eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1215324946.mp3
4.04M
9 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣وضو می گیری،میری سر سجاده ات... درست همون جا روبروی چشمان تو، خدا وهمه اهل آسمون،با اشتیاق منتظرت ایستادند. ❤️با اشتیاق، سر قرار حاضر شو. شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺بخشی از وصیت نامه شهید علی خرمدل  : « اندکی از حال خود بگویم که در این وادی مرا به خوبان بخشید و راه را برایم باز کرد و مرا خواند حال اگر خودش اجازه دهد می خواهم لبیک بگویم که خودش فرموده است بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ  این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی بازآ  من در اینجا مولا را به حسین {ع} قسم می دهم که توبه مرا هم قبول کند و مرا هم جز خوبانش بپذیرد در این وادی فقط عمل می خواهند یک مطلب دیگر هم بگویم که فرمایش خودشان است که باید این مسیر را با اهل بیت {ع} رفت در غیر این صورت آدم از این قافله عقب می افتد مادر برای من دعا کن تا خدا مرا همچون شهیدان دیگر قبول کند نه فقط مرا به بهشت رضوان جای دهد بلکه مرا در کنار اباعبدالله {ع} رسانده و دیدار او را نصیب من کند در هیچ کجا خدا را فراموش نکنید و امام را هم فراموش نکنید و همیشه در مبارزه با فساد در جامعه پیش قدم باشید ای برادر سخن از ته دل می گویم چون می گویند حرفی که از دل برآید بر دل نشیند این را بدانید که من و تمام شهیدان این عهد را با خمینی بسته بودیم که تا آخرین نفس و آخرین قطره خون از اسلام و قرآن و ولایت پاسداری کنیم آخرین سخن : این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعیست که جان ها همه پروانه اوست  والسلام علیکم » مزار نورانی و باصفایش گلزار شهدای بهشت زهرا {س} قطعه ۲۶ / ردیف ۹۲ / شماره ۵۰ سلام و صلوات هدیه به امام و شهدا و هدیه به روح مطهر و ملکوتی پهلوان شهید علی خرمدل و شادی روح پدر مرحومش الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته برای شهدا 😔 تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!! بايد اقتدا كرد به 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی کہ دست احدی بهت نرسہ، کسی تو رو نشناسہ، خودت باشی و آقا مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهـادتہ... دست‌ ما رو هم‌ بگیر تو پلاکت را دادی که گمنام شوی من دویدم که نامدار شوم حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسان‌ها 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1216049055.mp3
3.91M
10 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣طوفانی ترین روزها، می تونن به بهترین و موثرترین روزها تبدیل بشن! به شرطی که؛ يه ابزار قدرتمند، برای دویدن به آغوش خدا، در دست داشته باشیم شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷حرف غیرتی شهید فخری زاده که زبان همسرش را قفل کرد چه بود؟!.. ▫️گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. ▫️ گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».  ▫️معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شد؛ وقتی که نتانیاهو زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده». ... ✍ خاطرات همسر شهید ▫️۷ آذرماه سال ۱۳۹۹ شهر آبسرد دماوند شاهد به خون غلتیدن محسن فخری‌زاده، دانشمند هسته‌ای ایران بود. ▫️که دشمنان این سرزمین وجودش را مایه قوت نظام اسلامی و تهدید منافع امپریالیسم در منطقه غرب آسیا و اسرائیل می‌دیدند و به همین سبب این فیزیکدان برجسته ایرانی را شهید کردند ... 🌷 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اوایل جنگ بود و ما با چنگ و دندان و با دست خالی با دشمن تا بن دندان مسلح می جنگیدیم. بین ما یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار ذغال بیرون آمده بود! اسمش عزیز بود. شب ها می شد مرد نامرئی! چون همرنگ شب می شد و فقط دندان سفیدش پیدا می شد. زد و عزیز ترکش به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش به عقب. وقتی خرمشهر سقوط کرد، چقدر گریه کردیم و افسوس خوردیم. اما بعد هم قسم شدیم تا دوباره خرمشهر را به ایران باز گردانیم. یک هو یاد عزیز افتادیم. قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت آدرسش را در بیمارستانی پیدا کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم به سراغش. پرستار گفت که در اتاق 110است. اما در اتاق 110 سه مجروح بستری بودند. دوتایشان غریبه بودند و سومی سر تا پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود. دوستم گفت:«اینجا که نیست، برویم شاید اتاق بغلی باشد!» یک هو مجروح باند پیچی شده شروع کرد به ول ول خوردن و سر و صدا کردن. گفتم:«بچه ها این چرا این طوری می کنه؟ نکنه موجیه؟» یکی از بچه ها با دلسوزی گفت:«بنده ی خدا حتما زیر تانک مانده که این قدر درب و داغون شده!» پرستار از راه رسید و گفت: «عزیز را دیدید؟» همگی گفتیم :« نه کجاست؟» پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت:«مگر دنبال ایشان نمی گردید؟» همگی با هم گفتیم :«چی؟این عزیزه!؟» رفتیم سر تخت. عزیز بدبخت به یک پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر تنزیب های سفید گم شده بود. با صدای گرفته و غصه دار گفت:«خاک تو سرتان. حالا مرا نمی شناسی؟» یه هو همه زدیم زیر خنده. گفتم:« تو چرا اینطور شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک دنبک نمی خواهد!» عزیز سر تکان داد و گفت :« ترکش خوردن پیش کش. بعدش چنان بلایی سرم امد که ترکش خوردن پیش آن ناز کشیدن است!» بچه ها خندیدند. آنقدر به عزیز اصرار کریم تا ماجرای بعد از مجرویتش را تعریف کند. _ وقتی ترکش به پام خورد مرا بردن عقب و تو یک سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند. تو همین گیر و دار یه سرباز موجی را آوردند انداختن تو سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و برّ مرا نگاه کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم. سرباز یه هو بلند شد و نعره ای زد:« عراقی پست می کشمت!» چشمتان روز بد نبینه، حمله کرد بهم و تا جان داشتم کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم کسی نمی آمد. سربازه آنقدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ای و از حال رفت. من فقط گریه می کردم و از خدا می خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زودتر شفا دهد. بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت هایشان دست و پا می زدند و کر کر می کردند. عزیز ناله کنان گفت:« کوفت و زهر مار هر هر کنان؟ خنده داره. تازه بعدش را بگویم. یه ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی را انداختند عقبش و تا رسیدن به اهواز یه گله گوسفند نذر کردم دوباره قاطی نکند. تا رسیدیم به بیمارستان اهواز دوباره حال سرباز خراب شد. مردم گوش تا گوش دم بیمارستان ایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. سرباز موجی نعره زد و گفت:« مردم این یک مزدور عراقی است. دوستان مرا کشته!» و باز افتاد به جانم. این دفعه چند تا قل چماق دیگر هم آمدند کمکش و دیگر جان سالم در بدنم نبود یه لحظه گریه کنان فریاد زدم:« بابا من ایرانیم، رحم کنید.» یه پیر مرد با لحجه عربی گفت:« آی بی پدر، ایرانی ام بلدی؟ جوانها این منافق را بیشتر بزنید!» دیگر لشم را نجات دادند و اینجا آوردند. حالا هم که حال و روز من را می بینید.» پرستار آمد تو و با اخم و تخم گفت: « چه خبره؟ آمده اید عیادت یا هرهر کردن. ملاقات تمامه. برید بیرون!» خواستیم با عزیز خداحافظی کنیم که ناگهان یه نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد:« عراقی مزدور، می کشمت!» عزیز ضجّه زد:« یا امام حسین. بچه ها خودشه. جان مادرتان مرا از اینجا نجات دهید!» 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_310226054725763809.mp3
3.65M
11 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣قبل از ملاقات خدا بدنت رو آروم کن. 🔻خستگی، گرسنگی، و هر گونه فشار..... رو از بدنت رفع کن، تا مانع پرواز روحت نشن شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه بار برایش درجــه تشویقی آمــد، نگرفت. تهِ دلش این بود که کار برای این حرف ها را ندارد. بـی هیچ ادعایـی میگفت: اگــر برای همهٔ بچه های لشکــر ، تشویقی آمد، چشــم؛ من هم میگیرم...! سردار بی ادعا 🌹 شهادت ۱۳۹۵ خانطومان ، سوریه 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اين خاكهــا و خاكريـــزها برايمان " آخر_دنيا " بود. انتهــای رها شدن از تمام تعلقهــا...و... وابستگيــها...!! آنجا عرصه ی عشقبـــازی عاشقـــانی بود كه تمــام وجودشان لبــريز از صداقــت و دلدادگـــی بود. ودر آن معركه با موسيقی_گلــوله هـا، رقص_مرگ مينــمودند. آنجــا جنــس مردانــش در اين عصـــر پُــر زرق و برقِ دنيا پرســتی، رها شدن از تمـــام دنيــا بود...!و چه رهائی زيبائی...! آن خاكهــا و خاكيــهايش را دوســت دارم ...و سخــت دلتنگشانــم...! دلتنــگ تمامِ ديوانگيهــايش...! دلتنــگ تمام آدمهايــش...! و صدافســوس كه اين دلتنـــگي را چاره ای نيــست...جز صبر و صبر و صبــــر...!!! جامانده_از_قافله_عشق مردان_بی_ادعا 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
3157417855.mp3
3.85M
12 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣نه تنها ترک نماز؛ که سبک شمردنش هم، تو رو از چشم اهل آسمون، خواهد انداخت! 🔻 مراقب نمازت باش... تا توی شلوغی قیامت، تنها نمونی شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... 🌷....وقتی به پای تپه رسیدیم، برادر محمود به سازماندهی مجدد نیروها پرداخت.... ناگهان صدایی را شنیدم که می‌گفت: برادری در داخل کانال عراقی‌ها مجروح شده است. وقتی به آن‌جا رفتیم، برادر محمود را دیدیم که بر زمین افتاده و ذکر و تکبیر می‌گوید. در داخل کانال، تعداد زیادی جنازه‌های عراقی دیده می‌شد. ظاهراً این‌طور به نظر می‌رسید که محمود با جسارت و چابکی غیرقابل تصوری - که طبیعتاً ما از او انتظار داشتیم - به این کانال نفوذ کرده و ضمن درو کردن تمام افراد خط آتش دشمن، یک تنه تمامی آنها را به هلاکت رسانده و خود مجروح شده است. 🌷در آن لحظات بود که خبر پیروزی‌های نیروهای رزمنده‌ی اسلام در اولین مرحله از عملیات غرورآفرین فتح‌المبین به ما رسید و ما این خبر خوش را به محمود دادیم. او با صدای بلند تکبیر گفت و افزود: من شهید خواهم شد. شما بروید و کارتان را ادامه دهید. فقط مرا از این کانال خارج کنید که نمی‌خواهم در میان این دشمنان بی‌دین، جان داده باشم.» 🌷حدود ساعت ده و سی دقیقه روز دوم فروردین ماه ۱۳۶۱، برادر محمود برجعلی‌زاده پس از استقامت بسیار درحالی‌که هنوز لبانش به ذکر و تکبیر در حرکت بود، بر اثر شدت جراحات و خونریزی بسیار درحالی‌كه هنوز وسیله‌ی نقلیه‌ی مجروحین از منطقه‌ی عملیاتی خارج نشده بود، به درجه‌ی رفیع شهادت نایل شده و به لقاء الله می‌پیوندد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمود برجعلی‌زاده 📚 سرافرازان فتح و فجر، خانواده شهید، بعثت، ص ۳۳ و ۳۴ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨الـهـی بـا نـام و یـادت 🤍✨روزمان را آغاز میکنیم 🌸✨خدایا به اندازه مهربانیت 🤍✨درکــار هـمـه بــرکــت 🌸✨درمشکلشان گـشـایـش 🤍✨در وجودشان سلامتی 🌸✨در زنـــدگَــیــشــان 🤍✨خوشبختی قراربده 🌸✨بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ 🤍✨الـــهــی بــــه امـــیــد تــــو 🍃 🦋🍃 @takhooda