حکایتی از منطق زنانه و اخص آن، منطق مادرانه
امروز روز میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها است و بهانهی خوبی برای اندیشیدن به "ما"!
معتقدم "ما"های نیندیشیدهی زیادی داریم که البته ذیل نگاه توحیدی و ضرورتی وحدانی میتوات تشریحش کرد. امروز به نحوهی "شدن" و "رسیدن" ی که در زنان جامعهی ما متبلور است و البته در بیانش تا حدودی قاصریم، بپردازم. منطقِ شدن در نگاه زن ایرانی، حتی برای آنان که تجربهی مادری ندارند، ولو کمتر، منطق مادری است. منطق را به معنای "نوع خاصی از فهم، نگرش، رفتار و تجربه و گره خوردن اینها با یکدیگر" به کار میبرم.
گاه گاه که نوای پیشرفت به سمعم میرسد، هرچه سعی میکنم، خودم را که هیچ، پارهگان تنم را هم نمیتوانم به الگویی از پیشرفت برسانم که پسرم، بهترین معمار یا مهندس مدینهاش شود و دخترم، ماهرترین پزشک اطرافیانش فقط!!!
اصلا من باید بخواهم؟ مادر چه باید به فرزندانش ارزانی کند تا فرزندش، به سمت پیش برود؟
الگوی پیشرفتی که به دنبالش هستیم، به دنبال جلو زدن از همه است؟ در چه چیزی؟ برای چه چیزی؟ و با چه "همه" ای در حال در افتادن است؟ با "همگانی" که غرب فقط مصداقش است و لاغیر، میتوان به مسابقت و مساوقت نشست؟
بگذارید جدای از توصیف منطق مادری، معیار را هم منطق مادری در نظر بگیرم، چون آنچه مادر دارد، نزدیکترین نقطه به فطرت هر انسانی است و البته نمیبینیم کسی که مادری نخواهد! بزرگترین مصداقش هم اشکانی است که اغلب انسانها در لحظهی شهود مادری از دیدگانشان جاریست.
مادری یعنی در مقام_ و نه حال_ فروبستن دیدگان از "خود" که نامش ایثار است! بسیاری از انسانها در لحظه، تجربهی ایثار را دارند، اما مادری حال دائم است، مقامی است که برون رفت ندارد. یا در مقام مادری بودن و یا در مقام مادری نبودن. مادری در حال نیست و تنها با لحظه پیوند نمیخورد.
لحظهای را تصور کنید که انسانها تصور کنند این خلق "مادرانه" را در خود وسعت دهند. شدن به سمت مادری! شدن به سمت بهشت است☺️. چرا که هرجا، قیام به مادری شود، بهشت است*.
روایت مادرانهی پیشرفت، روایت پیش رفتن و پیش راندن است. روایت صدور است. و البته اگر قاعدهی "معطی شئ باید واجد شئ باشد"، را در نظر بگیریم، ذیل نگاه موهبانه و ایثارگرانهی مادری، پیشراندن، نیازمند پیشرفتن است لزوما!لذا الگوی پیشرفت، الگوی فرا رفتن از خود، و نگاه به دیگریها نیز هست.
* الجنه تحت اقدام الامهات یعنی زیرپای مادران بهشت است. یعنی هرجا مادری، مادری کند بهشت است. چقدر این ترجمهی اشتباه، زیبایی این کلام را حیف کرده.
چالش رقص، مناسک گرایی دوران کرونا
این روزها درگیری فضای کرونا زدهی جامعهی جهانی، مقابلهی جدی اقشار مختلف را طلب کردهاست. فشار روانی موجود، بسیاری را بر آن داشت تا برای حال خوب مردم کاری کنند یا حداقل به این کار تظاهر نمایند. البته که بازنماییهای رسانهای عظیمی که در ایران اتفاق افتاد، جای تامل جدی و نیاز به فراتحلیل دارد که قسمتی از سیاستگذاریهای بحرانی نیز، بازیچهی جدی همین بازنمایی رسانهای شدند. اما نکتهی قابل تامل برای نگارنده جدی شدن چالش رقص از جانب کادر درمانی در این فضا است.
این روزها با تلاشهای متعدد، از جانب سیاستگذاران، نقطهی ثقل فشارها برای لغو تجمعات_به تبع شیوع ویروس از قم بعنوان مرکز این ویروس_ تجمعات مذهبی بودند. سفارشهای موکد در دین اسلام برای ایجاد تجمعات به هر نحو ممکن، اسلام را به اجتماعیترین دین مبدل ساخته و البته حیات این دین پس از #انقلاب_اسلامی نیز، در بسیاری اوقات، با همین تجمعات رقم خورده است. هنوز مردم ایران، مردمی هستند که حضور فیزیکی شان در بسیاری از اوقات رقم زنندهی موجودیت و هویت آنان بوده است و نمونهی جدی آن، تشییع بزرگ حاج قاسم سلیمانی بود. راهپیماییها، انتخابات مختلف با صفهای عریض و طویل، شلوغی مکانهای زیارتی خصوصا در ایام خاص مذهبی، اعتکافها، شبهای قدر و...از این جملهاند. حال خوب یک #مسلمان_ایرانی، عمدتا در جمع حاصل میشود. در این اجتماعات، ساحت بدنی با ساحت معنا در قالب یک سری مناسک خاص، بازنمایی بیرونی مییابند. نمونه آن نماز میت یا حضور فیزیکی زیر تابوت شهدا و اموات با اذکار خاص است. یا دستهای بالارفته حین دعا و یا انواع مختلفی از سینهزنیها و زنجیرزنیها در ایام محرم است که البته مورد تاکید سنت دینی ما بوده است، هرچند در بسیاری از مواقع، رنگ و بوی فرهنگی مناطق خاص نیز به خود میگیرد.
در این فضا، سخن از لغو اجتماعات، خصوصا اجتماعات مذهبی به میان میآید. فضای بشدت اجتماعی وضع دینداری ما در دوران انقلاب اسلامی، باعث شده تا مردم در دوران قرنطینه، ولو در ماه رجب، به عنوان یکی از معنویترین ماههای سال، و حتی در اضطراریترین شرایط، اقناع دینی نشوند و عطش معنویتگرایی آنان برای ایجاد حال خوبشان سیراب نگردد. چون در حال حاضر این «مناسک» هستند که کاهنده یا افزایندهی حال خوش آنان خواهند بود.
از سویی دیگر نیز با بازنمایی گستردهای که درحوزهی فداکاری پرستاران رخ داد، این صنف، حتی بیشتر از پزشکان، به عنوان گروه مرجع دوران کروناویروس شناختهشد. فشار روانی موجود و مطالبهی مردم از آنان به عنوان گروه مرجع برای معناپردازی در این فضا_ گروهی که مجبور به پوشش حداکثری است و هویت بدنی خاصی نیز ندارد جز یک لباس شبه فضانوردی با صورتهای کاملا پوشیده(که همین ناشناختگی نگرانیهای بازنمایی سیاسی_دینی از مساله را به حداقل میرساند) موجب شد تا پرستاران، برای ایجاد حال خوش برای خود و اطرافیان، اقدام به رقص، به عنوان منسک جدید دوران کرونا کنند. وجه جمعی این کار، که عمدتا در گروههای چند نفره یا حتی چند ده نفره صورت پذیرفته است، آن را مبدل به منسکی کرده که گمان میرود اگر جایگزین مناسب خود در ساحت مناسکی را نداشته باشد، شاهد گسترش آن خواهیم بود.
@azmanegasht
🔔رقصی چنین #میانهی_میدانم آرزوست!
❗️آقای زندگانی!برای شمایی که اهل هنر هستید،قاعدتا باید مشخص باشد که در ادبیات ما،رقص،زاییدهی حال خوش است نه زایندهی آن.
دراینمیان، عدهای را به چالش ایرانی_برقص! دعوت کردهاید.آقای زندگانی! جمهوری اسلامی سالهای سال با هزینههای مالیات من و امثال من و پولهایی که میتوانست رنگ محرومیت را از چهرهی کودکان کار و فقیر بزداید، شما را پروراند تا همچون روزی، در بحران، هنرمندانه و نه مبتذلوار، کنار این مردم، در غم و شادیشان شریک باشید.آیا نهایت هنر هنرمندی همچون شما،دعوت به رقصی است که کودکان هم بهتر از شما از پسش برمیآیند؟ هیچ هنر دیگری در چنته نداشتید؟
❗️برخی از کادر درمانی،میان خستگی،فشار روحی، مرگهایی که قلبشان را میآزرد و احتمالا دستشان از هنر خالی بود،رقص را برای تغافل از فشار برگزیدند تا بتوانند محنتشان را کم کنند و مجددا وارد میدان کار شوند.هرچند آن رقص عارفانهشان،خدمتی است که شبانهروز به امید عافیت هموطنانشان انجام میدهند.
❗️راستی! همین اکنون که شما،نهایت مردمی بودنتان را در ردیف کردن تصاویر پشت سرتان نشان دادهاید، طیفی که شما آنها را از دایرهی انسانیت خارج کردید_چون رقصیدن را قبول ندارند_ #میانهی_میدان، وسط بیماران قرنطینه و بستری، کاملا گمنام و حتی بدون #پوششطلبگیِ همیشگیشان،#بیچشمداشت، از صبح تا شب هرکاری میکنند تا دل بیماران شاد شود و اندکی از آلام تنهایی آنان کاسته!
❗️یقین دارم حضور شما و همصنفیهایتان در کنار کادر درمانی و بیماران، #حال_خوبتری به آنها هدیه میکند. شما را به #میانهی_میدان فرا میخوانم.
@azmanegasht
در وصف "اگر" ی قریب الوقوع انشاءالله!
چند روزی است که آمارهای متوفیان مبتلا به ویروس کرونا در ایران، تقریبا ثابت و با شیب بسیار ملایم رو به نزول رفته و البته هنوز، هراسها و بیمها، بیش از امیدهاست و البته یک دلیل، غِرّه نشدن است که غالبا، پس از غرور حین پیروزی، شکست حاصل شده است. اما امروز، میخواهم از یک "اگر" سخن به میان آورم که البته #دست_یافتنی به نظر میرسد.
#شرایط_تاریخی_ما به گونهایست که کلاننظریه ای با عنوان #"نهشرقی،نهغربی" همچنان در گوشهی اذهان جامعهی ایرانی پژواک خود را داراست و البته ایران، بارها در نقاط مختلف، هرچند نتوانسته به نحو مبسوط این نظریه را چارچوببندی کند، اما در عمل با رویکردی ارزشی، این نظریه را به پیش راندهاست. هرچند، هنوز هم زبان الکنی برای توضیح داریم و امان از این زبان الکن...که کم برای ساکنان این مرز و بوم هم شک و شبهه نیافریدهاست.
بحث از شرایط تاریخی دقیقا به این نکته بازمیگردد که انقلاب اسلامی، با رویکردی از جنس #تکریم_انسان و پایبندی به #حکومت_دینی، بناست زیستندگان این خاک_بخوانید ملت_ را در بعد انسانی با تعریفی از جنس #نهشرقینهغربی به پیشراند و نظام سیاسی و دولت متناسب، جامعه، فرهنگ و رسانهی در خور، اقتصاد سازگار، آموزش و پرورش موافق و حوزههای خرد و کلان دیگر را مساعد با این آموزهی خویش، بنا کند.
البته که در بسیاری اوقات حتی اندیشمندان ما، ظاهرا حوصله و حرج اندیشیدن در نظام فکری #خویش را ندارند. چرا که یاشرقی!یاغربی! هم نسخهی پیچیده و آمادهتری است و هم مقبولتر خواهد افتاد، چرا که بنظرشان آزموده است. جالب آن است که اندک #نسخههای_بومی را نیازموده رد میکنند، ولیکن حتی زیر بار بد نسخههای آزمودهای که به خطا رفتهاند نیز نمیروند و با سانسوری عجیب و روایتی کاریکاتوریستی، همچنان متعلقند به جهانهای دیگری!
از سویی، فضای رسانهای موجود، پر است از بحث مطالبات از حاکمیت در زمینهی مقابله با کرونا، و بهطور خاص هجمهی عظیمی با بحث چرایی عدم اجرای قرنطینه و اِعمال قانونهای سفت و سخت که ظاهرا زیاد هم گوش شنوایی برای پاسخ نمیخواهد و عمدتا فقط "معترض" است، چرا که درگیر نوعی خشم و سرخوردگی در حوزههای دیگر است.
اما به طور خاص در مسالهی کرونا، جدای از همهی مشکلات و کاستیهای جزئی_ که البته عمیقا قائلم نظام سلامت زودتر از اینها میبایست از طبهای مکمل از جمله #طباسلامیوسنتی، لااقل برای بسط وجودی خویش، بهره میبرد_ جمهوری اسلامی، تقریبا با رویکرد جدیدی وارد میدان شد و آن هم واگذاری امور به نحو نسبتا هدایت شده، به #مردم بود. البته که مردم در اینجا تعریف ویژهی خود را دارد، اما در این حوزه، نسبتا سازمانمند و با تجربههای ریز و درشت از بحرانهایی همچون جنگ، سیل و زلزله وارد میدان شد. این سازمانمندی عمدتا از نهادهای خُرد دینی برخاست.
اما اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند ازین بحران فراگیر، با مدل خود، عبور کند، قطعا الگوی قابل تاملی را در برابر دیدگان جهانی قرار خواهد داد بشرطها*!
چرا این تحلیل را مطرح کردم؟ انقلاب اسلامی ایران، انسان را "گرگ انسان" تعریف نمیکند و بنا نیست با مجازات روزافزون حرف خودش را بزند، قصد ورود ماکیاولیستی به عرصهی سیاست را ندارد و بر جان آدمیان و حتی مردگان آنان برای قدرت خویش، بتازد(نمونهی آن را در نگاهداشت حداکثری حرمت اموات کرونایی ببینید)، حداکثر سود اقتصادی و حتی سیاسی را بارها و بارها فدای اندیشههای آزادیباورانه و دادخواهانهی خویش کرده است و حال نیز، با تکیه بر #مردم، تلاش دارد تا از پس این بحران عبور کند.
اگرچه در میان عوام الناس مطرح شد که چین با قرنطینه توانست از پس این #ویروس_منحوس برآید، اما فراموش نکنیم که تمام دنیا هم اکنون گرفتار ویروسی است که چین نقطهی شروع آن بوده است و فرضیهی قرنطینهی شرقی، رد شده است. در غرب هم نه تنها قرنطینه، که حکومتنظامیها و جریمهها و قوانین سفت و سختِ منع آمد و شد، مصرانه در جریان است ولیکن آمار، همچنان صعودی!
اگر جمهوری اسلامی، علیرغم حیثیت بشدت اجتماعی فرهنگ خویش که میتوانست در مقابله با کرونا، مساله را حادتر کند، و علیرغم تمام هجمههای تبلیغاتی علیه سیاستگذاریها در این حوزه بتواند بر این بحران، غلبه نماید، میتواند نمایندهی نوعی تفکر قلمداد گردد که با مدلی بشدت مردمیتر در چارچوب اندیشهی دینی، ظرفیت غلبه بر حادترین مشکلات را داراست، هرچند که هنوز، در اوان طرحبندی انقلاب خویش است. و این ظرفیتی است که حکومت واقعا مردمی مبتنی بر دین فطری در اختیار سیاستمداران صادق خواهد گذاشت، اگر باور کنند.
پ.ن:"بشرطها" یی که در بالا عرض کردم آن است که اگر فضای مجازی را درنیابیم، مستغرق خواهیم شد. و این شرط، جدی است و البته متهم ردیف اول آن، سیاستگذاران و مسئولان اجراییند.
@azmanegasht
هنوز که هنوزست، یارای دیدن حتی یک کلیپ سی ثانیهای از وضعیت کودکان یمنی را ندارم. امروز بعد از سالها، جرات کردم یک لحظه از یکی از کلیپهای دوستانی را که در حوزه بینالملل فضای مجازی کار میکنند و در مورد کودکان گرسنهی یمنی بود، باز کنم.
دو ثانیه نشد...
لازم نمیدانم بگویم که چه حالی بر من رفت، لحظه ای که فریادهای زجرآور کودک یمنی حین جان دادن از گرسنگی را دیدم...
اما ...اما مگر آه این کودکان معصوم، بی پژواک درین عالم میماند؟
*پ.ن: خیلی دوست داشتم برای متن تصویری قرار دهم، رمقی نمانده!
#کرونا
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
❓چرا این همه دعوا بر سر حجاب؟
اساسا مسالهی پوشش، مسالهی به تصویر کشیده شدن ساحت فرهنگ و زبان هویت انسانی در قالب تصویر به عنوان قویترین عرصهی ارائهی نوع تفکر دربارهی هویت خویش است.
✅مقولهی حجاب یک بُعد اجتماعی و یک بُعد سیاسی مهم دارد:
مسالهی نوع پوشش بر بزرگترین دعوای تاریخ یعنی دعوای غریزه و فطرت ایستاده است و این دعوا نه کلامی و فلسفی و مبتنی بر استدلالات، که در موثرترین ساحت، یعنی ساحت «تصویر» در حال رقم خوردن است و لذا به عنوان کلاننماد انسان، و ابرنماد زن باید از آن سخن گفت.
نحوهی مواجهه با بدن، در پوشش زنان_ به مثابهی موجودی که بدن او به دلایل مختلفی از جمله تولید مثل- به لحاظ تاریخی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، به اوج تصویرسازی کشیده میشود چرا که تلاش میشود تا با پوشانندگی در حوزهی عمومی، دعوا با غلبهی فطرت و عقلانیت پایان یابد و لذا، مقولهی پوشش زن، اساسا زنانه نیست.
نظریهی پوشش انسان به طور عام و پوشش زن به طور خاص، خارج از گفتمان قدرت، بر پوشیدگی بدن ، به عنوان قوام انسان بر عقلانیت غیرجنسی و غیرجنسیتی در حوزه ی عمومی پایبند است و در حال نظم دهی به حیات انسانی، فارغ از امیال، رانهها و غرایز است . هرچند که در نگاه اسلامی، متفاوت با منطق مسیحیت، توضیح امیال و غرایز طبیعی انسان بر پایهی سرکوب نیز شکل نمیگیرد و آنها را به حوزهی خصوصی و خانواده میراند. لذا زیست جنسی انسان حوزهمند میشود، نه سرکوب و نه همگانی! و اساسا ما در تدبیر پوشش ذیل نظریهی حجاب، با نوعی از نظمدهی مبتنی بر حیثیات انسانی - در مقابل حیثیات نباتی و حیوانی- مواجهیم و اساسا مساله، مسالهی نظم و نوع این نظم است که در حجاب، بر ابعاد انسانی این نظم، یعنی عقلانیت در چارچوب فطرت قوام مییابد.
نظریهی حجاب دعوایی سیاسی است؛ به این معنا که انقلاب اسلامی، گفتمان نوع معنادهی مدرن و پست مدرن و نظم دنیای تجدد را در ساحت نماد به چالش میکشد و با زبان تصویر، در تلاش برای اثبات ادعای فطرت گزینی به جای غریزه گزینی در تمدن است. و حجاب، نه به عنوان یک ابزار ایجاد قدرت ، که به عنوان نماد مقاومت علیه آن چه دنیای غرب در سلطهی میل رقم زده، مبدل شده است. که اگر انقلاب اسلامی میخواست با پوشش زنان بر اریکهی قدرت تکیه زند، حجم انبوه ثروت تولید شده از طریق بدن زنان و سکسوالیته را رها نمی کرد.
#حجاب
#انقلاباسلامی
#مقاومت
مریممنصوری، دانشجوی رشته دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم
@azmanegasht
مقاومت علیه مقاومت!
برایان ترنر در کتاب « بدن و جامعه» هنگامی که به تبارشناسی طب می پردازد، بیان می کند که در یونان باستان، به شدت بر این مساله مراقبت می شد که مبادا، طبیب در قبال درمان خود، مبلغی از بیمار طلب نماید. دلیل این امر هم آن بود که از اساس، امکان این که طبیب، بیش از آن که دغدغه ی سلامت بیمار خود را داشته باشد، دغدغه ی بیمار نگه داشتن فرد را در سر بپروراند، از بین برود. در نتیجه، اگرچه طب، در حد کارهای یدی بود، اما خانواده های اشراف به حرفه ی طب ترغیب می شدند تا نیاز مالی ، آنان را به حرج نیندازد. رویکرد اسلامی به طب نیز تا حد زیادی با همین نگرش پیش می رود. شواهد تاریخی زیادی نیز در مورد رایگان بودن درمان در قرون اولیه ی اسلامی وجود دارد تا جایی که در آندلس، بیمارستان ها، نه تنها برای درمان، که برای ارائه ی خدمات به مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، هیچ مبلغی دریافت نمی کردند.
ترنر در اثر مذکور، ورود قدرت و ثروت به درمان را از طریق رویکرد نخبه محور کلیسا پیگیری می کند و مدعی است هرچند در ابتدا در درمان، این مساله، با ارباب کلیساهای کاتولیک، مقوله ای خیرخواهانه بود، اما با ورود سرمایه داری به عنوان نوزاد پروتستانتیزم، مواجهه ی اخلاق سودمحور، در علاج بیماری ها نیز پیدا شد و گسترش یافت.
پزشکی موجود، محصول این نگرش به طب است که همان گونه که اشاره شد، از نگاه نظام تمامیت طلب سرمایه داری نشات میگیرد که از قضا، همین گفتمان پزشکی است که با تکنیک ها و استراتژی های مختلف، نه فقط حیات بدنی انسان ها، که حیات اجتماعی آن ها را نیز ذیل رویکرد سکولار خود معنا می دهد.
استعفای برخی مدیران وزارت بهداشت، شاهدی بر این امر است که مقوله ی سلامت، در بسیاری مواقع، بیش از آن که اصالت ذاتی داشته باشد، دستاویزی برای قدرت و ثروت بوده است، که اگر دغدغه از جنس قدرت و ثروت نبود، به طب مکمل، حداقل در حد یک امکان، زودتر از این ها نگریسته می شد. هرچند که جلوی ضرر را از هر کجا که بگیرید منفعت است!
پ.ن: نفی رویکرد سودمحور، متوجه اطباء سنتی نیز هست، به همان دلایل که عرض شد و البته این رویکرد، طب اسلامی را در ذات تهی میکند.
@azmanegasht
انسانی که کنترل می شود، انسانی که حکمرانی میشود و انسانی که ولایت را می پذیرد.
چندی است که نیروهای دغدغه مند انقلاب، ایده هایی را ناظر به حکمرانی مطرح می کنند و تلاش دارند تا حوزه های مختلف حیات اجتماعی را ناظر به این ایده، سیاستگذاری نمایند. اگرچه در این باره نیاز به نوشتن کتاب و کتاب هاست، اما «نقد را به نسیه فروختن» در فضای موجود خطاست.
در حیطه ی سیاستی و حاکمیتی، مبتنی بر نگاه های موجود، سه رویکرد قابل تحلیل است.
رویکرد اول، با نگرشی کنترلی، سعی در مهار انسان، به عنوان انسانی که ساحت های موجود در او، باید با سرکوب و از بین بردن برخی به نفع برخی دیگر پیش رود، منطق پیشرفتی را رقم می زند که در آن این انسان، اگرچه در یک نظم پایدار و با ثبات قرار دارد، اما این سرکوب، او را در قفس آهنینی گرفتار می نماید که برای خروج از این قفس، تلاش می کند. در این وجه، قدرت، حاکمیت بنیاد پیش می رود و چهره ی آن، همان چهره ی هابزی قدرت است. در این رویکرد، تکنیک های عام مطیع سازی و شرایط حبس دائم به کار گرفته می شود . منطق سرمایه داری اولیه، که وبر آن را برگرفته از اخلاق پروتستان می داند، و زهد پروتستانی در آن بیداد می کند، بر طبق این نگرش است. در نگاه سیاستی ماخوذ از این نگرش، مکررا تلاش می شود تا ساختارهای بوروکراتیکِ منسجم و منظمی ایجاد شود. به نظر می¬رسد، چله ی اول انقلاب اسلامی، در بسیاری از ساختارها، فارغ از دسته بندی های سیاسی، دأب این مساله، در حاکمیت، بسیار جدی بود. این که ساختارهای منظم و منسجم، بتواند نقش کنترل گرانه ی خود را به خوبی ایجاد کند.( سال های ابتدایی انقلاب و حضور چشمگیر و مسئولیت مدارانه ی مردم را فاکتور بگیرید، چرا که مساله، رویکرد سیاستی و مدیریتی حاکمان است.)
اما در اوان چله ی دوم انقلاب اسلامی، بحران ناکارآمدی، موجب شد تا شاهد یک چرخش نظری به سمت مفهوم حکمرانی باشیم که شاید اگر بنیادهای این نگاه، دقیق و عمیق فهم شود، فارغ از نگاه انسان انقلابی دغدغه مند و حتی انسان مسلمان ایرانی، هر آزاد و آزاده ای از آن روی خواهد برگرداند.
در منطق حکمرانی، دعوا بر سر قدرت را تک تک سلولهای اصحاب آن، که اهل علوم انسانی اند، فریاد می زنند. چون انسانی که در این نگرش بر او حکمرانی می شود، انسانی است که در حیات گیاهی و حد اکثر حیات ضعیف حیوانی، توصیف شده است و رو به سوی انفعال دارد و ابرانسانی، با تمنای قدرت -که شرط اصلی حضور و ظهور اوست- بر مسند بالاتری تکیه می کند تا آن موجود منفعل درگیر امیال و غرایز و رانه ها، لحظه به لحظه، سیاستگذاری شود. در اینجا، نظام دانش علوم انسانی ، والاترین جایگاه را خواهد یافت، چون تنها اوست که توان پیاده سازی میکروفیزیک قدرت و نشاندن قدرت، در خردترین و ریزترین عرصه های حیات انسانی را داراست. تعریف انسان در نگرشی که نه اراده و اختیار دارد، نه مسئول است و نه آگاهی و خودآگاهی ویژه¬ای برای او قلمداد می شود، حکمرانی خانواده، حکمرانی عرصه ی تعلیم و تربیت، حکمرانی فضای مجازی و ...را ممکن می سازد. ایده¬ی دولت حداکثری نیز در این رویکرد، محور قرار می گیرد. این چرخش نظری، به شدت برای انقلاب اسلامی مخاطره آمیز است، چرا که انقلاب را از ذات خود، یعنی شعار آزادی و استقلال و حفظ کرامت انسانی و شوون مختلف «انسان ولایتمدار مسئول» تهی می سازد.
تاکید مکرر امامین انقلاب اسلامی، بر مردم و تشریح رسالت مردم و حفظ جایگاه «تکلیف و مسئولیت» برای مردم، به طرز کاملا مشهودی، مقابل نگرش حکمرانی است. حاکم، خادم و مقامی است که مورد سوال و بازخواست قرار می گیرد تا مشخص شود آیا حقیقت را محور قرار داده است یا خیر !
این انسان زنده ی مختار و آزاد است که به میزان پذیرش انسانی و اجتماعی ولایت است که حیات اجتماعی به سمت حقیقت را رقم می زند و عرصه برای «ولایت دین» گسترده تر یا مضیق و محدودتر می گردد. اگرچه نگرش حق-تکلیفی، جایگاه حاکم را نیز مشخص می سازد، اما وظیفه ی حاکمیت و دولت اسلامی، اجرای احکام اسلامی در ساحت کلان و از میان برداشتن موانع کسب فضایل انسانی و اسلامی است و بیش از این، تنها نقش یاریگری مردم در مسیر نیل به سعادت را ایفا خواهد نمود و نه تفتیش و فرم دهی به تمام ساحات وجودی انسان ها را. لذا دولت، با حمایت از موجوداتی«مسئول» به نحو تشکیکی، نظم را ایجاد می نمایند.
@azmanegasht
"قهرمان بدون مرز 2"
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام برگزار میکند:
*چهارمین هم اندیشی اصحاب علوم انسانی در باب جهان مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی*
دکتر حمید پارسانیا
دکتر حسین کچوئیان
دکتر حسین اکبری
دکتر ادریس هانی
پنجشنبه، ۱۸دی۱۳۹۹
ساعت ۱۰تا۱۲
📡آدرس پیوند مجازی شرکت در نشست:
https://b2n.ir/841384
جهت ورود به جلسه پیوند را لمس کرده و پس از وارد کردن نام خود وارد شوید