❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
1️⃣ قسمت اول
بعد از عملیات شکست حصر آبادان شور و شوق عجیبی در بین نیروهای بسیجی شهرستان دزفول ایجاد شده بود علی الخصوص به دلیل اینکه به جز چند نفر ، اکثر بچه های دزفول در این عملیات شرکت نداشتند ، شور و اشتیاق شان برای حضور در جبهه و عملیات فراوان بود .
در ستاد نیروی های ذخیره سپاه نیز همین وضع بود . یک روز غروب مثل همیشه که نیروهای حاضر در ستاد به خط شده بودند ، برادر گرامی حاج کریم جعفری بعد از حضور و غیاب اعلام کرد که نیروهای داوطلب برای اعزام به جبهه دست ها را بالا ببرند اما تاکید کرد که این اعزام مانند ماموریت های قبل پانزده بیست روزه نمی باشد و ممکن است به مدت سه ماه طول بکشد !
خوب شرایط آن زمان شاید به گونه ای بود که کمتر کسی می توانست برای سه ماه و بدون مرخصی به جبهه اعزام شود و اساسا ما عادت کرده بودیم فقط برای چند روز و نهایتا دو هفته در جبهه های پدافندی حضور پیدا کرده برویم و برگردیم . بچه هایی هم که به اصطلاح پای ثابت این جبهه ها بودند باز هم هر از چند وقت به مرخصی می آمدند و دو سه روز بعد برمی گشتند .
القصه اسامی کسانی که داوطلب اعزام بودند نوشته شد حدود سی نفر از نیروهای ذخیره سپاه برای اعزام ثبت نام کردند . و ظاهرا قرار شد فردا و یا پس فردا نیروهای بسیجی داوطلب به اهواز اعزام شوند. نیروها در دو روز به اهواز اعزام و در دبیرستان دخترانه پروین اعتصامی اسکان داده شدند.
ادامه دارد ...
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
سروش: http://splus.ir/b_4khordad
روبیکا: https://rubika.ir/b_4khordad
بله: http://ble.ir/b_4khordad
سایت: http://www.b4khordad.comسایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
2️⃣ قسمت دوم
ایام محرم بود و ما که انتظار این را داشتیم به محض رسیدن به اهواز بلافاصله به منطقه اعزام شویم ، ماندن و سر کردن در کلاس های مدرسه برای مان بسیار سخت بود از آن طرف هم هیچ گونه امکاناتی نیز در اختیار بچهها نبود.
به دلیل عدم آشنایی ما با این گونه اعزام ها بچهها پولی با خود نیاورده بودند و امکان خرید از بازار اهواز را هم نداشتیم حتی وسایلی مثل مسواک و خمیردندان .
بعد از چند روز ( حدود یک هفته) سردار کلولی و حاج محمدرضا چائیده( اکرام فر) همه نیروها را در محوطه دبیرستان جمع کرده و اعلام کردند هرکس در این جمع دو برادری و یا چند برادری اعزام شدند باید به انتخاب خود فقط یک نفر بماند و بقیه به دزفول برگردند چون احتمال شهادت افراد زیاد است و نمی خواهیم از یک خانواده همزمان دو نفر به شهادت برسد !
من و برادرم عبدالعلی در جمع دو نفره ها بودیم ولی چون از دو پایگاه متفاوت اعزام شده بودیم کسی موضوع را نمی دانست. من تمام وجودم را ترس برداشته بود زیرا او بزرگتر از من و با سابقه تر از نظر حضور در جبهه بود حتی او سابقه حضور در گروه جنگ های نامنظم شهید چمران در سوسنگرد و همچنین حضور در جبهه آبادان را داشت بنابراین اولویت ماندن با او بود ولی خب من هم آدم سر تق و غدی بودم .
ادامه دارد ...
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
سروش: http://splus.ir/b_4khordad
روبیکا: https://rubika.ir/b_4khordad
بله: http://ble.ir/b_4khordad
سایت: http://www.b4khordad.com
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
3️⃣ قسمت سوم
با هم رفتیم یک گوشه دبیرستان. عبدالعلی به من گفت تو باید برگردی خونه ! اما من زیر بار نرفتم و گفتم کمتر کسی می داند ما با هم برادریم ( به لحاظ اینکه ما دو نفر از نظر ظاهر و قیافه به هم نمی خوردیم ) مگر بچهها محله ! به بچههای محله هم می گوییم حرفی نزنند و اگر فهمیدند بعدا یه فکری به حالش میکنیم .
آن بزرگوار با متانت پذیرفت ، تازه ما دو تا خبر نداشتیم که برادر بزرگترمان حاج عبدالمهدی هم که در ارتش سرباز است در این عملیات شرکت خواهد داشت.
در این ماجرا برادران شهید روغنی زاده چون از یک پایگاه بسیج اعزام شده بودند علیرضا ماند و در عملیات به شهادت رسید اما محمدرضا که برادر بزرگتر بود به دزفول برگشت . او هم چند ماه بعد در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید .
بعد از برنامه جدا سازی دو برادری ها ، ما را به شهرک دارخوین ، محل تاسیسات انرژی اتمی در جاده اهواز آبادان بردند . در آنجا چون ساختمان درست و حسابی نداشت ما در یک سوله بزرگ جا دادند . یک بار در نیمه های شب عراق با توپ دارخوین را زیر آتش گرفت و ما ناچار برای حفظ جان خود به دستور فرماند هان در بیابان های اطراف شب را گذراندیم . در آن بمباران عبدالعلی اعظمی از نیروهای داوطلب کمیته انقلاب اسلامی دزفول به شهادت رسید .
ادامه دارد ...
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
سروش: http://splus.ir/b_4khordad
روبیکا: https://rubika.ir/b_4khordad
بله: http://ble.ir/b_4khordad
سایت: http://www.b4khordad.com
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
4️⃣ قسمت چهارم
بعد از این ماجرا ما را به پادگان لشکر ۹۲ زرهی منتقل کردند . در آنجا برای اولین بار در جنگ نیروهای بسیج و سپاه را در قالب گردان و گروهان و دسته بر اساس ساختار ارتش تقسیم بندی کردند .
پایه گذاری گردان همیشه پیروز و سرفراز بلال در اینجا شکل گرفت . البته در آن عملیات این گردان هنوز مزین به نام موذن پیامبر اکرم (ص) یعنی بلال نام گذاری نشده بود . گردان ما جمعی تیپ اصفهان به فرماندهی شهید حاج حسین خرازی بود.
فرمانده گردان سردار حاج غلامحسین کلولی و معاون ایشان برادر گرامی حاج محمد رضا اکرام فر( چائیده) و فرماندهان گروهانها هم برادران حاج کریم جعفری و شهید مجید شعبانپور و حاج مجید قناعتی بودند . من عضو گروهان حاج کریم جعفری شدم ولی چون کم سن و سالم بود( من در عملیات بستان فقط ۱۵ سال داشتم ولی چون چند بار به جبهه های پدافندی اعزام شده بودم از نیروهای قدیمی حساب می شدم ) ابتدا به من اسلحه نرسید چون تعداد اسلحه ها را بر اساس چارت سازمانی ارتش داده بودند یعنی هر دسته ۲۲ نفر.
ادامه دارد ...
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
سروش: http://splus.ir/b_4khordad
روبیکا: https://rubika.ir/b_4khordad
بله: http://ble.ir/b_4khordad
سایت: http://www.b4khordad.comسایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
5️⃣ قسمت پنجم
تمرینات سخت ورزشی و نظامی شروع شد. هر روز صبحگاه و بعد دویدن در زمین رملی پادگان لشکر ۹۲زرهی اهواز به مدت یک ساعت به همراه کوله پشتی و تجهیزات کامل . در تمام طول روز نیز آموزش های نظامی و تاکتیک و آموزش سلاح را داشتیم . هر وقت هم می پرسیدیم محل عملیات کجاست جوابی به ما نمی دادند .
غروب ها حال و هوای پادگان عوض می شد چون در بین نماز مغرب و عشاء مراسم دعا خوانی برقرار بود و گاهی تا یک ساعت هم طول می کشید . مراسم فوق العاده معنوی و روحانی بود .
افراد هرگروهان را در یک سالن جا داده و همه با هم بودند . بچه ها چند نفر چند نفر یک گوشه ای را برای خود گرفته بودند . من هم به همراه شهید عزیز حمید گلپیچی که هم سن و سال بودیم در یک گوشه سالن جا گرفتیم . ظرف های غذای مان یک بشقاب روحی و دو قاشق روحی و دو لیوان پلاستیکی بود و به هر نفر دو پتوی سیاه سربازی داده بودند .
من کمتر سراغ برادرم عبدالعلی می رفتم تا شناسایی نشویم چون باعث جدایی و برگشت یک نفرمان به شهر می شد. حضور مان در پادگان تقریبا دو هفته ای طول کشید .
برای من که سن زیادی نداشتم جالب بود که بین نماز مغرب و عشا دعای جوشن کبیر و یا جوشن صغیر خوانده می شود و یا دعای عدلیه . خواندن دعای کمیل که دیگر هر شب عادی شده بود .
رابطه بین من و شهید حمید گلپیچی به دلیل هم سن بودن و هم غذایی فوق العاده شده بود به نحوی که یادم می رفت برادرم خودم هم در ساختمان مجاور است و گاهی چند روز یکبار به هم سر میزدیم . البته که باید برادری ما مخفی می ماند
ادامه دارد ...
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
سروش: http://splus.ir/b_4khordad
روبیکا: https://rubika.ir/b_4khordad
بله: http://ble.ir/b_4khordad
سایت: http://www.b4khordad.comسایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
6️⃣ قسمت ششم
یک روز در مراسم صبحگاه اعلام شد بعد صرف صبحانه همه نیروها در میدان صبحگاه جمع شوند . وقتی همه جمع شدیم به یک باره با حضور فرمانده سپاه برادر آقا محسن رضایی و یحیی صفوی معاون ایشان و شهید حسن باقری و سپهبد شهید علی صیاد شیرازی ولوله ای درجمع ایجاد شد. برادر صفوی سخنرانی کردند و در خصوص اهمیت عملیات و محل آن توضیحات کاملی داده و فرمودند بعد از این عملیات دو عملیات بزرگ دیگر نیز خواهیم داشت. ایشان گفتند بعد از فتح بستان یک عملیات در شمال بستان و یک عملیات دیگر در جنوب جهت آزادی شهرستان خرمشهر انجام خواهد شد . ایشان گفتند که اینجا محل تلاقی محورهای شمالی و جنوبی ارتش عراق است که با فتح بستان تدارکات محورهای ارتش عراق مختل خواهد شد.
بعد از آن مراسم همه احساس می کردیم به زمان عملیات نزدیک می شویم. ادعیه و توسلات بیشتر شد و تمرینات سخت تر. بعد از چند روز ما را به اطراف شهر سوسنگرد منتقل کردند حدود دو شبانه روز آنجا بودیم و به علت عدم هماهنگی در این دو روز غذای مناسبی به ما نمیرسید.
ادامه دارد ...
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
سروش: http://splus.ir/b_4khordad
روبیکا: https://rubika.ir/b_4khordad
بله: http://ble.ir/b_4khordad
سایت: http://www.b4khordad.com