eitaa logo
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
279 دنبال‌کننده
33 عکس
9 ویدیو
2 فایل
تاملات درونی یکی از "ما" ارتباط: @mansouri_66
مشاهده در ایتا
دانلود
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
آیفون تصویری در معماری سنتی یمن! 🔹تدبیر جالب یمنی‌ها برای حفظ حشمت و احترام بانوانشان در معماری سنت
وقتی سخن از تمدن به میان می‌آید، باید نظم‌های جنسیتی‌ش هم لحاظ شود. در نظم مدرن پس از ظهور رویکردهای فمینیستی این نوع نظم‌های جنسیتی بلعیده‌شد و متاسفانه در فضای ایرانی نیز رفته‌رفته نظم‌های جنسیتی روبه‌زوال رفته و با تبعیت کج و معوجی از نظم مدرن، ساختارها بسیاری از ارزش‌ها و کالبدهای جنسیتی را کنار گذاشتند. مساله اصلی اینجاست که با توجه به فضای جدید در وضعیتی که سخن از الگوی سوم مطرح میشود، چگونه می‌توان در کالبدهای انسانی، شرایط جنسیتی بدون سرکوب زنانگی یا حتی مردانگی را برای نظم جدید تمدنی به وجود آورد؟! @azmanegasht
🔺سلسله نشست‌های "حجاب از نگاه علم؛ نگرشی چند رشته‌ای"( آکادمی اخلاق‌پژوهی روشمند و انجمن علمی معارف دانشگاه شهید بهشتی) ✅عنوان: حکمت بدن و حجاب ✔️دکتر مریم منصوری؛ پژوهشگر مطالعات زنان و دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه باقرالعلوم (ع) ⏰زمان: شنبه ۲۹ مهر؛ ساعت ۱۶ 👈آی‌دی ثبت‌نام: @Ethics_academy 🔶 https://eitaa.com/ethicssbu 🔶@azmanegasht
💠حکمت الهی قتل کودکان چیست؟ ✍ استاد حمید پارسانیا 🔸در فص موسوی کتاب «فصوص الحکم»، ابن‌عربی در مورد حکمت قتل کودکان توسط فرعون و نسبت آن با جامعۀ بنی اسرائیل بحث می‌کند. همانطور که می‌دانیم فرعون با خبر می‌شود که فرزندی خواهد آمد که قدرت او را متزلزل می‌کند. او هم برای جلوگیری از به دنیا آمدن موسی (ع)، فرزندان بنی‌اسرائیل را قتل‌عام می‌کند. اینجا سوالی که به وجود می‌آید این است که اگر عالم صحنۀ حکمت الهی است آیا این حادثه و قتل کودکان از باب تصادف است؟ زمانی هست که ما در سطح خرد مساله را نگاه می‌کنیم و فقط اراده، قدرت و اقتدار فرعون و ظلمی که انجام می‌دهد را ملاحظه می‌کنیم اما اگر در عالم همه جنود و کارگزار الهی هستند و از یک منظر الهی به مساله نگاه کنیم خود این امر هم در طرح حکیمانه الهی و نظام احسن نقشی ایفا نمی‌کند؟ ابن‌عربی در این فص و در توضیح این مطلب - به تعبیر بنده- بیان می‌کند که این «اخذ عزیز مقتدر» است که با دست خود فرعون دارد او را به نابودی می‌کشد و با همان ظلمی که دارد انجام می‌دهد، امت موسی (ع) در حال شکل گیری است. چون این کودکان که به تعبیری «حدیث العهد بالرّب» هستند و به واسطه حدیث‌العهد بودن به پروردگار و قربی که به خداوند دارند، پدر، مادر و بزرگان را به تسخیر خود درمی‌آورند و جامعه را به خدمت خود می‌گیرند. ضرورت این به خدمت درآوردن این است که عُلّوی در کار باشد و این علّو را کودکان به خاطر نزدیکی به خداوند دارند و همین موضوع باعث می‌شود که در دیگران اثر بگذارند و آنها را به تسخیر خود درآورند. اگر کسی پدر و مادر را از خواب بیدار کند، خودشان ناراحت می‌شوند و تحملش را ندارند اما تا از فرزند سرفه‌ای سر می‌زند یا ناآرام می‌شود با همه وجود از خواب برمی‌خیزند و در خدمت کودک قرار می‌گیرند. این در واقع منزلتی است که خداوند به کودک داده است که اینگونه می‌تواند مادر و پیرامون را تسخیر کند. کودکانی که حدیث العهد هستند وقتی که به مقتل برده می‌شوند نفس دارند و از بین نمی‌روند. ظلمی که به این‌ها می‌شود و انتقام و قصاصی که نسبت به این خون می‌شود باعث انباشت می‌شود. این کودکان با روحانیتی که دارند در یک حقیقت روحانی برتر اجتماع پیدا می‌کنند که همان تشکیل امت موسی است. همین مساله در سنت الهی عمل می‌کند و در نهایت فرعون را از بین می‌برد. 🔹امروز حوادثی که در غزه رخ می‌دهد و قتل‌عام کودکان بی‌گناه رخ می‌دهد کافی است که سنت الهی عمل کند و دست انتقام الهی با متن همین ظلم دارد قدرت و قوت می‌گیرد تا گریبان ظالم با آن گرفته شود. کسانی که به قتل می‌رسند کلمه توحید را بر زبان می‌آورند و ربّ خود را فرا می‌خوانند. فقط این کودکان نیستند که به مقتل برده می‌شوند و سنت خدا با آنها عمل می‌کند. این مقاومت و استقامت و توجه و عنایتی که به خداوند دارند و این ظلمی که به حیثیت الهی اینها می‌شود، مسبب تکوین امت اسلامی است که در حال رخ دادن است. 🔸 گاهی حوادث را در ظرف مسائل طبیعی و دنیوی می‌بینیم و قواعد و سنن را در این افق در نظر می‌گیریم اما نظام عالم یک نظامی است که روابط دنیوی ظاهر اوست و ارتباطات وجودی در سطح عمیق‌تری شکل می‌گیرد و هویت امت و جامعه فقط در این روابط نیست بلکه در سطح معانی و حقایقی است که وجود دارد. بنابراین اگر مرگی اینجا وجود دارد فقط در نسبت این بدن هست و حقیقت اینها از بین نمیرود: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.» ارتباط وجودی انسان‌ها در حوزه معنایی و روحانی آن‌هاست پس قاعدتاً این ارواح حاضر هستند و وجود دارند و خود بخشی از سنت الهی است که به دست خود ظالم عمل می‌کند تا ان‌شاالله انتقام مظلوم گرفته شود. @azmanegasht
در میان دروس خارجی که چندسال اخیر ناظر به مسائل روز شکل‌گرفته، جای تقدیر دارد که مجموعه دروسی حول مقوله "سلامت" ایجاد شده‌است. جای خالی دو موضوع به صورت مستقل در این‌دست مباحث خالی‌است. اولی، مباحثی از سنخ نظری در درگیری با فضای آنارشیک غربی‌ است که علیه نظام پزشکی شروع شد و در میان متفکران بزرگ غربی هم محل توجه بوده و هست. از این جهت آنارشیک خواندم که اساسا با بی‌قاعدگی تدبیر بدن، علیه علم سلامت‌محور، گفتمانی را شکل داده که بشدت خطرناک است و این‌ دست مباحث عمدتا باید در "فلسفه بدن و سلامت" مورد بررسی قرار گیرد که هم طب مدرن را مورد نقد و واکاوی قرار دهد و هم از وضعیت پسامدرن علیه آن احتراز کند. و دوم، مباحث مرتبط با سلامت زنان است. زنان به‌عنوان نیمی از جامعه و مدبرّ سلامت خود و نیم دیگر جامعه، درگیر مسائل حادی در حوزه سلامت هستند که البته خود، نیازمند چندین و چند درس فقهی و غیرفقهی‌ست و جای دارد حوزه‌های علمیه بانوان و اساتید مجتهد ناظر به وضعیت سلامت و نظام سلامت(حتی درباره وضعیت زیست عفیفانه زنان در نظام سلامت) تامل بیشتری نمایند. @azmanegasht https://eitaa.com/azmanegasht
13.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی سخن از پزشکی‌شدن امور انسانی و سرکوب این امور توسط علم سکولار به میان می‌آید، گاهی متهم به تخریب نهادهای نظام اسلامی می‌شویم. اما آقایان! باور کنید یا نکنید، علم سکولار که بی‌رحم‌ترین و مخوف‌ترین رفتارش را با «در دست گرفتن حربه مرگ و زندگی انسان‌ها» پیش می‌برد، روز به روز شما را بیشتر در مسلخ کنده شدن از ارزش‌های انسانی و اسلامی سوق می‌دهد و ازقضا، روز به‌روز بیشتر نظام اسلامی را استحاله می‌کند. نه اینکه افرادی نیستند که با طیب نفس در این عرصه‌ها مجاهدت می‌کنند، لیکن مجاهدت اصلی، برکندن بنیان این علم و این دست علوم است که موجودی می‌سازد علیه انسانیت! یک نمونه‌اش را ببینید که حفظ منافع صنف پزشکی توسط علی‌اکبر ولایتی چطور خون به دل پدر شهیدی می‌کند که فرزندش را حسین‌وار در مقتل می‌کشیدند و می‌زدند و می‌رقصیدند بر جسم بی‌جانش! @azmanegasht https://eitaa.com/azmanegasht
*زن جانش را فدا می‌کند برای اینکه حکومت به نااهل نرسد!* ▪️زن جانش را فدا می‌کند برای اینکه حکومت به نااهل نرسد. اگر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها زنِ امیرالمومنین علی علیه‌السلام هم نبود قضیه همین بود. حضرت زهرا از شوهرش دفاع نمی‌کرد، از زمامدار به حق دفاع می‌کرد. مسئله‌ی زن و شوهری نیست، مسئله‌ی دختر عمو، پسر عمویی نیست. مسئله‌ی دوستی و رفاقت نیست، مسئله وظیفه است، مسئله هدف است. می‌آید پشت در، شروع می‌شود تهدیدها اما اثر نمی‌کند. ▪️نمی‌گوید من حالا باردار هستم، مصلحت نیست درافتم؛ بماند چند روز دیگر آتش‌شان فروکش کند، بماند شاید من فارغ بشوم بعد بروم به میدان‌شان... نه! نکته‌اش در همین است که در شدیدترین موقعیت‌ها بزرگترین وظیفه‌ها انجام بگیرد و شدیدترین لطمه‌ها بر جسم و جان وارد بیاید. لذا شروع کرد به مبارزه. آن‌پشت در آمدن، آن سِقط شدن محسن شش ماهه، آن ورم بازو، آن مقاومت عظیم که منجر می‌شود به اینکه دختر پیغمبر را بزنند. ■ یک زن را چه کسی می‌زند؟ چرا می‌زنند؟ مگر اینکه ایستاده است و مقاومت می‌کند؟ مردان و ریش‌سفیدان و قدرتمندان مهاجر و انصار زیر بار رفتند، بعضی فریب خوردند، بعضی کوتاهی کردند... این زن نه فریب می‌خورد، نه تنبلی می‌کند، نه حاضر است به هیچ قیمتی رضایت دهد، این است که زدند... 🔺بریده باد زبانی که شأن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را از خطبه خوانی به نوحه سرایی تبدیل می‌کند. اگر خطبه‌ی زهرا سلام‌الله علیها را نگفتی، گریه‌ی زهرا سلام الله علیها هم معنی پیدا نمی‌کند. اگر نفهمیدیم که زهرا سلام‌الله‌علیها آنجا چگونه سخن گفته است، نمی‌فهمیم گریه‌ی او به چه معناست... 🔹سخنرانی رهبر معظم انقلاب در سال‌های اول دهه ۵۰ شمسی، مسجد امام حسن(ع)، مشهد مقدس. @nehzatezanan @azmanegasht https://eitaa.com/azmanegasht
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
*زن جانش را فدا می‌کند برای اینکه حکومت به نااهل نرسد!* ▪️زن جانش را فدا می‌کند برای اینکه حکومت به
اینکه در ساختار سیاسی که بنا بر حاکمیت اهل حق است، آیا گفتمان «حسن‌التبعل» کفایت می‌کند یا خیر، مساله‌ای جدی‌ست. اساس بر این است که خانواده سنگ بنای موجودیت اجتماعی و سیاسی هرجامعه‌ باشد، و وظیفه حاکمیت نیز مراقبت و بلکه تقویت این نهاد مهم آرامش‌بخش است. اما گاهی در شرایط خاص، در میانه تقابل و تزاحم خانواده و حکومت اسلامی قرار می‌گیریم که نمونه آن وقایع سقیفه، کربلا و حوادث بعد از آن است. در این میان، بعضا، وظیفه زن مسلمان و متعهد، به هرقیمتی، حفظ رضایت همسر و نگهداشت خانواده برشمرده می‌شود، حال اینکه معروفی فراتر از این وجود دارد که چه بسا، مراقبت از آن، اتفاقا در طول تاریخ، بهتر و بیشتر می‌تواند از زندگی و حتی واقعیتی به‌نام خانواده حراست کند. لذا باید دانست که در کجا و چه شرایطی، بر کدام رویکرد و چارچوب لزوما تاکید شود. @azmanegasht https://eitaa.com/azmanegasht
دین بدنمند یا بدن دینی شده زیر گنبد امام علی‌ابن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام، ایستاده و مشغول زیارتم. تعدد بانوانی که در بیرون و داخل و صف‌های شلوغ دسترسی به ضریح، اما با ظواهری که به حدی دستکاری شده‌اند که به حکم شرع، حضورشان در کنار مضجع شریف حرمت دارد، مدام ذهنم را آزار می‌دهد. واقعیتی به نام «دین بدنی شده» به طرز فزاینده‌ای در حال بازتولید و بازنمایی است و غفلت از آن، به دلیل غلبه‌ی نوعی از «باطن‌گرایی» در خوانش دینی، سبب انفعال جامعه‌ی دینی در مقابل احکام شرعی‌ست. این واقعیت، دین را در یک تکثر نامنظم، آشوب‌محور و مملو از بی‌غایتی و لذت‌های آنی که عمدتا «بدن» را محور این مفاهیم در نظر گرفته سوق می‌دهد. شما دیندارید، حتی با شلوارهای ۹۰سانتی، دیندارید و هرچقدر دوست‌دارید نماز زیارت بخوانید، حتی با ناخن‌های کاشته و دیندارید بدون پذیرفتن شریعت و احکام آن! این دین بدنی شده، به دلیل آن‌که زنان را به‌لحاظ هویتی بیشتر با بدن گره زده_و البته در حقیقت این ظرفیت نیز در زنان فعالتر است_ اساسا پیاده‌نظامش را بسیار بیش‌تر از مردان، زنان تشکیل می‌دهند. در مقابل اما، سخن از بدنی که در ساحت فقه و شریعت دینی می‌شود و با حلال و حرام یا مستحبات و مکروهات از نوع پوشش در اماکن مختلف تا ریزدستورات خوراک و مسکن و به بیان کلی‌تر انواع "تدبیر بدن را در نظمی توحیدی" سامان می‌بخشد، توضیحی است از «بدن دینی شده» که مقوله «سلامت و سعادت» را توامان در نظر گرفته و تعلیق آن، روز به روز ضربات سنگین‌تری را به متن زندگی انسان ایرانی تحمیل می‌کند. این «بدن دینی‌شده»، بر خلاف آن تکثر بی‌غایت، کاملا غایتمند و در یک نسبت منظم امور، سبکی از زندگی را پیش رو قرار می‌داد که نه تنها هویت زن مسلمان، که هویت انسان مسلمان را متناسب با جغرافیا و فرهنگش نیز سامان می‌بخشد. اما دریغ آن‌که با ورود مدرنیته به جامعه ایرانی، این بدن کم‌کم به تعلیق رفته و در مورد تبعات هویتی و دینی آن نیز غفلت جدی وجود دارد. @azmanegasht https://eitaa.com/azmanegasht
هدایت شده از بلد طیّب/منان رئیسی
معماری، دینِ بدنی شده یا بدنِ دینی شده؟! 🔹امروزه واقعیتی به نام «دین بدنی شده» به طرز فزاینده‌ای در حال بازتولید و بازنمایی است و غفلت از آن، به دلیل غلبه‌ی نوعی از «باطن‌گراییِ افراطی» در خوانش دینی، سبب انفعال جامعه‌ی دینی در مقابل احکام شرعی‌ شده است. این واقعیت، دین را در یک تکثر نامنظم، آشوب‌محور و مملو از بی‌غایتی و لذت‌های آنی که عمدتا «بدن» را محور این مفاهیم در نظر گرفته سوق می‌دهد. درنتیجه‌ی چنین تصوری، شما دیندارید حتی با شلوارهای ۹۰سانتی! دیندارید و هرچقدر دوست‌دارید می‌توانید نماز زیارت بخوانید حتی با ناخن‌های کاشته! و شما دیندارید بدون پذیرفتن شریعت و احکام آن! 🔹در مقابل اما، سخن از بدنی که در ساحت فقه و شریعت دینی می‌شود و انواع تدبیر بدن را در مولفه‌های مختلف نظم توحیدی (از خوراک و پوشاک تا معماری و شهرسازی و ...) سامان می‌بخشد، توضیحی است از «بدن دینی شده» که مقوله «سلامت و سعادت» را توامان در نظر گرفته و تعلیق آن، روز به روز ضربات سنگین‌تری را به متن زندگی انسان ایرانی تحمیل می‌کند. این «بدن دینی‌شده»، بر خلاف آن تکثر بی‌غایت، کاملا غایتمند و در یک نسبت منظم امور، سبکی از زندگی را پیش رو قرار می‌داد که نه تنها هویت زن مسلمان، که هویت انسان مسلمان را متناسب با جغرافیا و فرهنگش نیز سامان می‌بخشد. اما دریغ آن‌که با ورود مدرنیته به جامعه ایرانی، این مهم کم‌کم به تعلیق رفته و در مورد تبعات هویتی و دینی آن نیز غفلت جدی وجود دارد. @azmanegasht 🔹پی‌نوشت: «بدن دینی‌شده» را می‌توان نتیجه صعود امر دانی به حقیقتی عالی و «دین بدنی شده» را می‌توان نتیجه تقلیل و فروکاهی امر عالی به مولفه‌های دانی دانست. مصداق معمارانه‌ی تقابل این دو را می‌توان در نحوه آرایه‌های عبادتگاه‌های دو آیین اسلام و مسیحت مشاهده نمود. در کلیساها، سنت بر آن بوده است که غالبا از نقاشی‌ها یا تمثالهای عینی و بدنی برای آرایه‌ها استفاده می‌کردند نظیر استفاده از تصاویر و نقاشی‌های زنان و فرشتگان و ... با جزییات اندامها و بدن آنها بر روی سقف یا بدنه کلیساها که این نوع آرایه‌پردازی، ترجمانی معمارانه بود برای دین بدنمند. اما در مساجد، همواره از اَشکال انتزاعی (نظیر انواع طرحهای اسلیمی و گره‌های اسلامی و ...) استفاده می‌شد و هیچگاه از تمثال یا نقاشی بدن انسان و حتی بدن سایر موجودات، به عنوان آرایه استفاده نمی‌شد. جالب آنکه حتی در تزیینات حرمهای مطهر، همواره از آیینه‌های شکسته استفاده می‌شود تا زائر، تصویر کامل بدن خود را در آینه نبیند و بلکه اجزای شکسته و نامفهومی را در خرده آیینه‌ها ببیند تا به این ترتیب، زائر از خود هیچ نبیند و همه را مزور ببیند. چنین رویکردی، ترجمانی معمارانه برای بدن دینی شده است، بدنی که هیچ مزاحمتی برای تجلی معنای واقعی زیارت (حضور زائر عند المزور) ایجاد نمی‌کند تا امر دانی به معنایی عالی بار یابد. @baladetayyeb
واقعیت آن است که در متن زندگی، این نمایش پرطمطراق «باهم‌بودگی» برای هیچیک از نمایشگران آن، امکان زندگی فراهم نمی‌کند مگر آن که به اصولی درونی‌تر از این نوع پوشش‌ها پایبند شوند و آن اصول باااااید میان این جمع، مشترک باشد. پوشش و نوع آن، بخش مهمی از زبان است. و البته نه زبان بدن به تنهایی، بلکه فراتر از آن، زبان روح! زبان اخلاق و زبان باورها! اگر برای مراقبت از زیست جنسی حیامند جامعه کاری نمی‌کنید، از زیست جنسی خانواده‌محور، از کودکان معصوم که اذهانشان هیچ تصوری از مناسبات جنسی ندارد و در عالم کودکی سرخوشانه بازی می‌کنند، و شما با این دست‌های به هم پیوسته، حرف‌های دیگری برایشان دارید، یعنی «با همید برای برهم زدن»! @azmanegasht https://eitaa.com/azmanegasht
بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای شیخ‌طادی، سلام و سعادت بر اساس اخبار رسانه‌ها در جشنواره امسال دو قطعه لباس (یک روسری و یک کراوات) به صحنه آورده و کراوات را با توضیحاتی به جناب وزیر ارشاد اهدا کرده‌اید. پیشینه فرهنگی شما در عرصه سینما و نیز سابقه علمی و تجربی شما در عرصه طراحی لباس، برای این کاربر کوچک محصولات هنری‌تان، پرسشی را پدید آورده که خوب است از آن مطلع شوید. شما ارباب هنر، دقیقتر و عمیقتر از صاحب این قلم می‌دانید که لباس یکی از «ابزارهای ارتباطات غیرکلامی» (Non-verbal Comunication) شمرده می‌شود. وقتی نشانه‌شناس و فیلسوفی چون اومبرتو اکو (Umberto Eco) از تعبیر «گفتگو از طریق لباس» بهره می‌برد، وقتی آلیسون لوری تعبیر «زبان لباسها» (The language of clothe) را به عنوان نام کتابش برمی‌گزیند، ناگزیر باید باور کنیم که اولاً هر «قطعه لباس» یک واژه معنادار است، ثانیاً «هارمونی پوشش لباسهای یک فرد» نیز اندیشه، عادات و فرهنگ شخصی او را نمایان می‌کند و ثالثاً «نمای کلی پوشش یک جامعه یا یک قوم» نیز هویت تمدنی آن جامعه و آن قوم را بیان و ایجاد و تقویت می‌کند. چنین است که ریتم موزون و قافیه‌مندِ لباسهای یک تمدن و یک فرهنگ، می‌تواند «شعر لباسها» شمرده شود و مفاهیمی را منتقل کند که حتی اشعار سعدی و حافظ و نظامی و مولوی هم نمی‌توانند آن را منتقل کنند. چنین نگره‌ای به لباس، در سطح فیلسوفان و جامعه‌شناسان باقی نمانده بلکه نظر «طراحان لباس» را نیز به خود مشغول کرده است. چنان‌که هم‌قطاران شرقی و غربی شما نیز لباس را از «سطح کاربردی» فراتر برده و توانسته‌اند آن را در «ساحت مفهوم و دلالت» ادراک کنند. طراحانی چون کوساما، میاکه، بورلی سِمز و ... لباس را یک «عنصر هنری و معنادار و دلالت‌کننده» تلقی کرده‌اند که خود مستقلاً می‌تواند با تماشاگر سخن بگوید. با این مقدمه می‌خواهم یادی کنم از شخصیت تاریخ‌ساز دیگری که او نیز مانند شما در یک روز به یاد ماندنی، لباسی را به روی سِن برد و نیم‌ساعت حاضران به احترامش کف زدند. آن شخص خانم گاندی است که لباس زن هندی را در سازمان ملل به روی سِن برد. آن روزها شاید گاندی هیچ یک از گزاره‌های تئوریکی را که امروزه من و شما درباره «لباسِ مفهومی» خوانده‌ایم، نخوانده بود و اصلا با «نظریه‌ی لباسِ مفهومی» آشنایی نداشت ولی با همان شعور و آگاهی بسیط اما عمیق خود، این را می‌دانست که لباس، معنا دارد. برای همین در همه محافل بین‌المللی و ملاقات‌های رسمی، همان ساری‌های چهارهزارساله‌ی هندی را می‌پوشید تا به سران جهان بفهماند شما دو قرن آمدید سرزمین مرا استعمار کردید و همه تلاشتان را به کار گرفتید که ما را مثل خودتان کنید؛ من به عنوان مظهر زن امروز هند، با «لباس خودم» آمده‌ام تا به شما بگویم که همه تلاش‌هایتان بیهوده بوده و من خودم هستم (جمله‌ی اخیر از دکتر علی شریعتی). او ریشه و پیشینه‌ی لباس هندی را می‌شناخت، آن را «لباس خود» می‌دانست و معنا و مفهوم این لباس را نیز می‌فهمید و می‌خواست به غربیها هم بفهماند. او زبان گویای این لباس را در مقابل لباسهای غیربومی (که در سه قرن اخیر با پتک‌های مخملی بر مردم مشرق‌زمین تحمیل شده) نیز می‌دانست. هنر و ادبیات پسااستعماری (Postcolonial literature) را نیز می‌دانست. با خودم می‌گویم اصلا او شاید حتی این را هم می‌دانست که پُتک مخملی غربیها در ایرانِ ما نیز کدام «روسری‌ها» را از بین برده است؛ «گُلوَنیِ زنان لرستان» را، «یالُقِ زنان ترکمن را»، «چارقَد زنان بویراحمدی و قشقایی» را، «کلاو و سروین زنان کردستان» را و «دستمال کلاغی زنان شاهسون» را، «گشان‌چادر و مهنا و سریگ زنان بلوچی» را، «چادر و روبنده‌ی زن ایرانی» را و ....! آقای شیخ طادی عزیز، این مقدمات این سوال را برایم پدید آورده که آقای شیخ‌طادی هرچند ممکن است بر اساس دیدگاه‌های اجتماعی خود، برخی از روشهای اجتماعی به کارگرفته شده برای کنترل‌های فرهنگی را نپسندد اما به عنوان یک «استاد طراحی لباس» که باید با نظریه‌ی «لباسِ مفهومی» آشنا باشد، هر یک از «کراوات» و «روسری» را دارای چه مفهومی می‌داند؟ بی‌گمان کسی مثل پرویز شیخ‌طادی که بی‌بی مریم بختیاری را به عنوان «بانوی سردار» به دختران امروز ایران معرفی کرده، کسی که در حد خودش کوشیده تا پیش روی دختر امروز «دفتری از آسمان» بگشاید و به او بفهماند که دامن مادران شهیدان، گهواره‌ی پرورش آسمانی‌ترین مردان این مرز و بوم شده، هرچند به اندازه یک «دایناسورِ» گیرافتاده در داخل بانک، آشفته و عصبانی باشد اما در همین آشفتگی هم نباید معنای تمدنی و سابقه مفهومی «کراوات» را فراموش کند. مبادا روزی هنرمند را خواب ببرد که شاید جامعه را آب ببرد! ایدون باد. با احترام و فروتنی؛ محمد عشایری منفرد حوزه علمیه قم 🆔https://eitaa.com/ashayerimonfared https://eitaa.com/azmanegasht