eitaa logo
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
648 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
༻﷽༺ گفتم: دگࢪقݪبم‌شۅق‌شهادت‌نداࢪد! گفت:) مࢪاقب‌نگاهت‌باش♥️🕊 شرایطمون:↯ @iaabasal شَھـٰادت‌شوخۍٓ‌نیسٺ‌؛قَلبٺ‌رابو‌میکُند بو؎ِ‌دُنیـٰابِدهَد‌رھـٰایَٺ‌مۍ‌کُند:)!🥀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان شکسته هایم بعد تو 2⃣فصل دوم از روزی که رفتی لبخند ارمیا عمیق تر شد. یک نفر برایش سفره انداخته! از ماموریت آمده و خانه ای هست که دخترکش در آن در انتظار است... یک نفر چشم به راهش است، گرچه دلش میخواست یک نفر دیگر هم چشم به راهش باشد، حالا همین هم بس بود، نبود؟ دلش با همین ها خوش بود. دلش زیاده خواه که نبود! همینکه چراغی روشن بود، همینکه سفره ای برایش مهیا شد، همین که کسی به استقبالش آمد، همینکه دست های کوچکی حوله ی صورتشان را با تو شریک شوند و کسی چشم غره نرود کافی بود، نبود؟ سر سفره که نشست، زینب را روی پایش نشاند... غذا کشید و مشغول شد؛ هیچوقت قیمه ای به این خوشمزگی نخورده بود؛ شاید آن همه غربت و جنگ و درد بود که حالا در آرامش نشسته و غذا میخورد، برایش لذت بخش است؛ شاید هم چون اولین بار است که کسی اینگونه برایش سفره می اندازد و مقابلش مینشیند تا غذا بخورد. حس های جدیدش را دوست داشت... حس خانواده! عطر حضور یک زن که جان میدهد به خانه ات، عطر نفس های دخترکی که روح خانه است؛ شاید َمرد بودن هم قشنگتر میشود وقتی تکیه گاه میشوی برای اینها! انگشتر عقیق سید مهدی در دست چپش میدرخشید. همان دستی که به دوِر زینب بود. همان دستی که دخترکش را در آن میفشرد. این دست شاید دست سیدمهدی هم بود... پدر است دیگر، شاید خود را اینگونه به دخترکش برساند! با انگشتری که عطر شهادت دارد... آیه: زینب جان، بشین پایین! بذار بابا غذاشو بخوره، باشه مامانی؟ زینب بیشتر به ارمیا چسبید. چشمانش خمار خواب بود. ارمیا دستی روی موهای دخترکش کشید: _من راحتم، بذارید بغلم باشه! وقتی برم، حسرت این لحظه ها با منه. آیه: مگه قراره دوباره برید؟ ارمیا قاشق را روی بشقاب گذاشت و سرش را بالا گرفت: _هنوز شما نگفتید که بیام! الان هم اگر جسارت کردم و اومدم به خاطر زینب بود، دلم طاقت نداشت. هر شب خواب میدیدم داره گریه میکنه! آیه نگاهش را به زینب انداخت که چشمانش نیمه باز بود: _هر شب این چهل شبو گریه کرده! ارمیا روی موهای زینب را بوسید: _شما هم این روزها رو شمردین؟ آیه: چهل روزه همه ازم رو میگیرن؛ چهل روزه دخترم بیتابه، این روزا شمردن نداره؟ ارمیا ابرو در هم کشید: _برای چی از شما رو میگرفتن؟ آیه: همه میدونن رفتن شما تقصیر منه! ارمیا جدی شد و صدایش َخش برداشت: _این به من و شما ربط داره، حق نداشتن اینکارو بکنن؛ از کجا فهمیدن؟! آیه: شما همکارایی دارید که براتون برادری میکنن؛ حق داشتن که از دستم ناراحت بشن! ارمیا تلفنش را از جیب لباسش درآورد. میخواست به یوسف زنگ بزند، آنها حق نداشتند که آیه ی زیبای زندگی اش را آزار دهند. آیه مداخله کرد: _دارید چیکار میکنید؟ ارمیا نگاهش را از روی تلفن بلند نکرد: _زنگ میزنم ببینم به چه حقی تو زندگی من دخالت کردن و باعث ناراحتی زنم شدن! گاهی اشکال ندارد که برای غیرت همسرت لبخند بزنی! اشکال دارد؟ آیه لبخند زد: _این کارو نکنید، تقصیر اونا نبود؛ مقصر من بودم! راستیتش خود بابا اصرار کرد که ببینن شما واقعا احضار شدید یا خودتون رفتید، اونا هم مجبور شدن بگن که قبلا پیگیر شدن و فهمیدن خودتون خواستید. ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول فصل دوم👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/5004 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨
«🧔🏻🖤» در مکتب روح الله شهادتم آرزوست✌🏻💫 «🧔🏻🖤»↫ ‴ «🧔🏻🖤»↫ ‴ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
[﷽♥️] Ꮺــیدانہ🥀📿 • • . عکس دخترشو زده بود تو دفتر فرماندهیش بهش گفتم مرتضی اون عکسو بردار اینجوری دلت گیره نمیتونی بپریا! گفت نه میخوام با همه وابستگیام فدایی امام زمان(عج)بشم.... "شهید‌ مرتضی مسیب زاده" •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
پاتوق همیشگی اش گلستان شهدا بود. زندگی نامه ی شهدا را می دانست و گاهی بین حرفهایش مثال میزدو همیشه سعی می کرد به وصیت شهدا عمل کند. صدق و راستی جز خصایلی از ابولفضل بود که هرگز حتی سر مصلحتهای ساختگی، ترک نمی شد! 😇¦⇔ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همایش عهد فاطمـــے✨🌿 قرارگاه امربه‌معروف‌و‌نهی‌از‌منکرثارالله ⭕️مصلی قم امروز با حضور استاد علی تقوی و مجری توانمند استان علی اسماعیلی
شب جمعه هست لطفا برای شادی روح امواتمون یه فاتحه بخونیم🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردناک اماواقعی😭😰😢 اگر مدافعین حرم نبودند... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانو! برای خودت ارزش قائل باش🧕🏻 ساخت خودمونه😎 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بچـھ‌کـھ‌بودفلج‌شد نذرحضـرت‌زینب سلام الله علیها کردمش.. نذرقبول‌شدورضاخوب‌شد ؛ خوبِ‌خـوب... اونقدرخوب‌کـھ‌مھرنوکری‌عمـھ‌ی‌سادات روی‌قلبش‌حڪ‌شد :) عاقبت‌هم‌فدائـےبـےبـےزینب‌شد🙂♥ شهیدرضا‌کارگر🌸
✨ دیدین‌‌وقتےتوےخونہ‌بوےسوختگےمیاد همہ‌هول‌‌میشن‌‌کہ‌ نکنہ‌جایۍبرق‌‌اتصاليکردھ؟! نکنہ‌غذاسوختہ.. همہ‌دنبال‌ِ‌علت‌‌میگردن‌‌تا‌رفعش‌‌کنن.. همہ‌توخونہ‌بسیج‌میشن.. دنبال‌‌چے؟!دنبال‌ِ‌‌بوےسوختگے! چون‌‌میدونن‌‌اگہ‌رسیدگےنشہ زندگیشون‌وداراییشونومیسوزونہ(: رفیق ! توبوےگناهوحس‌‌میکنےچیکار‌میکنے؟! گناه تو‌هم‌‌هول‌‌میشےنھ ؟! هیشکےاز‌سوختن‌خوشش‌‌نمیاد ..😖 مخصوصا‌کہ‌چھرش‌ جلوےمھدےفاطمہ‌سیاه‌باشہ💔
بیا بشین زار بزنیم 😭🙃 آقارو میبینم هااا 👀❤️ ولی نمیشناسیمش 💔 خیلی دردناکه نه ؟ 🙂😞
می خوای بدونی؛ چقدر درعشقت به امام زمان صادقی؟ برو سراغ قلـ❤️ـبت؛ ببین چقدرحاضری براش خسته بشی؟ ببین چقدر فکرت،قلبت و تمومِ زندگیت درگیرِ رفع موانع ظهور هست 👊🏻
یامھدۍ؏ـج:) ٺنھاس‌هواشوداشتہ‌باشین😢💔:) سھم‌هرکدومتون‌۲صلواٺ‌تقدیمش کپۍکردنش‌عشق‌میخاد🌿
❤️ ای بادصبا برسون به حسـین«علیه‌السلام» سـلآم برحسـین«ع» سـلآم از راه دور سـلآم ای کربلآ سلآم ای نینوا سـلآم ای خـآمسِ آل عبا 💔 😭
»♥️« 🎀 . 💌-؛ امام حسن عسگری : زنـی‌برای‌پرسشِ‌مسئله‌خود.. نزد مادرمآن‌ آمـد.. مسئلـه‌راپرسیـد وجواب‌رافهمیـد . 🌸-؛ دوبآره‌همان‌مسئلـه‌راپرسید‌! بانو‌مانند بار اول‌پاسخ‌گفت.. این‌‌پرسش‌بـه‌ده‌بار رسید‌ و هربار حضرت‌بدون هیچ‌گونه احساس و اظهار ناراحتی و بلڪه به عطوفت پاسخ او را بیان می‌نمود..! . ☘-؛ زن‌،خجالت‌زده‌یِ‌‌‌صبـرحضرت‌شد عذرخواهی‌ڪرد‌.. بآنو‌ی‌عالمیـان‌‌فرمودنـد: برای من زحمتی‌نیست،ڪار برایِ‌خدا لذت‌‌بخش‌است‌و گوارآ.. نه‌خستـه‌ڪننده‌وڪسآلـت‌آور. . 🔮-؛ لبخـندخدا ؛ مزد من‌است. هـرچـه‌‌بپرسـی‌،برایِ‌افزودن‌مـزدم.. پاسخگوی‌تـوهستـم.🙂♥️.
🔵 نگاه به نامحرم 📛آتش 🔥 ☑️رسول اکرم فرمودند: 🌸هر کس چشمان خود را پر کند از دیدن زنى که دیدنش بر او حرام است، خداى عزّو جلّ در روز قیامت دو دیده او را با میخ‌هاى آتشین پر نماید و آن‌ها را پر از آتش کند 🔥 تا وقتى که در‌باره مردم حکم نماید، آن‌گاه امر صادر شود که او را به‌ دوزخ برید.🍃 📚 ثواب الاعمال ص 286
«‌🌒🌻»↯ . . همیشہ‌میگفت‌ڪھ: زیباترین‌شھادت‌رامیخواهم یڪ‌بارپرسیدم: شھادت‌خودش‌زیباست؛ زیباترین‌شھادت‌چگونہ‌است؟! درجواب‌گفت: زیباترین‌شھادت‌این‌است‌ڪھ جنـازھ‌اےهم‌ازانسـان‌باقۍنمـاند🙂✋🏼💔 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❮☁️🐼❯ • • گَرچِہ‌شٌـدفَـرمٰاندِھ‌اَمـ‌غٰائب‌‌وَلِۍ، دِل‌خٌ‌ـوشـَم‌بَـرنٰائبَش‌سِیـِدعلۍ...シ • • •❮☁️🐼❯• •• •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو نیستی... همه دلا شده پر از غصه و درد😔 بلا و مصیبت شهر رو پر کرد ... تو را قسم به زهرا برگرد 😭 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«💫🤎» - - حـٰاجۍبِہ‌اۅن‌ۅَلله‌هـٰایۍ ڪَہ‌مِیگفتۍقَسَم،دِلمۅن‌تَنگ‌شُده‌بَرات.!ジ - - «🤎💫»↫ حاج‌قاسم‴ «💫🤎»↫ سرداردلها‴ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی باور کنم تـــ صدای فریـاد هایـ من رو بشنویـ و اجازه بدی من بسوزم🙃
هَمیشھ‌مـٰاندَن‌🙂 دَلیـل‌ِعـٰاشِق‌بـودَن‌نِیسـت…!🖐🏼 شھَـدارَفتنـد‌🕊🌱 ڪِھ‌ثـٰابِـت‌ڪُنَندعـٰاشِقنـد...!シ❤️ ‌
از شهدا به شما الو.........📞 صدامونو میشنوید!؟؟؟... قرارمون این نبود....😔 قرارمون بی_حجابی نبود... بی_غیرتی نبود.... قرار شد بعد از ماها « راهمون » رو ادامه بدید... اما دارید « راحت » ادامه میدید... چفیه هامون خونی شد تا چادرتون خاکی نشه... عکس ماها رو میبینید... ولی❌عکس ما عمل میکنید... ما شهید نشدیم که مرغ و میوه ارزون بشه... ما شهید شدیم که بی_حیایی ارزون نشه... حرف آخر : این رسمش نبود.... 😭😭😭