eitaa logo
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
645 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
༻﷽༺ گفتم: دگࢪقݪبم‌شۅق‌شهادت‌نداࢪد! گفت:) مࢪاقب‌نگاهت‌باش♥️🕊 شرایطمون:↯ @iaabasal شَھـٰادت‌شوخۍٓ‌نیسٺ‌؛قَلبٺ‌رابو‌میکُند بو؎ِ‌دُنیـٰابِدهَد‌رھـٰایَٺ‌مۍ‌کُند:)!🥀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌥⃟ ⃟🕊 ‌‌ •. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بࢪا؎آنڪہ‌میانِ‌پࢪچمِ‌سہ‌ࢪنگ‌بپیچنت بایدازدِل‌بُگذرࢪ؎؛ ازتمامِ‌مَن‌مَن ها... •. ¦🕊⃟ ⃟🌥¦ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🔗⃟ ⃟📷 ‌‌ •. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتم: ببینم‌تو؎دنیاچہ‌آࢪزویےداࢪ؎؟» قدࢪ؎فڪࢪڪࢪدوگفت: «هیچے» گفتم: یعنےچے؟مثلاًدلت‌نمیخوادیہ‌ڪاࢪه‌ا؎ بشے،ادامہ‌تحصیل‌بد؎ یاازاین‌حࢪفھادیگہ؟! گفت: یہ‌آࢪزوداࢪم! ازخداخواستم‌تاسنم‌ڪمہ وگناهم‌ازاین‌بیشتࢪنشده،شھیدبشم. •|شھید‌نوࢪالله‌اختࢪ؎‌|• •. ¦📷⃟ ⃟🔗¦ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بِہ‌نـٰام‌خُداوندۍ‌ڪِہ‌آفرید‌اهل‌ِبیت‌را⛅️-! السلـٰام‌و‌عَلیڪ‌یـٰا‌اهل‌ِبیت‌النَبوة🌿-! ‹ـدآده‌هَمیشہ‌لُطفِ‌تو‌مَن‌رآخِجالَتۍ آقاےِڪَربَلا‌چہ‌قَدَر‌بامُحبَتۍ˘˘!♥️› صُبح‌رآبـٰا‌سَلـٰام‌بِہ‌تو‌آغـٰاز‌مے‌ڪُنم‌،اربـٰابَم! 🦋💙'
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ ✍ قسمت بیستم گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر دا
🌸 در عالم برزخ ✍ قسمت بیست و یکم گاه گاهی از زخمهای سر و بدنم می نالیدم. تا قبل از آن به خاطر هیجان ناشی از پیروزی بر گناه متوجه درد زخمهای بدنم نبودم. هنوز راه زیادی نرفته بودیم که از نیک خواستم بنشیند تا کمی استراحت کنیم. نیک گفت: وقت کم است باید هر طور شده حرکت کنیم. گفتم نمیتوانم، مگر نمیبینی از پا افتاده ام؟ نیک مانند همیشه با دلسوزی گفت: ای کاش کمی تقوایت بیشتر بود، در این صورت زره تقوی آن ضربه را نیز مانند بقیه ضربه ها از بدنت دفع میکرد. نگاهی به سپر انداختم و با بیحالی گفتم: چرا سپری با این ضخامت نتوانست در برابر آن ضربه مقاومت کند؟ نیک جواب داد: یکسال از هنگام بالغ شدنت که اصلا روزه نگرفتی،بقیه روزه هایی هم که میگرفتی با صفتهای ناپسند مثل دروغ و آزار و ... اثرشان را کم میکردی. حسرت و پشیمانی و خجالت، همه ی وجودم را فرا گرفت. نیک دستم را گرفت و از زمین بلندم کرد و گفت: اگر بتوانی خود را به وادی شفاعت برسانی امید هست که شفا بگیری و براحتی به راهت ادامه دهی. نام شفاعت برایم خیلی آشنا و همیشه در دنیا مایه ی امیدواری من بود. بهمین خاطر با عجله پرسیدم: این وادی کجاست؟ نیک به جلو اشاره کرد و گفت: کمی جلوتر از اینجاست، بعد ادامه داد: البته شفاعت برای قیامت کبری است ولی در اینجا میتوانی بفهمی که اهل شفاعت هستی یا نه. اگر مژده شفاعت برایت آوردند جان تازه ای خواهی گرفت و میتوانی براحتی بقیه راه را بپیمایی. دست خود را بر گردن نیک آویختم و با سختی فراوان به راه ادامه دادیم. همان طور که میرفتیم به نیک گفتم: اگر میتوانستم به دنیا برگردم به اهل دنیا پیغام میدادم که: بهترین توشه برای اخرت تقوی است. کمی جلوتر رفتیم، دیگر قادر به راه رفتن نبودم. درد سراسر وجودم را ازار میداد. از نیک خواستم مرا بر کول بگیرد، او قبول کرد و گفتم میشود من را تا دار السلام برسانی؟ نیک گفت: هرکسی که گناهش ضربه ای به او وارد کرده باشد و زخم گناه بر تنش نشسته باشد اجازه ورود به دار السلام را ندارد. پس دریافتم که برای ورود به دار السلام فقط باید مژده ی شفاعت را بگیرم و بس! با امید فراوان قدم به قدم به وادی شفاعت نزدیک میشدیم. کم کم هوا بهتر و لطیفتر شد. از شدت گرما کاسته و از دود ضخیم آسمان تنها لایه ی نازکی به چشم میخورد. سرانجام به تپه ای رسیدیم. نیک ایستاد و مرا به زمین گذاشت و گفت: پشت این تپه، وادی پرخیر و برکت شفاعت است. ما باید در اینجا در انتظار مژده ی شفاعت بنشینیم. اگر مورد شفاعت کسی، مخصوصا اهل بیت علیه السلام، قرار بگیری، با دوای شفاعت زخمهای تو شفا خواهند گرفت. با خوشحالی منتظر شدم چون میدانستم پیرو دینی بودم که رهبرانش خود بهترین شفیع برای ما هستند. ناگهان سوالی به ذهنم رسید که مرا خیلی نگران کرد.. با دلهره از نیک پرسیدم: و اگر برایم نیاورند چه؟ اگر شفاعتم نکنند؟؟ نیک سرش را به زیر انداخت و گفت: در این صورت بدبخت خواهی شد ولی نگران نباش ما اینهمه راه را آمده ایم و لطف آنها خیلی بیشتر از این حرفها است و ... ناگهان صدای سلام آشنایی شنیدیم. همان فرشته ی رحمت بود که با داروی شفاعت به سراغ ما آمده بود. فرشته دارو را به نیک داد و گفت: این دارویی است به عنوان مژده ی شفاعت از خاندان رسول الله و سپس بال زنان از آنجا رفت.. از خوشحالی به گریه افتادم. نیک با خوشحالی دارو را روی زخمهایم نهاد و بلافاصله احساس کردم تمام دردها و رنجهایم از بین رفت. از خوشحالی فریاد کشیدم: درود بر محمد و خاندان پاک او، همانها که در برابر محبت، شفاعت میکنند(و خداوند شفاعت آنها را در قیامت هرگز رد نخواهد کرد.) صدایم چنان رسا بود که به صدای بعضی از اهالی برزخ رسید و با سرعت به سمت من دویدند و گفتند: چه شده؟ صدای شادی از تو شنیدیم. با خوشحالی گفتم، بله من نیز مورد شفاعت قرار گرفته ام. وقتی علت شفاعت خواهی ام را پرسیدند گفتم: بخاطر ضرباتی بود که گناه بر پیکرم وارد کرده بود و آن بزرگواران مرا شفا دادند. یکی از آنها با ناراحتی گفت: پس ما چه کنیم؟ کی ما را شفاعت خواهد کرد؟ گفتم: شما برای چه شفاعت میخواهید؟ گفت به ما اجازه عبور نمیدهند. میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید... ✍ادامه دارد.. ⚠️نکته: ذکر این نکته ضروری هست که شفاعت مخصوص قیامت کبری هست نه برزخ. اما بخاطر محتوای تربیتی و آموزنده بودنش، ناچار شدیم در این قسمت تحت عنوان مژده شفاعت به تحریر در بیاریم تا جلوه ی کوچکی از این مساله اعتقادی مهم را به نمایش در آورده باشیم •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
همیشه با وضو بود موقع شهادتش هم با وضو بود دقایقی قبل از شهادتش وضو گرفت و رو به من گفت: " ان شاءالله آخریش‌باشه!!!" آخریش‌هم شد....🥀 😇¦⇔ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
پایش را گچ گرفته بودند و توی بیمارستان بستری بود، بچه‌ها لباس‌هایش را شسته بودند! خبردار که شد، بلند شد برود لباس‌های آن‌ها را بشوید گفتم برادراحمد پاتون رو تازه گچ گرفتن، اگه گچ خیس بشه، پاتون عفونت می‌کنه! گفت هیچی نمی‌شه و رفت توی حمام و لباس همه‌ی بچه‌ها را شست، نصف روز طول کشید، گفتم الان تمام گچ نم برداشته و باید عوضش کرد، اما یک قطره آب هم روی گچ نریخته بود! می‌گفت مال بیت‌المال بود مواظب بودم خیس نشه! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
راوے از دوستان شـــــهید : بعد از اینکه وارد سپاه شد ؛ چند ماهے طول کشید تا حقوقش واریز بشه ، اولین حقوقے که گرفت پولش رو داد به یه نقاش حرفه اے تا تصاویر شهداے روستای کریم کلا را بکشه ‌؛ بعد از اینکه تابلوها آماده شد اونها رو با هم بردیم و به پایگاه بسیج کریم کلا تحویل دادیم ؛ برام خیلے جالب بود با اینکه مدتے حقوق نگرفته بود و پول نداشت ، حالا که پولے به دستش رسید براے " شـــــهدا " خرج كرد ... 😇•°⇔ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
: ☜میدانے؟ ♡ترجیح میدهم ⇠خـــالـقم⇢ مرا بپسندد♡ ☜وقتے او مرا بپسندد⇩ ☜دیگر بہ نگاہ دیگرے نیاز ندارم...✔️ ☜از من میشنوے ☜تو هم خودت⇩ را حرام چشم هاے خیابانے نڪن!! ❤️💙 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
[🚶🌱] اِمـٰآم‌زمآن‌میگن‌که: اگرشیعیآن‌مآ به‌اندآزه‌یك‌لیوٰآن‌تشنه‌مآبودند ؛ مآظهورمیکردیم!!!! :( هفت‌میلیآردآدم‌نمیتونن‌یه‌ لیوآن‌تشنه‌بآشن😔 •• •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه خود رابرای ظهور اماده کنیم؟ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا