°❀°🍃°❀°🍃°❀°🍃°❀°°❀°🍃°❀°🍃°❀°🍃°❀°
❤️بسم رب الشهدا❤️
#طنز_جبهه😉
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن، داد میزد:
🗣آهای...چفیه ام، سفره، حوله، لحاف، زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک،کلاه، کمربند،جانماز، سایه بون،کفن، باند زخم، تور ماهی گیری، همه رو بردن!😂
دارو ندارمو بردن😁
🌹شادی روحشون، که دار و ندارشون همون یک چفیه بود #صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
⚘﷽⚘
🖇خواب_نورانی.....
حدود دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم.
خانهمان نورانی شده بود و من دنبال منبع نور بودم .
دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانهام شدند.
همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند دست در گردن یکدیگر به هم لبخند میزنند.
مات نگاهشان کردم و متوجه شدم منبع نور از دوقاب عکس برادران شهیدم هست آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت:نگران نباش محمدرضا پیش ماست.
آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم.
بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیمای حامل پیکر محمدرضا و بقیه شهدا رو زمین نشست.....😔
راوی:مادرشهید
#شهیـد #محمدرضا_دهقان
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🕊💛
از بچه های گردان تفحص بود، همراه علی محمودوند، کاروان ۱۰۰۰ تایی شهدا رو عازم مشهدالرضا علیهالسلام کرده بودند، مشکل اینجا بود عدهای بنا گذاشتند بر سروصدا کردن به خاطر نبودن ۱۳ تا از پیکر مقدس این شهدا، قول داد و گفت هرجوری شده من این ۱۳ تا شهید رو میارم، رفت شلمچه و شروع کرد زاری بالای یکی از کانالها، آخرش که داشت برمیگشت گفت: شهدا داریم کاروان میبریم مشهدالرضا علیهالسلام، ۱۳ تا جا هم خالی داریم، هر کی میاد بسمالله، اومد توی کانال، ۱۳ تا دست از زیر خاک زده بود بیرون.
🌷 #شهید_مجید_پازوکی🌷
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🔆توبـه نامه یک سردار شهید
این جانب جواد عنایتی در روز یكشنبه ، تاریخ ۶۳/۹/۲ در ساعت ۵/۵ بعد از ظهر توبه كردم و از این تاریخ به بعد هرگز دنبال گناه نمی روم.
سردار شهید جواد عنایتی از نیروهای ارزشمند واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۴حضرت امام حسین علیه السلام.
تاریخ شهادت ۶۵/۱۰/۲۷🌷
شهید_جواد_عنایتی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌷امام خمینی چه زمانی گفتند به سید علی بگویید از خدا مرگ نخواهد🌷
✨حجت الاسلام دانشمند :
این موضوع را من با یک واسطه می گویم . با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا روبروی ضریح ، دو به دو با هم بودیم .
گفتم از آقا چه خبر ؟
میگفت ما روزهای دوشنبه ، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم سرکشی میکنیم به خانواده شهدا . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .
یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .
یکبار رفتیم درب خانه دو شهید ، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند . درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند : آقا کو ؟
گفتم : کدام آقا ؟
گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟
گفتم : شما از کجا می دانید ؟
شروع کرد به گریه کردن ، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم ، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت ، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان .
به اینجا که رسید ، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .
بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا آقا سید علی آقا می خواهند بیایند ، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم .
مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی ؟
مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به آقا سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است ان شاءالله .
آقا خیلی گریه کرد .😭
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💚🕊
نوروز ۶۶خبر دادن حاجی زخمی و تهران بستریه. رفتیم ملاقاتش.....
ترکش خمپاره ۶۰ بدنش را چاک چاک کرده بود. به خصوص ترکشی که زیر زبانش بود و تکلم را از او گرفته بود...
روی کاغذ نوشت؛ اصلاً نگران نباشید این هم از طرف خداوند است و من به این حال و درد افتخار می کنم که حال که شهید نشده ام حداقل این طور مجروح شده ام.
برای من یک قران و چند کتاب دیگر بیاورید!
بیست روز طول کشید تا ترکش را خارج کردند و تکلمش برگشت. با همان زبان بی زبانش، با قلم و کاغذ کل پرستار های بخش را تخت تاثیر قرار داده و به انها درس زندگی می اموخت....🕊✨
#شهیدحاج_محمد_باصری
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊