سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مصطفی هست🥰✋
*چِریکِ دانشمند*💫
*شهید مصطفی چمران*🌹
تاریخ تولد: ۱۰ / ۷ / ۱۳۱۱
تاریخ شهادت: ۳۱ / ۳ / ۱۳۶۰
محل تولد: تهران
محل شهادت: دهلاویه
🌹معروف به دکتر چمران، فیزیکدان، فعال سیاسی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق و ... بود🌷کلام شهید← *خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش!*📿 همسرش که زنی مومن و لبنانی بود میگوید: اهواز خیلی گرم بود☀️ و پای مصطفی توی گچ *پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون میآمد*🥀اما میگفت: *«چطور کولر روشن کنم وقتی بچهها در جبهه زیر گرما میجنگند☀️ او حتی حاضر نشد کولر را روشن کند»*💫 همرزم← همه رزمندگان را در كانالی پشت دهلاویه جمع كرد،سخنش که تمام شد، *با همه خداحافظی كرد*✋🏻در نزدیكترین نقطه به دشمن، پشت خاكریزی ایستاد خمپاره مثل باران میبارید💥 *تركش خمپاره به پشت سر دكتر چمران اصابت كرد*🥀و تركشهای دیگر به دو یارش كه در كنارش ایستاده بودند برخورد کرد🥀 *فریاد و شیون رزمندگان و برادران باوفایش به آسمان برخاست*🥀او را به بیمارستان سوسنگرد منتقل کردند🏥 و پس از مداوای اولیه راهی اهواز شدند سرانجام در یک کیلومتری اهواز *بر اثر خونریزی شدید*🥀🖤 *یكی از ارزشمندترین انسانها،انسانی علیگونه*✨به ملكوت اعلی پیوست🕊️🕋
*شهید دکتر مصطفی چمران*
*شادی روحش صلوات*
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
✍ خاطره_شهدا
««بخاطر عروس خانمی که تو ماشین بود»»
یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز .
ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :
الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .
" اشهد ان لا اله الا الله ... "
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید
چش شُدِه ؟!
قاطی کرده چرا ؟ !
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که !
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت :
"مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن .
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه .
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"
همین!
📚 "برگی از خاطرات شهید_مهدی_زین_الدین
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
4_5893452255536875202.mp3
7.64M
✨شهیدے ڪه با نویسنده زندگینامه اش تماس گرفت و راهنمایے اش ڪرد
🌷 #حاج_یونس_زنگی_آبادی
📞سلام علیڪم...
من براے ترساندن نیامدن بلڪه آمده ام براے اداے حقے ڪه اینک بر ذمه تو افتاده است✨
#پیشنهاد دانلود 👌
#التماس دعا 😭
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
4_5839427472533225641.mp3
13.69M
#پیشنهاد_ویژه💫😍
پر از حس خوب 🎈🎀
با صدای شهید حسین معز غلامی 💐
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون اامشب مون داداش مصطفی هست🥰✋
*شهیدی که خبر شهادتش را امام زمان(عج) به او داد*💚🕊️
*شهید سید مصطفی حبیب پور*🌹
تاریخ تولد: ۱۰ / ۱۰ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۶
محل تولد: خوزستان / دزفول
محل شهادت: عراق
🌹همرزم← همرزمی خوابی دیده بود که تعریف میکرد برای دوستش💭 و دوستش متعجبانه گفت: «من هم دیشب عیناً همین خواب را دیدم💭 *که من، تو و سید مصطفی در چمنزاری هستیم و سیدی به ما میگوید: هر سه نفرتان افتخار شهادت مییابید، او کسی نبود جز امام زمان(عج)*💚 هر دو عجولانه و مشتاق گفتند: برویم پیش مصطفی اگر او هم چنین خوابی دیده شهادتمان حتمی است🕊️رفتند سراغ سید مصطفی و گفتند سید دیشب تو چه خوابی دیدهای؟💫او مثل کسی که رازش بر ملا شده باشد،گفت: چه خوابی مگر در خواب حرفی زدهام؟ دوستانش گفتند: پنهان نکن، خوابت را تعریف کن💫 وقتی سید شروع به تعریف خوابش کرد💭 هر سه نفر با هم زار زار به گریه افتادند🥀 *او همان خوابی را تعریف میکرد که دوستانش دیده بودند*💚 آن سه نفر سه سید بزرگوار *سید هبت الله فرج الهی، سید رضا پور موسوی و سید مصطفی حبیب پور بودند که به شهدایی معروف شدند که خبر شهادتشان را امام زمان(عج) در یکشب به آنها داده بود*💚مصطفی در سرمای شدید نماز شب را خالصانه میخواند📿در نهایت او *با گلوله هایی به قلبش*🥀🖤به شهادت رسید🕊️🕋
*شهید سید مصطفی حبیب پور*
*شادی روحش صلوات*
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_6017350981010852036.mp3
5.94M
🔊 صوت کامل لایو اینستاگرامی استاد رائفی پور
🔮 « گپ و گفتگوی صمیمی با نوجوانان »
📥 5 MB
📅 پنجشنبه، ۲۹ خرداد ۹۹
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
🌸هوالعزیز
#چله_کلیمیه وبهار تمام چهله ها،بسیار مجرب که به اجابت نزدیک🌻
👌زمان شروع از اول ماه #ذی_القعده تا دهم ذی الحجه روز عید قربان می باشد
👌این مدت زمان را چهله کلیمیه گویند چون حضرت موسی پیامبر قوم یهود در این مدت به کوه طور رفت وآنجا چهله گرفت و آنجا بود که جلوه ای از خدا را مشاهده نمود
👌این چهله در برآورده شدن حوائج بسیار موثر است وبه حاجت نزدیک است
👌آیت الله جوادی آملی: در طول سال. آدم می تواند چله بگیرد، ولی بهار تمام چله ها این ۴۰ شب است؛ یعنی از اوّل ذی القعده تا دهم ذیحجّه،
👌 آدم مواظب دهانش باشد که غذای بد وارد نشود؛ مواظب زبانش باشد که حرف بد نزند؛ مواظب گوشش باشد که حرف بد نشنود؛ مواظب چشمش باشد که نگاه بد نکند؛ در کل مواظبت کند که هیچ گناهی نکند
👌این چله از روز اول ذی القعده مورخه سه شنبه ۳ تیر ماه مصادف با ولادت مبارک فاطمه معصومه سلام الله علیها وجُعلت فداها تا عید قربان یعنی ۴۰ روز.
👌هر ختمی هم که دوست دارین، میتونین بگیرین. برای برداشتن چله ذیعقده یکی از اذکار وسوره زیر پیشنهاد شده
1⃣ سوره های فجر، فتح، محمد
2⃣ جامعه کبیره، جامعه صغیره
3⃣ ذکر لااله الاالله روزی۱۰۰۰ مرتبه
4⃣ صلوات روزی ۳۵۰ مرتبه
5⃣ ذکر یابصیر ۳۰۳ مرتبه
6⃣ آیه رب ادخلنی مدخلأ صدق واخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لندک سلطانأ نصیرأ روزی۱۰۰ مرتبه
7⃣ استغفار روزی ۷۰ مرتبه
8⃣ زیارت وارث
ا
9⃣ زیارت عاشورا
🔟 خواندن قران
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
سلام
همراهان گرامی همونطور که میدونیدازامروز بهارچله نشینی شروع میشه
هرچله ای رودوست داشتین ازامروزمیتونین شروع کنین ازهمه تون التماس دعادارم
زیارت عاشورا
حدیث کسا
صلوات
ال یس
نادعلی
و......
این اذکارهم پیشنهادخودمنه 👇👇👇
🌷شـیخ رجبعلی خـیاط:
هـزار بار #صـلوات تا چـهل شب
بــرای ایـجاد دوسـتیِ خــداوند
متعال در دل از سفارشات حضرت
شــیخ بود.
✔️ #دســتور_العــمل
📚شرح چهل حدیث ص ۲۹۱
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹🍃 لذت بردن از نماز🍃🌹
💜👈🏻شخصی از حضرت آیت الله بهجت پرسید :
نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم ؟
ایشان فرمودند : زیاد بگویید :
✨« وَ رَبُکَ الغَنیُّ ذوالرّحمه – سورۀ انعام،آیۀ 133 » ، ✨
یعنی : « و پروردگار تو بی نیاز و رحمتگر است ».
📚منبع : گوهرهای حکیمانه،ص17
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#غلبه_بر_نفس_خانمان_سوز
💠 شیخ رجبعلے خیاط ؛ هر شب ۱۰۰ بار جهت غلبه بر نفس بخوان
❀ يا زكّيُ الطّاهِرَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بقُدْسِهِ ❀
منبع: کیمیاے محبت ۱۹۳
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
4_6050999734787637452.mp3
1.24M
🌸یاد ایامی که اندر دل نوایی داشتیم
با کفن پوشان جبهه ماجرایی داشتیم
نسال الله منازل الشهدا...
یا شهدا ادرکنا!
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
#شهید مهدی ایمانی فردویی متولد سال 1362 هجری شمسی بود و البته این افتخار را داشت که به مدت 14 سال، خادم آستان مقدس فاطمی (س)، مسؤول انتظامات صحن مقدس صاحب الزمان (عج) و در خدمت زائران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) باشد.
و اما یکی از نقاط عطف زندگی مهدی ایمانی در سال 1394 اتفاق افتاد؛ آن جا که باجناق وی، یعنی قاسم غریب به عنوان یک نیروی مدافع حرم در سوریه به شهادت رسید و همین امر سبب شد تا شوق اعزام به سوریه و درآمدن در جرگه مدافعان حرم، بیش از پیش در دل مهدی طنین اندازد.
او در آن ایام، شب و روز نمی شناخت و همواره تلاش داشت تا خانواده و بویژه همسرش را برای رفتن به سوریه متقاعد کند تا این که همسر شهید قاسم غریب از خواهرش خواست با قبول اعزام مهدی به سوریه، این آتش را در درون وی فرو نشاند و به آرامش وی کمک کند.
این اعزام اما آغاز یک راه عاشقانه بود؛ چراکه مهدی بعد از دو بار رفتن به سوریه و بازگشت به وطن، به همسرش اینچنین می گفت:
«دیگر دست خودم نیست؛ باید باز هم بروم ... .»
اینچنین بود که این اعزام ها ادامه یافت تا اینکه در یکی از این اعزام ها، خاطره جالبی پدید آمد؛ آن جا که مادر این شهید، آن را چنین تعریف کرده است:
«مهدی در آغاز سفری که در آن به شهادت رسید؛ آنچنان خوشحال از قم می رفت که من چنین خوشحالی در 34 سال عمرش از وی ندیده بودم و البته امروز هم اگر گریه می کنم؛ برای او گریه نمی کنم چراکه دعا کردم تا هرچه به خیر و صلاح فرزندم است اتفاق بیفتد.»
این معرفت و بزرگی البته در سخنان پدر مهدی ایمانی هم موج می زند آن جا که مهدی را امانت الهی می داند که خداوند با شهادت به عنوان برترین پایان زندگی، این امانت خود را تحویل گرفته است.
او در حالی سفرهای متعدد به سوریه داشت که به نقل از دوستانش، عطش شهادت روز به روز و ماه به ماه بیشتر در درون وی شعله می کشید و وقتی هم که به شهادت رسید کسی از دوستانش تعجب نکرد چراکه همه وی را مستحق شهادت در راه خدا می دانستند و او را کاملا برای این پایان شکوهمند آماده می دیدند.
مهدی در نهایت در چنین روزهایی برای همیشه جاودانه شد تا امروز پدر و مادر، همسر و فرزندانش به نام های فاطمه، علی و محمد و البته همه مردم قم و همه مردم ایران زمین، ادامه دهنده راه روشن وی باشند.
یکی از یادگارهای شهید مهدی ایمانی فردویی، وصیت نامه به جای مانده از وی است که آغازش با صلواتی بر حضرت مادر (س) است:
«اللّهم صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها و امّها و بنیها و السّرّ المُستودَع فیها بعدد ما احاط به علمُک».
مهدی همچنین در این وصیت نامه با ابزار شرمندگی به ساحت مقدس شهدا به دلیل دیر پی بردن به درک حقیقت وجودی شان؛ به گریه های شبانه خود اشاره می کند و می نویسد:
«از خدا و ائمه معصومین (ع) و شهدا ممنونم که به گریه های شبانه من جواب دادند و مرا به عنوان مدافع حرم حضرت زینب (س) و حرم دختر سه ساله امام حسین (ع) برگزیدند.»
این شهید والامقام در بخش دیگری از این وصیت نامه، فرزندان خود را به ترک گناه، انجام واجبات دینی و همچنین بهره بردن از توسل به حضرات معصومین (ع) سفارش می کند و البته از دوستانش نیز می خواهد تا همیشه به یادش باشند و برایش زیارت عاشورا بخوانند.
شهادت این شهید والامقام، پیام های تسلیت سرداران و مسؤولان لشکری و کشوری را هم به دنبال داشت که یکی از این پیام ها، پیام سردار سرلشکر عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که سردار در آن، این شهید مدافع حرم را به عنوان «عارف ولایتمدار» و «سلحشور مؤمن انقلابی» معرفی کرده است.
و امروز، این خادم و مدافع سرافراز حرم، در گوشه ای از حرم قم و در صحن امام رضا (ع)، در خانه ابدی خود سکونت یافته است؛ با این توضیح که پسرش، همان لباس خادمی او را – که مُزیّن به عکس پدر است – بر تن دارد و با خدمتگزاری به مهمانان بانوی کرامت؛ تداعی گر این شعر است:
رفتید ولی به یاد ما می مانید
در خاطر سرخ لاله ها می مانید
سرباختگان راه عشق! ای شهدا
ما رفتنی هستیم و شما می مانید
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#خاطرات_شهدا 🌷
👈ازدواج شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی و همسرش به واسطه
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💠 شهدا حاجت میدن👇👇
🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی #علمدار داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم.
این مطالعات به شکل کلی من را با #شهدا، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌.
🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر #حاجتی دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان #امام_زمان (عج) و از اولیا باشد.
🔹حاجتی که با عنایت #شهید_علمدار ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم.
🔸یک شب خواب #شهیدسید_مجتبی_علمدار را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥.
شهید لبخندی زد😊 و به من گفت #امام_حسین (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به #خواستگاری تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅.
🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من #خواهر بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج کنم. غافل از اینکه #اگرشهدابخواهند شدنی خواهد بود👌.
🔸فردا شب سید مجتبی به خواب #مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری #دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که #ما این کارها را آسان می کنیم☺️.
🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم #پدرم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و #موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقی رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با #عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانی بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را که تعریف کردم #عبدالمهدی شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟
در کمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن #همسری_مومن و متدین برایم گفت☺️.
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊