب است ای خدا فرموده نامت زینب است ای فدای نام تو عالم همه تو حسینی یا حسن یا فاطمه (س) بعد زهرا بر زنان سرور تویی بر حسین بن علی مادر تویی بعد زهرا دیده ای رنج و محن گریه کردی بحر مادر چون حسن بعد زهرا دیده ای شق القمر بسته ای با معجرت فرق پدر بعد زهرا دیده ای داغ پدر بعد زهرا دیده ای لخت جگر بعد مادر دیده ای رنج و بلا با برادر بوده ای کرب و بلا پیکر صد چاک اکبر دیده ای ای بمیرم ذبح اصغر دیده ای دیده ای خون خدا مضطر شده دیده ای سبط نبی بی سر شده آمدی از خیمه ها با چشم زار زینبا کردی عبور از نیزه زار آمدی در قتلگه با اشک و آه دیده ای تو پیکر صد چاک شاه با دلی آرام و قلبی استوار دست بردی بر تن خونین یار لب گشودی کای خدایا کن قبول این قلیل قربانی از آل رسول محمد رستمی @azizamhosen @yaraliagham
جرم من را ننویسید که ساغر زده ام بنویسید که امشب دو برابر زده ام مست بودم که چنین باده مکرر زده ام گرچه یک بار فقط میکده را در زده ام شصت و نه بار ز میخانه جواب آمده است ذره در چشم کریمان به حساب آمده است در عریضه ننوشتم که دوا می خواهم نان من کم شده یا آب و هوا می خواهم ننوشتم صله ی شعر عبا می خواهم شصت و نه بار نوشتم که تو را می خواهم شصت و نه قطره اشکم که چکیدم امشب شصت و نه مرتبه باید بنویسم زینب آن خدایی که ازل پایه پیوند گذاشت گریه را مرحله آخر لبخند گذاشت نام میلاد تو را گریه یک بند گذاشت به خدا اسم تو را نیز خداوند گذاشت خواست جام اسدالله لبالب باشد امر فرمود که او صاحب زینب باشد زینت زینت دنیا چه کسی غیر تو بود سوره کوثر مولا چه کسی غیر تو بود دومین ام ابیها چه کسی غیر تو بود نه،بگو مادر زهرا چه کسی غیر تو بود تو خدیجه شده ای نه تو پیمبر شده ای مادرِ مادر و بابا و برادر شده ای شأنت این بود برای پدرت ناز کنی با همان دیده بسته سخن آغاز کنی عشق را پیش نگاه همه ابراز کنی چشم خود را به روی کعبه فقط باز کنی قبله ای نیست تورا غیر دو ابروی حسین جز تو ما را نبرد هیچ کسی سوی حسین کم نوشتم اگر از تو قلمم محرم نیست کم نوشتم ولی از لطف نوشتی کم نیست بی تو ایمان من و اهل زمین محکم نیست آنکه در وصف تو شعری نسرود آدم نیست آدم آن است که از عشق تو دیوانه شود تا ابد حلقه به گوش در این خانه شود کمرت پیش کسی خم نشد الا،الله پنج خورشید به دور تو بگردند ای ماه میروی،پشت سرت راه می افتد ناگاه ذکر لا حول ولا قوه الا بالله پنج تن دور سر تو صدقه گردانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند چشمهایت سندی بود که دریا بودی فوق ادراک همه عرش معلا بودی هرکجا بود حسین تو همانجا بودی آنچه خوبان همه بودند تو تنها بودی شب میلاد تو چشم من اگر تر بوده چون که این اشک ثوابش دوبرابر بوده ای که پیغامبر واقعه دردی تو زن ولی مردتر از مردتر از مردی تو کربلا را به خدا کرببلا کردی تو بره را از دهن گرگ درآوردی تو گرگها پیرهن یوسفتان را بردند تو نبودی همه اهل حرم می مردند محسن عرب خالقی @azizamhosen @yaraliagham
حسین ماه زمین و ستاره‌اش زینب که بوده یاور و یار هماره‌اش زینب حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف چه واژه‌ها که شده استعاره‌اش زینب جهان چشیده همیشه حضور فاطمه را چرا که بوده ظهور دوباره‌اش زینب لباس عزت شیعه قیام کرببلاست که بوده‌است تمام قواره‌اش زینب چه کاخ‌ها که بنا کرده‌اند اهل‌ستم به هم زده همه را با اشاره‌اش زینب جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد اگر هرآینه باشد سواره‌اش زینب به خطبه‌اش زده آتش به کاخ کوفه‌وشام سلاح ‌اوست دم پرشراره‌اش زینب اگر تمام زمین مسجدالحرام شود به گوش می‌رسد از هر مناره‌اش؛ زینب حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده به احترام لب پاره‌پاره‌اش زینب حسین کشتی دریای درد و داغ که شد دوباره با دل خون شد کناره‌اش زینب درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان هزار مرتبه بوده‌است چاره‌اش زینب چرا که در همه‌ی عمر غوطه‌ور در خون نکرده بوده دمی هم نظاره‌اش زینب مجتبی خرسندی @azizamhosen @yaraliagham
عالم جان در تحیّر از مقام زینب است جان عالم در تعشّق مست جام زینب است زیب جدّ و زین امّ و زینت اب بود ،عجب ! این جمال و جلوه ،از حسن تمام زینب است خط سرخی که شهادت زد رقم در کربلا هم ثبوتش هم ثباتش با پیام زینب است گر درخت دین ز خون بالنده گشت و سرخ رنگ سبزی آن نیز مدیون مدام زینب است آن حماسه کز حسین بن علی آمد پدید حیّ وی احیای وی عین مرام زینب است وقعه ی بی مثل عاشورا که هیچش نی ،مثال تیغ براّنش به هر جا ،از نیام زینب است نای او از نینوا ،چون نی نواها داد سر نینوا زنده ز نای چون حُسام زینب است زن مگو این قهرمان بانوی دشت عشق را کربلا قائم اگر شد از قوام زینب است درس صبر و استقامت داد بر زین العباد گرچه آن حضرت به رتبت ، خود ،امام زینب است حرمت او فرض اولی بود بر هر خاص و عام عرشی و فرشی به قید احترام زینب است راه او راه حسین و راح روح وی حسین بی حسینش بس حلالی که حرام زینب است ! نه حسین تکرار میگردد نه زینب خلقتش ما خلق عبد حسین است و غلام زینب است برتر از شمشیر زن بود این عقیله شیر زن تالی نهج علی مغز کلام زینب است کوفه را در هم‌شکست همچو قیامت ، قامتش کوفیان را آن قیامت از قیام زینب است انهدام‌پایه ی کاخ ستم در شام شوم دشمن همچون دوست میداند ز شام زینب است همچو دریا موج خیز و همچو کوهی در سکوت آن صلات فکرتش بود این صیام زینب است آنچه از فرط غم و حسرت به تقدیر زمان یک نفس شیرین نشد در عمر، کام زینب است آنکه در هر گام و هر هنگام‌،همگام حسین استوار و ثابت و نستوه ،گام زینب است آن مه گردون که بر بالین شب راحت نخفت کربلا تا شام ،چشم لاینام زینب است شد رقیه کاروان عشق را بانک جرس همره و هم ناله و در التزام زینب است کودکی که مایه ی رسوایی ظُلّام شد دختری که حشمتش چون احتشام زینب است زینب اینسان بلبل دستان سرایی پرورید نغمه پردازی که شب بیدارِ شام زینب است مرگ او خود فصل دیگر از پیامش بود و بس بر لبش نام حسین ،حسن ختام زینب است تا خدا در ملکت هستی خدایی میکند هم پیامش جاودان هم زنده ،نام زینب است این چکامه کز (حسن )باشد بسان برگ سبز قطره ای قطمیر از بحر مقام زینب است حسن نورمحمدی خیاوی @azizamhosen @yaraliagham
گلستان امامت را گلی یکدانه پیدا شد یَمِ مواج رحمت را یکی دُردانه پیدا شد به گِرد شمع عشق و معرفت پروانه پیدا شد برای جان عالم جان و هم جانانه پیدا شد که از بیت علی امشب نوای شوق می آید که طبع من ز شادی بر سریر ذوق می آید علی امشب ز خوشحالی تبسم بر لب آورده غم هجران زهرا را به پایان زینب آورده به دنیا فاطمه نوزاد خود را امشب آورده علی گردیده شادان ، فاطمه زِینِ اَب آورده همه خوشحال و خندانند از میلاد نور امشب شده چشم نبی روشن ازین جشن و سرور امشب به دنیا کوثر پیغمبرِ حق کوثر آورده برای مرتضی زهرای اطهر دختر آورده ز دریاب ولایت شیر حق را گوهر آورده حسین بن علی را اُمِّ اَب یک خواهر آورده قدم زد در جهان زینب که الگوی زنان گردد که روشن از وجود او زمین و آسمان گردد به دنیا آمده تا رهبر خیل زنان گردد چراغ روشنی در ظلمت مُلک جهان گردد که استاد وفاداری به هر پیر و جوان گردد که عشق آموز خیل کاروان عاشقان گردد علی را مونس و بر فاطمه جان است این دختر حسین بن علی را جان و جانان است این دختر امیر کاروان عشق و ایمان است این دختر به مُلکِ معرفت سرخیل و سلطان است این دختر سفیر عاشقان و محو جانان است این دختر زبانش بهر دشمن تیغ برّان است این دختر علی را وارث نطق و بیان و علم و دین باشد چو زهرا مادرش حُورایِ در روی زمین باشد کجا وصفش توان کردن که حُورائیست چون زهرا کجا مدحش توان گفتن که زهرائیست چون زهرا به علم و معرفت دردانه ی یکتائیست چون زهرا به گلزار ولایت گلشن آرائیست چون زهرا بُوَد زَینِ اَب این دختر که مادر بر جهان باشد که دین از نطق شیرینش همیشه جاودان باشد مبارک باد یا زهرا که نورِ بحر و بر زادی تو هستی کوثر و کوثر بر ابناءِ بشر زادی تو زهرا هستی و زهرا و مانندی دگر زادی حسین بن علی را یاور و نور بصر زادی خدا از بهر قرآن یاور و یار آفرید امشب برای قهرمان کربلا دلدار و غمخوار آفرید امشب به روی دوش زهرا یاور دین خدا را بین فراز عرش حق محبوبه ی عرش خدا را بین به روی دست زهرا مصدر مهر و وفا را بین به گلزار ولایت غنچه ی سرخ ولا را بین که نخل عصمت پیغمبری امشب ثمر داده خدا بر آسمانِ غیرتِ هستی قمر زاده چه شور محشری در خانه ات برپاست یا زهرا که بر بال ملائک پای انسان هاست یا زهرا ز تبریک ملائک خانه پر آواست زهرا مبارک بادشان تا عرصه ی اعلاست یازهرا مبارک باد یا زهرا تو را میلاد فرزندت هزاران آفرین بر جان این محبوب دلبندت علی جان زینبت آمد مبارک باد مولا جان که جان در این تنت آمد مبادک باد مولا جان صفای گلشنت آمد مبارک باد مولا جان صفای دامنت آمد مبارک باد مولا جان برای جسم عشق و معرفت او جان جانان است برای حفظ ارزش های عاشورا نگهبان است محمد مبشری @azizamhosen @yaraliagham
شروع میشود این شعر تازه با زینب مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب سلام حضرت بانو سلام یا زینب بغیر تو ز تمامی خلق دل کندیم به چادر تو همیشه دخیل میبندیم حیا به پاکی تو اقتدا مکرر داشت علی به یمن تو در خانه اش دو کوثر  داشت خوشا بحال حسینی که چون تو خواهر داشت و باتو فاطمه آیینه در برابر داشت میاید از گل سجاده تو عطر خدا فدای نافله هایت عقیله ی طه اراده کرد خدا تا به عشق جان بدهد به خاک سرد زمین نور آسمان بدهد تورا نشان تمام پیمبران بدهد که پیش صبر شما صبر امتحان بدهد به آستان شما کوه سجده خواهد کرد و هر مجاهد نستوه سجده خواهد کرد تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی میان حادثه ها شیر زن شدی بی بی شبیه مادر خود ممتحن شدی بی بی کسای روی سر پنج تن شدی بی بی همیشه ذکر لب اهل بیت نام شماست منم غلام کسیکه خودش غلام شماست ظهور عزت پروردگار خطبه تو کلاس صبر کلاس وقار خطبه تو قرار داده به هربی قرار خطبه تو دمی شد از دودم ذوالفقار خطبه تو کشانده ای تو به حیرت همه نظرهارا زبان سرخ تو بر باد داده سرها را پناه امت پیغمبر است چادرتان زمان وحشت ما سنگر است چادرتان یقین که فاتح صد خیبراست چادرتان و سایبان وسط محشر است چادرتان ندیده مردی دوران به مردی این زن که رفته است به جنگ عقیده با دشمن اگرچه رنج و بلا دید جا نزد اصلا به راه عاشقی اش پشت پا نزد اصلا به جز حسین کسی را صدا نرد اصلا و دست رد به غم کربلا نزد اصلا درست مثل علی در نبردها غوغاست شجاعتش بخدا چون شجاعت زهراست عقیله بود ولی در حصار غربت بود هجوم درد به قلبش ورای طاقت بود همیشه سهمیه اش از جهان مصیبت بود دلش شکسته گودال بود و غارت بود نرفته است ز یادش هجوم سر نیزه سری که ذبح شد ازپشت و رفت بر نیزه چقدر غصه ی بازار رفتنش را خورد میان راه ز شمر و سنان لگدها خورد شکست! زخم جدایی  دلبرش را خورد چنانکه شوهرش از دیدن رخش جا خورد هنوز ظرف دلش را به سنگ میکوبند دوباره پیش رویش طبل جنگ میکوبند سید پوریا هاشمی @azizamhosen @yaraliagham
می طراود ز ساحل کوثر چشمه چشمه حقیقت زمزم مانده در کار خلقتش مبهوت چشم حق بینِ هاجر و مریم در تمامی عالم و آدم نسل آدم ندیده مانندش چه کسی مثل اوست بی همتا هست حوا کجا همانندش همه دل بستِ روی پیغمبر مصطفی بسته دل ، به دیدارش به جلال و شکوه او سوگند هست مثل خدیجه رخسارش آنقدَر با کرامتش دانند که رسولش عقیله می نامد همۀ پنج تن که پر بکشند یک تنه در مسیر می ماند رتبۀ بندگی او والاست لحظه ای جز خدا نمی جوید در جواب امام خود حتی چون که یک گفت ، دو نمی گوید کیست این آسمانِ عزّ و شرف کیست این بانوی وفا یا رب این چه اعجوبه ایست کز عظمت نام او را گذاشتی زینب این همان زینتِ علی زینب این همان خواهر حسینِ من است اُمَتُّ اللهُ و آیتُ الکبری فخر کونین و عالمینِ من است همۀ دین ، وجود این بانوست اوست آئینه دارِ زهرایم ید و بَیضای او یداللهی است اوست پیغمبر خطرهایم به نبی گر رسالتم دادم به علی گر ولایتم دادم هر نبی و وصی گواهِ من است که به زینب هدایتم دادم او امام هدایتی خاص است از ازل تا ابد به هر منظر همه دلهاست در تصرفِ او کربلا کوفه شام تا محشر بر سرش هفت آسمان سایه زیر پایش زمین کند تعظیم ابر و باد و بهار سرمستش مهر و ماه و فلک پُر از تکریم او به اندازۀ همه عالم قد عَلَم می کند برابرِ ظلم هر که خیزد برابر علمش هر که باشد بُوَد برادرِ ظلم همتش کوخ را کند آباد دولتش کاخ را کند ویران مکتب او سه ساله ای دارد که شود پیر و مرشدِ پیران هرکجا نام کربلا باشد نام او می درخشد از مَحمل می شود با سر برادر خود همسفر در خطر چهل منزل گاه جای علی ، ولی گردد گاه گردد سپر برای یتیم گه علی وار خطبه می خواند گه شود زیر تازیانه مقیم به تهجّد که می رود دل شب نافله افتخار او دارد چشمِ گریان شیعه مرهم بر... دیدۀ اشکبار او دارد تا خدا را قسم دهد به حسین همۀ کائنات می گریند چون قسم می دهد به نام حسن جملۀ ممکنات می گریند تا بگویند : به پهلوی مادر لرزه ای بر مدینه می افتد آه از آندم که در دل محراب یاد آن زخم سینه می افتد به گمانم هنوز در چشمش کوچه ای مانده تیره و تاریک ذات حق را قسم به او باید تا زمانِ فرج شود نزدیک خون سرخ حسین می گوید : زینبا روز راز می آید اتنقام امام در راه است تک سوار حجاز می آید محمود ژولیده @azizamhosen @yaraliagham
آن قدر عاشقیم که املا نمی‌شود مستی ما که در قلمی جا نمی‌شود زلف مرا به پنجره‌های ضریح عشق طوری گره زدند، دگر وا نمی‌شود باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت هر دختر قبیله که لیلا نمی‌شود آن کس که خاک پای مریدان میکده است محتاج معجزات مسیحا نمی‌شود «تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند حالا شراب می‌شود و یا نمی‌شود ما مثل باده‌ایم شبی امتحان کنید انگور زاده‌ایم شبی امتحان کنید شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت از حاجیان کعبه سبز شما نوشت شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت نام مرا شریف‌ترین خاک پا نوشت صبح ازل به خاک تو پیشانی‌ام رسید این سجده را فرشته به پای خدا نوشت از ما سؤال شد که اسیر تو می‌شویم؟ ما خواستیم و آیه «قالو بلی» نوشت بالای سر در حرم کبریاییش نام تو را به خط خودش با طلا نوشت یعنی تمام جلوه آل عبا تویی آیینه تمام نمای خدا تویی اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت ای بارش همیشه سجاده‌های نور در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت بانو اگر به آینه‌ها سر نمی‌زدید تاریکی همیشه‌ی دنیا ادامه داشت در آسمان چهارم افلاک جا زدیم آیات رد پای تو اما ادامه داشت تا زندگی‌ات را به تماشا گذاشتی آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا گفتیم آسمانی و دیدیم برتری گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری گفتیم دختر اسد الله غالبی ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری تو از زمان کودکیت تا بزرگیت شیواترین مفسر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو باز رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری خورشید روی تو شرف مشرقین شد یک نیمه‌ات حسن شد و نیمت حسین شد ای ماورای حد تصور کمال تو بالاتر از پریدن جبریل بال تو از مادری چنین چنین دختری شود هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده‌ایم در انعکاس آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تو محمل درست شد تو زینبی و شیر زن بعد کربلا تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا ای سایه بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت عباس هم رشیدی قد تو را ندید از بس که سر به زیر بود در برابرت شب زنده دار شام غریبان کربلا دل بسته بر نماز شب تو برادرت ای خطبه صدای تو نهج البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت  هجده سربریده به دنبال چشم تو هجده سر بریده نگهبان معجرت ای قله نجابت توحید، جای تو   عطر حضور فاطمه دارد حیای تو علی اکبر لطیفیان @azizamhosen @yaraliagham
زینبِ کبری شدی تا عشق را معنا کنی کربلا را تا ابد با اشکِ خود احیا کنی روح بخشیدی به آیینِ پدر بعد از نبی پیروی از مادرِ خود حضرتِ زهرا(س)کنی سوختی چون شمع در پای ولایت تا فقط بیرقِ سرخِ حسین را در زمین بر پا کنی ای علَم بر دوش از کرببلا تا شامِ غم ای که با لبخندِ اشکت درد را زیبا کنی آمدی ای گل نه تنها زینتِ بابا شوی بلکه مهرت را به قلبِ عاشقانت جا کنی در شبِ میلادت ای ماهِ دل‌افروزِ حسین من توسل کرده‌ تا قلبِ مرا احیا کنی تو پیمبر دامنِ زهرا شده معراجتان آمدی تا بابِ رحمت را به رویم وا کنی تو رسولِ مرسلِ کرببلای غربتی با سرِ بالای نیزه نیمه شب نجوا کنی در لبت آوازِ سرخِ کربلا، آهِ عطش دشتِ خونِ تشنه را با اشکِ خود دریا کنی در زمینِ کربلا تحتِ ولیِ امرِ خود اقتدا بر مادرت در ظهرِ عاشورا کنی ای تماشایی ترین زیباییِ صبرِ خدا ای که با گوشه نگاهی هر دلی شیدا کنی در زلالِ معرفت بی انتهایی چون علی(ع) این همه درد غریبی را کجا انشا کنی زینب ای امّ المصائب اسوه ی صبر و رضا هستی ات را داده ای تا عشق را معنا کنی کربلا با یاد تو در چشمها زیبا شده چونکه با اعجازِ نطقت ظلم را خنثی کنی ای که راضی بر رضای حق، ممنونیم اگر نامِ ما را در ردیفِ عاشقان امضا کنی ما مدافع بر حریمت گشته‌ایم از جان و دل کن دعا شاید شهادت را نصیبِ ما کنی! هستی محرابی @azizamhosen @yaraliagham
دست منو زنجیر ،فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو... ...اینقدر باشم سیر ! ، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر،...فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالارفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر،فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر،فکرش را نمی کردم خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر،فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر،فکرش را نمی کردم مهدی نظری @azizamhosen @yaraliagham
چو موی یار پریشان شدیم بعد از تو شکسته، خَسته و حیران شدیم بعد از تو تو زیر سم ستوران کوفه اما ما سوار ناقه عریان شدیم بعد از تو میان خيمه آتش گرفته لرزیدیم درون شعله هراسان شدیم بعد از تو زمان غارت معجر دلم شکست حسین میان خلق نمایان شدیم بعد از تو دلم کنار تن پاره پاره ات بود و روانه سوی بیابان شدیم بعد از تو به کوفه ای که شد آباد دست بابایم چقدر بی سر وسامان شدیم بعد از تو میان مجلس ابن زیاد محو تو و شکوه آیه قرآن شدیم بعد از تو میثم تربتی @azizamhosen @yaraliagham
کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم‌تر مانده‌ام گویم امان از کوفیان یا شامیان رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می‌کند مانده‌ام گویم بران ای ساربان یا که مران دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود مانده‌ام گویم بمان پیشم حسین‌جان یا نمان صوت تو دل می‌بَرد اما امان از سنگ‌ها مانده‌ام گویم بخوان قرآن حسین‌جان یا نخوان اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری می‌شود مانده‌ام گویم بدان از حال زینب یا ندان مهدی مقیمی @azizamhosen @yaraliagham
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد  امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد  امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد  با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد  امشب خدا به کوثر خود داد کوثری در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری   باید دوباره خلقت پیغمبری چنین  آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین  بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین  کز دامنش ظهور کند دختری چنین   او جلوهء خدیجه به چشم پیمبر است زین اب است و ام ابیهای حیدر است صبر است سربلند که این مادر من است قرآن دهد شعار که احیاگر من است بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است نازد به او حسین که این خواهر من است با خون نوشته اند شهیدان مکتبی زینب حسینی است و حسین است زینبی یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال یک کربلا مجاهده یک پنجتن جمال بر صبر او درود خدا و رسول و آل تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه از کودکی است عالمهء بی معلمه ام الکتاب صبر و رضا کیست؟! زینب است فصل الخطاب کرب و بلا کیست؟! زینب است فریاد خون خون خدا کیست؟! زینب است آیینۀ حسین نما کیست؟! زینب است آمد گلی که خون خدا پایبست اوست  گلبوسه های دست خدا روی دست اوست  زهراست جان احمد و این جان فاطمه است ریحانۀ محمد و ریحانِ فاطمه است طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است گویی تمام وحی به دامان فاطمه است بسیار زن که صابر و نستوه بوده است کی مثل او رایت جمیلا سروده است آیات نور معنی سیمای زینب است چشم حسین محو تماشای زینب است إعجاز وحی نطق دل آرای زینب است تفسیر فتح خطبهء غرای زینب است وقت سکوت هم نفسش انفجار بود شمشیر اگر نداشت دمش ذوالفقار بود وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش وقتی خطابه خواند همانند مادرش وقتی که گفت از پدر و از برادرش کوفه دوباره دید علی را به منبرش فخریه کرد فاطمه اینجا به زینبش نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش بدر منیر و شمس ضحای علی تویی بعد از بتول عقده گشای علی تویی آیینهء تمام نمای علی تویی یادآور صدای رسای علی تویی با خطبهء تو پردهء ظلمت دریده شد از حنجرت صدای محمد شنیده شد بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین  بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین  بر ذوالفقار نطق تو از حیدر آفرین  بر خطبهء دمشق تو از مادر آفرین زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی شهر شهادت است حسین و درش تویی تو کیستی فروغ چراغ هدایتی تو لنگر سفینهء نوح ولایتی مکتب نرفته بحر عمیق روایتی تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی تنها نه صدر سورهء مریم به شأن توست در صبر هرچه آیهء محکم به شأن توست استاد حاج غلامرضا سازگار @azizamhosen @yaraliagham