eitaa logo
از خــانــه تــا خــدا
762 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
44 فایل
مـــا ایــنـجــا مــیخوایـم راه و رسمِ #خوب_زندگی_کردن رو یاد بگیریم😉 ما میخوایم زندگیمون رو یه تغییر اساسی بدیم و از لحظه به لحظش #لذت ببریم😍 💝آرامش به سبک اسلامی 💑 همسرداری و مهارت زناشویی 🤱تربیت فرزند و لذت مادری 💫ارتباط با ما @mfater1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️روزمان را 💖 امروزهم‌نعمت‌خداست 💖 💖 قــــدرش‌ را بـــدانــیــم 💖 ☀️صفحه‌امروز:۲۴_سوره‌بقره‌آیه۱۵۴-۱۶۳ @azkhane_takhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سبک👈 ❌⛔️❌ ❓🔅تا حالا به این فکر کردید که از دنیا چی داشته باشید خوشبخت و آرام خواهید شد ؟ ✅🔅من طالب آرامش هستم ❓❓❓کجا باید دنبالش بگردم ؟ 📌 تو این ویدئو براتون یه حرف اساسی داریم که احتمالا دید شما رو به خوشبختی تغییر میده 😍 ✅✅ممنونم که این ویدئو رو برای دوسـتــانـتـون ارسـال مـیـکـنـیـد و شما هم در پخش انرژی مثبت و حال خوب سهیم میشید 💯😍 @azkhane_takhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خــانــه تــا خــدا
#حرف_خودمونی_۶ ✅داشتیم راجع به #لذت میگفتیم... #افسردگی ، یعنی لذت نبردن از زندگی👌 آدم وقتی دنبا
این دسته دوم بلای بدی سر روح و روان آدم میارن! ⭕️ وابـسـتـه مـیشـی بـهشـون، آبروت رو کم کم ازت میگیرن، عزت نفستو له میکن 😣😣 🔴 و بدون اینکه بفهمی آروم آروم هُلت میدن تو .... ✅ البته یکم زمان میبره تا به اینجا برسه... یه مدت لذت بخشه😍 😡 📛 😍 اما دسته ی اول.... اینا اون لذتایی هستن که حالت همیشه باهاشون خوبه....😊👌 ❤️ کافیه لذتشو بچشی😋 دیگه بعد اون میترسی که نکنه یه روزی برسه این لذتو نبری😰 🙏 حتی خدا رو التماس میکنی خدایا این حالو ازم نگیر....! ذ 🌸 بهت امید میدن💪 🌺 انـگـیـزه مـیدن💪 🌼 انـرژی مـیـدن💪 💐 و تو رو قوی میکنن💪 🌈 هرچقدر هم ازشون میگذره برات شیرین تر میشن💕 🤕 تازه هرجا زمین میخوری ☺️ هم به دادت میرسن!
🔹مثل لذت حرف زدن با خدا 🔹لذت 🔹لذت یه دوست خوب 🔹لذت رضایتمندی از زندگی 🔹لذت یه خانواده خوب 🔹لذت داشتن و....... ✅ اما یه فرق اساسی که دسته اول و دوم دارن 👈اااااااا یـــــنــــه کــــه ❌ اون دسته دوم خیلی تو چشمه👀 ⭕️ هرچیزیت میشه فکر میکنی از اون لذتا لازم داری! ❤️ اما دسته اول 👈 پیدا کردنش تو وجودت یکم سخته✅ باید یه مدت دنبالش بگردی تا بفهمی به این دومیه نیاز داری 💕 @azkhane_takhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماهایی که ۸۰ سال ۹۰ سال عمرمون هست ، چرا به خدایی که از ازل تا ابد خدایی میکنه اعتماد نداریم ⁉️ @azkhane_takhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*بسم الله الرحمن الرحیم* سلام به مادران عزیز،دوستان دغدغه مند 😊 ♈️ در عرصه ی تربیت دینی فرزندان این مرز و بوم ✅ چند هفته ای هست که به لطف خدا بــحـث *ک‍ــلــیــدی و کــاربــردی * رو با هم گوش میدیم و راجع بهش حرف میزنیم 🔴 به دنبال جواب این سوال هستیم که: ❓❓❓ *چگونه اهل بيت علیهم السلام را الگو و شخصیت محوری زندگی فرزندانمان کنیم؟* ✅ اول مراقبت از رفتار خودمان و دوم معرفی صحیح اهل بیت علیهم السلام با *قصه گویی* ✅ خیلی از ماها بارها با دربارۀ_خدا مواجه شدیم ❌ و نمی‌دونستیم به اونا چه جوابی بدیم.😳 ‼️این هفته می‌خوایم *نقش شخصیت محوری رو تو برخورد با سؤالات بچه‌ها در بارۀ خدا بررسی کنیم* 💓 در سه فایل استاد عباسی پاسخ دادن که این هفته یک فایل و میذاریم ان شاءالله...استفاده کنیم😊 ⭕️ خوندن یا گوش دادن به این سه تا فایل خـیـلی زمـان نـمـیـبـره و ارزش وقت گذاشتن داره...😊 📣📣📣📣 💙 اگر تازه تصمیم گرفتید این بحث و دنبال کنید نگران نباشید دیر نشده 😉 🔷 ان شاءالله این هفته یه خلاصه ای میگیم که برای الگو شدن اهل بیت تو زندگی بچه هامون چه باید کرد...❤️ ان شاءالله نگاه پرمهر مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها، همراه تک تک لحظه هامون باشه یاعلی❤️ ؟
1_1329826953.mp3
3.89M
1⃣ *شخصيت محوری وسؤالات کودک درباره خدا* ⭕️ راه پاسخ گویی به حس حقیت جویی کودک چیست؟ 🤔 ✍ گاهی بچه چهار، پنج ساله سؤال هایی می پرسد که آدم می ماند به اوچه بگوید؟ می گوید: خدا چه شکلی است؟ خدا مرد است یا زن است؟ خدا کجاست؟ خدا که دیشب خوابیده حالا بلند شده یا نه ؟ ما که غذا خوردیم خدا غذایش را خورده یا نه؟ خدا چه می خورد؟ ✅الف) *فهم عميق و دقیق علمی جواب سؤال* ✅ب) *توجه به ذهنیت کودک درباره ی مفاهیم* 🔅باید زبان کودکان را یاد گرفت ✅ ج) *توجه به زایشها* ❌ گاهی ما به گونه ای پاسخ سؤال را می دهیم که نه تنها بچه جوابش را نمی گیردبلکه یک سؤال دیگر هم برای او ایجاد می شود.* باید تلاش کرد با کوتاه ترین جمله ها و راحت ترین واژه ها جواب سؤال را داد. ❌ کش دادن پاسخ و استفاده از کلمات سنگینو نامأنوس موجب می شود سؤال های دیگری برای کودک پیش بیاید که توانایی پاسخ گفتن در ما و توانایی فهمیدن دراو نیست.
🏖 ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 + عمه جان برام خیلی سخته ... اما چون امر کردید می‌گم براتون ... اولین جمله قطعا خیلی شوکه کنندس اما تا این مطرح نشه نمی‌تونم بقیه ماجرا رو بگم ... عمه با تمام وجودش چشم و گوش بود... + عمه جانم ! پدرم... چند شب پیش‌از فوتش ... من... و .... مرتضی... رو به‌هم محرم کرد... عمه آهی کشید و دست‌هایش را روی صورتش گذاشت ... نگرانش شدم... + می‌خواهید بقیه‌اش بمونه برا بعد؟!! _ نه گلم بگو ... بگو بدونم چه بلایی سر تو مرتضی اومده... + از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون که من و مرتضی با همه وجود هم‌دیگه رو می‌خواستیم قراره بابا این بود که بعد از چهلم زلزله‌زده‌ها به همه اعلام و جشن گرفته بشه که عمرش بدنیا نبود... هر دو آرام اشک می‌ریختیم خاطرات کوتاه محرمیت من و مرتضی مثل برق و باد از نظرم گذشت. با اشک و بغض ادامه دادم : + خدا خیر بده مرتضی و شما و بقیه فامیل رو که اگه نبودید درد یتیمی منو می‌کشت شرایط طوری نبود که بتونم دوباره درباره این‌موضوع با کسی صحبت کنم آخرین‌بار که مرتضی رو دیدم داشت برای بار آخر به پادگان می‌رفت ، رفت و دوماه نیومد... قرارمون این شد که این راز بمونه تا وقتی‌که شرایط فراهم بشه ... همین‌که مرتضی رفت موضوع تعاونی پیش‌ اومد شما هم روستا بودید یک هفته تمام خونه‌ی ما محل رفت‌وآمد بود... پول زیادی که دست پدرم امانت بوده و بخش اعظم اون تو زلزله ازبین‌رفته بود و باید براش فکری می‌کردیم . امیر که از طریق پدرش از موضوع مطلع شده بود آخر یکی از آن اون شب‌ها درب خانه ما رو زد اول با مامان معصومه صحبت کرد و بعد مفصل با من ، پیشنهاد داشت ، گفت که تمام دین پدرم رو تصفیه می‌کنه همون‌جا هم به من ابراز علاقه کرد . عمه با کمی غیض پرسید : _به این شرط کمک کرد که زنش بشی؟؟؟ + نه باور کنید اصلا به زبون نیاورد اما خب مشخص بود دیگه قصدش چیه ... یک هفته هر روز اومد و رفت ... یک هفته هر روز مردم و زنده شدم... از طرفی آبروی پدرم ... معصومه خانوم و بچه‌ها... از طرفی هم مرتضی ... برای این‌که خودمو نجات بدهم تصمیم گرفتم که حقیقتو به امیر بگم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ عمه فاطمه اشک‌هایش را آرام پاک می‌کرد و به حرف‌هایم گوش می‌داد . +فکر می‌کردم اگر حقیقتو به امیر بگم دست از سرم برمی‌داره و بعدش هم برای حل مشکل مالی خب خدا بزرگه، نمی‌دونستم سرنوشت برای زندگی من برنامه دیگه‌ای داره. تو اون جلسه سرنوشت‌ساز به امیر گفتم: + از این‌که به فکر ما هستید ممنونم اما مرد دیگه‌ای تو زندگیه منه... با وجود اون نمی‌تونم به کسی فکر کنم ... _می‌دونم... مرتضاس... حدس می‌زدم که این مطلب رو به روم بیاره راستش یک‌بار داخل باغ پنهانی شاهد ابراز علاقه مرتضی به من بود بهش گفتم: + این‌موضوع به خودم مربوطه برای شما همین پاسخ باید کافی باشه... _ ببین طیبه خانم سعی نکن منو با این حرف‌ها پشیمون کنی که موفق نمی‌شی ، من می‌دونم شما و مرتضی بهم علاقه دارید اما به من حق بدید که شانس خودمو برای خوشبخت کردن دختری که دوستش دارم امتحان کنم. اون روز بحث صیغه محرمیت رو هم بهش گفتم اما جوابش یک جمله بود : _صیغه مدت‌داره و تمومه بعدش تو زن آزادی من قول می‌دم خوشبختت می‌کنم به خواهر و برادرت به معصومه خانوم فکر کن به آبروی پدرت به بدهی زیادی که هست ... خلاصه عمه جانم امیر با دونستن کامل قضیه هم باز دست بر نداشت نمی‌تونستم ریسک کنم دین پدرم و آسایش خانواده‌ام منو وادار کرد تا اون تصمیم رو بگیرم به امیر هم اعتماد نداشتم می‌دونستم اگر جوابم منفی باشه راز منو فاش می‌کنه کلا آدم خطرناکی می‌دیدمش و از ترس آبروی پدرم درنهایت علی رغم میل باطنیم تصمیم به ازدواج با امیر گرفتم. عمه نفس عمیقی کشید : _بعدش رو هم که خودم در جریان هستم و می‌دونم چطور برای حفظ زندگیت تلاش کردی... در دلم یاد کتک‌هایی که خوردم و بچه سقط شدم افتادم اما لب به گلایه باز نکردم ، دوست نداشتم ویترین قشنگ زندگیم بریزه... _ الان چی؟؟ الان راحتی ؟ راضی هستی؟ مستأصل نگاهش کردم با بغض گفتم : ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️روزمان را 💖 امروزهم‌نعمت‌خداست 💖 💖 قــــدرش‌ را بـــدانــیــم 💖 ☀️صفحه‌امروز:۲۵_سوره‌بقره‌آیه۱۶۴-۱۶۹