هنوز که هنوزست، یارای دیدن حتی یک کلیپ سی ثانیهای از وضعیت کودکان یمنی را ندارم. امروز بعد از سالها، جرات کردم یک لحظه از یکی از کلیپهای دوستانی را که در حوزه بینالملل فضای مجازی کار میکنند و در مورد کودکان گرسنهی یمنی بود، باز کنم.
دو ثانیه نشد...
لازم نمیدانم بگویم که چه حالی بر من رفت، لحظه ای که فریادهای زجرآور کودک یمنی حین جان دادن از گرسنگی را دیدم...
اما ...اما مگر آه این کودکان معصوم، بی پژواک درین عالم میماند؟
*پ.ن: خیلی دوست داشتم برای متن تصویری قرار دهم، رمقی نمانده!
#کرونا
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
❓چرا این همه دعوا بر سر حجاب؟
اساسا مسالهی پوشش، مسالهی به تصویر کشیده شدن ساحت فرهنگ و زبان هویت انسانی در قالب تصویر به عنوان قویترین عرصهی ارائهی نوع تفکر دربارهی هویت خویش است.
✅مقولهی حجاب یک بُعد اجتماعی و یک بُعد سیاسی مهم دارد:
مسالهی نوع پوشش بر بزرگترین دعوای تاریخ یعنی دعوای غریزه و فطرت ایستاده است و این دعوا نه کلامی و فلسفی و مبتنی بر استدلالات، که در موثرترین ساحت، یعنی ساحت «تصویر» در حال رقم خوردن است و لذا به عنوان کلاننماد انسان، و ابرنماد زن باید از آن سخن گفت.
نحوهی مواجهه با بدن، در پوشش زنان_ به مثابهی موجودی که بدن او به دلایل مختلفی از جمله تولید مثل- به لحاظ تاریخی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، به اوج تصویرسازی کشیده میشود چرا که تلاش میشود تا با پوشانندگی در حوزهی عمومی، دعوا با غلبهی فطرت و عقلانیت پایان یابد و لذا، مقولهی پوشش زن، اساسا زنانه نیست.
نظریهی پوشش انسان به طور عام و پوشش زن به طور خاص، خارج از گفتمان قدرت، بر پوشیدگی بدن ، به عنوان قوام انسان بر عقلانیت غیرجنسی و غیرجنسیتی در حوزه ی عمومی پایبند است و در حال نظم دهی به حیات انسانی، فارغ از امیال، رانهها و غرایز است . هرچند که در نگاه اسلامی، متفاوت با منطق مسیحیت، توضیح امیال و غرایز طبیعی انسان بر پایهی سرکوب نیز شکل نمیگیرد و آنها را به حوزهی خصوصی و خانواده میراند. لذا زیست جنسی انسان حوزهمند میشود، نه سرکوب و نه همگانی! و اساسا ما در تدبیر پوشش ذیل نظریهی حجاب، با نوعی از نظمدهی مبتنی بر حیثیات انسانی - در مقابل حیثیات نباتی و حیوانی- مواجهیم و اساسا مساله، مسالهی نظم و نوع این نظم است که در حجاب، بر ابعاد انسانی این نظم، یعنی عقلانیت در چارچوب فطرت قوام مییابد.
نظریهی حجاب دعوایی سیاسی است؛ به این معنا که انقلاب اسلامی، گفتمان نوع معنادهی مدرن و پست مدرن و نظم دنیای تجدد را در ساحت نماد به چالش میکشد و با زبان تصویر، در تلاش برای اثبات ادعای فطرت گزینی به جای غریزه گزینی در تمدن است. و حجاب، نه به عنوان یک ابزار ایجاد قدرت ، که به عنوان نماد مقاومت علیه آن چه دنیای غرب در سلطهی میل رقم زده، مبدل شده است. که اگر انقلاب اسلامی میخواست با پوشش زنان بر اریکهی قدرت تکیه زند، حجم انبوه ثروت تولید شده از طریق بدن زنان و سکسوالیته را رها نمی کرد.
#حجاب
#انقلاباسلامی
#مقاومت
مریممنصوری، دانشجوی رشته دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم
@azmanegasht
مقاومت علیه مقاومت!
برایان ترنر در کتاب « بدن و جامعه» هنگامی که به تبارشناسی طب می پردازد، بیان می کند که در یونان باستان، به شدت بر این مساله مراقبت می شد که مبادا، طبیب در قبال درمان خود، مبلغی از بیمار طلب نماید. دلیل این امر هم آن بود که از اساس، امکان این که طبیب، بیش از آن که دغدغه ی سلامت بیمار خود را داشته باشد، دغدغه ی بیمار نگه داشتن فرد را در سر بپروراند، از بین برود. در نتیجه، اگرچه طب، در حد کارهای یدی بود، اما خانواده های اشراف به حرفه ی طب ترغیب می شدند تا نیاز مالی ، آنان را به حرج نیندازد. رویکرد اسلامی به طب نیز تا حد زیادی با همین نگرش پیش می رود. شواهد تاریخی زیادی نیز در مورد رایگان بودن درمان در قرون اولیه ی اسلامی وجود دارد تا جایی که در آندلس، بیمارستان ها، نه تنها برای درمان، که برای ارائه ی خدمات به مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، هیچ مبلغی دریافت نمی کردند.
ترنر در اثر مذکور، ورود قدرت و ثروت به درمان را از طریق رویکرد نخبه محور کلیسا پیگیری می کند و مدعی است هرچند در ابتدا در درمان، این مساله، با ارباب کلیساهای کاتولیک، مقوله ای خیرخواهانه بود، اما با ورود سرمایه داری به عنوان نوزاد پروتستانتیزم، مواجهه ی اخلاق سودمحور، در علاج بیماری ها نیز پیدا شد و گسترش یافت.
پزشکی موجود، محصول این نگرش به طب است که همان گونه که اشاره شد، از نگاه نظام تمامیت طلب سرمایه داری نشات میگیرد که از قضا، همین گفتمان پزشکی است که با تکنیک ها و استراتژی های مختلف، نه فقط حیات بدنی انسان ها، که حیات اجتماعی آن ها را نیز ذیل رویکرد سکولار خود معنا می دهد.
استعفای برخی مدیران وزارت بهداشت، شاهدی بر این امر است که مقوله ی سلامت، در بسیاری مواقع، بیش از آن که اصالت ذاتی داشته باشد، دستاویزی برای قدرت و ثروت بوده است، که اگر دغدغه از جنس قدرت و ثروت نبود، به طب مکمل، حداقل در حد یک امکان، زودتر از این ها نگریسته می شد. هرچند که جلوی ضرر را از هر کجا که بگیرید منفعت است!
پ.ن: نفی رویکرد سودمحور، متوجه اطباء سنتی نیز هست، به همان دلایل که عرض شد و البته این رویکرد، طب اسلامی را در ذات تهی میکند.
@azmanegasht
انسانی که کنترل می شود، انسانی که حکمرانی میشود و انسانی که ولایت را می پذیرد.
چندی است که نیروهای دغدغه مند انقلاب، ایده هایی را ناظر به حکمرانی مطرح می کنند و تلاش دارند تا حوزه های مختلف حیات اجتماعی را ناظر به این ایده، سیاستگذاری نمایند. اگرچه در این باره نیاز به نوشتن کتاب و کتاب هاست، اما «نقد را به نسیه فروختن» در فضای موجود خطاست.
در حیطه ی سیاستی و حاکمیتی، مبتنی بر نگاه های موجود، سه رویکرد قابل تحلیل است.
رویکرد اول، با نگرشی کنترلی، سعی در مهار انسان، به عنوان انسانی که ساحت های موجود در او، باید با سرکوب و از بین بردن برخی به نفع برخی دیگر پیش رود، منطق پیشرفتی را رقم می زند که در آن این انسان، اگرچه در یک نظم پایدار و با ثبات قرار دارد، اما این سرکوب، او را در قفس آهنینی گرفتار می نماید که برای خروج از این قفس، تلاش می کند. در این وجه، قدرت، حاکمیت بنیاد پیش می رود و چهره ی آن، همان چهره ی هابزی قدرت است. در این رویکرد، تکنیک های عام مطیع سازی و شرایط حبس دائم به کار گرفته می شود . منطق سرمایه داری اولیه، که وبر آن را برگرفته از اخلاق پروتستان می داند، و زهد پروتستانی در آن بیداد می کند، بر طبق این نگرش است. در نگاه سیاستی ماخوذ از این نگرش، مکررا تلاش می شود تا ساختارهای بوروکراتیکِ منسجم و منظمی ایجاد شود. به نظر می¬رسد، چله ی اول انقلاب اسلامی، در بسیاری از ساختارها، فارغ از دسته بندی های سیاسی، دأب این مساله، در حاکمیت، بسیار جدی بود. این که ساختارهای منظم و منسجم، بتواند نقش کنترل گرانه ی خود را به خوبی ایجاد کند.( سال های ابتدایی انقلاب و حضور چشمگیر و مسئولیت مدارانه ی مردم را فاکتور بگیرید، چرا که مساله، رویکرد سیاستی و مدیریتی حاکمان است.)
اما در اوان چله ی دوم انقلاب اسلامی، بحران ناکارآمدی، موجب شد تا شاهد یک چرخش نظری به سمت مفهوم حکمرانی باشیم که شاید اگر بنیادهای این نگاه، دقیق و عمیق فهم شود، فارغ از نگاه انسان انقلابی دغدغه مند و حتی انسان مسلمان ایرانی، هر آزاد و آزاده ای از آن روی خواهد برگرداند.
در منطق حکمرانی، دعوا بر سر قدرت را تک تک سلولهای اصحاب آن، که اهل علوم انسانی اند، فریاد می زنند. چون انسانی که در این نگرش بر او حکمرانی می شود، انسانی است که در حیات گیاهی و حد اکثر حیات ضعیف حیوانی، توصیف شده است و رو به سوی انفعال دارد و ابرانسانی، با تمنای قدرت -که شرط اصلی حضور و ظهور اوست- بر مسند بالاتری تکیه می کند تا آن موجود منفعل درگیر امیال و غرایز و رانه ها، لحظه به لحظه، سیاستگذاری شود. در اینجا، نظام دانش علوم انسانی ، والاترین جایگاه را خواهد یافت، چون تنها اوست که توان پیاده سازی میکروفیزیک قدرت و نشاندن قدرت، در خردترین و ریزترین عرصه های حیات انسانی را داراست. تعریف انسان در نگرشی که نه اراده و اختیار دارد، نه مسئول است و نه آگاهی و خودآگاهی ویژه¬ای برای او قلمداد می شود، حکمرانی خانواده، حکمرانی عرصه ی تعلیم و تربیت، حکمرانی فضای مجازی و ...را ممکن می سازد. ایده¬ی دولت حداکثری نیز در این رویکرد، محور قرار می گیرد. این چرخش نظری، به شدت برای انقلاب اسلامی مخاطره آمیز است، چرا که انقلاب را از ذات خود، یعنی شعار آزادی و استقلال و حفظ کرامت انسانی و شوون مختلف «انسان ولایتمدار مسئول» تهی می سازد.
تاکید مکرر امامین انقلاب اسلامی، بر مردم و تشریح رسالت مردم و حفظ جایگاه «تکلیف و مسئولیت» برای مردم، به طرز کاملا مشهودی، مقابل نگرش حکمرانی است. حاکم، خادم و مقامی است که مورد سوال و بازخواست قرار می گیرد تا مشخص شود آیا حقیقت را محور قرار داده است یا خیر !
این انسان زنده ی مختار و آزاد است که به میزان پذیرش انسانی و اجتماعی ولایت است که حیات اجتماعی به سمت حقیقت را رقم می زند و عرصه برای «ولایت دین» گسترده تر یا مضیق و محدودتر می گردد. اگرچه نگرش حق-تکلیفی، جایگاه حاکم را نیز مشخص می سازد، اما وظیفه ی حاکمیت و دولت اسلامی، اجرای احکام اسلامی در ساحت کلان و از میان برداشتن موانع کسب فضایل انسانی و اسلامی است و بیش از این، تنها نقش یاریگری مردم در مسیر نیل به سعادت را ایفا خواهد نمود و نه تفتیش و فرم دهی به تمام ساحات وجودی انسان ها را. لذا دولت، با حمایت از موجوداتی«مسئول» به نحو تشکیکی، نظم را ایجاد می نمایند.
@azmanegasht
"قهرمان بدون مرز 2"
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام برگزار میکند:
*چهارمین هم اندیشی اصحاب علوم انسانی در باب جهان مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی*
دکتر حمید پارسانیا
دکتر حسین کچوئیان
دکتر حسین اکبری
دکتر ادریس هانی
پنجشنبه، ۱۸دی۱۳۹۹
ساعت ۱۰تا۱۲
📡آدرس پیوند مجازی شرکت در نشست:
https://b2n.ir/841384
جهت ورود به جلسه پیوند را لمس کرده و پس از وارد کردن نام خود وارد شوید
رنج به خودی خود ارزش ندارد؛ از این منظر، هر نوع رنج به یک میزان بها مبدل میشود و رنج غیرضروری به بهای نفرت انگیز!
بدینگونه، #مقاومت عمومی با رنج بشر، نقطهای ثابت است که هم فراتر میرود و هم فرهنگهای گوناگون و دورههای تاریخی را متحد میکند.(برینگتون مور؛ تاملاتی درباره علل بدبختی انسان)
پ.ن: تصویر کودک یمنی
#مقاومت
#چرامیجنگم؟
@azmanegasht
هوالحی
آنگاه که «آب سر بالا میرود»!!!
✍مریم منصوری
چندی است برخی دوستان «ژورنالیست»، در راستای تبلیغ و ترویج واکسن، به نظریه پردازی در باب علم، همت گمارده اند، فارغ از اینکه دقیقا متوجه باشند، مساله ی علم چیست و وضعیت بغرنج فعلی، چرا شکل گرفته و راه برون رفت کجاست. در این نوشتار، بیش از آن که به چرایی و چگونگی رقم خوردن وضعیت فعلی بپردازم، به مقصد و مقصود «طب اسلامی» خواهم پرداخت.
👈طب اسلامی، در تعریف موسّع خود، داعیهی وجود حیاتی در تمدن اسلامی، همچون معماری و شهرسازی اسلامی، مدیریت اسلامی، روانشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و... را دارد که مبتنی بر نگاه دینی شکل گرفته باشد. در طب اسلامی، بیش از آن که نقل روایات و رویکرد اخباریگونه مدنظر باشد، یک « نظم دانشی» و «نظام علمی» مطرح است که با رویکرد بنیادین اسلامی و با مبانی فلسفی اسلامی، به عرصهی تدبیر بدن ورود میکند. این تدبیر هم تنها در بعدی از ابعاد بدنی انسان نیست، بلکه به هر آنچه که به بدن انسان مربوط میشود، نگاه دارد. در این عرصه، چه پیشگیری را در نظر بگیرید و چه درمان، در بخشی از «علم الابدان» جمع میشوند. طب اسلامی، با نگاه خاص به انسان که متفاوت از نگاه غربی است، وارد تجربه میشود و البته زمان و مکان را نیز در تدبیر و درمان بدن لحاظ میکند. لایهمند مینگرد و منطقی دارد که مجال آن در کرسیهای علمی است نه فضای زرد مجازی!
❗️آقایان خوب است بدانند ما در برههای از تاریخ قرار داریم که با داعیهی «برنامه داشتن مکتب اسلام ز گهواره تا گور» و «تدبیر دنیا و آخرت انسان در مکتب اسلام»، اولین حکومت اسلامی پس از سدهها شکل گرفته است و وضعیت، حتی با نیم قرن پیش نیز متفاوت است. مردم بهتر از خیلی از ما میدانند که بنا نبوده با نقل چند روایت، تدبیر دنیای آنان اتفاق بیفتد که حالا شما بر سر سند روایات، این همه دعوا علم کردهاید. دعوا، دعوای نگاه سکولار و دنیوی زدهای است که شما –به هرنیت احتمالا خیری- ترویجش میکنید و به دنبال واتیکانیزه کردن قم هستید، با نگاهی که بنا داشت با مبانی دینی، به تکتک عرصههای زندگی انسان ورود کند و با همین نیت انقلاب کرد. اگر نمیتوانید با مبانی اسلامی به عرصهی علم ورود کنید، اجازه دهید آنانی که سالها در محضر مکتب اهلبیت(علیهمالسلام)، مجدانه بحثهای عقلی کردهاند و روایات را نیز به «عقل» عرضه کردهاند و در این راه دود چراغ خوردهاند، مباحث علمیشان را ادامه دهند . اگر بناست تمدن اسلامی شکل بگیرد، باید علوم اسلامی پایهریزی شود، و وقتی اجازه داده نمیشود در علم طبی که بیش از علوم دیگر، در سیرهی اهل بیت، نقل وجود دارد و میشود با مباحث عقلی و اصولی، به نتیجه رسید، چگونه در شهرسازی، معماری و علوم انسانی از اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی گرفته تا مدیریت و سیاست ورود شود؟ این همه زحمت و این همه خون چرا؟ مگر حاکمیت اسلامی بناست چه تفاوتی داشته باشد؟
❗️اینکه اعتماد عمومی از طب نوین سلب شده است و شما با مغالطات ژورنالیستی و استدلالهای سطحی، تلاش میکنید تا کمی از این اعتماد را بازگردانید، تنها و تنها به این دلیل است که مردم با گوشت و پوست خود در حال لمس حجم عظیمی از خطاهای طب نوین و گرفتن جان عزیزانشان هستند. خطاهایی که ساختاری شده و طبیعی جلوه داده میشود؛ حال اینکه تاوانش را مردم میدهند.
❗️در این میان، قصد تطهیر کسانی که ناآگاهانه، وارد حوزهی طبابت شدند و به نام طب اسلامی، با رویکرد اخباریگونه دست به درمان زدند و سودجویانه وارد این عرصه شدند، را ندارم که البته، با چشمان خود دیدم که بنا نبود مباحث علمی، در دعوای قدرت عدهای ذبح شود که شد!!!! هرچند، متهم ردیف اول همین وضعیت نیز، متولیان بهداشت و درمان هستند که به جای رویکرد علمی، گفتگو محور و کمکهای آزمایشگاهی به دغدغهمندان این حوزه، همه را سرکوب و منکوب کردند و وضعیتی را رقم زدند که «قورباغهها ابوعطا بخوانند»!!
ادامه دارد...
#طب_اسلامی
#تمدن_اسلامی
#کرونا
#واردات_واکسن
@azmanegasht
بسم الله الرحمان الرحیم
ریاست محترم حوزههای علمیه خواهران
جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای بهجت پور
باسلام و احترام
هفتهای که گذشت، این حقیر، به بهانههای مختلفی، آماج توهینها، حسادت و تنگنظریها و سخنان دور از انتظاری، درون و بیرون مرکز مدیریت حوزههای علمیه قرار گرفت که البته، مقاومت از درون سازمان با توجه به فضایی که وجود داشت، برای بنده امری طبیعی به نظر میرسید.
لیکن در صفحه مباحثات متنی با عنوان "حوزه علمیه خواهران، بازیچه رویکردهای جامعهشناسانه" قرار گرفت که نکاتی چند، لازم به تذکر است.
✅تا آنجا که مساله، مسالهی شخص بنده است، دوستان و طلاب عزیز را که در محضر حضرت حق و به قصد سربازی حضرت ولیعصر، ارواحنا لتراب مقدمه الفداه در این عرصه حضور دارند، به تقوای الاهی توصیه مینمایم و خود را در کنار آنان، مفتخر به شاگردی مکتب اهل بیت در حوزههای علمیه و بالنده به حفظ قرآنی میدانم که هرچه داریم، از این دو امر ارزشمند است. نگارندهی متن مذکور، به خوبی بنده را میشناسند و طلاب عزیز خوب است متوجه این نکته باشند که مسالهی نگارنده، مسالهای کاملا شخصی است و دعوا، دعوایی علمی نیست.
هرچند، ذکر این مساله لازم است، که به نظر می رسد حوزهی محترم علمیه، بعنوان نهادی که متولی اصلی تهذیب و تربیت اخلاقی و معنوی جامعه است، نیازمند بازنگری جدی در علل و ملزومات وضعیتی است که از این دست رفتارهای به دور از اخلاق و انصاف را موجب میشود.
اما ناظر به عنوان و برخی گفتارهای درون متن، چند مساله را باید متذکر شد.
✅اولا؛ دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، در صدد لبیک به دغدغهی بزرگی است که امامین انقلاب مکررا بر آن تاکید کردهاند و اصل هدف انقلاب اسلامی، یعنی ایستادگی در برابر علم سکولار و فرهنگ، سیاست و اقتصادی است که برخاسته از این علم، جوامع بشری را به بحران کشانیده است و اساسا، داب بزرگ مجموعهی دفتر تبلیغات اسلامی، که با هدایت و حمایت رهبر معظم انقلاب تاسیس گردیدهاست، تحول در علوم انسانی و اسلامیسازی علومی است که سیل گونه، وارد جامعهی علمی کشور(چه دانشگاهها و چه حوزهها) شده است.
✅ثانیا؛ حقیر، حقیقت علوم انسانی را در مالکیت علوم اسلامی دانسته و بر این نکته تاکید و اصرار دارم که هرچقدر ما در شناخت دقیق جهان اجتماعی و مسائل آن، که بحرانهای جدی برای جامعهی کنونی ایجاد کردهاست، تعلل کنیم، باید در محضر خداوند متعال پاسخگو باشیم.
اگرچه که جریانهای ضد دین و سکولار پیش از انقلاب و حتی پس از آن، با تزریق ارزشهای مدرن، گسستی جدی در ساحت علم و عمل را موجب شدند، لیکن علوم اسلامی و مبانی دینی، این ظرفیت را دارا هستند که با تفصیل و مبتنی بر آنچه در منابع اسلامی و تراث مسلمین است، به بازخوانی و بازسازی علم اجتماعی در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همت گمارند.
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، با تاسیس رشتههای فلسفهی علوم اجتماعی و دانش اجتماعی مسلمین، که مورد حمایت رهبر معظم انقلاب نیز بوده است، تلاش داشته تا نشان دهد، اولا علوم اجتماعی سکولار، داشتهای جز بحرانزایی و سکولار کردن برای جامعهی اسلامی_ایرانی نداشته است و ثانیا، ظرفیت عظیم تراث مسلمین را در زمینهی حل مسائل اجتماعی نشان دهد و بارور سازد. دانش آموختگی بنده در این دو رشته نیز، با همین رویکرد بوده است و خوب است گرامیان، تفاوت ماهیتی این دو رشته را از جامعهشناسی مرسوم دانشگاه متوجه باشند.
✅اصل قبول معاونت حوزههای علمیهی خواهران از جانب این حقیر، به قصد تبدیل علم آموخته در دانشگاه و حوزه با دغدغههای مذکور، به عرصهی عمل و یاری رساندن به بخشهای فرهنگی حوزههای علمیه در فضایی است که مسائل و بحرانهایش از جنس جهان مدرن هستند و راهکار مقابله با آنان، نیازمند شناختی دقیق از نقاط بحرانزاست.
لیکن به نظر میرسد با فضایی که در هفته گذشته در و بیرون از مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران به عنوان یک نهاد بالادستی، رقم خورد، عملا بخش زیادی از نیرویی که میتوانست صرف مدیریت بخش فرهنگی و ورود به عملیات جدی فرهنگی شود، باید صرف مشاجرات و منازعات درون سازمانی گردد و عملا دغدغههای حقیر، یا با تعویق محقق خواهند شد و یا با سد بزرگی از جمله مقاومت نیروهای سازمان_به جای همکاری_، ولو برای مدتی خاص مواجه خواهد شد که هدف این حقیر محقق نخواهد گردید. همان گونه که بارها به برخی دوستان نیز متذکر شدهام، اینجانب هیچ کاری را مهمتر و شیرینتر از فعالیت در عرصهی علمی و فعالیت پژوهشی نمیدانم و قبول این مسئولیت را صرفا از سر تکلیف میدانستم و در همین جا، انصراف خود را از قبول این مسئولیت اعلام میدارم.
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین
با تشکر از حسن ظن حضرتعالی
مریم منصوری، یکم مهرماه ۱۴۰۰ شمسی
@azmanegasht
وقتی تاریخچهی پزشکی جدید را مرور میکنیم، آنجا که با پروتستانتیزم، کمکم الهیات طب، سکولار میشود، آنجا که پروتستانتیزم، زهد شدید و عجیب و غریبش را که هر لذتی را حرام میداند، ترویج میکند، آنجا که آنچه بر اصحاب کلیسا حرام بود را بر تمام مردم حرام میکند، و بعد اصحاب پروتستان، کمکم با فاصلهگیری از کلیسا، و با پزشکی، تکتک عرصههای زندگی را در فرآیندی کاملا شبیه فقه، صورتبندی میکنند...
متوجه میشویم که پزشکی نوین، متن زندگی را اینچنین مدیریت میکند و آخر داستان این است که "نباید توقع داشت که پزشکی، حکم شرعی ندهد!"
تمام ایام کرونا، در ذهن مردم، این دوگانه دین و علم(پزشکی) ماند و ماند...حرمها تعطیل شد، مراسمات مذهبی تعطیل شد، اجتماعات دینی تعطیل شد...و متوجه نبودیم که ساینس! در جزئیترین و تجربیترین حالتش، "حکم" میدهد...
@azmanegasht