eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبها وقتے همہ خواب بودیم با صداے قرآن بیدار مےشدیم. او رو بہ قبلہ ایستاده بود و با چشمانی پر از اشڪ و دلے آسمانے با خداے خود راز و نیاز مے ڪرد. شهیـد اڪبر باقرے 👇👇 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسه ی اول خواستگاری بود.با همان شرم و حیای همیشگی،اولین سوال را از من پرسید... _آیا حوصله ی فرزند شهید بزرگ کردن را داری؟ _آیا میتوانی همسر شهید شوی؟ همسرشهید مسلم خیزاب🌷 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش مرتضی هست🥰✋ *بازگشت بیسیم‌چی کانالِ کمیل پس از ۳۹ سال*🕊️ *شهید مرتضی رضا قدیری*🌹 تاریخ تولد: ۱۹ / ۵ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۱۹ / ۱۱ / ۱۳۶۱ محل تولد: تهران محل شهادت: فکه *🌹دخترش← پدرم بی‌سیم چی گردان کمیل بود📞 و در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید🕊️این عملیات از آن عملیاتهای عجیبی بود که متأسفانه لو رفت🥀و رزمنده‌های ما در محاصره دشمن افتادند🥀و کانالی که آب آن را فرا گرفته بود🌙می‌گفتند بعد از یکی دو روز محاصره نمی‌دانستیم به سمت دشمن می‌رویم یا به سمت قوای خودی🥀و گردان کمیل که فقط دو نفر از آن زنده ماند🥀این خاطرات را آقای شهاب از همرزمان پدر برایم می‌گوید🌙که پدرم سیدمرتضی از آن بسیجی‌های مخابراتی بود که در کانال ماند و مقاومت کرد🍃اما سرانجام همه نیروهای ما یا شهید شدند🕊️یا با تیر خلاص دشمن،شربت شهادت را نوشیدند✨و همین هایی که زنده ماندند می‌گویند: دست تقدیر،تیر خلاص رابه کلاهمان زد💥و سرباز بعثی متوجه زنده بودنمان نشد.»🥀نمی‌دانم پدرم چقدر توانست ما را در آغوش بگیرد و با ما بازی کند💕اما اراده پروردگار، پدر را در سن 27 سالگی برد تا ته بهشت🥀ما هم دلمان میخواست، کمی طعم بهشت را می‌چشیدیم..🥀عاقبت بعد از ۳۹ سال پیکرش در ایام فاطمیه✨دی ماه سال ۱۴۰۰ پیدا شد و به وطن بازگشت*🕊️🕋 *شهید‌ سید‌مرتضی‌ رضا قدیری* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ به نقل از برادر شهید محمد غفاری👇 عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم باشم من رفتم و شروع کرد به نماز شب خواندن برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟ کمرت درد می گیرد، خسته میشی گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان پاک شوم خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم خوب که دقت کردم یک جای خالی روی در کمدش بود گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست گفت: (آنجا جای عکس خودم است.) شهیدی از یگان ویژه صابرین سپاه تهران شهادت ارتفاعات جاسوسان شمال غرب 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" " دوست داشت گمنام باشد می‌گفت: « آی نمی‌دونی چه لذتی داره آدم برای خدا تکه‌تکه بشه و هیچی ازش باقی نَمونه که کسی بشناسدش!» در جزیره‌مجنون به آرزویش رسید 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی اصغردر هنگام وداع، بلباسی را در آغوش گرفته بود و رهایش نمی کرد. در بین خداحافظی بچه ها، وداع آن دو نفر 👥از همه تماشایی تر بود. دقائقی قبل از عملیات والفجر8، علی اصغر چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود. وقتی قایق ها 🚤بسمت فاو حرکت کردند، در میان تلاطم خروشان🌊 اروند، اصغر ناگهان ازجا برخاست و گفت: 🌸 بچه ها! سوگند به خدا من کربلا را می بینم... آقا اباعبدالله را می بینم... بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید.😔 از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد و درست نشست روی پیشانی اش. آرام وسط قایق زانو زد. خشک مان زده بود. بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه🌕 می درخشید و خون موهایش را خضاب کرده بود.» 🌷شهیدعلی اصغرخنکدار🌷 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سنگِ سنگک ! نان سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه. چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی. میگفت: «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به شاطر. نونواها بابت اینا پول میدن.» شهید مصطفی احمدی روشن شهید هسته‌ای 🕊 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋ *تَـکـــ فرزنـــد*🕊️ *شهید محمد هادی نژاد*🌹 تاریخ تولد: ۱۴ / ۹ / ۱۳۶۳ تاریخ شهادت: ۱۷ / ۹ / ۱۳۹۴ محل تولد: آغاجری،خوزستان محل شهادت: سوریه *🌹محمد تنها فرزند پدر مادر پیرش بود🍁بسیجی بود و مسئول گروه جهادی منتظران موعود✨در نبودنش جای خالی‌اش حس میشد🥀و گوشه به گوشه شهر دلتنگ فعالیت های جهادگرانه‌ی محمد بود💕 فعالیت‌هایی که همه‌شان سرچشمه‌اش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است🌙مادر شهید هادی‌ نژاد زنی مقاوم است✨که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ دشمنان.💫 پای صحبت‌های مادرش که می‌نشینی از خوابش برایت تعریف می‌کند🌙همانی که حضرت زینب(س) آمده بود✨و محمد را از مادرش طلب کرده بود🕊️چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده🌙و مادر نیز با ذکر یازهرا(س) بساط رفتنش را مهیا می‌کند.🍃محمد به آرزویش رسید✨هم مدافع حرم شد و هم شهید🕊️به دوستان شهیدش پیوست✨و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد🍃پدر محمد بعد از سه سال از دنیا رفت و به فرزندش پیوست🕊️محمد جوانِ خوزستانیِ کشور، حسینی‌وار زندگی کرد🌙و حسینی‌وار نیز به استقبال شهادت رفت✨یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد*🕊️🕋 *شهید محمد هادی نژاد* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ مجلس خیلی با صفایی بود اما آنچه می خواستم نشد ؛ بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت رو پیدا ڪردم ... می گفتن اسمش سید مجتبی علمدارِ . گفتم : آقا سید من یه سؤال دارم ! من هر هیئتی ڪه میرم ، وقتی روضه می خونن و مداحی می ڪنن ، اصلا گریه ام نمی گیره چه ڪار ڪنم ؟! سید نگاهی به من ڪرد و گفت : « در این مراسم هم ڪه من خوندم باز گریه ات نگرفت ؟ » گفتم : « نه اصلا گریه ام نگرفت . » رفت توی فڪر ؛ بعد با لحن خاصی گفت : می دونی چیه !؟ من گناهانم زیاده ، من آلوده ام ، برای همین وقتی می خونم اشڪ شما جاری نمیشه . سید این حرف رو خیلی جدی گفت و رفت . من تعجب ڪردم ، تا اون لحظه با هر یڪ از بزرگان ڪه صحبت ڪرده بودم و همین سؤال رو از آن ها پرسیدم ، به من می گفتن : « شما گناهانت زیاده ، شما آلوده ای ، برو از گناهان توبه ڪن اون وقت گریه ت می گیره . » من می دونستم مشڪل از خودم ِ اما شڪ نداشتم که این کلام آقا سید ، اخلاص و درون پاڪشو‌ می رسونه ... از اون وقت به بعد مرتب به هیئت رهروان می رفتم ؛ خداوند نیز به من لطف ڪرد و موقع مداحی سید اشڪ من جاری میشد ... ذاڪرِ جانباز شهید ، سید مجتبی علمدار 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋ *چهارمین شهید ما*🕊️ *شهید شعبانعلی نژاد فلاح*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: البرز،ساوجبلاغ محل شهادت: شلمچه *🌹همسرش ← شعبانعلی از سپاه استعفا داده بود🍁ماجرای استعفاء دادنش هم به همان روزی برمی‌گردد که مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بودند🌙 به خانه پدر ایشان سر زدند.اینها 6 برادر بودند که 3 نفر از آنها شهید شدند🕊️مقام معظم رهبری در این ملاقات گفتند که دیگر کسی از این برادرها نباید به جبهه برود✨این خانواده 3 شهید داده است.✨بعد از این اتفاق، شعبانعلی از سپاه استعفاء داد و به خانه برگشت.🍂او در امور بهداری سپاه مشغول بود🍃مسئولان بهداری می‌گفتند خانم فقط این گره به دست شما باز می‌شود.💫ما به ایشان نیاز شدیدی داریم، کاری کنید تا برگردند.🍃من هم پایم را در یک کفش کردم که یا طلاق یا سپاه؛‼️شعبانعلی هم راضی شد و به سپاه برگشت.✨نمازهای شبش ترک نمیشد، وابستگی عجیبی به او داشتم💕گفته بود اگر شهید شدم به همسرم خبر ندهید. بگذارید خودش آرام آرام می‌فهمد چون طاقت ندارد.🥀برای همین وقتی شهید شد، کسی جرأت نکرد بگوید🥀تا اینکه 3 روز بعد یکی از همسایه‌ها پیشقدم شد.🥀او معاونت بهداری لشکر ۱۰ سیدالشهداء را پذیرفت🌙و چهارمین شهید ما شد✨که در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید شعبانعلی نژاد فلاح* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍همسرش میگہ: یہ روز اومدم خونہ، چشماش سرخ شده بود. نگاه ڪردم دیدم کتاب گناهان ڪبیره شهید دستغیب توے دستاش گرفتہ. بهش گفتم: گریه کردے؟ یه نگاهے به من ڪرد و گفت:راستے اگہ خدا اینطورے کہ توی این ڪتاب نوشتہ با ما معاملہ ڪنه عاقبت ما چے میشه؟ مدتے بعد براے گروه خودشون یہ صندوق درست ڪرده بود و بہ دوستاش گفته بود:هرکے غیبت کنہ باید پنجاه تومن بندازه توے صندوق. باید جریمہ بدیم تا گناه تڪرار نشه. 📚منبع:ڪتاب ڪوله پشتےبه نقل از افلاڪیان 🌷شهید محمدحسن فایده🌷 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اهمیت بسیاری به حجاب می داد و حتی در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود « اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت» حتی نحوه تزئین ماشین عروسی مان به گونه ای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسبانده بود و به این شکل گل ها مانع دیده شدن من در ماشین بودند. برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد و خاطرم است که برخی میگفتند، عروسی جواد به مجلس ختم صلوات شبیه است ولی برای جواد مهم کاری بود که برای خداپسند باشد و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت. تربیت فاطمه را به من سپرده بود و می گفت از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی مادر بهتر می تواند دختر را تربیت کند و از همان دو سالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود. حرم شهید جواد محمدی راوی همسر شهید 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا