#خاطره
قاسم مجروح شده بود. برای درمان او را به مشهد فرستاده بودند. چون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینهاش تا روی مثانهاش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت. ۴۶-۴۵ روز کسی نمیدانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. در آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر همین آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است. پزشک حاج قاسم از منافقین بود و میخواست حاج قاسم را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود. یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس کرمانی و ناسیونالیستیاش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند. قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا میگفتند برو دکتر میترسید، تا میگفتند برو بیمارستان در میرفت. فضای ما در جنگ این بود. من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت میکنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🥀در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند🤲 سنگ قبر ساده او حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را امیدوار میکند.
*📜بخشی از وصیتنامه:*
📝شما چهل روز دائم_الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
📝نمازهای واجب خود را دقیق واول_وقت بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز میشود👌
📝سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه #دعای_فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید🚷 زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
📝اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید🤲🏻
#شهید_سجاد_زبرجدی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
📚#طرفدار_امام_حسین (ع) یا #طرفدار_صدام_حسین
پیرمرد عراقی تعریف می کرد:
در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (ع) درآنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت:
شما هاطرفدار امام حسین(ع) هستی یا طرفدار صدام حسین، کسی جواب نداد، بار دوم گفت هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند.
بار دیگر روکرد به ماها وگفت :طرفدار امام حسین (ع)هستی یا طرفدار صدام حسین، جوانی دیگر بلند شد وگفت: من طرفدار امام حسین(ع) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد ازآن ،هرچه گفت : کدام از شما ها طرفدار امام حسین (ع) هستی، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهرآوردند وآزاد کردند، شب در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را درضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (ع) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسید ه ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم :در ضریح دفنش نمایند.
#منبع: #خواندنیهای_تاریخ
#تالیف : #علی_سپهری_اردکانی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5773979223278488579.mp3
13.37M
🔊 صحبتهای مهم استاد رائفیپور درباره تحقیق و تفحص مجلس از شرکت #فولاد_مبارکه و حواشی آن
🔹 پاسخ محکم استاد رائفیپور به تهمتزنندگان به مؤسسه مصاف در این موضوع
🔸 لزوم بررسی عملکرد مالی شرکتهای دولتی و بانکهای خصوصی
🎧 کیفیت 128kbps
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Tagharrob_be_Khoda_va_EmamAsr_6.mp3
12.09M
#خبر_شهادت
با خنده میگفت: شهید میشم و دعام کنید...
به شوخی گفتم : مومن بادمجون بم آفت نداره ...
جواب داد : نه خبر شهادتم رو یک شهید داده ...
گفتم :کی؟...
گفت : شهیدشوشتری {قبل از شهادتشون} وقتی که اومده بود تو پادگانمون (لشگر 8 نجف اشرف) تا چشمش به من افتاد بهم اشاره کردو گفت: تو شهید میشی ...خوشحال بود و میخندید...
عبدالمهدی جدی گرفته بود و ما به شوخی می گفتیم : انشاءالله
الان دلتنگیم فقط همین ...دلتنگ واحسرتا جامونده ایم از شهدا...
شهدا از قبل انتخاب شده اند.
#شھید_مدافع_حرم_عبدالمهدی_کاظمی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
#رزمندهای_که_همقد_اسلحهاش_بود!!
🌷در عملیات مسلم بن عقیل در سومار من یک ژ۳ برداشته بودم که تقریباً همقد خودم بود. شب باران آرامی شروع به باریدن کرد و عراقیهایی که اطراف سنگرها قدم میزدند به داخل سنگرهایشان رفتند و کار ما راحتتر شد. بعد از پایان عملیات قرار شد چهار نفر از اسرا را به من و شهید اسماعیل سپردند تا با خود به عقب ببریم. آنها را در خواب و با لباس خواب اسیر کرده بودند.
🌷آنها قوی هیکل بودند و من قدری میترسیدم. یکی از بچههای محل شهید محمدحسین حسینزاده را دیدم، خوشحال شدم و با خود گفتم خوب شد، محمد مرا دید و در محل به همه خواهد گفت که یوسف اسیر با خود میبرد. او با موتور آمد، مرا بوسید و مقداری آجیل به من داد و رفت. اما قبل از اینکه به محل برود و از من تعریف کند به شهادت رسید. (میخندد)
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدحسین حسینزاده
راوی: رزمنده دلاور ۱۳ ساله یوسف صارمی از نیروی اطلاعات عملیات لشکر ۳۱ عاشورا در جنگ (راوی اولین کتاب طنز لشکر ۳۱ عاشورا)
منبع: شبکه اطلاع رسانی دانا
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Tagharrob_be_Khoda_va_EmamAsr_4.mp3
14.98M
ماجرای جالب گفتوگوی شهید #محمدخانی با تکفیریها
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگم
🌷عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
🌷گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
🌷گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
کتاب «عمار حلب»، زندگینامهی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر محمد هست🥰✋
*وادے عشق= نشانے از اربابـــ*🌙
*شهید محمد کریمی خالدی*🌹
تاریخ تولد: ۲۹ / ۹ / ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۱۱ / ۷ / ۱۳۶۱
محل تولد: تهران
محل شهادت: سومار
*🌹به عدد روزها و هفتههای نبودن محمد،🥀مادر بوده است در کنار مزار فرزندی که در عملیات «مسلم ابن عقیل»🏴در اولین روز از محرم شهید شد،🕊️پنج ،شش تا مادر شهید هستند که سر مزار فرزندشان چادر زدند⛺و هر پنج شنبه از صبح میآیند کنار فرزندانشان.»🌙مادر شهید← محمد رو وقتی دنیا اومد؛ نذر امام رضا اش کردم.🌙یه بار تو بچگی بود که افتاد تو آب و رفت زیر پل و از آب در اومد. اونم صحیح و سالم.‼️اصلا فکرشو نمی کردیم که زنده بمونه.🥀بعدشم که مریض شد خیلی سخت بردیمش بیمارستان🥀دکترها گفتن داره تموم میکنه.شروع کردم به گریه کردن.🥀رو کردم سمت امام رضا و بهش گفتم این نذر شما است آقا حالش رو خوب کنید.🥀همین رو که گفتم ،دست کرد دستگاه تنفسی که بهش وصل بود رو کنار زد‼️دویدم رفتم به دکتر گفتم بیاین ببینین چیشده⁉️اومدن دیدیم خودش داره نفس میکشه.🌙تنم میلرزید ، امام رضا دوباره کمکم کرد و بچه ام رو شفا داد🌱 اول محرم روز پیوند محمد با آسمان بود🕊️و روز تاسوعا ،تاریخ پیوستنش به خاک.🕊️هر کس را که به وادی عشق راهی باشد ، لاجرم نشانی از ارباب روح و جسمش را تسخیر خواهد کرد.🌙تاسوعا نشانی خوبی بود تا محمد را چون مولا و مقتدایش بی سر و تکه تکه🥀به محضر امام حسین (ع) راه دهند*🕊️🕋
*شهید محمد کریمی خالدی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
#شهید_دهقان، تکه کلامی داشت که میگفت:
یه چادری از حضرت زهرا (س)
به خانم ها ارث رسیده و
داشتن این حجاب و
حفظ کردن اون
لیاقت میخواد..✨
و حجاب دریست به سوی بهشت
همان حجابی که تقوا را افزون میکند
#شهید_محمدرضا_دهقان🤍🌱
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
📡 #انتشار_حداکثری_با_شما👇
🥀🕊 @baShoohada 🥀🦋
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر مهدی هست🥰✋
*شهادتــ با لبان تشنه در اول ماه محرمـــ*🏴
*شهید مهدی حسینی*🌹
تاریخ تولد: ۲۷ / ۵ / ۱۳۵۹
تاریخ شهادت: ۱۲ / ۷ / ۱۳۹۵
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
*🌹همسر شهید← آقا مهدی از بسیجیان هیئت حضرت زهرا (س) بود🌷ماه محرم که فرا میرسید🌙مهدی پیراهن مشکی خود را آماده میکرد و تا پایان ماه صفر آن را میپوشید🏴 مهدی آشپز هیئت بود🍲 او به سوریه رفت🕊️ روزشماری میکردم زودتر ایام دهه اول محرم بگذرد و من پیش مهدی برگردم🌙هنوز محرم نیامده بود، همه جا را سیاهپوش کردم و خانه حسینیه شد🏴 جای مهدی خیلی خالی بود.🥀فردا (دوشنبه) روز اول محرم بود🏴 رفتم کنار کتیبهای و شماره مهدی را گرفتم📞. «سلام آقا مهدی!»📞 «سلام به روی ماهت عزیزم🌙چه به موقع تماس گرفتی!📞 خدا قوت، پشت سرت کتیبه رو میبینم، چه خوب شده، دل من همیشه و همه وقت با شماست💞 برادرش← رابطه او با همه اطرافیان و دوستانش یک رابطه عاشقانه بود🌙مهدی وقتی سرش خلوت بود شبهای جمعه قطعه 26 بود✨ او وصیت کرده بود که در کنار مزار شهید مهدی عزیزی✨ در قطعه ۲۶ دفن شود و همان طور شد🌙 او با انفجار یک کامیون انتحاری بود💥 که با مجروح شدن پهلو و صورت🥀در اولین روز از ماه محرم🏴 با لبان تشنه🥀به همراه ۱۰ نفر از نیروهایش به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید مهدی حسینی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Tagharrob_be_Khoda_va_EmamAsr_5.mp3
15.21M