eitaa logo
به سوی ظهور
1.8هزار دنبال‌کننده
417 عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
جهت تبادل کانال همسان @nsjdhdbdvb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥ورود امام زمان به نجف و گشودن پرچم رسول الله و آغاز اجرای عدالت جهانی دو روایت زیبا در مورد ورود امام مهدی به کوفه و نجف @azizezahrakojai
💥توسل به امام عصر علیه السلام ✨ مرحوم نخودکی در نامه ای به یکی از علما پیرامون نحوه توسل به امام عصر علیه السلام فرمودند : ✅ برای حوائج یک هفته قبل از طلوع آفتاب ۷۱ مرتبه بگو : ✨ یا الله یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا فاطِمَه یا صَاحِبَ‌الزَّمان اَدْرِکنی وَ لا تُهْلِکْنی 📚 منبع : نامه به یکی از علما و سادات دزفول (نسخه خطی) @azizezahrakojai
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 با دیدن این کلیپ دیگه هیچ دلیلی برای ناامیدی وجود نداره... ✨ دیگه این مرد الهی چطوری باید بگه که پیروزی از آن ماست... @azizezahrakojai
✨﷽✨ 💥مورچه نَر بود یا ماده ✍شیخ احمـد جامی بر بالای منبر گفت: مردم هرچه می‌ خواهید از من سوال کنید. زنی از میان جمعیت فریاد زد ای مـرد ادعا ی بیهـوده نکن ، خداوند رسـوایت خواهـد کرد ، هیچ کس جز علی علیه السلام نمی تواند بگوید که پاسخ تمام سؤالات را میداند شیخ گفت اگر سؤال داری بپرس. زن سـوال کرد مورچه‌ ای که بر سر راه سلیمان‌ نبی آمد نر بود یا ماده؟ شیخ گفت سؤال دیگر نداشتی!؟ این دیگر چه سؤالی است؟ من که نبودم ببینم نر بوده یا ماده. زن گفت نیاز نبود که آنجا باشی ، اگر کمی با قـرآن آشنا بودی می دانستی. درسوره نمل آمده است که قالت نمله مشخص می شـود مورچه ماده بوده مردم هم به جهل شیخ وزیرکی زن خندیدند. شیخ با عصبانیت گفت: ای زن با اجازه شوهـرت در اینجا هستی یا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمـده ای که خدا شوهرت را لعن کند و اگر بی اجازه آمده‌ای، خدا خودت را لعن کند زن پرسید: ای شیخ بگو بدانیم آیا آن زن بااجازه پیامبر به جنگ امام زمان خود ، علی علیه السلام رفته بود و یا بدون اجـازه؟ شیخ بیچـاره نتوانست جواب گوید. 📚 الغدیر ، علامه امینی @azizezahrakojai
💥سید محمد جبل عاملی و امام زمان(عج) سید محمد جبل عاملی از اهالی قریه جب شلیت، از ترس حاکمان ستم پیشه و ظالم آن منطقه، که قصد داشتند سید را وادار کنند به نیروهای نظامی آنها بپیوندد، بطور مخفیانه با دست خالی از جبل عامل خارج می شود و پس از تحمّل سختی ها، خود را به نجف اشرف می رساند و در کنار حرم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام زندگی ساده و فقیرانه ای را شروع می کند. شرایط آن زمان به گونه ای بوده است که تقریبا اکثر مردم حتی در تأمین مایحتاج روزانه خود دچار مشکل بوده اند، وقتی وضع عامه مردم چنان باشد بدیهی است که امثال سید محمّد که با دست خالی مجبور به ترک وطن می شوند و در عین حال به جهت عزت نفس و حجب و حیا راضی نمی شوند که کسی متوجّه تنگ دستی آنها گردد مجبورند فشارهای زیادتری را متحمل گردند. در چنین شرایطی گاهی به خاطر فقر و غربت، سید محمّد مجبور بود چندین روز متوالی را گرسنه بماند و حتی نتواند مختصر خوراکی را برای خوردن تهیه نماید، بر اثر تکرار این وضع سید هر چه فکر می کند هیچ راهی به نظرش نمی رسد. ناگهان به ذهنش خطور می کند که عریضه ای به حضرت حجة بن الحسن المهدی علیه السلام بنویسد و از آن حضرت درخواست کمک و حلّ مشکل نماید. در موقع نوشتن عریضه بنا را بر این می گذارد که چهل روز تمام، اعمال و رفتار خود را به گونه ای کنترل کند که کوچک ترین خلاف شرعی را مرتکب نشود، تا به واسطه این کار مورد عنایت امام زمان علیه السلام قرار گیرد. ادامه در پست های بعدی.... @azizezahrakojai
💥ضمنا عهد می کند درخواست خود را هر روز صبح روی کاغذی بنویسد و قبل از طلوع آفتاب بدون آن که کسی متوجه شود، به خارج شهر برود طبق دستوری که در عریضه نویسی وارد شده است آن را در آب جاری یا چاهی بیندازد. سید این کار را بدون وقفه سی و نه روز انجام می دهد منتهی در روز آخر وقتی نتیجه ای نمی بیند با ناراحتی خاصّی بر می گردد. در وسط راه متوجه می شود که کسی از پشت سر می آید. وقتی سید بر می گردد و به پشت سر خود نگاه می کند، می بیند مرد عربی در چند قدمی او می آید. وقتی به سید نزدیکتر می شود سلام می کند و پس از احوالپرسی مختصر، از سید سؤال می کند: سید محمّد! مگر چه مشکلی داری که سی و نه روز تمام قبل از طلوع آفتاب خود را به اینجا می رسانی و عریضه ای را که همراه می آوری به آب می اندازی و سپس بر می گردی؟ آیا فکر می کنی که امام تو از حاجت و مشکل تو اطلاعی ندارد؟! سید محمّد می گوید: من در حالی که از حرف های آن عرب جوان تعجب کرده بودم با خود گفتم: این آقا کیست که مرا با اسم شناخت؟ در حالی که من تاکنون او را در جایی ندیده ام. ثانیا: او با من به لهجه جبل عاملی صحبت می کند، و حال آنکه ازاهالی جبل عامل کسی این گونه لباس نمی پوشد و قطعا او از جبل عاملی های ساکن نجف هم نیست چون من همه آنها را می شناسم. ثالثا: من در طی این سی و نه روز که صبح زود از شهر خارج می شدم، همواره مواظب بودم که کسی متوجه من نشود، پس این آقا چگونه خبر دار شده است که سی و نه روز است من این کار را تکرار می کنم؟! ادامه در پست های بعدی.... @azizezahrakojai
💥همین طور که با آن مرد عرب به طرف شهر می آمدیم من به این مطالب فکر می کردم، ناگهان با خودم گفتم: یعنی ممکن است که من این توفیق را پیدا کرده و به زیارت حضرت ولی عصر علیه السلام نائل آیم؟! از آنجایی که قبلا درباره اوصاف و شمایل آن حضرت چیزهایی شنیده بودم، تصمیم گرفتم ببینم آیا از آن نشانه ها در این عرب جوان اثری وجود دارد یا نه؟ این بود که در صدد برآمدم تا با او دست بدهم دستانم را به طرف او دراز کردم ومتقابلا آن جوان هم دو دستش را پیش آورد، وقتی باهم مصافحه کردیم، مطمئن شدم که او همان عزیزی است که همه مشتاق زیارتش هستند، بلافاصله آماده شدم تا دستان مبارکش را ببوسم سپس خود را به روی قدمهای مبارکش بیندازم ولی وقتی با تمام وجود خم شدم تا لبهای خود را به دستان مبارکشان برسانم، بلافاصله ناپدید شد و مرا در حسرت دیدار دوباره اش گذاشت، گر چه مشکل فقر آن روز از من برطرف شد، ولی هیچ وقت حسرت دیدار دوباره، به پایان نرسید.[1] تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سرآید شب هجران تو یا نه ای تیر غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه پی نوشت: [1] النجم الثاقب، ، ص 421. @azizezahrakojai