eitaa logo
بچه های ایران 🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
968 عکس
1.5هزار ویدیو
127 فایل
حاج قاسم :امروزه قرارگاه حسین بن علی #ایران است. جمهوری اسلامی #حرم است.🇮🇷 🔰کانال #بچه_های_ایران کانالی برای جواب به دغدغه های دوره نوجوانی و جوانی و دغدغه های فرهنگی شما حاج آقا رحیمی @modafe70 ادمین @Dokhtar_paiiiz
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰‍ آموزش جملات روز مره به لهجه عراقی 🔸چیکار میکنی----------> شِتْسَوِی 🔹چه خبر-----------------> شِکو ماکو 🔸چی میخوای-----------> شِتْرِیدْ 🔹کجا میری--------------> وِیْنْ إِتْروحْ 🔸من مریض هستم-----> آنِی مَرِیضْ 🔹بیا------------------------> تَعالْ 🔸بیا اینجا-----------------> تَعالْ إِهْنا 🔹برو------------------------> رُوحْ 🔸بدو------------------------> أُرْکُضْ 🔹بایست--------------------> أُوگَفْ
ماکو مُصَلّی اِهْنا اینجا نماز خونه نیست تُوگُف لِلصَّلاة؟ برای نماز نگه میداری؟ وین المُصَلَّی؟ نماز خونه کجاست؟
سعی کنید پایتان را از کشتی حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بیرون نگدارید و دائمأ به امری از امور دستگاه امام حسین(علیه السلام) مشغول باشید. آشپزی، چای دادن، سینه زدن، کفش جفت کردن و ... تا بواسطه آن ، از همه شیعیان دستگیری شود و الا حساب و کتاب آن طرف، دقیق تر از این حرفهاست." -آیت‌الله‌بهاءالدینی🤍 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ ┅═🦋 🦋 🆔 کانال @b_iran 🇮🇷 ❤️🖤💚
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ صدای تیراندازی هرازگاهی شنیده میشد،..😥😢 مصطفی 🌸چندبار در روز به خانه سر میزد.. و خبر میداد.. تاخت و تاز تروریست ها در داریا به چند خیابان محدود شده.. و هنوز خبری از دمشق و زینبیه💚 نبود که غصه ابوالفضل🕊 قاتل جانم شده بود...❤️😢 تلوزیون سوریه تنها از پاکسازی حلب می گفت.. و در شبکه سعودی العربیه کشته شدن سردار سلیمانی بر پا بود،😥😭 دمشق به دست ارتش آزاد افتاده.. و جانشینی هم برای بشار اسد تعیین شده بود...😑😥 در همین وحشت بیخبری،.. روز اول ماه رمضان🌙 رسید و ساعتی به افطار مانده بود که کسی به در خانه زد... مصطفی کلید همراهش بود.. و مادرش هرلحظه منتظر آمدنش که خیال بافی کرد _شاید کلیدش رو جا گذاشته!😊 رمقی به زانوان بیمارش نمانده.. و دلش نیامد من را پشت در بفرستد ☺️که خودش تا حیاط لنگید و صدا رساند _کیه؟😵 که طنین لحن گرم ابوالفضل😍 تنم را لرزاند _مزاحم همیشگی! در رو باز کنید مادر!😁 تا او برسد قفل در را باز کند، پابرهنه تا حیاط دویدم..😍🏃‍♀❤️ و در همان پاشنه در، برادرم را مثل جانم در آغوش کشیدم.. وحشت اینهمه تنهایی را بین دستانش گریه میکردم 😍😢و بودم که بی صبرانه پرسیدم _حرم سالمه؟😥😧 تروریست های تکفیری را به چشم خودش در زینبیه دیده.. و هول به حرم به دلش مانده بود که قد علم کرد _مگه ما مرده بودیم که دستشون به حرم برسه؟😊🤨 لباسش هنوز خاکی و از چشمان زیبایش خستگی میبارید.. و با همین نگاه خسته دنبال مصطفی میگشت.. که فرق سرم را بوسید و زیر گوشم... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ┅═🦋 🦋═┅ ➕ عضو بشید 👇 🆔 کانال @b_iran 🇮🇷 ❤️🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین کسی که از بنی‌هاشم اجازه‌ی میدان گرفت، علی‌اکبر بود. وقتی اباعبدالله کنار پیکر نیمه‌جان علی رسید، از اسب پیاده نشد. نوشته‌اند: "فَسقَط الحسین عَن فَرسه" یعنی امام، خودش را از اسب به زمین انداخت. زانو‌به‌زانو به علی رسید. سر علی را به دامن گرفت، آرام نشد. سر را به سینه چسبانید، قرار نگرفت. صورت‌به‌صورت علی گذاشت و گفت: "علی الدنیابعدک العفا"؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا. بغلت می‌کنم و از بغلم می‌ریزی...😭😭 صلی‌الله علیک یااباعبدالله🖤💔 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ┅═🦋 🦋═┅ ➕ عضو بشید 👇 🆔 کانال @b_iran 🇮🇷 ❤️🤍💚
عربی ✳️ سوال از وضوخونه و نمازخانه 💠سلامُ علیکم 💠سلامٌ علیکم 💠سامِحنِی 💠ببخشید 💠مُمکِن سُوال 💠می تونم سوال بپرسم 💠اِتفَضَّل حَبِیبِی اِبخِدمَتکُم 💠بفرما دوست من درخدمتتون هستم 💠وِین اِلمَرافِق؟ 💠دستشویی کجاست؟ 🔺در عربی برای پرسیدن کجا است از کلمه ی "این" استفاده می کنند 📌مثل این الحسن این الحسین 📌این بقیة الله (کجاست بقیة الله ) در دعای ندبه 🔆 در زبان محاوره ای و محلی عراق این تبدیل به می شود 📍وین المرافق (دستشویی کجا است ) 📍وین الکراج (ترمینال کجا است) 📍وین الحرم (حرم کجا است)
Poyanfar - Azam Allah Ojorana (128).mp3
4.06M
🖤ساکنم زیر پرچم تو میزنم سینه با غم تو مداح : ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ ┅═🦋 🦋 🆔 کانال @b_iran 🇮🇷 ❤️🖤💚
125980090f875-36a4-4ebc-8ed3-4693db6c3226.mp3
35.95M
🖤🖤روضه ی فوق العاده زیبا از درمورد حضرت ابوالفضل و امان نامه و...😔 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ ┅═🦋 🦋 🆔 کانال @b_iran 🇮🇷 ❤️🖤💚
. تا حالا چقدر واسه عروسی برادر زادت رویا پردازی کردی چقدر تو رخت عروسی دیدیش؟؟ بعد اگه روز عروسیش برسه و خودش نباشه چه حسی پیدا میکنی؟؟؟ میفهمی امام حسین وقتی قاسم را راهی میدان کرد چه حسی داشت دیگه اره؟؟ .
. حالا برادر زاده هیچ مثلا پسر خودت... از روزی که به دنیا اومده تا الان چند تا آرزو واسه بزرگ شدنش داری؟؟ حالا فکر کن.. یه عمر همه اینا تو سرت باشه... روز دامادیش روز بابا شدنش روز... میفهمی امام حسین وقتی جسم پاره پاره ی علی اکبر را دید چی کشید دیگه آره؟؟ .
. یادته روزی که بچت به دنیا اومد تا وقتی که مستقل بشه طاقت گریه هاشا نداشتی و سریع هرچی میخواست می دادی بهش... بعد فکر کن این طفل شیرخوار ما هیچی هیچی نمیخواد فقط سه تا قاشق آب همین! میفهمی شرمندگی پدر یعنی چی دیگه.. میفهمی وقتی امام حسین علی اصغر را میدید چه حالی میشد دیگه ، نه؟؟ .
دیدی دوست و رفقایی که از بچگی کنارتن رفتن حک شدن تو عمق وجودت... حتی نمیتونی تصور کنی اگه نباشن چی میشه حالا اگه این حس دو طرفه باشه فکر کن چی بشه.. اون موقع دیگه طاقت نداری یه خار هم بره توی پاش حالا فکر کن عباس از روزی که چشمشا باز کرد تو چشم برادرش حسین باز کرد کی طاقت داره ببینه اون چشمای دلربای تیر خورده و قد رعنای افتاده روی زمین رو... فهمیدی آقا وقتی علمدارش افتاد رو زمین چی کشیده دیگه؟؟
دیدی مثلا وقتی بچه برادرت میگه عمو/عمه یه لیوان آب بهم میدی میگی اره عزیزم وایسا الان برات میارم حتی اگه خودتم تشنت باشه اول اونا سیرابش میکنی بعد آب میخوری حالا بگو ببینم شرمندگی یعنی چی؟؟
دیدی حالت خوب نیست میری کنار داداشت هرچقدرم باهاش دعوا کرده باشی ته تهش دلت قرصه که هست یکیا داری که پشتت بهش گرم باشه بعد یه لحظه خودت را بذار جای زینب.. وقتی داشت می دوید که برسه به حسین ، برسه به برادری که از بچگی کنارش قد کشیده بود ، یهو دید دارن سر برادرش را جدا میکنن.. فکر کن مثلا کسی که از بچگی خنده هات باهاش بوده موقعی که گریه می کردی آرومت می کرده مدام مایه ی تسلی دلش بودی حالا... هیچی.. فقط بگو ببینم میفهمی خانم زینب چی کشید دیگه نه؟؟
دیدی مثلا میری یه جا اگه تنها باشی حتی اگر کسی هم باهات کاری نداشته نباشه باز ته دلت یه دلهره ای داری میگی کاش یه مرد باهام بود حداقل بعد مثلا اگه پدرت، برادرت، همسرت ، عمو، دایی و... اونجا باشن دلت قرصه... فکر کن موقع رفتنه چاره ای نداری جز اینکه بلند شی و بری یه مشت نامرد و هوس باز ریختن دورت و تو هیچکس را نداری تازه باید از بقیه هم محافظت کنی مخصوصا دخترای جوون دور و برت میفهمی که چی میگم دیگه؟؟ میفهمی خانم زینب چی کشید دیگه نه؟؟
یادته وقتی بچه بودی چجوری واسه بابا ناز می کردی بابا چجوری قربون صدقت میرفت چه ذوقی میکرد بعد تازه تشویق میشدی که بیشتر یه کاری را انجام بدی بعد یه لحظه همون ناز کردنت یادت بیاد... فقط اینجا بدون اینکه بابا باشه تو ذهنت تصورش کن... دیدی چی شد؟؟ همه چیز بهم ریخت احساس کردی داری یه کار الکی انجام میدی حالا بگو ببینم دختری که توی خیمه نشسته چقدر داره لحظه شماری میکنه بابا بیاد بغلش بگیره تا اروم بشه.. و... بابا کجاست؟؟؟؟؟
دیدی واسه هرکدومش چقدر حالت گرفته شد؟؟ احساس میکنی خدایی نکرده خدایی نکرده اگه واست اتفاق افتاده بود باید حداقل چند روز واسه هرکدوم زانو غم بغل بگیری.. بعد این آخری یه چیزی بگم؟! سخته ها ولی «همه اینا تو یه روز اتفاق افتاده»
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ و زیر گوشم شیطنت کرد _مگه من تو رو دست این پسره نسپرده بودم؟🤨 کجا گذاشته رفته؟😁 🌷مادر مصطفی🌷همچنان قربان قد و بالای ابوالفضل🕊 میرفت که سالم برگشته... و ابوالفضل پشت این شوخی، حقیقتاً نگران مصطفی🌸 شده بود.. و میدانست را کجا بزند که زیر لب پرسید _رفته زینبیه؟😊 پرده اشک شوقی که چشمم را پوشانده بود با سرانگشتم کنار کشیدم😢 و شیدایی این جوان سُنی را به چشم دیده بودم که شهادت دادم _میخواست بره، ولی وقتی دید داریا درگیری شده، همینجا موند تا مراقب من باشه!😊 بی صدا خندید..😁 و انگار نه انگار از یک هفته جنگ شهری برگشته.. که دوباره سر به سرم گذاشت _خوبه بهش سفارش کرده بودم، وگرنه الان تا حلب رفته بود!😂😉 مادر مصطفی مدام تعارف میکرد ابوالفضل داخل شود.. و عذر غیبت پسرش را با مهربانی خواست _رفته حرم سیده سکینه!😊 و دیگر در برابر او نمیتوانست شیطنت کند که با لهجه شیرین عربی پاسخ داد _خدا حفظش کنه،😊 شما که تو داریا هستید، ما خیالمون از حضرت سکینه (س) راحته!😊😇 با متانت داخل خانه شد.. و نمیفهمیدم با وجود شهادت سردار سلیمانی😟 و آشوبی که به جان دمشق افتاده، چطور میتواند اینهمه باشد.. 🧐 و جرأت نمیکردم حرفی بزنم.. مبادا حالش را به هم بریزم. مادرمصطفی تماس گرفت تا پسرش برگردد.. و به چند دقیقه نرسید که مصطفی برگشت... از دیدن ابوالفضل چشمان روشنش مثل ستاره میدرخشید..🤩😍و او هم نگران بود که سراغ زینبیه را گرفت.. و ابوالفضل از تمام تلخی این چند روز، تنها چند جمله گفت _درگیریها... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ┅═🦋 🦋═┅ ➕ عضو بشید 👇 🆔 کانال @b_iran 🇮🇷 ❤️🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک‌ونیم دقیقهٔ شیرین، پاسخگوی همه سوالات شما°.•🌱 درباره چیستی و چگونگی بیـ♾️ـنهایت! جمع دهه هشتادیا با شما کامل میشه😍! بدو که از هم سفرهات جانمونی رفیق:)" اینجا مقصد 🔥🪐 ✨ویژه متولدین 1380 تا 1389✨ 《این بار متفاوت تر از همیشه🤭‼️》 اما همچنان پر از جایزه های فوق العاده💯 حتی بدون قرعه کشی😋💕 🛫 تجربه کردنش رو انتخاب کن!
راستی‌‌!موقع‌ثبت‌نام‌کد‌معرف‌یادت‌نره!
چون‌ امتیاز ویژه داره
(بزن‌روش‌تاکپی‌شه🙃)
1458260
bn.javanan.org از مسافرین محترم سفر جدید به مقصد بینهایت درخواست میشود - -- •🗺🛩• همین حالا عدد 5 را به 1000888 ارسال نمایند!! ( پیش‌به‌سوی‌یک‌سفرپرماجراوهیجان‌انگیز🪐✨)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا