فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 استراحت در لحظه
نقاش را دیده اید ، که نقاشی می کشد ؟؟
در شروع ، این هنرمند است که نقاشی می کشد ، اما از یک زمانی به بعد دیگر نمی تواند نقاشی نکشد ، حتما باید نقاشی بکشد ، چون عادت کرده ،گر چه علاقه به هنر هم دارد اما عادت به کشیدن ، بیشتر او را به نقاشی کردن می کشاند ، چون معتاد شده است و از این جا به بعد است که نقاشی ، نقاش را می کشد
در همهٔ کارها اینگونه است ، انسانی که عادت به کار کرده ، عادت به ورزش دارد ، عادت به هنر دارد ، عادت به رابطه دارد ، عادت به زندگی کردن دارد ، در حقیقت زندگی نمی کند ، چون آزاد نیست
و انسانی که معتاد می شود ، دیگر حتی از کارهای خوب لذت نمی برد و هر چه بیشتر عادت می کند ، کمتر از آن بهره می برد
سعی کنیم هر کاری که می کنیم با فکر و نیتِ درست باشد ، تا تبدیل به عادت نشود
گر چه برای شروع ، عادت کردن به کارهای خوب ، شاید بد هم نباشد اما اگر ادامه پیدا کند دیگر ، باعث رشد نمی شود
#عادت
#استراحت_درلحظه
🏝@azkhodam
May 11
🔰 روانِ روان « ۲۴۹ »
🌴ارتباط « حس تنهائی » ، با تقویت شدن صفتهای روان و تقویت شدن مدیریت روحی🏝
▫️ارزش تو همان چيزى است كه در تو اثر مىگذارد، ترا شاد مىكند و يا رنج مىدهد!
▫️ او مىبيند كه از آبگوشت بىچربى و صندلى اول و سخنران اول بودن و ماهى بيست هزار تومان داشتن، شاد شده و رنجيده، ولى مىبيند كه آبگوشت نيست، كه صندلى نيست، كه پول نيست، كه از اينها فاصله دارد.
▫️ و اينجاست كه شور رفتن در او سبز مىشود. اين است كه احساس غربت او را فرا مىگيرد.
▫️ و اين است كه تنها مىشود و تنهايى و غربت و رفتن او را در خود مىگيرند و اين جاست كه اين وجود جارى شده و راه افتاده است.
▫️ و اين وجود جارى است كه ديگر اسير بازىها و بازيچهها نمىشود. اين وجود رونده به تمام نهادهاى راكد حركت مىدهد نه اين كه در پشت صندلىها و در دست دنيا، خودش به ركود برسد.
▫️ مادام كه اين جريان در كسى شكل نگيرد تمام شناخت مكاتب و جهانبينى و ايدئولوژى و تفسير و نهجالبلاغه مىشود بازيچهاى كه فقط براى نمايش دادن به كار مىرود؛ چون كسى كه بازيگرى را كنار نگذاشته هر چيزى در دست او بازيچه مىشود.
✍🏻 عینصاد
#غربت
#️⃣ #روانِ_روان
🏝@azkhodam
« ازخودم خالی ام کن »
🔰 روانِ روان « ۲۴۹ » 🌴ارتباط « حس تنهائی » ، با تقویت شدن صفتهای روان و تقویت شدن مدیریت روحی🏝 ▫️
1.36M
🔰 روانِ روان « ۲۵۰ »
🌴ارتباط « عمل های سنجیده » ، با تقویت شدن صفتهای روان و تقویت شدن مدیریت روحی🏝
#سنجش
#روانِ_روان
🌐🏝@azkhodam
🔰 شروع « دوره های حضوری »
شناخت ۶۸ قطعه از پازل نیازهای
( جسم ، ذهن ، روان ، روح ) یک انسان ابعادی
چهارشنبه ها ساعت ۱۶ در مشهد
#دوره_حضوری
پشتیبان جهت توضیح دورهٔ حضوری و ثبت نام :
@Ad_azkhodam
🔰 استراحت در لحظه
تغذیه ارتباطِ مستقیمی با سلامتِ جسم ، ذهن ، روان و روح دارد
هر چقدر در انتخابِ غذا وقتِ بیشتر و مطالعهٔ بیشتری داشته باشیم ، کمتر بیمار می شویم و هر چقدر در انتخابِ غذا مطالعهٔ کمتری داشته باشیم ، بیشتر بیمار می شویم و به هر بیماری هم دچار شویم ، دیرتر خوب می شویم ، وقتی انتخابِ غذاها ففط یک شرط دارد و آن یک شرط هم خوشمزه بودنِ غذاست ، پس باید منتظرِ انواعِ بیماریها باشیم🥘
چون غذا تبدیل به خون می شود و غالبا داروها باید یک مرحلهٔ هضم در رگها داشته باشند و با خون به بافتِ مریض منتقل شوند
🩸وقتی خون بی کیفیت باشد ، باعثِ فسادِ دارو می شود و گاه مصرفِ دارو باعث بیشتر شدنِ بیماری می شود
⏳انتخاب با شماست که زمانِ بیشتری برای انتخابِ غذا بگذارید ، یا زمانِ بیشتری برایِ انتخابِ پزشک
#تغذیه
#استراحت_درلحظه
🏝@azkhodam
🔰سحرخیزی
▫️ ادامه ی
🔘 « قصه بلوهر و یوذاسف »
🖱 ( صفحه ۶ )
💠 در ذکر تمثیلاتی که مشتمل است
بر توضیح عیب های بسیار از دنیا
📚 نقل از کتاب عین الحیات
علامه مجلسی رحمت الله علیه
⬅️ روزی از روزها پادشاه
به عزم شکار بیرون رفت، و آن وزیر در خدمت او بود.
پس وزیر در میان درهای به مردی رسید که زمین گیر شده در پای درختی افتاده بود و یارای حرکت نداشت.
وزیر از حال او سؤال نمود،
گفت:
جانوران درنده مرا ضرر رسانیدهاند و به این حال افکندهاند.
پس وزیر بر او رقت کرد.
آن مرد گفت که:
ای وزیر مرا با خود دار و محافظت نمای، به درستی که از من نفع عظیم خواهی یافت.
وزیر گفت که:
من تو را محافظت نمایم هرچند امید نفعی از تو نباشد.
ولیکن بگو که چه منفعت از تو متصور است که مرا به آن وعده میکنی؟ آیا کاری میکنی یا علمی داری؟
آن مرد گفت که:
من رخنه سخن را میبندم که از راه سخن بر صاحبش فسادی مترتب نشود.
پس وزیر به سخن او اعتنایی ننمود و امر فرمود که او را به خانهای بردند و معالجه او نمودند،
تا آن که بعد از زمانی امرای پادشاه شروع در حیله کردند برای دفع وزیر،
و تدبیرها براندیشیدند، تا آن که رای همگی بر این قرار گرفت که در پنهانی یکی از ایشان به پادشاه گفت که:
این وزیر طمع دارد در ملک تو که بعد از تو پادشاه شود، و پیوسته احسان و نیکی میکند به مردم و تهیه این مطلب را درست میکند.
و اگر خواهی که صدق این مقال بر تو ظاهر گردد به وزیر بگو که:
مرا این اراده سانح گردیده است که ترک پادشاهی کنم و به اهل عبادت بپیوندم.
پس هرگاه این سخن را با وزیر میگویی، از شادی و سرور او به این اراده، راستی سخن من بر تو ظاهر میگردد.
و این تدبیر را برای این کردند که رقت قلب او را میدانستند در هنگام ذکر فنای دنیا و مرگ، و میدانستند که اهل دین و عبادت را تواضع بسیار میکند و محبت بسیار به ایشان دارد.
پس چنین گمان بردند که از این راه بر وزیر ظفر مییابند.
پس پادشاه گفت که:
اگر من از وزیر چنین حالی مشاهده کنم دیگر با او سخن نگویم و جزم کنم به راستی سخن تو.
پس وزیر به خدمت پادشاه آمد.
پادشاه گفت:
تو میدانستی که چه مقدار حرص داشتم بر جمع دنیا و طلب ملک و پادشاهی.
و در این وقت یاد کردم ایام گذشته خود را، هیچ نفعی از آن با خود نمییابم. و میدانم که آینده نیز مثل گذشته خواهد بود و عن قریب همگی زایل خواهد گردید و در دست من هیچ چیز نخواهد بود
و اکنون اراده دارم که از برای تحصیل آخرت سعی تمام نمایم مثل آن سعیی که برای تحصیل دنیا میکردم.
و میخواهم که به اهل عبادت ملحق شوم و پادشاهی را به اهلش واگذارم.
ای وزیر رای تو در این باب چیست؟
پس وزیر از استماع این سخنان رقت عظیم کرد و گفت:
ای پادشاه آنچه باقی است و زوال ندارد، اگرچه به دشواری به دست آید سزاوار است به طلب کردن؛
و هرچه فانی است و اگرچه به آسانی به دست آید سزاوارتر است به ترک کردن.
ای پادشاه! نیکو رایی دیدهای، و امیدوارم که حق تعالی برای تو شرف دنیا و آخرت را جمع کند.
پس این سخن بسیار گران آمد بر پادشاه، و کینه او را در دل گرفت اما اظهار نکرد، ولیکن وزیر آثار گرانی طبع وانحراف مزاج از چهره پادشاه استنباط نمود و به خانه خود غمگین و محزون بازگشت و ندانست که سبب این واقعه چه بود و که این مکر را برای او ساخته بود؛ و فکرش به چاره این کار نمیرسید.
پس تمام شب از دلگیری و تفکر خوابش نبرد
پس به یادش آمد سخن آن مرد که میگفت که:
من شکاف سخن را میبندم.
و او را طلب نمود و گفت:
تو یک روزی میگفتی که من رخنه سخن را سد میکنم.
آن مرد گفت که:
مگر به این گونه چیزی محتاج شدهای؟
وزیر گفت:
بلی؛ خبر میدهم تو را که من مصاحب این پادشاه بودم پیش از پادشاهی و در زمان سلطنت و فرمانروایی.
و در این مدت از من دلگیری به هم نرسانید زیرا که میدانست که من خیرخواه و مشفق اویم و در همه امور خیر او را بر خیر خود اختیار میکنم،
ولیکن در این روز او را از خود بسیار منحرف یافتم،
و گمان ندارم که بعد از این با من بر سر شفقت آید.
آن مرد گفت که:
از برای این بیتوجهی هیچ سببی و علتی گمان میبری؟
گفت:
بلی؛ دیشب مرا طلبید.
و آنچه گذشته بود وزیر نقل کرد.
#قصه_بلوهر_و_یوذاسف ۶
💠🏝 @azkhodam
⚪️ ادامه دارد ⚪️