#واحد
#امام_حسین ع
عالم محرم است و سلام علی الحسین
این ذکر عالم است و سلام علی الحسین
این جمله واجب است بگوئیم و بشنویم
هرجا که پرچم است و سلام علی الحسین
بعد از خدا و قبله سوال درون قبر
تنها همین دم است سلام علی الحسین
هر ثانیه اگر چه بگویم این سلام
نه؛ باز هم کم است سلام علی الحسین
هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب
هم ذکر خاتم است سلام علی الحسین
بر زخمهای پیکر آقای تشنگان
این ذکرُ مرهم است سلام علی الحسین
هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد
گویید این دم است سلام علی الحسین
واجب شده است در همه جا شعر محتشم
باز این چه ماتم است سلام علی الحسین
وقتی خدا نوشته به عرش غم تو پس
این اسم اعظم است سلام علی الحسین
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
فاطی
واحد سنتی شب هشتم
ای ساقی لب تشنگان
ای قاری قرآن من ، دسته گل پرپر ، ای وای علی اکبر
پشتم شکسته از غمت ، ای شبه پیغمبر ، ای وای علی اکبر
افتاده ای روی زمین، سرو خرامانم ، نور دو چشمانم
با گریه بالای سرت ، بابا زَنَد بر سر ، ای وای علی اکبر
برخیز و حالم را ببین ، آرام جان من ، تازه جوان من
بابا چگونه رفتنت را من کنم باور ، ای وای علی اکبر
بابای پیرت گشته از ، این درد پهلویت ، شرمنده رویت
هم گریه بر تو می کنم ، هم بر غم مادر ، ای وای علی اکبر
راحت شدی از روزگار ، سرو رشید من ، تشنه شهید من
کُن جای بابا نوش جان ، تو زمزم و کوثر ، ای وای علی اکبر
واویلتا ، واویلتا ، خندد به حال ما ، یک کربلا بابا
تو اربا اربا گشته ای ، بابا شده مضطر ، ای وای علی اکبر
قوت ندارد تا بَرَد ، جسم تو را تنها ، تا خیمه گه بابا
جانی نمانده جان تو ، دیگر در این پیکر ، ای وای علی اکبر
برخیز عصای دست من ، شد وقت بی یاری ، کن آبرو داری
ای غیرت الله آمده ، عمه درین لشکر ، ای وای علی اکبر
#محمد_حسین_رحیمیان
4_6026109299795690739.mp3
1.55M
#زمینه_شب_هشتم_محرم
#سبک_خبرخبر
#آی_جوونا_پیر_غلاما
🔘🔘9⃣🔘🔘
☑️بنداول
آی جوونا ،پیر غلاما ،شب علیه اکبره
جوون رعنای حسین ،مثه امیره خیبره
وقتی سواره مرکبه ،همه میگن پیمبره
.............
جوونه رعنای حسین حیدرکربلا علی
که شدتنش غرق به خون از تیغ کوفیاعلی
باجسم پاره پاره رو/ خاکای داغ افتاده بود
از بس که زخم رو زخم زدن ،جایی سالم به تن نبود
بابای پیره کربلا ،تا که رسید به اکبرش
چه کرده داغ این جوون ،دو زانو رفت بالا سرش
............
جوانان بنی هاشم بیاید ،علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم ،علی را بر ،در خیمه رسانم
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند دوم
میوه ی قلب من ببین بابات چقد پریشونه
ببین که از داغ غمت هراسونه هراسونه
چیکار کنم با بدنت علی که دریای خونه
...........
کاشکی میشد به خاطرم ،یه بار دیگه پا میشدی
دیگه ندارم رمقی ،عصای بابا میشدی😭
داره میسوزه جگرم ،ببین علی محتضرم😭
کمتر تو دست و پا بزن ،می کشی ام ای پسرم
امکان نداشت من بیام و پا نشی از جات پسرم😭
حالا چه جوری تنهایی تو رو به خیمه ببرم
............
جوانان بنی هاشم بیاید ،علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم ،علی را بر ،در خیمه رسانم
💠💠9⃣💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات آرام و ملکوتی حرم رضوی
هم اکنون
تکثیر عشق 💚 👈
@azizamhosen
@yaraliagham
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین
🏴نوحه_زمزمه
شب_هشتم_محرم🏴
✍سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
🎶سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
تا اِذن بابا رو گــرفت علـــی اکبـــر
عــازم میــدان شد ماه مَلـَک منظـر
خدا به همراهت، ولی علــی جــانم
قــدم بزن پیـش چشمـــای گریــانم
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
چه سختــه دل کنــدن برای یک بابا
وقتی نگـا می کـرد به اون قد و بالا
شــده قــد و بالات چقد تماشــایی
تو اَشـبـَهُ النّاس به حـضرت طاهایی
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
جلــوهٔ زیـبــای صــــورت پیغــمبــر
قـدرتِ بازو رو گرفتـــه از حیـــدر
ذکــر رجــــزهای علی فـقط حیــدر
شـیــر علی صــولت مقــابلِ لشکـــر
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
نام علی آتیش به جونشون انداخت
مثل خودحیدربه قلب دشمن تاخت
جنگ دلیـــرانه میـــون اعــــدا کـرد
با دَمِ شمـشیرش دوباره غوغـا کـرد
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تاب و توانش رو عطش گرفت آخر
اسیر دشمـــن شــد جـسم علی اکبر
بارش شمشیــر و بارونِ سـر نیــزه
می باره بی رحمــی از سـرِ هر نیزه
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
روی تنـــش گل کــرد زخمـــای آلاله
زمین پر از غـــم شد زمان پر از ناله
امان از ایـــن غـربـت یک پدری تنها
علــی در آغوشــش میـــونِ نامــردا
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
"یاولدی" پــــر کـرد تموم صـحرا رو
گرفتـــن از بابا جــــوان رعنــــا رو
لای عبـــا پیچـیــــد لالـهٔ پر پر رو
تا ببــره خیـمــــه ، پیکـــر اکبــر رو
چـــون اِرباً اِربا بود امــانت لیــلا
رسـید بنــی هاشـــــم به یاریِ مولا
یا وَلـَـدی اکـبــــــر(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱۴
کانال باب الحوائج
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#محاوره
مگه دریا میاُفته تو خشکی
مگه صحرا حریف این دریاس
مگه عباس هم زمین میخوره
باورش سخته واسه من عباس
@hosenih
ای به قربون چشمای زخمیت
کو دو تا دست تو علمدارم
اگه تنهام بذاری تو این دشت
من به کی خیمه ها رو بسپارم
پاشو بازم کفیل زینب باش
پاشو اهل حرم رو آروم کن
پاشو تکلیف دشمنامونو
با یه اخم نگات معلوم کن
سخته واسه رقیه دوری تو
چه جوابی بدم اگه پرسید
نگران حرم باشم یا تو
منو تنها نذار تو این تردید
پهلوون پاشو که غمت دیگه
کمر آسمونو تا کرده
سورو سات یه غارتو دشمن
تو حرم بعد تو به پا کرده
رحم کن به من و غریبی من
بین بی رحما قد کمون شدم
کی بشه تکیه گاه خواهرمون
وقتی من غرق خاک و خون شدم
وقتی دشمن نشست رو سینه ام
گریه ی خواهروچه کار کنم
وقتی خنجر حیا نکرد از من
ناله ی مادرو چه کار کنم
@hosenih
بعد تو دشمنم جسور میشه
خیمه هامونو شعله ور میکنه
سنگ و چوب و عصا رو که بزنه
نعل اسبا رو تازه تر میکنه
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
ای آن که ز ادراک تو ایمان متصور
در پنجه ی لا حول تو طوفان متصور
با غرّش تان گشت قیامت متبادر
درعلقمه دریای خروشان متصور
@hosenih
نام تو نموده ست جهان را مترنّم
سقّایی و با یاد تو باران متصور
غیرت رگ جوشیده ی در گردن یار است
تنها به مقام تو شود آن متصور
دستان تو آیات بریده ست اباالفضل
گشته ست چنان سوره ی رحمان متصور
نام تو کلید ادب و روح نجابت
در پرسش تاریخ کماکان متصور
در شرح تو و دست تو عالم متحیّر
ایثار تو در یاد شهیدان متصور
مشک و علم و منصب سقّایی ات عباس
در ذهن تو فریاد عموجان متصور
@hosenih
بیچاره فراتی که به کامش نرسیده ست
هستی تو در آن ذهن پریشان متصور
تو غرّش پنهان علی در عرصاتی
در پنجه ی ایمان تو طوفان متصور
شاعر: #علی_کفشگر
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
به تمنای لب تو قلب دریا سوخته
صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته
@hosenih
پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد
زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته
چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد
تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته
تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود
جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته
کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند
من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته
پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی
درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته
@hosenih
تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند
صورت هر دختری در بین دعوا سوخته
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#غزال
پر شکست
چنان زد که بال کبوتر شکست
کنار فرات
عمود از افق آمد و سر شکست
@hosenih
یکی داد زد
به خیمه بریزید معبر شکست
حرم تشنه ماند
چه بد شد غرور برادر شکست
دل زینبین
پس از رفتنت صد برابر شکست
...
هوا تار شد
تو رفتی و زهرا عزادار شد
برای حسین
پس از رفتنت جنگ دشوار شد
به پهلو زدند
غم و غصه کوچه تکرار شد
@hosenih
پس از رفتنت
بلافاصله حرف بازار شد
و بزم شراب
چه بد موقعی وقت دیدار شد
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمهها از چه ز پا افتاده ای
من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
@hosenih
آنقدر گفتی که هستم خاک پایِ مادرت
حال، روی دامن خیرالنساء افتادهای
بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است
خاک عالم بر سر من، از صدا افتادهای
دست هایت یک طرف ،سر یک طرف، تن یک طرف
سورهٔ قرآن چرا از هم جدا افتادهای
قد رعنای تو شد هم دست با ضرب عمود
از سرِ زین گوئیا تو بی هوا افتاده ای
@hosenih
بعد از این معجر نگهداری زنها مشکل است
دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای
گوئیا باحوصله عقده ز دل وا کردهاند
از کجا تا به کجا ای باوفا افتادهای
شاعر: #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#شب_نهم
هر غصه ای جز غصه ات خوردم شرر شد
لخته به لخته جمع شد خون جگر شد
دور از تو هر کاری که کردم خبط کردم
سودی اگر هم برده ام آخر ضرر شد
@hosenih
درمان درد خشکی چشمم تو بودی
نام تو را بردم دو چشمم باز ، تر شد
از دوریت با هیچ کس حرفی نگفتم
عالم ولی از چشم خیسم باخبر شد
پروانه قصد ترک عادت کرد یک شب
اسم شما آمد وسط پروانه تر شد
دل سوخت و من سوختم،پروانه هم سوخت
هر شب برای ما سه تا اینگونه سر شد
گفتم حرم درمان دردم میشود ، حیف
دوری از کرببلا خود دردسر شد
**
مقتل نوشته در کنار علقمه بود
وقت خسوف کامل قرص قمر شد
او تیر خورد اما تو دردش را کشیدی
یک جا تمام تیر ها درد کمر شد
خون دلش را بین چشمش جمع کرد و
داغ میان سینه اش خون بصر شد
@hosenih
آخر ، سر از پهلو به روی نیزه ها رفت
دردسر نیزه نشینی زخم سر شد
از روی نیزه با سر پاشیده دیده
در غارت خیمه سر خلخال شر شد
شاعر: #مجید_رضایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش
غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش
وقتی که آب را به روی آب ریختی
آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش
@hosenih
گفتی به آب، آب! چه بیغیرتی برو
بیآبرو به ریختن آبرو مکوش!
آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمهها به گوش...
تو موج میزنی و علیاصغر از عطش
گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش
از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان
دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش
@hosenih
در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب
گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش
بالله بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر
این بند مشک را که گرفتم به روی دوش...
شاعر: #غلامرضا_سازگار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تیرها با تنت چه ها کردند؟
قامتت را چگونه تا کردند؟
از تنت تیغ های پر کینه
دست های تو را سوا کردند
@hosenih
دست های تو را نه انگاری
دست های مرا جدا کردند
حرمله های مست کشتن تو
پیش من بزم ها به پا کردند
همه ی نیزه ها جدا جدا
بر تنت یک شکاف وا کردند
با چه مکری شکاف فرق تو را
بد تر از فرق مرتضی کردند
برق چشمان تو هدف بود و
تیر هایی که کم خطا کردند
@hosenih
وقت بی دستی ات هزاران پا
روی صحن تنت صفا کردند
تن چون کوه استوار تو را
پخش در خاک کربلا کردند
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت
خداوند آسمان هارا درآورده به فرمانت
مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی
که میخوانند خود را ارمنی ها هم مسلمانت
@hosenih
حسین ابن علی(ع)که عالمی هستند قربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت
همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی
همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت
به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را
دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت
نداری دست در پیکر ولی بنگر که این لشکر
هراسان است سرتاسر ز چشمان رجز خوانت
همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت
عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر
به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت
@hosenih
از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر
که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟
**
برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم
الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت
شاعر: #احمدجواد_نوآبادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت
@hosenih
روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند
دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت
هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت
چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت
تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت
صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت
@hosenih
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت
@hosenih
تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت
پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبرِ کعب نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
@hosenih
ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟!
ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
تابید بر آب، ماهتابی
در آب، قدم زد، آفتابی
گفتند: گرفته آب در دست
راوی سخنی به جا نگفته ست
از ذهن بلند این علمدار
حتی نگذشت، فکر این کار
این دست در آب؟ نه! خیال است
نزدیک دهان؟ مگو، محال است
لب تشنه حسین و تر لبانش؟
حتی نگذشت از گمانش
@hosenih
هیهات! اگر عموی اصغر
حتی به خیال، لب کُند تر
حتی نگذشت از ضمیرش
سیراب ببیندش، امیرش
ای بیخبر از مرام عباس!
این ننگ کجا و نام عباس
کی بگذرد از خیال دریا
نوشیدن آب، قبل مولا؟
سقای حرم! دوباره برخیز
منگر تو به مشک پاره، برخیز
این مشک، عمود اگر گذارد
اندازهی اصغر آب دارد
برخاست عمو و مشک برداشت
افسوس! که آن عمود نگذاشت
ای بارگه ادب، اباالفضل!
ای ساقی تشنهلب، اباالفضل!
از چهره، بکش نقاب امشب
ماهی تو، بیا بتاب امشب
بنگر قمرا! که بیقراریم
داریم تو را و غم نداریم
ای کارگشای ارمنیها
سوگند دعای ارمنیها
حق است که دارد این همه مست
دستی که دل از حسین برده ست
زنجیر فراق، بسته ما را
بی دست، بگیر دست ما را
حیدر نسبی، علی تباری
تو وارث برق ذوالفقاری
سقا و برادر حسینی
دلداده و دلبر حسینی
احوال زمانه بس عجیب است
ای میر حرم! حرم غریب است
@hosenih
ماییم و غم و دعای عهدی
ای ماه عمو! بگو به مهدی:
عالم، همه بیقرار اویند
عمری ست در انتظار اویند
او که حسنی است در کرامت
تکرار حسین، در شجاعت
مانند علی است، هیبت او
مثل قمر است، غیرت او
ای دست گره گشا، اباالفضل!
یا عشق! دخیل یا اباالفضل!
شاعر: #قاسم_صرافان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدیه به حضرت عباس صلوات
شور یا زمینه به سبک مسیر رو ضه باز
حضرت عباس
اب اورم عباس دلاورم عباس
ای یاورم عباس می روی از دستم
یک تنه هستی تو همه سپاه من
ای لشگرم عباس می روی از دستم
پیچیده خبر که سر دار افتاد
علم از دست علمدار افتاد
برسه تا کنار عباسش
رو زمین حسین هزار بار افتاد
امون ای وای امون از غربت
دیدم سر تو خرد عمودو افتادی
برابرم عباس می روی از دستم
دیدم رو خاک افتاد دست علمدارت
برادرم عباس می روی از دستم
سر تو تا بین ابرو واشد
کنار پیکر تو بلوا شد
همه از تو می برن یک سهمی
دور تو معرکه ای بر پا شد
امون ای وای امون از غربت
بدونه تو می شه خیلی جسارت ها
به این حرم عباس می روی از دستم
نباشی تو می شه همسفر خولی
که خواهرم عباس می روی از دستم
تو نباشی می ره بین انظار
گذرش می افته توی بازار
تو نباشی زینبم پیر می شه
می بینه بعد تو خیلی ازار
امون ای وای امون از غربت
#شب_نهم_محرم
هدیه به حضرت عباس حضرت سکینه حضرت ام البنین حضرت آمنه صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
صورتت حیدریه غیرتت حیدریه هیبتت حیدریه
ای جانم
تو چشات حیدریه خنده هات حیدریه نعره هات حیدریه.
ای جانم
سلامت حیدریه مرامت حیدریه. کلامت حیدریه
ای جانم
کرمت حیدریه. قدمت حیدریع علمت حیدریه
ای جانم.
ای جانم
به چشم و آبروی تو
به رخ دلجوی تو
به زور و بازوی تو
ای جانم
به روی زیبای تو
به قد و بالای تو
چشمای شهلای تو
ای جانم. به یل ام البین.
مرحبا به جنمت به زیاد و به کمت به پرای علمت
ابالفضل
پسر شیر حنین. تکیه گاه زینبین کاشف الکرب حسین
ابالفضل
تو نور سماواتی تو پناه ساداتی قبله گاه حاجاتی
ابالفضل
تو ابو الفضایلی تو علی شمایلی قرص ماه کاملی
ابالفضل
ای جانم.
به دم یا هوی تو
به شب گیسوی تو
. به زور و بازوی تو
ای جانم
به قد و قامت تو
چشم پر هیبت تو
آقا به غیرت تو
رضا نصابی
هدیه به حضرت عباس. و حضرت ام البنین حضرت آمنه حضرت عبدالله صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فدای سرت اگه نمیاد
اگر نمی باره بارون
فدای سرت اگه اب ریخت
اگه مشکت شده گریون
پناه حرم پاشو داداش
نزاری من و تنها تو
علمدارم
سپهدارم
دلم شده از داغت خون
یل ام البنین
نکش پارو زمین
تموم لشگرم ابوالفضل
پرت خونی شده
سرت خونی شده
امید خواهرم ابوالفضل
بند دوم
زدن به چشم تو.با تیر
زدن با نیزه به پهلوت
زدن با گرز و افتاده
شکافی بین دو ابروت
می بینم هر جارو هستش
نشونی از تنت عباس
فتاده یک
طرف مشکو
فتاده یک طرف بازوت
دیدی که این لشگر
غمت رو برادر
روی دلم میزارن عباس
دورت کردن داداش
تو رو زدن داداش
رحمی اینا ندارن عباس
واکن چشمای خونت رو
ببین کی اومده. اینجا
به جای مادرت اومد
کنارت مادرم زهرا
از اربا اربا هم دیگه
گذشته این تنه پرخون
چقدر تیرو و چقدر نیزه
شده توی تن تو جا
ای ماه من عباس
پناه من عباس
چی اومده داداش سره تو
شبیه اکبرم
شدی برادرم
چی کار کنم با پیکره تو
رضا نصابی
هدیه به حضرت عباس صلوات
شور یا زمینه یاواحد حضرت عباس
شعررضانصابی
اجرا کربلایی مجید منصوری
پناهه حرم پاشو
سایه ی سرم پاشو
دلخوشیه دخترم
امید خواهرم پاشو
بازوی اب اور تو جدا شده
فرق سرت تا بین ابرو واشده
از غمه تو ببین که قدم تا شده
ابالفضل
چیزی نمونده از تنت برادرم
پاچیده پیکر تو در برابرم
چی کار کنم بدونه تو با این حرم
ابالفضل
دیدم زمین افتادی.
از صدر زین افتادی
دیدم با صورت ماهه
ام البنین افتادی
.
اه اه اه پاشو علمدار
ای ماه زیبا پاشو
خوش قد و بالا پاشو
بین این لشگرپست
نزارم تنها پاشو
اب اگه ریخت فدا سرت فقط پاشو
فدای چشمای ترت فقط پاشو
اصلا فدای مادرت فقط پاشو
ابا لفضل
پشت و پناهه زینب کبری پاشو
دل نگرونه دخترم از جا پاشو
با لبه تشنه از رو خاک سقا پاشو
ابالفضلپم
دیدم زمین افتادی
از صدر زین افتادی
دیدم با صورت ماه
ام البنین افتادی
اه اه اه پاشو علمدار
رضا نصابی
مراد زاده:
#زمینه_شب_نهم_محرم_الحرام
#شب_تاسوعا
🎼#سبک_بعد_تو_بابا
#ای_علمدارم_ای_سپهدارم
✅بنداول
ای علمدارم ای سپهدارم
ای امیر لشکرم
باوفا عباس باصفا عباس (ع)
ساقی اهل حرم
پاشو ای سقا برای طفلا
جرعه ی آبی بیار
همه بی تابن تشنه ی آبن
ندارن صبرو قرار
🔘
ای وای از دلای اهل حرم
داره جون میده علی اصغرم
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
تا که افتادی از روی مرکب
یهو حُرّی ریخت دلم
رو زمین خوردی با تن پر تیر
با دو تا دست قلم
وقتی افتادی به روی خاکا
ای یل ام البنین(س)
عدوی نامرد به سرت داداش
زد عمود آهنین
😭
تا خوردی زمین بین دشمنا
گفتی یاحسین ادرک یا اخا
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
ای حسین من نور عین من
ای عزیز فاطمه
میاد به یادم وقتی افتادم
توی دشت علقمه
بامشک خالی نا امید بودم
با اون حال مضطرم
تاشدم بی حال اومد استقبال
مادرت باقدخم
😭
گفت عباس من گل پرپرم
قربونت برم آه ای پسرم
😭
ای عباس من ای عباس من
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
هدیه به حضرت عباس صلوات
واحد یا زمزمه و سینه زنی و زنجیر زنی حضرت عباس
از جا بلند شو یا اخا
تشنه لبه اصغر من
با لبای تاول زده
منتظر دختر من
پاشو ستون خیمه هام
الان که نیست موقع خواب
پاشو باهم خیمه بریم
فدا سرت که ریخته اب
پاشو ستون خیمه هام
ببین چشای ترم و
به جای مادرت ببین
با قد خم مادرمو
بعد تو من چیکار کنم
با کوه غم برادرم
صورت ماه تو چقد
ریخته به هم برادرم
برادرم تنهام نزار تنها با غصه هام نزار
زمزمه ها بلند شدش
گفتن که هیبتت شکست
بی دست تا افتادی زمین
دیدم که صورتت شکست
چقد منظم تو تنت
تیرها برادر جا شده
روی زمین پاتو نکش
ببین که پشتم تا شده
بالاسر ت نشستم و
با دیده های گریونم
تیرارو می کشم بیرون
با این دو دسته لرزونم
دوباره یاد مدینه
تداعی شد برای من
تا تیر بارون شدی برام
زنده شدش یاد حسن
رضا نصابی