✨🌺اولین سلام
صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب
عالم امکان،حضرت صاحب الزّمان عج🌺🌺🌺🌺
اَلسّلامُ عَلیکَ یا بقیَّه اللهِ یا اباصالح المهدی،یاخلیفه الرّحمن ویاشریک القرآن
یاامامَ الانسِ والجانّ.
🌺🌺🌺🌺
@azkhane_takhoda
37.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تکنیک_میدان_رنجها
✅ تا حالا به این فکر کردید
که اگر رنجها انتخابی بودن
کدوم رنج رو انتخاب میکردید ؟🤔🤔
#کلیپ_انگیزشی_۶
@azkhane_takhoda
سلااااام😊✋
چطوری؟
🎉 ولادت گل پسر اربابمون مبارک😍
🎊 این روزای عید یادت باشه
حتما از اهل بیت علیهم السلام
عــیـــدی بــگـــیــری😉
البته نه فقط واسه خودتا!
واسه همه☺️
✅ مثلا امروز برو در خونه امیرالمومنین
حضرت زهرا (جونمون به فداشون) بگو
مادر جان،آقاجان...❤️
تبریک میگم تولد نوه تون رو😍
مبارکه....
🌷 مـیشـه بــه مـبــارکی ایــن روز ،
به ما عیدی بدین و امروز دل
هیچکس غم توش نباشه...❤️
🧡 میشه مشکلات مسلمونای جهان
حل بشه...💞
💝 میشه ظهور امام زمانمون هرچه
زودتر اتفاق بیفته....😍
🌸 مادر هم که به بچش نه نمیگه😉
زرنگی کن و امروز برای همه عیدی بگیر😊
از خــانــه تــا خــدا
#حرف_خودمونی_۸ ✍ مــــیــــگـــــــم.... ✅ حواستون باشه یه سری 👈شِبْهِ مُسَلمون مانع توبتون
#حرف_خودمونی_۹
❌ چرا این لذتای نوع دوم اینقدر بده؟
⭕️ چون ریزه خواریه!!
✅ دیــدی یــه وقـتی قبل غذا،
هی ناخونک بزنی،
چیزای دیگه بخوری،
🔴 موقع غذا دیگه میل نداری
❌ بعد مامانت ناراحت میشه،
میگه اینقدر چرت و پرت خوردی
الان دیگه نمیتونی غذایی که برات
پختم رو بخوری😏
دفعه بعد حق نداری قبل غذا
چیزی بخوری😠
🔴 لذتای نوع دومم همینن😉
جلوی اشتهات😊 رو برای
لذت های نوع اول میبندن.
❌ بعضیا میگن من از وقتی توبه
کردم،گناهایی وسوسم میکنه
که قبلاً اصلاً سمتش نمیرفتم😳
❤️ عزیزمن... قرار نیست همین که
تصمیم به توبه گرفتی همه چی
درررررررررست شه❗️
✅ اتفاقا اون موقع تازه امتحاناتت
شرووووووووع میشه...
💝 یه نفر به شما میگه دوستت دارم
چی میگی بهش⁉️
👈 میگی ثابت کن👌
✅ حالا شما به خدا گفتی خدایا
دووووووووستت دارم،
خدا هم میگه باشه بنده ی من...
حالا ثابت کن ببینم راست میگی یا دروغ...😉
♈️ بالاخره باید معلوم شه کی واقعاً توبه کرده،😊
و کی فقط حرفشو میزنه...😏
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرود فاخری دیگر؛ #سلام_فرمانده ۲ رسید
سرودی با ۱۰ هزار دهه هشتادی
@azkhane_takhoda
رادیو کلبه 002.mp3
6.99M
#رادیو_کلبه😍
#قسمت__دوم
❓به رمان های صحنه دار علاقه دارم😔
چکار کنم سمتشون نرم؟🤔
اگر دوست داشتی برای دوستات هم بفرست😉
@azkhane_takhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ماجراهای_طنز_سید_کاظم_امیر_حسین
#قسمت_سوم
بابا این چه مملکتیه شما آخوندا ساختین یه دختر سالم توش نیست😡😡😅😅
اصلا نمی تونیم ازدواج کنیم😫
چرا نمیذارین دختر و پسر آزاد باشن🤠🥳
این داستان: جامعه فاسد شده؟ 😫
@azkhane_takhoda
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_بیست_و_چهارم
راحله خانم صاحب همه آرزوهای من شده بود
ولی در مقابلش سپر انداختم
زن زجر کشیده ای که در شهر ما غریب بود
با سه فرزند شهید
بیشتر از ده سال بچه هایش را به تنهایی و در شهر جنگ زده بزرگ کرده بود ولی حالا با بودن مرتضی حتما دیگر غصه ای نداشت ...
آی مرتضی
مرتضی
مرتضی
کارش را درک نمیکردم
منتظر بودم با یک دختر کم سن و سال و با ایمان ازدواج کند ولی حالا با یکی همسن مادرش رفته زیر یک سقف ...
با آمدن راحله خانم عمه مشغولیت بیشتری پیدا کرد ، از طرفی تدریس و کارهای دانشگاه هایی که میرفت، از طرفی جمع و جور کردن ۳ بچه ای که همه جوره خودش را مسئول آنها می دانست.
برای همین من سعی میکردم حداقل کمتر مزاحمش شوم.
تابستان مهدا به دنیا آمد ...
دختر نرم و قشنگم ... انگار امیر نوزاد شده بود
از شدت شباهتش به امیر همه شگفت زده میشدند
اما امیر در آسمانها سیر میکرد
معلوم بود دختر دوست است
همیشه از اینکه محمد اصلا شبیه او نیست ناراحت بود اما مهدا دقیقا شبیه امیر و مادرش بود و همین هم باعث شادی مضاعف آنها شد.
به لطف امام زمان زندگیم به روال خوبی درآمده بود ...
درس و کار و زندگی از من پرتلاش انقدر انرژی میگرفت که دلتنگ تعلقات سابقم نشوم
درسهایم را خوب یاد گرفته بودم
شدت نیاز به دوپامین مغزم که با دیدن مرتضی ترشح میشد ، کمتر شده بود .
آن زمان ها با وجود بچه ها من بدون اینکه متوجه شوم آرام آرام از دوران شیدایی گذر کردم.
با مراقبتها و محبت ها و شوخیهای امیر تبدیل به زن شاد و پر انگیزه ای شده بودم که پر از امید به کار و تحصیل میپرداختم .
مهدا دو ساله بود که به پیشنهاد عمه برای مشاوره به دو مدرسه دخترانه رفتم
در یکی از این مدارس دختر راحله دانش آموزم بود
ارتباط من با راحله خانم به بهانه ی دخترش جمیله شروع شد .
جمیله نشانه های افسردگی داشت و نیاز بود که خانواده برای درمانش اقدام کنند.
اولین بار که از راحله خانم دعوت کردم تا به مدرسه بیاید حسابی نگران بود ، اما با صحبتهای من آرام شد .
زن متینی که هنوز لهجه ی غلیظ عربی داشت
یک سری نکات را برایش گفتم اما مشخص بود که باید مرتضی هم ورود میکرد .
داناتر از قبل شده بودم ، باید قبل از ارتباط با مرتضی همسرم را مطلع میکردم، آن شب سر صحبت را با امیر باز کردم .
وقتی حال روحی جمیله را شنید او هم متأثر شد.
_حالا باید براش چه کار کرد ؟
+ جای نگرانی نداره ولی خب لازمه با مرتضی مطرح بشه تا برای درمان این دختر اقدام کنن
راحله خانوم هم غریبه و هم سواد کافی نداره
امیر خوب گوش میکرد و همانطور که در حال ماساژ دادن محمد بود خیلی محکم گفت :
_ تو خودت کاربلدی عشقم ، با مرتضی صحبت کن و بگو بهش چیکار کنه ، ان شاء الله میتونه کمکش باشه .
مهربان به رویش لبخند زدم
کجا رفت امیر لجباز و خودخواه ؟
از دیدن این مرد آرام و منطقی لذت میبردم ...
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
+چشششمممم مهربونم ، چششممم دل نازک من ، چشششممم بابای مهربون دختر پرست
_پاشو پاشو مامان حسود پاشو برو جیگر منو بیدار کن که سیر بازی کنم باهاش ...
از راحله خانوم شماره مرتضی را گرفتم
برایش پیام ارسال کردم و خواستم که به مدرسه بیاید.
تشکر و عذرخواهی کرد و گفت که تا هفته آینده کرج نیست و به محض بازگشت از سفر کاری خواهد آمد.
شب قبل از دیدار پیام داد ...
موضوع را به امیر گفتم او هم برایم آرزوی موفقیت کرد ، فردای آن روز خیلی آرام و مسلط به مدرسه رفتم .
محمد کمی تب داشت دلم پیش بچه ها مانده بود و چند بار به پرستاری که در نبود من میآمد خانه زنگ زدم.
ساعت نزدیک ده بود که وارد اتاقم شد .
کت و شلوار سورمه ای و پیراهن آبی آسمانی پوشیده بود.
کفشهایش از واکس تازه برق میزد .
دو سه تا انگشتر عقیق و یک تسبیح کوتاه زرد رنگ در دستش بود.
کیف بزرگ چرمی هم در دست دیگرش که رنگ قهوه ای آن با کفشهایش هماهنگ بود.
همه چیز نشان از این میداد که برای دیدن من به خودش رسیده است .
یک لحظه به سر و وضع خودم دقت کردم
مثل همیشه شیک و مرتب
ولی قطعا برای دیدن مرتضی به خودم نرسیده بودم .
قبل ترها هربار که میخواستم ببینمش کلی به خودم سختی میدادم .
اما الان همه چیز فرق داشت .
رو به رویم مردی ایستاده بود که عزیزم بود ولی آن تب عشق حالا دیگر به عقل و منطق تبدیل شده بود
دعوتش کردم ...
نشست
سرش پایین بود و به حرفهایم گوش میداد
من شرایط جمیله و راهکارها را برایش گفتم
او هم به خوبی گوش داد و پذیرفت
وسط حرفهای من بی هوا حرف را عوض کرد و پرسید :
_خودت خوبی طیبه ؟
کمی دستپاچه گفتم :
+ بله خدا رو شکر ...
سرش را بالا آورد و نگاهم کرد
_نمیخوای حال منو بپرسی ؟
ضربان قلبم روی هزار رفت ...
#ادامه_دارد ...
❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤
شب ولادت تو عيد سيدالشهداست
دلم خوش است كه ميلاد اكبر ليلاست
تو آمدي كه بگويي حسين تنها نيست
و تا قيام قيامت حسين پا برجاست
صلي الله عليك يا مولانا يا علي الاكبر
به اميد شفاعت شما
به #التماس_دعاي_فرج
#شبتان_بخیر_حضرت_آرامش_دلم
♥️ @azkhane_takhoda ❤️
يا وجيهاً عندالله إشفع لنا عندالله
35.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#با_قرآن_شروع_کنیم ☀️روزمان را
💖 امروزهمنعمتخداست 💖
💖 قــــدرش را بـــدانــیــم 💖
☀️صفحهامروز:۲۶_سورهبقرهآیه۱۷۰-۱۷۶
#تلاوت_یک_صفحه
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 زيباترين سلام دنيا طلوع
✨ خـــــورشــــيـــد اســـت،
🍃 آن را بــدون غـــروبــــش
تــــقــدیـــمــتــان مـیکنم
✨ برایتان قلبی خالی از بغض
🍃 و کــدورت، چشــمــی بینا،
✨ ذهــنی آگــاه و روشـــن،
🍃 و لحظاتی ناب آرزومندم،
🌼" سلام صبح تون بخیر "🌼
@azkhane_takhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حواست_به_برنامه_خدا_باشه
✅ تا حالا به این فکر کردید که
اگر خداوند برامون هیییچ
برنامه ای نداشت عاقبت و
آخرت ما به کجا ختم می شد؟!!❓
❤️ سلام عزیزانم این ویدئو رو از
دست ندید حتما گذر کنید که
آگاهانه تر در عرصه زندگی
قدم بردارید💯💯💯
#کلیپ_انگیزشی_۷
📣 #کانال_ازخانه_تاخدا
رابه کسانی که دوستشان
دارید هدیه دهید 😊😍🌷👇
@azkhane_takhoda
─━━━━⊱-●◯✨﷽✨◯●-⊰━━━━─
#حواست_به_برنامه_خدا_باشه
#شاه_کلید
#فرمول
سلام بر اهالی معرفت☺️✋
🔖 بریم سراغ مبحث یادگاری امروزمون
#حواست_به_برنامه_خدا_باشه
✅ گــذری کنــیــم روی نکـات مهم :
√ بــرنـامـه داشته باشیم
√ حتما مستدام و پیگیر باشیم
√ اگه نشد انجام بشه اصصصصصلا
❌ مأیوس نمیشیمممم
نااااراحت نمیشیممم
✅ به جای اینها اتفاقاً😉👇
پرتوان تر ...
با نشاط تر ...
محکم تر کارها
رو پیش می بریممم ...👌👌
🔑📍 پس فرمول مون میشه⤵️
✅ برنامه زندگی = صلاحدید پروردگار
❌ نه اونچه من میخوام
چراااا🤔⁉️👇
🔊 والله یعلم و انتم لا تعلمون ...
خداوند می داند در حالیکه شما نمی دانید
گرفتیم چی شد☺️👇
❌ ما همیشهههه جلوی پامونرو می بینیم
اگر کاری یا چیزی رو بخواهیم و نشه
کلاااا دیگه😕
زندگی ساقط میشه
🙂👈 اما عزیز من!
⭕️ نه این اشتباهه ،
💙 یادت باشه خداوند میدونه ،
آنچه رو که ما نمی دونیم✅🌺👌
حله دیگه ...
─━━━━⊱-●◯✨💥✨◯●-⊰━━━━─