شهیدی که پرچم گنبد امام حسین (ع) را با خونش رنگین کرد🚩
دوستش به فرمانده مقر قول داده بود تصویری از بارگاه امام حسین (ع) را همراه با سلام به حضرت (ع) بکشد. در آن زمان، محمدجواد در تبلیغات لشکر بود و کارهای نقاشی با او بود. نزدیک غروب وقتی محمدجواد بارگاه امام حسین (ع) را کشید، خطاب به دوستش با اشاره به پرچم کنار گنبد گفت: حیف است، این پرچم باید قرمز خونی رنگ بشود!
هنوز جمله محمدجواد تمام نشده بود که صدای سوت خمپاره پیچید. ترکشی بزرگ به پیشانی محمدجواد بوسه زد و خون سر محمدجواد بر بالای گنبد، درست در محل پرچم پاشیده شد و خواسته شهید برآورده شد.🕊✨
۱۲ اسفند سالروز شهادت🕊
#طلبه_شهیدمحمدجوادروزیطلب
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada
#به گزارش مشرق، 🗞
#جنگ تازه آغاز شده و هنوز بسیاری از مردم توجیه نشدهاند، سوریه؟
#جنگ؟ چرا جوانان ما باید بروند؟
#چرا تو؟ تو بمان و درست را بخوان، اینجا مفیدتر خواهی بود.
# نوعروست را چه میکنی، تازه زندگی را آغاز کرده ای؟
# بعد از تو یک دختر عقدکرده باید چه کند؟
# همه اینها و بسیاری از حرفهای دیگر را میشنود؛ اما دلش سالهاست که هوایی شده، شاید از همان زمان که عمویش بال گشود و پرواز کرد، شاید همان زمان که عاشق شهادت است؛ اما نه برای شهادت که برای ادای تکلیف میرود و چه شیرین که شهادت هم ثمره این ادای دیِن به اهل البیت علیهمالسلام و حریّت باشد.
آری محمد مسرور طلبه پایه ۷ حوزه قید بهترینها را میزند، تا تمام آنچه را که پای درس استاد آموخته به نمایش درآورد، برای رسیدن به غایت آمال خوبان. او نه تنها از حوزه و درس که از نوعروسش که با ملاکهای زهرایی انتخاب کرده عبور میکند تا با عنوان نخستین شهید مدافع حرم آل الله از استان فارس، در کلاس درس حضرت عشق بنشیند...
🥀🕊 @baShoohada 🕊
#صبح 14 اسفند ماه بود. در سنگر تخریب بودیم که یکی سید صدرالدین را صدا زد. رضا ایزدی بود. سید که یک پایش قطع بود لی لی کنان تا جلو سنگر رفت. رضا چیزی در گوش سید گفت و رفت. سید که برگشت گفتم رضا چی می گفت. سید سری تکان داد و گفت، میگه سید دعا کن منم شهید بشم!
🌷با بچه های تبلیغات در منطقه دور می زدیم. چشممان به رضا ایزدی و بهاءالدین مقدسی افتاد که با موتور بودند. اصرار کردیم کمی صحبت کنند. رضا فقط می خندید. زیر لباس خاکی اش، لباس سیاه عزای برادرش رسول بود،اما چهره اش مثل همیشه بشاش و خندان. بها الدین در مورد شهید و نقش شهید حرف زد. نوبت رضا شد. رضا با خنده می گفت چی بگم... ناگهان جدی شد. جدی گفت ما آرزویمان است مثل حاج شیرعلی سلطانی بی سر خدمت امام حسین برسیم...
با خنده رفتند. شاید چند ساعت نشد که هر دو دوست کنار هم شهید شدند. بی سر...🕊✨
🌹💚
#هدیه_به_سرداران
#شهید_محمدرضا_ایزدی
#و_شهید_بهاءالدین_مقدسی_صلوات
#شهدای_فارس
🥀🕊 @baShoohada
#باشهدا
همراه با حاج رضا الوانی به بانک رفتیم و اولین حقوق سپاه را گرفتیم .حاج رضا بلافاصله مبلغ زیادی را همانجا به زلزله زدگان کمک کرد.گفتم حاج رضا حداقل کمتر کمک می کردی ..
گفت :من شاگرد نانوایی بودم نصف حقوقم را صدقه می دادم شکر خدا این حقوق زیادی هست مانعی ندارد!
حاج رضا الوانی با اینکه یتیم بود و نان آور خانه اما قلب بزرگی داشت .
در نهایت سرهنگ پاسدار حاج رضا الوانی فرمانده گردان نیروهای ویژه سپاه درتاریخ ۷مهر۹۵در سوریه به شهادت رسید.
شهیدحاج محمدرضاالوانی درفروردین۶۱ درهمدان به دنیاآمد.
🥀🕊 @baShoohada 🕊
🔸 شهیدی که تماشاچی در تشییعاش را شفاعت میکند
🔸 ۲۷ سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود. خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت؛ رفت کنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از برادرش حمیدرضا به او بدهد.
🔸 گفت: «به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده!»
🔸 خواهرش با گریه تعریف میکرد: فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند.
🔸 صدای حمیدرضا را شنیدم؛ گفت: خواهر اینها همه برای تشییع پیکر من آمدهاند و به اذن خدا همهی آنها را شفاعت خواهم کرد.
🔸بعد اشاره به عابری کرد که در کنار جمعیت بود اما توجهی به آنها و شهدا نداشت، گفت: حتی او را هم شفاعت خواهم کرد.
🔸 از خواب که بلند شدم فهمیدم در بوستان نهجالبلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین کردهاند.
🔸 بعدها با پیگیری خانوادهی شهید و آزمایشات DNA هویت این شهید اثبات شد.
🔸 اگر به بوستان نهجالبلاغه تهران رفتید، در کنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهدای گمنام که متعلق به شهید حمیدرضا ملاحسنی است.
#شهید_حمیدرضا_ملاحسنی
🔸یادش گرامی ونامش جاودان
🥀🕊 @baShoohada 🕊
دو برادر بودند، از بابل
هر دو اما دلباخته
جعفر ، مادری و دلباختهی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
ناصر هم عاشق شش ماههی رباب
آنقدر عاشق که شهادتشان هم مثل آنها بود
جعفر از پهلو و ناصر از گلو ....🥀
سالروز شهادت ۱۴ اسفند
برادران شهید جعفر و ناصر بذری
در عملیات کربلای ۵🥀
#شهید_جعفر_بذری
#شهید_ناصر_بذری
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊
یک استاد دانشگاه مےگفت : شبی در خواب شهید همت را دیدم . با موتور تریل آمد به من گفت : بپر بالا .
از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم ، به در یک خانه رسیدیم . و بعد از خواب پریدم ...
به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست ؟ گفتند : آدرس خانه را بلدی ؟ گفتم : بله . گفتند معلوم است ، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی .
خودم را به در آن خانه رساندم . در زدم . پسر جوانی دم در آمد . گفتم : شما با #حاج_ابراهیم_همت کاری داشتی ؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد .
👈رفتیم داخل و گفت : چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم . داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم ، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت .
گفتم : می گن شماها زنده اید ، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه . الآن هم شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.✨
📚 برگرفته از کتاب «شهیدان زندهاند»
#شهید_ابراهیم_همت
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada
اذان روی موتور
🚦پشت چراغ قرمز ایستاده بود،یه وقت دیدن موتورگازیش رو گذاشت روی جک و ایستاد روی موتور
#اللّه_اکبر اللّه اکبر...
شروع کرد به اذان گفتن...
🔷اونایی که مجید رو نمیشناختن میگفتن حتما دیوانست،اونایی که میشناختنش میگفتن مجید چش شده؟؟؟الان که اصلا ساعت اذان نیست!اونم پشت چراغ و روی موتور!!!!
چراغ که سبز شد نشست روی موتور که بره،دوستاش اومدن جلو که ببینن چی شده...
🔴گفت: اون طرف چراغ ماشین #عروس ایستاده بود و عروس توش #بی_حجاب بود؟
نخواستم چشم کسی به #ناموس مردم بیفته...
🔶راز این عمل مجید برگرفته از #قرآن خواندن اربابش سر #نیزه هست
اونم جلوی دروازه ساعات که حجاب از ناموسش گرفتن😔
#مجید_زین_الدین
#غیرت
🥀🕊 @baShoohada
🌷بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🌷
💠پرسیدند #حرفی_باشهدا داری؟
💠گفت :شهدا شرمنده ایم!
💠اما نگفت شهدا شرمنده ایم که به وصیت شما عمل نمی کنیم .....
💠شهدا شرمنده ایم که در برابر منکرات بی تفاوت هستیم.....
💠شهدا شرمنده ایم که بعضی ها غیرتشان را ازدست داده اند....
💠شهدا شرمنده ایم که دیگر فرقی میان آقا و خانم نمانده.....
💠شهدا شرمنده ایم که از شما مینویسیم اما در عمل عاجزیم....
💠شهدا شرمنده ایم که فقط ادعا داریم....
💠شهدا شرمنده ایم که به جز شرمندگی خیلی ازکارها ازدستمان بر می آید اما انجام نمی دهیم!
💠شهدا شرمنده ایم که بعد ازشما فقط شرمنده ایم.....
💠شهدا واقعا شرمنده ایم !
💠شهدا آنقدر شرمنده ایم که حتی از گفتن این جمله شرمنده میشویم....
💠شهدا ما #شرمنده ایم که فقط شرمنده ایم......
💠شهداااااااااا
💠صدایمان را دارید؟!
💠ما فقط شرمنده ایم که رهرو راهتان نیستیم همین ! 😔🇮🇷
💠شهدا گاهی #نگاهی... 😞
🕊
📍۳ شهید، ۳ ترور، ۳ لبخند
بغداد، قنیطره، دمشق
وإنه لجهاد نصر أو استشهاد...❤️❤️
🥀🕊 @baShoohada 🕊
🌹 #ازدواج_به_سبک_شهدا 🌹
🔸#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
.
آقا مصطفی مرا در دانشگاه دیده بود و می گفت:«حجب و حیای و متانت تو
با دیگران فرق می کرد و دلیل اصلی انتخابم این بود»
ایشان فوق العاده صادق بودند،زمانی که پیشنهاد #ازدواج دادند،به من گفتند:
«من نه کار دارم،نه سربازی رفتم و نه درسم تمام شده»بنده با توجه به محبت،
ایمان و صداقت آقا مصطفی رضایت اولیه را دادم و این قضیه ۳ سال طول
کشید.من و آقا مصطفی سال ۸۲ #عقد و سال ۸۳ #ازدواج کردیم.بعد از #ازدواج
مسئله خدمت سربازی و کارشان هم حل شد.
.
مهریه من ۵۰۰ سکه بود اما باهم ۱۴ سکه را توافق کردیم و ایشان هم مهریه ام را دادند.مراسم ازدواجمان نیز در منزل خودمان با حضور ۹۰ مهمان برگزار شد.
مجلس عروسی را که در منزل مادرم گرفتیم و ۳_۴ نوع غذا دادیم.خیلی ساده نبود ولی به هر حال با توجه به موقعیت خودمان،عروسی نه خیلی ساده و نه خیلی مجلل بود.ماشین پراید یکی از دوستان مصطفی را گل زده بودیم.
نسبت به #ازدواج دوروبری ها مراسم ما خیلی ساده تر بود.هم خانواده ها از
این وضع راضی بودند و هم خودمان.هم جشن آبرومندانه ای بود و هم خیلی خیلی ساده نبود.آقا مصطفی کارش طوری بود که اکثر اوقات در خانه نبود که بتواند کمکی بکند،ولی اگر کاری از دستش برمی آمد انجام می داد.
مثلاً وقتی مهمانی سرزده می رسید کمک می کرد. .
.
شرط #ازدواج مصطفی با همسرش این بود که اگر یک روز #ازدواج کردیم
و من خواستم به #لبنان بروم و #شهید شوم حق نداری جلوی من را بگیری.
قبل از عقدمان خواب دیدم،هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته بودم
که روی سنگ مزار نوشته شده بود «#شهید_مصطفی_احمدی_روشن»
این خواب را برایش تعریف کردم.یک لحظه هم بعد از ازدواجمان فکر
نمی کردم که او به #شهادت نرسد.
#تولد : 1358/6/17
.
#شهادت : صبح چهارشنبه 1390/10/21 بر اثر انفجار یك بمب مغناطیسی در
خودروی خود در میدان كتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل
استكبار.
🥀🕊 @baShoohada 🕊