eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
677 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~🕊 ^'💜'^ دخترم آزاده زمانی که پدرش به شهادت رسید ۸ ساله بود و تازه کارنامه‌ش رو گرفته بود📄، منتظر پدرش بود که پدرش بیاد و کارنامه رو به پدرش نشون بده😍 ولی پدر برنگشت....💔 پسرم حمید هم که اون زمان ۴ ساله بود...بعضی اوقات سراغ پدرش رو میگرفت یادمه یک روز برف اومده بود و من با بچه ها پشت شیشه داشتیم برف رونگاه میکردیم پسرم حمید به من گفت: مامان من برم کفشهای بابا رو بیارم بزنم تو برف ها انگار که بابا اومده؟ یادمه حتی تشییع جنازه ایشون هم خیلی باشکوه برگزارشد ✍🏻به‌روایت‌همسر 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
💟 تنبیه رزمنده ....😢 بچه های گردان کربلا ، مانند دیگر گردان های لشکر 7 ولی عصر (عج ) در منطقه رقابیه جمع شده بودند تا با گذراندن دوره های فشرده ، برای عملیات والفجر مقدماتی آماده شوند . فرمانده گروهان اشرف ، برادر عباس پیمانی بود که موقع آموزش بسیار جدی رفتار می کرد و مدام تذکر می داد تا بچه ها تمام حواسشان به آموزش های او باشد . اما این حرفها به خرج علی آزادی نمی رفت که روحیه شادی داشت و یک جا آرام نمی گرفت . عاقبت فرمانده گروهان به ستوه آمد و از سیاست 😱 علیه محمد علی استفاده کرد . پس محمد علی را از صف گروهان خارج کرد و چند دقیقه ای بفکر فرو رفت . در اطراف ما چند راس گاو و گوسفند قرار داشت . ناگهان چهره فرمانده از فکر بکری که کرده بود خندان شد و با جدیت به محمد علی گفت : باید سریع بدوی و دستت را به آن گاو 🐄 خال خالی بزنی و برگردی ! محمد علی هم بدون هیچ چون و چرایی شروع به دویدن 🏃🏃 به سمت گاوها کرد . گاوها از دیدن محمد علی که با سرعت به طرف آنها می رفت ، وحشتزده شدند و رو به سمت دیگری در بیابان رم کردند . محمد علی که شیطنتش گل کرده بود ، مصمم برای اجرای دستور فرمانده با سرعت بیشتری پشت سر گاوها می دوید . حالا گاوها 🐄🐂🐃 بدو .... محمد علی 🏃 بدو ... بچه ها هر چه سعی کردند جلوی فرمانده با صدای بلند نخندند ، نشد که نشد .آنها در حالی که دل خود را گرفته بودند ، صدای قهقهه خنده شان به هوا رفته بود😅😎 😂 راوی : فرید موسوی بر گرفته از کتاب موجی نوشته : سید فرید موسوی ، رزمنده خوزستانی 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°\💕/° °/ \‌° . . هیچ وقتـ مناسبتـ ها🎊 واعیاد ائمه اطهار رو یادش نمیرفتـ و سعی داشتــ در این مناسبتـ ـھا با یڪ شاخه گل بیاد خونه🌹 تا چراغ معرفتــ اهل بیت توی خونه ما خاموش نشه😌 عادتــ همیشگیش بود وقتے از در میومد تو، گل رو پشتش قایم میڪرد و اول مناسبتــ رو تبریڪ میگفت بعد گل رو... ☺️🌹 تقریبا تموم گلهایے ڪه میاورد رو نگه میداشتم... 🙄💞 🌹 . °/🕊\° بازآۍ دلبرا کھ دلم بۍقرار توست 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohadac🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درنبرد‌ سخت ‌با داعش‌ بودند اومد پیشش و گفت: فرمانده..! تانکر آب ‌به ‌سمت‌ِ داعشی‌ها میره اگه ‌منفجرش‌ نکنیم داعش ‌نفس‌ تازه ‌میکنه ‌و نبرد‌ ما سخت‌تر میشه در جواب‌ گفت: امام‌حسین ‌در کربلا ‌اسبانِ ‌سپاه عمرسعد هم ‌سیراب کرد..:) 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ☘ارادت شهدابه ابالفضل العباس(ع) 📝مشخصات شهيد 🌹شهید عباس مجازی-عضو اطلاعات عملیات لشکر 25 کربلا 🌹شهادت 17/12/1365بعد از عملیات والفجر 8 در بیمارستان 🌹محل دفن: گلزار شهدای شایستگان امیرکلاه بابل 《مجنون ابوالفضل عليه السلام》 والفجر 8 مجروح شده بود برده بودنش یکی از بیمارستان های شیراز. حافظه اش را از دست داده بود. کسی را نمی شناخت حتی اسمش را فراموش کرده بود. پرستاران یکی یکی اسم ها را می گفتند بلکه عکس العمل نشان بده. به اسم ابوالفضل که می رسیدند شروع می کرد به سینه زدن خیال می کردند اسمش ابوالفضل است. رفته بودم یکی از بیمارستان های شیراز. گفتند: « این جا مجروحی بستری است که حافظه اش را از دست داده. فقط می دانند اسمش ابوالفضله» رفتم دیدنش تا دیدم شناختمش . عباس بود. عباس مجازی. بهشون گفتم : « این مجروح اسمش عباس است نه ابوالفضل» گفتند:« ما هر اسمی که آوردیم عکس العمل نشان نداد اما وقتی گفتیم ابوالفضل شروع کرد به سینه زدن. فکر کردیم اسمش ابوالفضل است» عباس میون دار هیئت بود. توی سینه زنی اونقدر ابوالفضل ابوالفضل می گفت که از حال می رفت. بس که با اسم ابوالفضل سینه زده بود، این کار شده بود ملکه ذهنش همه چیز رو فراموش کرده بود الا سینه زدن با شنیدن اسم ابوالفضل....😭😭😔😔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~🕊 🌿💌 ♦️راه هایی برای نزدیک شدن به شهادت..👇🏻☘ . . ✨۱_ نگاه به نامحرم نکن ؛ زیرا هر نگاه به نامحرم ، شهادت را ۶ ماه به عقب می اندازد... ✨۲_ سعی کن دعای توسل ات هرگز ترک نشود... ✨۳_ هرگز نگذار نام تو مشهور شود ؛ زیرا انسان فقط یک بار مشهور خواهد شد ، اگر در دنیا مشهور شوی ، در آخرت مشهور نخواهی شد... ✨۴_ هیچ وقت سر پدر و مادرتان بلند صحبت نکن... ✨۵_ پشت سر رفیق‌تان غیبت نکنید... ✨۶_ نماز اول وقت‌تان ترک نشود... ♥️🕊 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقایش تعریف کردند بعد از سه روزی که در مقرر خان طومان بودیم، علی آقا موافقتش را برای رفتن به خط میگیرد. با لباس و اسلحه، آماده می آید سر یک پیچ می ایستد و جلوی ماشین بچه های سپاه را که برای عملیات می رفتند می گیرد. علی به آنها اصرار و التماس می کرد تا با آنها راهی خط شود. دوستانش می گویند علی آقا در زمستان در هوای ۸ درجه زیرصفر ۴۰۰ متر جاده صعب العبور را سینه خیز تا دل تکفیری ها می رود تا جاده را شناسایی کند. وقتی بر می گردد گلی شده بوده. علی آقا به بیت المال حساس بود حتی وقتی به او می گفتم اضافه کار بایست و کار کن می گفت وقتی کاری برای اضافه کار ندارد حرام است. یکی از دوستانش میگفت علی اینجا لباس های راپل و پوتینش را تهیه کرد و همه چیز را خرید رفت آنجا تا از سپاه نگیرد. بعد از عملیاتی که سینه خیز رفته بود پوتینش پاره شد و داده بود به یک پاکستانی که استفاده کند. دوستش می گوید زنگ زده بود که بیا برویم پوتین بخریم. گفتم:《من الان حلب هستم نمی توانم بیایم. الان خطرناک است برو از تدارکات بگیر. 》گفته بود بیت المال است و من نمیگیرم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊