eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
172.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
697 ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن برگشت و گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدهم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آووردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری بچه لب به شیر نزد! هیچ کس باورش نمیشد! پدر با عصبانیت رو سر نوزاد داد زد که چرا شیر نمیخوری؟ باور نکردنی بود...! بچه به اذن خدا زبان در آوورد و گفت آخه بابا شیر رامک خوشمزه تره!!! رامک دوست بزرگ و کوچک. لطفا کسی فحش نده و بدو بیرا نگه بهم! تبلیغاته، میفهمی؟؟؟ تبلیغات... هر چی بگی خودتی... منم خودمم قربانی هستم
.سعید خال، هم یکی دیگر از کارکنان سازمان بهشت زهرا است که اکنون در روابط عمومی این سازمان فعالیت می کند. او می گوید: روزی مردی به همراه خاله اش نزد من آمد و گفت متاسفانه برادرم در خارج از کشور فوت کرده و می خواهیم جنازه اش را در بهشت زهرا دفن کنیم. او را به همراه خودمان به اینجا آورده ایم تا شما پس از دیدن او اقدام به دفن برادرم کنید. من که تعجب کرده بودم، گفتم چطور جنازه را به طبقه دوم ساختمان بهشت زهرا آورده اید و دژبان شما را ندیده است.   در همین حین برادر متوفی رو به خاله اش کرد و گفت: “خاله جنازه را به من بده” . با تعجب بسیار نگاه می کردم که قرار است چه اتفاقی بیفتد تا اینکه خاله از داخل کیفش یک جعبه چوبی بیرون آورد؛ روی میز گذاشت و گفت “این هم جنازه” و بعد گریه کرد و گفت: او در یکی از بیمارستانهای آلمان فوت کرده و به دلیل اشتباه رخ داده به گورستان غیر مسلمانان منتقل شده است. جنازه اش را سوزانده و به خاکستر تبدیل کرده اند. این موضوع باعث شد ما جنازه ای در اختیار نداشته باشیم، منتهی از آنجا که او مسلمان بود می خواهیم به سنت خودمان در بهشت زهرا دفن شود   . من این موضوع را به دفتر مدیرعامل اطلاع دادم و رئیس هم دستور داد از طریق دفتر روحانیون مستقر در سازمان این مسئله با علما در میان گذاشته شود. سرانجام پس از استفتاءبا رعایت همه مسائل شرعی، قبری برای این فرد اختصاص داده شد.