21.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنگ سوهان!
شعرخوانی حسین صادقی با لهجه شیرین قمی در شبکه دو
استودیو ترکید از خنده😂
🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
4_5825682829861718869.mp3
3.85M
🕯شهادت امام موسی
🖤کاظم علیه السلام
🕯شمع قرآنه پروانیم من
🖤ملک غربتده زندانیم من
🕯🎤نوای دلنشین حاج
🖤 مهدی رسولی زنجانی
▫️▅ ▄ ▃ ▂ 🖤 ▂ ▃ ▄ ▅▫️
امام_کاظم_علیه_السلام
🩸شرح گوشهای از مصیبتِ « وَالجَنازَةِ المُنادیٰ عَلَیها بِذُلِّ الاستِخفافِ »
در صلواتی که مرحوم سید بن طاووس برای حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام نقل میکند، این فراز آمده است:
📜 «وَالجَنازَةِ المُنادیٰ عَلَیها بِذُلِّ الاستِخفافِ»
▪️سلام و درود خدا بر آن جنازهای که با خواری و خفت بر سر آن جنازه فریاد میزدند ...
👈 اما شرح گوشهای از این مصیبت:
وقتی که حضرت موسی بن جعفر علیهالسّلام در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسیدند،
📋 فَحُمِلَ عَلَی نَعْشٍ وَ نُودِیَ عَلَیْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ
▪️جنازه مطهر را روی تختی گذاشته و میبردند و میگفتند: این امام رافضی هاست؛ بیایید و او را ببینید.
📋 فَلَمَّا أُتِیَ بِهِ مَجْلِسَ الشُّرْطَةِ أَقَامَ أَرْبَعَةَ نَفَرٍ فَنَادَوْا أَلَا مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الْخَبِیثَ بْنَ الْخَبِیثِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ فَلْیَخْرُجْ
▪️وقتی بدن ایشان را به مجلس شُرطهها آوردند، سندی بن شاهک چهار نفر را گماشت تا (العیاذ بالله) فریاد بزنند: «آگاه باشید که هر که میخواهد آن خبیثِ خبیث زاده، یعنی موسی بن جعفر "علیهماالسلام" را ببیند، از خانهاش بیرون بیاید.»
🥀 سلیمان بن أبی جعفر(پسر منصور) از قصر خود که در حاشیه شطّ بود، بیرون آمد و صدای فریاد و همهمه شنید؛ به فرزندان و غلامان خود گفت: چه خبر است؟ گفتند: سندی بن شاهک است که بدن آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام را بر تختی گذاشته و ندا میدهد.
🥀به فرزندان و غلامانش گفت: بروید و با کمک غلامان خود بدن ایشان را از دست آنها بیرون بیاورید. اگر مانع شما شدند، آنها را کتک بزنید و پرچمهای سیاه آنها را پاره کنید. آنان آمدند و هرگونه که بود بدن مبارک را از آن نانجیبان گرفتند و چند نفر را گماشتند که فریاد بزنند:
📋 أَلَا مَنْ أَرَادَ الطَّیِّبَ بْنَ الطَّیِّبِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ فَلْیَخْرُجْ
▪️ آگاه باشید که هر که میخواهد آن پاک نهاد پاک نهادزاده، یعنی آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام را ببیند، از خانهاش بیرون بیاید.
📚عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج١ ص٩٩
✍ آه... یا موسی بن جعفر!
در اینجا که - العیاذبالله - نسبت "خبیث" به شما دادند، قلب شیعه از این مصیبت آتش میگیرد؛ اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر عمّههای شما، زینب کبری و امکلثوم و دیگر مخدّرات، در آن زمانی که مَقاتل نوشتهاند:
🥀 وقتی که کاروان اسرای آل الله، نزدیک کاخ یزید لعین رسید، ملعونی به نام "مُخفّر بن ثعلبة" به کنار کاخ یزید آمد و صدای نحسش را بلند کرد و گفت:
📜 هَذَا مُخفَّرُ بن ثَعلَبة، أَتَى أميرَالمؤمنينَ باللِّئامِ الفَجَرة...
▪️این مُخفّر بن ثعلبه است ؛ كه به نزد اميرمؤمنان (یزید لعین) - العیاذبالله - افرادی پَست و فاجر را آورده است...
📝 من که کمتر ز گُل از هیچ کسی نشنیدم
بشنو این رَذل حرامی چه به من میگوید ...
📚كامل بهايى، ج۲ ص۲۹۱
📚مثير الأحزان، ص۵۳
📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۱۳۱
امام_کاظم_علیه_السلام
🩸کفنی گرانبها کجا و زیرانداز دهاتیها کجا ...
طبق نقل کتاب شریف «عیون أخبار الرّضا علیهالسلام»:
وقتی سلیمان بن منصور، جنازه مطهر حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام را از دست مأموران سندی بن شاهک ملعون گرفت،
📋کَفَّنَهُ بِکَفَنٍ فِیهِ حِبَرَةٌ اسْتُعْمِلَتْ لَهُ بِأَلْفَیْنِ وَ خَمْسِمِائَةِ دِینَارٍ عَلَیْهَا الْقُرْآنُ کُلُّهُ
▪️کفن نفیسی را برای پیکر مطهر حضرت موسی بن جعفر "علیهماالسلام" آورد که در آن بُرد یمانی به کار رفته بود و تمام قرآن بر روی آن نوشته شده بود و قیمت آن دوهزار و پانصد دینار بود و در آن کفن گرانبها حضرت را با احترام به خاک سپردند.
📚 عیون أخبار الرضا علیهالسلام ج۱ ص۹۹.
✍ آه... یا موسی بن جعفر!
چه بگوییم!؟ و چگونه گریه کنیم؟! بر آن پیکر مطهّری که مقاتل نوشتهاند:
🥀 ... وقتی که امام سجاد "علیهالسلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء علیهالسلام افتاد، رو به طائفه بنی اسد نموده و فرمودند: «حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم.»
🥀 دو دست از عالم غیب پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند.
🥀 و این "بوریا" ماند و ماند تا زمان متوکل ملعون که دستور نبش قبر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام را به ابراهیم دیزج ملعون داد؛ که خود آن ملعون گوید:
وقتی که با غلامان خود، قبر حسین "علیهالسلام" را شکافتم،
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
┄┅═══••↭••═══┅┄
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
ناله های ممتدم گویای این مطلب شده
بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد
تار می بینم ز بس که این حرامی یهود
گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد
صوت سیلی هم صدا شد با صدای خنده اش
هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد
نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد
بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد
داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین
آخر کار این کفن ها غربتم را لطمه زد
✍قاسم_نعمتی
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
┄┅═══••↭••═══┅┄
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
سیاه چالِ بلا سایه بر پرم انداخت
چه شعله ها به دلم دوری از حرم انداخت
برای خندة معصومه ام دلم تنگ است
غمی به سینه ى من هجر دخترم انداخت
اگرچه واسطة رزق عالمین منم
یهودی آمد و نان در برابرم انداخت
ازآن شبی که نوک چکمه زد به پهلویم
مرا به یاد نفس هایِ مادرم انداخت
تمام واقعه ى کوچه خوب فهمیدم
چنان به صورتِ من ضربه زد سرم انداخت
میان ابروی من چند تا شیار افتاد
زبسکه لطمه به این دیدة ترم انداخت
برای اینکه ز سجده مرا بلند کند
زپُشت پنجه به مویِ مطهرم انداخت
زمانِ تنگیِ جا دست وپازدن سخت است
تمامِ وزن خودش را به پیکرم انداخت
میانِ گودیِ مقتل حسین زانو زد
نگاه مضطربی جانبِ حرم انداخت
صدایِ دختری آمد بیا عمو عباس
غریبه پنجة غارت به معجرم انداخت
به سر زنان دمِ گودال فاطمه میگفت:
جدا نمود سروپیش دخترم انداخت
✍قاسم_نعمتی
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
┄┅═══••↭••═══┅┄
شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام##
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
كنج زندان بلا تا كه ز پا افتادم
ناخودآگاه فقط ياد رضا افتادم
دشمنم كرد گمان تا كه ببندد دستم
ديگر از مرحمت و جود و عطا افتادم
آنقدر بزم مناجات مرا ريخت بهم
با وجودى كه كليمم ز دعا افتادم
وسط سجده چنان ضربه به پهلويم زد
صورتم خورد زمين و ز نوا افتادم
بعد از آنى كه ز سيلى دهنم پر خون شد
مثل بانوى مدينه ز صدا افتادم
بسكه پيچيده بهم ساق دو پايم، هربار
خواستم تا كه بمانم سرِ پا افتادم
تا كه سنگينى پا را به تنم حس كردم
ياد گودال و شهِ كرببلا افتادم
دست و پا مى زنم اما بخدا خوشحالم
دخترم نيست ببيند كه كجا افتادم
تا كه عمّامه كشيد از سرم آن پست يهود
ياد معجركشى شام بلا افتادم
جسر بغداد هم از غربت من مى گريد
در مسير گذر شاه و گدا افتادم
✍قاسم_نعمتی
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
┄┅═══••↭••═══┅┄