eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
674 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
بعداز تحصیلات در سپاه پاسداران تیپ 33 هوابرد المهدی جهرم مشغول به کار شدم 😊✋💐💐💐
متاهل بودم، سال ۱۳۸۰ ازدواج کردم و ۳ تا دسته گل به یادگاردارم ❤️ ۲ تا دختر و ۱ پسر 😊❤️ عشق بابا جهان هستند بچه های گلم ❤️😊✋💐💐
به دلیل دوری مسافت جهرم تا محل زندگی ام ، فقط روز های تعطیل می تونستم در کنار خانواده حضور داشته باشم✋💐💐💐
عاشق پدر و مادر وخانوادم بودم،و احترام خاصی براشون قائل بودم😊 هربار که خدمت پدرومادر می رسیدم، دستان شون رو می بوسیدم😍💐💐
مهربون ☺️خوش اخلاق😊 و خندان بودم😍✋نمازم همیشه اول وقت بود و به بچه هام هم توصیه می کردم 💐💐
در سال88 به اتفاق خانواده به جهرم عزیمت کردیم و در یکی از خانه های سازمانی تیپ المهدی ساکن شدیم💐
روزهای خوش خانوادمون واقعا در این ایام بود ، آخر هفته ها ودر تعطیلات به روستای محل تولد پیش پدر و مادر واقوام می رفتیم😊💐💐
با شروع جسارت تکفیری های داعشی به حرم بی بی زینب سلام الله ،با همسر خود صحبت کردم که با رضایت شما میخواهم به سوریه برم تا از حرم حضرت بی بی دفاع کنم.💐
به پدر و مادرم در کشاورزی کمک شون می کردم و به اقوام سرمی زدم😊💐💐
به روایت از دختر عزیزم 😊: هنگامی که می‌خواستم به کلاس قرآن برم، فراموش کرده بودم پدرم تا چند دقیقه دیگر می‌خواد بره سوریه ،فقط خداحافظی کردم.👇👇👇👇
در اون لحظه ‌اشک شوق پدرم را دیدم؛ شوق به شهادت، انگار می‌دونست که شهادتش نزدیکه و خودش رو برای شهادت در راه خدا آماده کرده بود 😭👇👇👇
کفشم را می‌پوشیدم که بابا گفت: زهرا جان، عزیز بابا، من که نبوسیدمت، دارم میرم ماموریت.گفتم: ببخشید یادم رفته بود که شما می‌خواین برید ماموریت... منو بغل کرد و و بوسید😭 آخرین بوسه پدرم😭😭👇👇👇