#چشمکی_برای_خدا...!
🌷نیمه شبی از خواب برخواستم و نماز شب خواندم. صبح شهید رفیعی به من گفت: «اگر میخواهی با ما باشی، از خدا شهادت نخواسته باش زیر ما فعلاً کار داریم و تا جولان میخواهیم برویم، ما را که میبینی، کافی است، یک چشمک به خدا بزنیم.»
🌷مدتی بعد در عملیات خیبر حدود ده کیلومتر با الغدیر فاصله داشتیم. شهید رفیعی قدمهای بلندی برمیداشت. خودم را به او رساندم و گفتم: «یعنی ممکن است اسیر شویم؟» نگاهی به من کرد و لبخندی زد که تیری به سرش اصابت کرد و با گفتن «یا حسین» به زمین افتاد. تیر به کلاه خورد، طرف دیگرش مثل یک غنچه باز شده بود.
🌷کنارش دراز کشیدم و صورت به صورتش چسباندم. با او حرف میزدم، خون داغ سرش حباب میشد و به صورتم میپاشید. حس کردم کالک عملیات را همراه دارد. آن را درآوردم. آرم سپاه را از روی سینهاش کندم. همه مدارک خود و او را چند متر آن طرفتر با نارنجک منفجر کردم. پی.ام.پی عراقی نزدیک شد و مرا اسیر کرد اما او چشمک را زده بود.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ابوالفضل رفیعی سیج
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 شوخی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده با هواپیمای جنگنده
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
#شلواری_که_یخزده_بود...!
🌷ﺩﺭ ﻭﺍﻟﻔﺠﺮ ۸، ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ شکم ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ کمتر کسی ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺖ که ﺍﻭ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. اﮔﺮ کسی ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ سئوال میکرد؛ ﻃﻔﺮﻩ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽﮔﻔﺖ.
🌷یکدفعه ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺍﺯ یک ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺩ ﺷﻮﯾﻢ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ بود و ﻫﻮﺍ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺳﺮﺩ. ﺷﻬﯿﺪ پلارک ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ کرد ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ یک ﻧﻔﺮ ﻣﺮﯾﺾ ﺑﺸﻮﺩ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ که ﻫﻤﻪ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﻮﻧﺪ.»
🌷یکی یکی ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ کشید ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺩ. ﺁﺧﺮ کار ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺍﻭ ﺷﺪﯾﻢ ڪﻪ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﻧﯽ ﺷﺪﻩ بود...
🌹خاطره ای به یاد شهید سید احمد پلارک، شهیدی که مزارش بوی عطر میدهد.
❌ مسئولین حواستون هست؟!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
✅ #برشی_از_وصیتنامه_شهدا_
#شهيد_محمود_احمدی🥀
⬅️ دست از اين ماه تابان [امام خمينی] برنداريد كه روزنهی اميد مستضعفان جهان و ايران است. پيرو خط امام كه همان خط حزبالله است، باشيد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
*طلوع و غروب در یک روز*🕊️
*شهید مهدی ثامنی راد*🌹
تاریخ تولد: ۲۲ / ۱۱ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۱ / ۱۳۹۴
محل تولد: ورامین
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← زمانی که تصمیمش برای رفتن قطعی کرده بود🕊️ همه اطرافیان و دوستانش میگفتند که تو یک دختر هفت ماهه داری🌸حتی فرماندهاش نیز گفته بود که با وجود دخترت نرو🥀اما مهدی در جواب گفته بود:🍂 برای مواظبت از بچهی من مادرم و همسرم هستند🍃 ولی مثل بچهی من در سوریه زیاد هستند🥀 همرزم← مهدی خیلی شجاع بود🍃 در منطقهای که بودیم چند نفر میخواستند تک تیرانداز دشمن را بزنند💥ولی کسی جرات نمیکرد🥀من خودم جرات نکردم🥀از بین ما مهدی جلوی تک تیرانداز نشست🍃 اما دشمن زودتر او را هدف قرار داد💥 یک گلوله بالای پیشانی اش خورد🥀 گلوله مجال پلک زدن هم به او نداد🥀و همان لحظه در روز تولدش🎊 به شهادت رسید🕊️ آتش تکفیری ها زیاد بود خواستیم او را به عقب بیاوریم🍂 که دوباره شلیک کردند💥 و یک تیر هم به پایش خورد🥀به دلیل شرایط منطقه دستور عقب نشینی صادر شد‼️و توان برگرداندن او را نداشتیم🍂 مهدی و تعدادی دیگر از شهدا پیکرشان جا ماند🍂و تکفیری ها پیکرهای آنها را مبادله نکرد و تحویل نداد.»🥀گذشت تا اینکه بعد از چهار سال پیکرش به وطن آمد*🕊️🕋
*شهید مهدی ثامنی راد*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
بعد از پایان عملیات والفجر ۸، نتوانستند او را شناسایی کنند.
تلفنی با مادرش تماس گرفته بودند تا یک نشانه ای برای شناسایی علی اکبر بگیرند.
گفته بود: روی کمرش یه خال هست همون نشونیش باشه.
بچهها پشت تلفن گریهشون گرفته بود که جنازه از کمر به بالا نداره!
به کف پاهای جنازه که نگاه کردم او را شناختم. خود حاج علی اکبر بود!
توی والفجر ۸ از اول پاهاشو برهنه کرده بود.
نخلستانهای اروند پر از خار و سنگ بود.
همون موقع بهش گفته بودم: چرا پاهات رو برهنه کردی؟
گفت “ کربلا منطقهای است که حتماً باید با پاهای برهنه بری زیارت امام حسین (ع)، پا باید برهنه باشه...
“ آن موقع حرفهایش را درست نفهمیده بودم. اما بعد از شهادتش یک لقب براش انتخاب کرده بودند:
سردار پا برهنه جنگ.
علی اکبر رحمانیان
کتاب "خلاصه خلوص ...خاطرات شهدای فارس"
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_5.mp3
13.03M
#تنها مسیر
#جلسه پنجم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
کتاب قطرهای به وسعت دریا
اولین رمان پیرامون زندگی حاج قاسم سلیمانی | فروشگاه کتاب قم 📚
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
👇👇👇👇👇
http://ketabeqom.com/bookinfo/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D9%82%D8%B7%D8%B1%D9%87%20%D8%A7%DB%8C%20%D8%A8%D9%87%20%D9%88%D8%B3%D8%B9%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7/66867
#ادمین سفارش کتاب 📕
👇👇
@Ahmad57h
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
رفاقت با شهدا
کتاب قطرهای به وسعت دریا اولین رمان پیرامون زندگی حاج قاسم سلیمانی | فروشگاه کتاب قم 📚 #نویسنده:ط
#به شدت مطالعه این کتاب ارزشمند توصیه میشه 🧚♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سخنرانی شهید مهدی زینالدین برای اولین بار منتشر شد؛
ما نصرت الهی را مشاهده کردیم..
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
🔰 گزیده ای وصیت نامه شهید #محمدحسین_مومنی ؛
خدایا تو را به زینب(س) قسم میدهم که ما را از فیض شهادت محروم نفرما.
پدر و مادرم از شما میخواهم که بعد از شهادت من برای من گریه نکنید بلکه به مظلومیت سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین(ع) فکر کنید و گریه کنید.
دوستان و آشنایان یک لحظه از فرهنگ جهاد و شهادت و امر به معروف و نهی از منکر غافل نباشید که اگر خون شهدای کربلا و پیام زینب(س) نبود، امروز اسلام و قرآن در عالم پیشرفت نمیکرد.
عزیزان من باور کنید که شهادت از عسل شیرین تر است اگر در بطن کلمه شهادت بروید متوجه خواهید شد که چقدر کشته شدن در راه خدا شیرین است. انشاالله به زودی به جمع دوستانم شهیدان سیدمصطفی موسوی و مرتضی حیدری و همچنین بقیه شهدای مدافع حرم میپیوندم.
در پایان از همه اعم از خانواده، دوستان، فامیل، آشنایان، اساتید و هرکس که به گردن ما حقی دارد حلالیت میطلبم، لذا حلالم کنید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ۹۶/۱/۱۵
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️این فیلمخط مقدم کربلای ۵ در شلمچه را به تصویر کشیده است.
▫️این عزیز آرپیجی زن که لباس سبز پوشیده، شهید سعید شاه حسینی، برادر شهیدان محمدحسن وحسین شاه حسینی است.این سه برادر شهید اصالتا نیاورانی بودند.
▫️پدر شهید ۲ سال پیش و مادر شهید مدتی قبل آسمانی شد.وقتی سعید شهید شد بچه ها رفتند تا خبر را به خانواده اش بدهند.حاج عبدالوهاب پدر شهید آمد و گفت شلوغ نکنید، مادر سعید قبلا دو فرزند دیگرش را هم تقدیم کرده، بگذارید من خودم این خبر رامی دهم.
▫️وقتی به منزل می روند می بینند مادر پای تلویزیون نشسته و همین فیلم در حال پخش شدن است. مادر با یک ذوق عجیبی می گوید سعید، سعید خودمونه.
▫️سعید آرپی جی می زند و یا حسین می گوید و به پشت تیربار می رود تا بعثی ها را نابود کند. پدر به مادر می گوید؛ دیدی شیر بچه ات را؟ مادر با خوشحالی می گوید بله پدر می گوید: اگر لیاقت داشته باشد، باید مانند برادرانش شهید شود و بعد می گوید: این پسرمان هم لایق بود و این تکبیر آخرش است و به شهادت رسیده و قطرات اشک مادر جلوی تلویزیون جاری می شود خانه این خانواده در نزدیکی بيمارستان فرهنگیان و اردوگاه منظریه اکنون تبدیل به حسینیه شده است.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش احسان هست🥰✋
*پدرے که شیرینی پدر شدن را لمس نکرد*🥀
*شهید سید احسان حاجی حتم لو*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱/ ۱۳۶۳
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۱ / ۱۳۹۳
محل تولد: گلستان / گرگان
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← مراسم عقدمان را در جوار مزار شهدای گمنام برگزار کردیم🎊و نام فرزندمان را احسان قبل از تولد فرزندش انتخاب کرد✨ اگر چه چشمان پدر نتوانست تولد پسرش سید محمد طاها را نظارهگر باشد🥀و شیرینی پدر شدن را لمس کند🥀او با پرتاب خمپاره💥و اصابت ترکش در سوریه موجب شهادتش شد🕊️ بزرگترین آرزوی همسرم شهادت بود🌷که این آرزو بعد از پنج سال و دو ماه از زندگی مشترک به اجابت رسید🕊️مداومت به خواندن زیارت عاشورا🍃 و خواندن دو رکعت نماز حضرت فاطمه زهرا (س)🌷 بعد از هر نماز صبح از ویژگیهای منحصر به فرد همسرم بود📿همرزم← پایین روستای حندورات به طرف حلب مزرعه ای بود به نام عرندس🌿داخل مزرعه یک خانه دو طبقه به فاصله حدود سیصد متر از بقیه تک افتاده بود🏚️ این خانه نزدیکترین مکان به دشمن در خط حندورات بود🍂 سید و بچه های سوری قرار بود خودشان را به داخل این خانه برسانند🍂 و شب کار شناسایی را انجام دهند🍂وقتی آنها برای شناسایی به آنجا رفته بودند خانه شناسایی می شود🥀و با خمپاره آن را مورد هدف قرار می دهند💥 و سید به شهادت میرسد*🕊️🕋
*شهید سید احسان حاجی حتم لو*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*