#سیره_شهدا🌷
شهیدی که بوسه زدن بر دست #مادر را افتخار خود میدانست😢
پدر شهید #علی_ماهانی میگوید:
آنچه علی را به اوج عزت و عرفان و ایمان رساند
عشق و احترام و علاقه او به مادرش بود.
علی از در منزل كه وارد یا خارج میشد اول دست و پیشانی مادرش را میبوسید و این بوسه را افتخار خود میدانست.😉☺️
علی آقا ماهانی❤️
عارف گلزار شهدای کرمان
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
*امضاے شهادتـــ با دستان حضرتـــ ابوالفضل(ع)*🌙
*🌷شهید غلامحسن خالصی*
تاریخ تولد: ۱ / ۸ / ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۶۲
محل تولد: گلستان، بندرگز
محل شهادت: مریوان
*🌷همرزم← غلامحسن نماز میخوند📿دیدم سجدش خیلی طولانی شد تعجب کردم! صداش زدم و هراسان نگاهم میکرد گفت:خواب دیدم💭 گفتم: چه خوابی؟ گفت: دستم توی دستان مبارک حضرت ابوالفضل(ع) بود🌙نوری از آسمان آمد به طرفم💫 از وسط نوری قشنگ، دستی بیرون آمد؛🌙 با صدایی که برازنده آن نور باشد.گفت: دستت رو بده به من💫دستش را گرفتم. عالمی از مهر و شور و نشاط و هیجان خوش، یک جا ریخت توی دلم و داغ شدم💫گفتم: شما کی هستی؟ گفت: من حضرت ابوالفضل العباس(ع) هستم🌙دستم توی دستان مبارک حضرت ابوالفضل(ع) بود که بیدارم کردی.»🥀این ماجرا گذشت. نزدیکای ظهر بود☀️غلامحسن گفت بچه ها من خیلی تشنه هستم🥀میروم توی سنگر آب بخورم💦 گفتیم زودباش، دست روی لب های خشکیده اش گذاشت که: تشنهام. تشنه، آب بخورم میام💦 او داشت وارد سنگر میشد، ناگهان یک خمپاره راست خورد پیش پایش💥فریاد کشیدم، یا ابوالفضل، همراه بچه ها دویدم سمت سنگر، او غرق درخون هنوز دستش به آب نرسیده🥀با لب تشنه🥀در روز تولدش🎊دستش را گذاشت توی دستان حضرت ابوالفضل(ع)🌙و شهید شد*🕊️🕋
*شهید غلامحسن خالصی*
*شادی روحش صلوات*💙🌷
*zeynab_roos313*
بچه که بود فلج شد
نذر حضرت زینب(س) کردمش
نذرم قبول شد
فرزندم خوب شد...
خوبِ خوب
آنقدر خوب که مهر نوکری عمه ی سادات روی قلبش حک شد
عاقبت هم فدائی بی بی شد...
#شهید رضا کارگر
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5848297713870835317.mp3
29.72M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📑 «اربعین و اجتماع قلوب» - جلسه پنجم
🗓 ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۱ - موکب مع امام منصور
🎧 کیفیت 48kbps
🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🍃
🦋🍃@takhooda ✨
✍همیشه سرش پایین بود و توچشمای #نامحـرم نگاه نمیکرد.
#روزسوم شهادتش وقتی این پوستر روزدند، وقتی نگاهم افتاد،گفتم دورت بگردم احمدجان!
این عکس #همه شخصیت توست
مدافع حرم
#شهید_احمد_عطایی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر محمد هست🥰✋
*عاشقان را سَر شوریده به پیڪر عجب استـــ*🥀
*🌷سردار شهید محمد تکلو*
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۴۴
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵
محل تولد: همدان، ملایر، بیغش
محل شهادت: جزیره مجنون
*🌷راوی← نامش محمد بود، محمد تکلو🌙معاون گردان ۱۵۴ حضرت علی اکبر (ع) لشکر انصارالحسین (ع) همدان💫 در ۱۷ سالگی به جبهه رفت🕊️ در ۱۹ سالگی ازدواج کرد💐 ۲۱ سال بیشتر نداشت که شهریور ماه ۱۳۶۵ در جزیره مجنون پرواز کرد🕊️او نيمی از قرآن را حفظ بود🌙و میگفت: «برای من که در ميدان جنگ هستم💥و هر لحظه امکان دارد مجروح شوم يا اسير و يا شهيد🌙بهترين مونس من در روی تخت بيمارستان یا در اسارت و يا در خانهی قبر، قرآن است💫انس و تلاوت قرآن انسان را از آلوده شدن به گناه حفظ میکند.»🌙همرزم← آرزویی داشت که همیشه به زبان می آورد🪄میگفت: «میخوام روز عاشورای امام حسین علیهالسلام عاشورایی بشم.»🏴 روز عاشورا، جعبههای مهمات را جابهجا میکرد، که صدای انفجار بلند شد!💥 وقتی گرد و غبار خوابید نگاه کردم دیدم سر محمد از تنش جدا شده🥀او در روز عاشورای حسینی عاشورایی شد🥀و به آرزویش رسید*🕊️🕋
*عاشقان را سَر شوریده به پیڪر عجب استـــ*
*دادنِ سَر نه عجب، داشتنِ سر عجب استـــ*
*سردار شهید محمد تکلو*
*شادی روحش صلوات*💙🌷
*zeynab_roos313*