eitaa logo
از خــانــه تــا خــدا
742 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
44 فایل
مـــا ایــنـجــا مــیخوایـم راه و رسمِ #خوب_زندگی_کردن رو یاد بگیریم😉 ما میخوایم زندگیمون رو یه تغییر اساسی بدیم و از لحظه به لحظش #لذت ببریم😍 💝آرامش به سبک اسلامی 💑 همسرداری و مهارت زناشویی 🤱تربیت فرزند و لذت مادری 💫ارتباط با ما @mfater1
مشاهده در ایتا
دانلود
🤰۹ ماهی که در شکم مادر بودیم کٖی روزی و غذای ما رو می‌داد⁉️ ✅ پاسخ واضحه چون در شکم مادر بجز خدا هیچکس به ما دسترسی نداشت حتی مادر ⁉️ آیاخدای آن۹ماه همان‌ خدای بعداز۹ماه نیست؟ ⁉️ آیاخدای آن۹ماه همان‌ خدای بعداز۹ماه نیست؟ 🤷‍♂ پس چرا به رازقیت و روزی‌رسان بودن خدا اعتماد نمی‌کنیم؟ 💙 اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ 👈 ثُمَّ رَزَقَكُمْ (روم۴۰) ❤️ خداوند همان کسی‌است که: شما را آفرید 👈 سپس روزی داد به آیه بالا دقت کن، بین خلق کردن ما و روزی دادن ما هیچ فاصله‌ای نگذاشته و این یعنی به محض اینکه شما را خلق کردم دیگر روزی‌تان با منِ خداست و بس...! ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ✅ صبحانه آگاهی: "ســـکوت کلـــید فـــرار از ســــختی ها وشـــاهراه نــجات از دردســرهاست. " 🌱 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ 🔰 پیامبر اکــرم ص : " وقـــتی خشــمگــین شــدی، خــــــــــامـ🤫ــوش باش." 🌱 شما هم هر روز دعوتید به صرف صبحـــــانه آگاهـی👇 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۷ 💠 مستقیم ترین سراغ آموزش دین! اول زندگی، بعد دینداری مشاور تربیتی: مهدی حامدی 🌷 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸ 💠 یه انتقال مهم و تاریخی! وقتی که حکم انتقالی فرزندمون میاد... مشاور تربیتی: مهدی حامدی 🌷 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
❤️ بچه‌های ما امانتی هایی هستن که از یک جایی به بعد باید به صاحبشون برگردوند😊 ✅ همه ما برای خدا هستیم و نقطه شروع و نقطه پایان، خداست. 🔻 مثل یه مِیدونی که میریم دور میزنیم و دوباره میرسیم به مبدأ ✔️ مهم اینه که این مدتی که رفتیم دور زدیم رو چطور گذروندیم و با چه حال و احوالی، به مبدأ و مقصد برمیگردیم🌷 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
‌ 🔸 مثل بذری که شهرداری به کشاورز میده ✔️ و بعد از جوانه زدن و مراقبت و رشد گیاه و‌ رسیدن به مرحله نهال 🌱🌾🌳 اون نهال رو خود شهرداری از کشاورز میخره کار ما هم همینه😊🌸 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
🔸درضمن یه کشاورز باهوش ✅ وقتی میبینه که شهرداری اینقدر منصفانه و تضمینی عمل میکنه👌 و تازه، میگه که هزینه‌های کاشت و رشد اون بذر رو هم خود شهرداری پرداخت میکنه👏 🟢 این کشاورز به یکی دوتا نهال اکتفا نمیکنه! 🌷🤔 🔵 چون میبینه وقتی که باید برا یه نهال بذاره با یکم زحمت بیشتر میتونه برا ده‌تا نهال بذاره... 🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳 برای همین تا میتونین بذر بکارین و نهال تولید کنین 😊 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 بچتون میخواد از زندگیش خیییلی لذت ببره پیشنهاد و منطقتون براش چیه؟ مشاور تربیتی: مهدی حامدی 🌷 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خــانــه تــا خــدا
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ #قسمت‌چهل‌و‌نهم 😭 بریز آب روان اسماء.... 🖤 از دیروز
⁉️⁉️⁉️ دقت کردین؟ ✅ اسما در زمان کودتای سقیفه در خانه ی رئیس کودتاگران بود و همسر بزرگترین دشمن حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها! ... هر روز با چشمهای خودش میدید که چه توطئه هایی درباره ی اونها در جریانه و حتی گاهی یواشکی اونها رو به گوششون میرسوند. ✔️ به این ماجرا دقت کنید: 🔻على بن ابراهيم به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل مى كند: در خانه ى ابوبكر پس از مشورت كردن درباره ى قتل على عليه السلام قرار بر اين شد كه چون ابوبكر سلام نماز را بدهد، خالد بن وليد، على را به قتل برساند. تا جريان حاكم بتواند نفس راحتى بكشد و براى هميشه از دست رقيبى پر قدرت رهايى يابد.  اسماء كه از خبر توطئه به شدت وحشت‏زده شده بود. بى‏‌درنگ خدمتكارش را خواست و به او گفت هم ‏اكنون به خانه على مى‌‏روى و اين آيه شريفه را برايش مى‏‌خوانى:  «ان الملاء ياتمرون بك ليقتلوك فاخرج انى لك من الناصحين‏» (جمعيت مى‏خواهند تو را بكشند از شهر بيرون برو، و من از خيرخواهان به تو هستم. ) 🔴 خدمتكار به سرعت‏ خود را به على رساند و آيه را خواند. اميرمؤمنان با خونسردى فرمود: برگرد و به اسماء بگو: پس چه كسى ناكثين، قاسطين و مارقين را خواهد كشت؟ خدا بين من و آنها فاصله خواهد انداخت. ⚪️ هنگام اذان شد. على‌ علیه السلام خود را به مسجد رساند تا در نماز شركت كند. در اواخر نماز خليفه از نقشه‌‏اى كه ريخته بود، پشيمان شد. چون وقتى عواقب كار را مى‏‌سنجيد.  برق شمشيرهاى برهنه بنى‏‌هاشم چشمانش را خيره می‌ساخت; بنا بر ملاحظات سياسى و قبيله‏اى از قتل منصرف شد. نماز خليفه رو به پايان بود. او قبل از آن كه با «سلام‏» نماز را خاتمه دهد، گفت: «اى خالد آنچه را به تو دستور داده بودم انجام مده ...   السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. ‏»  ... ( چه نمازی شد اون نمازی که وسطش پیغام پسغام هم رد و بدل میشه !!!! ) 😐 🔶  بعد از پايان نماز همهمه‌ه‏اى مشكوك صحن مسجد را پر كرد.  و نگاه تهديدآميز و خشم‏آلود على علیه السلام متوجه خالد شد. او را مخاطب ساخت و پرسيد: از تو چه خواسته بود؟ خالد گفت: قرار بود وقتى نماز تمام شد گردنت را بزنم. على خالد را چنان محكم بر زمين كوفت كه استخوانهايش به صدا آمد. مردم كه به دور آنها جمع شده بودند خالد را بى‏هوش نقش زمين يافتند‌لحظه‏‌اى بعد، خالد به هوش آمد و قسم خورد كه خليفه و معاونش از وى درخواست كشتن تو را كرده بودند. اهل مسجد به درخواست ‏خليفه، عباس بن‌‏عبدالمطلب را واسطه قرار دادند و خالد را از مسجد بيرون بردند. على اين بار گريبان طراح اصلى توطئه را گرفت و با لحنى كه آكنده از خشم و نفرت بود چنين بانگ زد: اگر وصيت پيامبر دست مرانبسته بود به تو مى‏‌فهماندم كدام يك تواناتريم ⁉️⁉️⁉️⁉️دیدین؟ 🟢 حالا حق دارم عاشق همچین زنی باشم که حتی در خانه ی دشمن هم دلش با محبت این خاندان گره خورده ست، و یواشکی به راه دلش میره؟ اما شاهکار شخصیت دوست داشتنی اسما در دو جا بود : 1⃣ در ماجرای فدک، وقتی عمر از حضرت مادر خواست برای این مدعا که فدک در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان بخشیده شده و ارث محسوب نمیشه، شاهد ارائه کنه، از بین اون همه آدم تماشاچی فقط این چند نفر حاضر به شهادت شدند: 🟢 امام على علیه السلام ، امام حسن علیه السلام، امام حسين علیه السلام، فاطمه سلام الله علیها ام‏ سلمه، ام ‏ايمن، و اسماء بنت عمیس ... 🖤 مهم نیست که عمر به بهانه های مختلف شهادت اینها رو رد کرد و حق به حقدار نرسید. 😔 🔸 چیزی که برام مهمه اینه که بقیهغ شاهدها چیزی برای از دست دادن نداشتند، اما همسر طرف مقابل ماجرا بود! یعنی داشت بر ضد همسر خودش شهادت میداد ... و اونقدر شجاعت داشت که نترسه که وقتی برگردن خونه تازه اول مصیبتش باشه! 2⃣ حضرت مادر قبل از شهادتشون از اسماء مصرانه خواسته بودن که نذاره بعد از شهادت، اون دو نفر حتی لحظه ای به پیکر پاکشون نزدیک بشن. برای همین قرار شد شهادتشون مخفی نگه داشته بشه تا شبانه دفنشون کنن و مزارشون برای همیشه مخفی بمونه. عايشه دختر ابوبكر مى‏خواست با تظاهر به این که نگران حال حضرت مادره، هر طور شده خودش رو به پيكر پاك مادر برسونه و سر و گوشی آب بده، اما اسماء چنان جلوش ایستاد، که رفت و شکایت اون رو به پدرش کرد و گفت: "اين زن خثعميه مانع مى‌‏شود و هودجى همانند هودج عروسى براى فاطمه درست كرده است. 💞تو فقط لیلی باش💞 ┈࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🏡 @azkhane_takhod