سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*دلدادهی امام رضا (ع)*💛
*شهید محمد مردانی*🌹
تاریخ تولد: ـ / ـ / ـ
تاریخ شهادت: ـ / ـ / ـ
محل تولد: کرمانشاه
محل شهادت: کردستان
*🌹پدرش← روز تولد امام رضا(ع) توی كرمانشاه به دنيا آمد🎊 از بچگی علاقه شديدی به آقا داشت💛هر موقع می خواست كاری بكنه كه ما دوست نداشتيم🍂 ما را به امام رضا(ع) قسم می داد.💛هر روز كه می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود كه پشتش عكس امام رضا(ع) درج شده بود💛 که با آن نماز میخواند📿 آن هم توی خفقان قبل از انقلاب.‼️هميشه بعد از نماز می آمد كنارم و می خواست از امام رضا(ع) براش بگم💛 از غريبی🍂 كرامت و رئوف بودن آقا🍂 بزرگتر که شد به جنگ رفت🍂 يك روز كه محمد آمده بود به مرخصي، گفت: بابا خيلی دلم می خواد برم مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع)🥀از طرفی دفاع از كشور واجب تره🍂آقا هم بيشتر راضی است🍃 به مشهد نرفت🥀رفت سنندج و حدود يك ماه بعد شهيد شد🕊️ به ما گفتند: بياين توی معراج شهدا و پیکر شهيدتان را تحويل بگيرين🥀وقتي رفتيم، گفتیم اینکه محمد نیست‼️تحقيق كردند، و فهمیدند پیکرش را اشتباهی بردند مشهد برای تشييع💛‼️وصيت محمد را كه خونديم، نوشته بود: «پدرم و مادرم، اگر براي تان ممكن است مرا كنار امام رضا(ع) دفن كنيد.»💛 امام رضا او را طلبید🕊️ و به زیبایی در حرم دفن شد🕊️🕋*
*شهید محمد مردانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos🖤💔*
🌷شهید حسین خرازی🌷
دوماه بود خبری از او نداشتیم...
مادرش میگفت:"پاشو برو ببین این بچه چیشد؟ زندست یا مرده؟"
میگفتم:"کجا بروم؟ کار و زندگی دارم خانوم؛ جبهه یک وجب دو وجب نیست که از کجا پیدایش کنم؟؟؟"
رفته بودیم نماز جمعه📿
امام جمعه آخر خطبه ها گفت:"حسین خرازی را دعا کنید."
مادرش گفت:"حسین مارو میگفت؟ "
گفتم:"چیشده که امام جمعه هم میشناسدش؟"
به هیچکس نگفته بود فرمانده لشکر اصفهان است..
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
💖 #اخلاق_شهدایی 💖
🚫به غیبت ڪردن خیلی حساس بود؛ میگفت هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید، برای هر غیبت یڪ سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید. شب این سنگ ها را بشمارید، این طوری تعداد غیبتها یادمان نمیرود، و سعی میڪنیم تعداد سنگ ها را ڪم ڪنیم...
✍ فرمانده گردانهای آموزش نظامی و تخریب لشڪر مڪانیزه 31 عاشورا
🌷 #شهید_علی_اکبر_جوادی 🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لحظه وداع خانواده با شهید بزرگوار😔
🌹شہید_عباس_دانشگر🌹
#شهیددهه هفتادی
#همه مامدیون شهدائیم
#شهدا
🌹شادی روح مطهرهمه شهدابخوانیم فاتحه مع الصلوات 🌹
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
🖌#خاطرات_شهدا📃
🌴از عملیاتها که برمیگشتیم، همه نیروها معمولا شدیدا خسته بودند، به محض رسیدن به مقر همه بچه ها براي استراحت مي رفتند و سرگرم كار خودشان بودند٬اما با اینکه شهید عبدالصالح زارع پا به پای بچه ها میجنگید و مثل بقیه مهمات حمل کرده و دست و پایش تاول زده بود. تازه شروع میکرد؛ کمک به رزمنده ها و براشون غذا می آورد، وسایل استراحت و استحمامشان را آماده میکرد.
💐هميشه دوست داشت در كمك كردن به ديگران در صف اول باشد و بتواند مشكلات ديگران را حل كند
✏️#راوی: همرزم شهید
🌹#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_عبدالصالح_زارع🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
#رمان های زیبا و تاثیر گذار به قلم بسیار زیبای ✏️
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
#در کانال رسمی ایشون رمان ها رو دنبال کنید
#معرفی کتاب 📚 هم داریم 😊
با ما همراه باشید 🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tafsir_yasin_14.mp3
14.97M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه چهاردهم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
🦋بسم رب الزهرا🦋
عجب رمزیست #یازهرا(س)
که هر رزمنده را دیدم،
شکسته سینه و بازو و زخمی کرده پهلو را به امید روز انتقام سیلی مادر 😭
مداح حضرت مادر، سردار شهید محمدرضا تورجیزاده
شعر معروفي كه آقامحمدرضا پشت بيسيم خواند و حاج حسين خرازی رو بيهوش كرد:
در بین آن دیوار و در...
زهــرا صدا می زد پدر
دنبال حیـدر می دوید
از پهلــویش خـــــون می چکید
زهرای من، زهرای من...
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#کلام_شهید
رفیقش میگفت: یه شب تو خواب دیدمش؛ بهم گفت: به بچه ها بگو حتی سمت گناه هم نرن، اینجا خیلی گیر میدن...!
🌷مدافع حرم #شهید_حجت_الله_اسدی (از عاشقان شهید ابراهیم هادی)
💚شهید ابراهيم هادی هم به هيچ وجه گرد گناه نميچرخيد. حتي جایی که حرف از گناه زده ميشد سريع موضوع را عوض ميکرد.
#یاد_شهدا_با_صلوات🦋
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
*وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید*
________
________
✍️وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
به مردم بگویید امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
پدر و مادر عزیزم!
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم.
جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
به مردم دلداری بدهید.
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم .
بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
✍️راوی: سردار حسین کاجی
________
________
📚برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار؛ ص١٩٢ تا ١٩۵
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
⚘تو هيئت لعن ميگفتيم؛ با بچه ها كل كل داشتيم كه اقا گفته لعن نگوييد. اين تو كَتمان نمیرفت. لعن ميگفتيم..
يكبار يكی از بچه ها در گروه وايبر شروع كرد به لعن دادن و بقيه شاكی شدن كه اينا چه حرفيه!!
⚘#محمدحسين آن موقع سوريه بود.
يک دفعه قاطی كرد. تو خصوصی به من گفت: برو به اين بگو دست برداره از كاراش.. تند تند پيام مينوشت و عكس ميفرستاد؛ عكس چنتا از رفقاش كه سربريده بودند فرستاد وگفت: ته اين لعن گفتنا ميشه اين..
#شهید_محمدحسین_محمدخانی♥️🕊
.
.🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#سلام دوستان
مهمون امشب مون داداش قاسم هست🥰✋
*شهادت تکاور خلبان*🕊️
*شهید قاسم غریب*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۴ / ۱۳۹۴
محل تولد: سید میران / گرگان
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← ۱۰ سال و سه ماه با هم زندگی کردیم🍃و حاصل زندگی مشترکمان دو فرزند امیرعباس و محمدامین است🌷 آقا قاسم خلبان هلیکوپتر بود🚁 و در جمع یگان ویژه پاسدارن در معیت فرماندهی کل قوا امام خامنه ای قرار میگرفت💚 او در مبارزه با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی فعال بود🍂 و چهار ترکش در بدنش داشت🥀 چشم چپش را هم سال 1391 در یکی از عملیاتهای آموزشی از دست داده بود🥀او به سوریه رفت🕊️ و بعد از مدتی حضور در سوریه🍂 یک شب ساعت 11 شب آقا قاسم با همرزمانش در حال استراحت بودند🍃 که ساعت 12 با صدای تیراندازی💥 آنها در حالی که غافلگیر شده بودند از مقر خارج شدند🍂آقا قاسم که فرمانده محور بودند چند باری برای تقویت روحیه بچهها یا زینب (س) میگوید💛 و به جلو میرود🌷ساعت یک نیمه شب در بیسیم قاسم را صدا میکنند📞 ولی ایشان شهید شده بود🕊️ درگیری تا ساعت 3نیمه شب ادامه پیدا میکند💥🥀بعد از چند ساعت پیکر آقا قاسم را پیدا میکنند🥀و میبینند که هیچ خونی بر زمین ریخته نشده است‼️ اما وقتی پیکرش را از روی زمین بلند میکنند🌷خون از قلبشان سرازیر میشود🥀🕊️🕋*
*شهید قاسم غریب*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*