🕊🌿✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🕊🌿✨
🌿✨
✨ ﷽
💌رمان شکسته هایم بعد تو
2⃣فصل دوم از روزی که رفتی
#part118
غذا در سکوت سردی به پایان رسید. سفره را جمع کرده، ظرفها را شسته و جابه جایی ها انجام شد. محترم خانم، زن حاج یوسفی، در تدارک میوه و چای بود که آیهای که از آنموقع به کسی نگاه نکرده بود به سایه گفت:
_به محمد میگی بریم حرم؟
سایه سری تکان داد و به سمت محمد رفت... محمد نگاه نگرانی به زن برادرش انداخت و به همسرش گفت:
_باشه، آماده بشید بریم.
بعد رو به صدرا کرد و گفت:
_ما داریم میریم حرم!
صدرا گفت:
_ما یعنی کیا؟
محمد: من و همسرم و زنداداشم!
زنداداشم را که میگفت نگاهش را به ارمیا دوخت. درد بدی در سینهی ارمیا پیچید. هرچه سعی میکرد به آیه نزدیکتر شود، بدتر میشد. حالا حتی نگاهش را از همه دریغ میکرد؛ حتی با او سخن نمیگفت. درد داشت اما گفت:
_بدون من زنمو کجا میخوای ببری؟ بدون رضایت شوهر؟ تا جایی که من میدونم اسلام روی رضایت شوهر خیلی تاکید داره برادر شوهر!
برادر شوهر را در جواب زنداداش گفتن محمد گفته بود. محمد هنوز هم عموی زینبش بود... محمد هنوز هم به آیه وصل بود... محمد هنوز هم همان کسی بود که باید با آیه ازدواج میکرد و جای برادرش را میگرفت و این ها هنوزهایی بود که روح ارمیا را میخورد.
آیه چادر سیاهش را سرش کرد و چادر گلدارش را تا کرد و روی چمدان پش گذاشت. لباسهای زینب را عوض کرد و چادر عربی کوچکش را روی سرش گذاشت. وقتی از اتاق خارج میشدند ارمیا مقابلشان بود:
_کجا میرید؟
آیه خودش را با درست کردن مقنعهی زینب مشغول کرد:
_حرم!
ارمیا: تنها؟
آیه: با محمد و سایه!
ارمیا: نباید به من بگی؟
آیه: شنیدی دیگه!
ارمیا: چرا با من قهری؟ گناه من چیه؟
آیه: گناه من چی بود که سیدمهدی رفت؟ گناه من چی بود که دختر یتیم دارم؟
ارمیا: من نباشم مشکلت تموم میشه؟
آیه: با اومدنت تموم شد؟
ارمیا: میخوای برم؟
آیه: مگه خواستهی من فرقیام داره؟
انصاف نبودی زِن ارمیا: بی سیدمهدی، بی انصاف شدی... سه سال منتظرت نموندم؟
آیه: به خواست دلت موندی!
ارمیا: به خواست قلب و عقلم موندم، پی هوس نرفتم که سهمم از تو این شده!
آیه: سهم من از سیدمهدی دو متر خاکه!
ارمیا: مگه تقصیر منه؟
آیه: بیوه شدن منم تقصیر خودم نیست!
ارمیا: چرا از هر طرف که میری به اینجا
میرسی؟ آیه چی میخوای؟
آیه: آرامش!
ارمیا: منم میخوام!
آیه: پس منو ببر حرم!
ارمیا: بریم!
✍به قلم سنیه منصوری
#ادامہ_داࢪد...
┄•●❥@azshoghshahadat
پرش به قسمت اول فصل دوم👇
https://eitaa.com/azshoghshahadat/5004
✨
🌿✨
🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨
~🕊
🌿 #کلامشهید💌
میخواهیدخداعاشقشماشود؟!
•قدممیزنید،براےخداباشد
•گامبرمیدارید،براےخداباشد
•سخـن میگوئید،براےخداباشد
•هرچیزوهمہچیز،براےخداباشد
#شهیدابراهیمهمت♥️🕊
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
ویروس #ڪرونــا ثابت کرد:
زنی کہ زیر ماسڪ میتونه نفس بکشہ
قادره زیرچادرهم نفس بکشہ
کسۍ کہ مغازش رو بہ خاطرویروس سہماه میبنده
میتونہ اونو برای ادا؎ نمـاز در مسجدهم
چند دیقہای ببنده.
#برایانجامفریضہبھونہنیاریم💔"!
🔔¦⇔ #تلنگر
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#تلنگر⚠️
یادمان باشد یک روز
جوونایی از چشمای
خوشگلشون گذشتن
تا امروز ما
چشمانمان غرق خدا باشد
نه غرق گناه😔
مهرهرکسی
بهدلبیفتد
دلمالاوست ...
مواظبامامحسیــنتـودلتباش...!(:
#شهیدمصطفیبازایی✨💛
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله✋🏻
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
May 11
💚 #پاداش درود فرستادن بر #فاطمه سلام الله علیها💚
◾️ پیغمبر_اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه سلام الله علیها فرمودند:
◾️«مَن صَلّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللهُ لَهُ وَ اَلحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ» "(1)
◾️ای فاطمه! هر که بر تو #صلوات فرستد؛ خدای متعال #همهی_گناهان او را، بدون استثناء، میبخشد و هر جا که من در بهشت باشم؛ خدا او را در بهشت به من ملحق میکند.
☑️و این صلوات چقدر زیباست👇
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ و اَبِیها وَ بَعْلِها وَ بَنِیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ»
📚 بحارالانوار جلد 43
التماس دعا
#دل_بده ♥️
توان ما ،
بہ میزان امڪانات
در دست ما نیست ؛
توان ما ،
بہ میزان اتصال
ما با خداست ...
| #شهیدعبداللهمیثمی🌱 |
#العبد
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•