سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش سعید هست🥰✋
*ڪُشتی گیر...*🕊️
*شهید سعید خواجه صالحانی*🌹
تاریخ تولد: ۸ / ۱ / ۱۳۶۸
تاریخ شهادت: ۴ / ۱ / ۱۳۹۶
محل تولد: پاکدشت تهران
محل شهادت: سوریه
*🌹مادرش← رشته دانشگاهی سعید تربیت بدنی بود🎗️و حکم قهرمانی در استان را داشت.🎗️از دوران بچگی تکواندو کار بود🥋 بعد در ادامه هم رشته کشتی را ادامه دادند،🤼♂️ هر موقع که از سوریه به مرخصی می آمدند به تمرینات ورزشیاش می پرداخت🤾🏻♂️ او عاشق شهادت و حضرت زینب(س) بود💕 که داوطلبانه به سوریه رفت و چهار مرتبه به سوریه اعزام شد🕊️ بار آخر سعید گفته بود که «اینبار که از جبهه برگردم می خواهم زن بگیرم»💕 در ذهنم مقدمات خواستگاری و عروسی چیده بودم.🎊 بغضم گرفت، گریه کردم🥀که سعید به من گفت: مادر گریه نکن🥀 ان شاءالله ششم تا هفتم عید می آیم،🌙 تولدش نزدیک بود🎊 قرار شد برای او جشن تولد بگیریم و او را غافلگیر کنیم🎊 اما آمدن پیکرش همهی ما را غافلگیر کرد،🥀دو تا از همرزمانش از لشکر فاطمیون تیر میخورند💥 از طریق بیسیم از سعید میخواهند که به عقب برگردد💥 اما سعید میماند تا همرزمانش به دست داعش اسیر نشوند🍂 که تیری به پهلویش میخورد💥ولی باز هم مقاومت میکند،🥀تیر دومی به ران پایش میزنند🥀و بر اثر خونریزی زیاد🥀به شهادت میرسد*🕊️🕋
*شهید سعید خواجه صالحانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش سجاد هست🥰✋
*تڪ تیرانداز...*🌙
*شهید سجاد حبیبی*🌹
تاریخ تولد: ۱۷ / ۶ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۱۶ / ۱۱ / ۱۳۹۴
محل تولد: کنگاور،کرمانشاه
محل شهادت: سوریه
*🌹راوی← یک روز به پدرش گفت: بابا اگر اجازه بدهید عازم سفر سوریه برای مبارزه و جهاد هستم”🌙پدرش گفت: پسرم خدا پشت و پناهت باشد،🍃هرکسی که این لباس مقدس را بپوشد باید هر لحظه آماده دفاع از اسلام و انقلاب باشد؛💫 سجاد پاسخ داد: “ولی بابا اگر بروم بر نمیگردم و شهید میشوم،🕊️همین جمله میتواند برایِ یک پدر، کربلایی را تداعی کند.🥀و پدرِ سجاد آن لحظه در دل گفت، کاش کمی روبه رویم قدم زنی🥀تا بار دیگر قد وبالایت را نظاره کنم جانِ بابا،🥀سجاد؛ رزمنده ای توانمند و مطلع که تمام همتش را در راهِ آموزشِ نیروهایِ جهاد میگذاشت.🍃 تکتیرانداز؛ پزشکی، مکانیکی و حتی راه و روش تجارت،🍃 او در سوریه تک تیر انداز بود💥 سجاد در تک تيراندازی حرفه ای عمل میكرد؛🎗️بعضی از روزها را در سوريه مشغول تمرين تک تيراندازی بوديم💫كه سجاد با وجود اينكه در اين تمرين ها شركت نمیكرد، ولی بدون اغراق بهترين تك تيرانداز بود.🍃همرزم← سجاد به همراه تعدادی از نيروها تكفيری ها را سرگرم میكنند🍂تا بقيه عقب نشينی كنند،💫 سجاد 13 نفر از نيروهای تكفيری را با شجاعت به هلاكت میرساند.💥 سرانجام در حين عقب نشينی مورد اصابت تيربار قرار میگيرد🥀و به فيض شهادت نائل می شود.*🕊️🕋
*شهید سجاد حبیبی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
#وصیتنامه_عجیب!!
🌷بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌷در وصیتنامه نوشته بود: "من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم.... پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند.... من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام ۸ سال و ۵ ماه و ۲۵ روز در منطقه میماند. بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. و...."
🌷بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود، تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و ۸ سال و ۵ ماه و ۲۵ روز از آن گذشته است.
راوی: سردار حاج حسین کاجی
📚 کتاب "خاطرات ماندگار"، ص ۱۹۲ تا ۱۹۵
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
🌷امام خمینی چه زمانی گفتند به سید علی بگویید از خدا مرگ نخواهد🌷
✨حجت الاسلام دانشمند :
این موضوع را من با یک واسطه می گویم . با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا روبروی ضریح ، دو به دو با هم بودیم .
گفتم از آقا چه خبر ؟
میگفت ما روزهای دوشنبه ، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم سرکشی میکنیم به خانواده شهدا . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .
یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .
یکبار رفتیم درب خانه دو شهید ، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند . درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند : آقا کو ؟
گفتم : کدام آقا ؟
گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟
گفتم : شما از کجا می دانید ؟
شروع کرد به گریه کردن ، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم ، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت ، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان .
به اینجا که رسید ، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .
بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا آقا سید علی آقا می خواهند بیایند ، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم .
مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی ؟
مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به آقا سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است ان شاءالله .
آقا خیلی گریه کرد .😭
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋
*﷽ ......*🕊️
*شهید علی خوش روش*🌹
تاریخ تولد: ۱۲ / ۳ / ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: فومن،گیلان
محل شهادت: هورالهویزه
*🌹با پیشنهاد خانوادهاش با خواهر شهیدان سید حسن و سید حسین بقایینژاد،💫در کمال صفا و سادگی و صمیمیت 🌙در حالیکه آن روز، روزه بود پای سفره عقد نشست.💕 اما تشکیل زندگی مشترک او را از حضور در جبهه و مبارزه لحظهای غافل نکرد،🍃 زیرا همه اینها را بر خود فریضه و تکلیف میدانست.🍃مادرش← دفعهی آخری که داشت میرفت جبهه آرام و قرار نداشتم.🍂نمیخواستم گریه ام را ببیند،🥀 برای همین مدام به صورتم آب می زدم تا متوجه اشک هایم نشود.🥀 وقتی در بغل گرفتمش اشک هایش سرازیر شدند.🥀صورت، پیشانی و زیر گلویش را بوسیدم🌙اما باز آرام و قرار نداشتم.🥀از زیر قرآن که رد شد برگشت خم شد و دستم را بوسید💕 و گفت: من که عزیزتر از علی اکبر(ع) امام حسین (ع) نیستم.🌙همرزم← سوار بر قایق بودند که خمپاره اصابت کرد💥در حالیکه علی آقا، از ناحیه پشت سر و بدن به شدت جراحت پیدا کرده بود🥀توسط دوستان از آب خارج شد❄️ و از دوست و همرزم خود تقاضا کرد تا برایش قرآن بخواند،﷽ ....🌷و علی در حالیکه از اعماق جان به صوت دلنشین کلام نور بخش قرآن گوش جان سپرده بود،💫 دعوت حق را لبیک گفت و به کسب فیض شهادت نائل آمد.*🕊️🕋
*شهید علی خوش روش*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*