عظمت کار شهدا این است ؛
شهدا از آرزوها و راحتی ها گذشتند (:♥️
- مقام معظم رهبری
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از چرم دستدوز ડꪖꪀꪖ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خدا اعتماد کن🙂♡
🪡@sana_Leatherbags
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍ی کم زیبــایی ببینیم.......🥲
امر به معروف دخترِ کشف حجاب سر مزار شهدا توسط #دختــران_انقلــاب
#شهید_محسن_حججی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بنده خالص خداست (:🌸
- حاج قاسم
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
دختر خانوما 😊 خانومهای عزیز و باکلاس
#آقایون خوش ذوق 🛍
اگه شما هم از اون دسته آدم هایی هستید که به دنبال کارهای خاص میگردید 🎁
پیشنهاد میکنم یه سر به کانال مون بزنید
#ذهن آرام ☺️ انرژی مثبت و انگیزشی ⚡️
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
💠همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
🌷 وقتی کسی مبلغی قرض میخواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت، از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد...
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه بود، کمک میکرد، به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد،،،
وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود، چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است...
در تمام مأموریتها قرآن را به همراه داشت...
🌷همسرم فرمانده مخابرات و مسئول فرهنگی گردان سیدالشهدا(ع) بود و گرچه خودش علاقهای بهعکس گرفتن از خود نداشت؛ امابرای گردان عکس و فیلم تهیه میکرد
آن روزها هم لباس نظامیاش را به خانه آورده بود و تعداد زیادی عکس با لباس نظامی گرفت؛ در حالیکه برای لباس نظامی ۹ قطعه عکس نیاز نبود، وقتی علت این کار را باوجود بیعلاقگیاش به عکس گرفتن از او پرسیدم در پاسخ گفت که:
این عکسها لازم میشود و از سپاه میآیند و میبرند؛ موضوعی که پس از شهادتش به واقعیت پیوست
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
از اول نامزدیمون...💍
با خودم کنار اومده بودم که من،
اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت...💔
یه روزے از دستش میدم...😞
اونم با #شهادت...
وقتی كه گفت میخواد بره...🚶
انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد...💔
انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده...
اونقد ناراحت بودم...
نمیتونستم گریه کنم...
چون میترسیدم اگه گریه ڪنم،
بعداً پیش ائمه(ع) #شرمنده شمـ 😞
يه سمت #ايمانم بود و
يه سمت #احساسم...
احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره...❌
ولی ایمانم اجازه نمیداد...
یعنی همش به این فکر میکردم
که #قیامت...
چطور میتونم تو چشماے #امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و...
انتظار شفاعت داشته باشم...😕
در حالےکه هیچ کاری تو این دنیا نکردم...
اشکامو که دید...😢😭
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت...😭
"دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـــــا..."
❌از لینک زیر غافل نشین دیگه نمیزارمش♥️↷
https://eitaa.com/sana_Leatherbags/296
📣جاکلیدی#رایگان با حکاکی اسم یا حسین(ع) در ایام محرم🖤
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
🌸این ویژگیها عین حقیقت است و اغراق و کلیشه نیست!🌸
شکم، چشم و زبان را همیشه و بهویژه در مهمانی ها حفظ میکرد
همسرم هرگز نماز اول وقت و نمازشبش ترک نمیشد؛ از غیبت بیزار بود؛ اینکه میگویند، کسی پای خود را مقابل #پدر و #مادر دراز نمیکند، در مورد همسرم صدق میکرد؛
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود، هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار حتما #قرآن تلاوت میکرد...
🔴عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی میکند؛ من هم از علاقه و شوقش برای رفتن به سوریه و شهادت آگاه بودم و به همین دلیل برای رفتنش رضایت قلبی داشتم...
متولد ۱۳۶۸
شهادت: ۴/آذر/۹۴
#زندگی_به_سبک_شهدا
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
💠 برایش صبحانه آماده کردم ٬ برگشت رو به من گفت :« آخرین صبحانه را با من نمی خوری ؟!»
خیلی دلم گرفت 😔گفتم :« چرا این طور میگی ٬ مگه اولین باره میری ماموریت ؟!»
موقع رفتن به من گفت :« فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم ٬ بقیه هم هستن ٬ چطوری بگم دوستت دارم ؟ بقیه که می شنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم »😍
به حمید گفتم :« پشت گوشی بگو یادت باشه !من منظورت رو می فهمم »❤ قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه !
خوشش آمده بود ٬ پله ها را می رفت پایین بلند بلند می گفت :« فرزانه یادت باشه !»
من هم لبخند می زدم و می گفتم :« یادم هست !»😊
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
شهید سیاهکالی ❣
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
همسر شهید:
لحظه ی اخر گریم گرفت 😭😭
دستمو گرفتوبهم گفت:
دلمو لرزوندی ❤️❤️
ولی ایمانمو نمی تونی بلرزونی😌😌
🌹شهیدمدافع حرم شهید حمید سیاهکالی
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
❤️ #شهید_حمید_سیاهکالی
🌷 دیدار امام زمان
خاطره از یکی از همرزمان شهید
شبی که عملیات داشتیم حمید آقا رو بعد از آسیب دیدگی داشتیم میاوردیم عقب...داخل نفر بر بودیم شدت خونریزی بسیار زیاد بود😔😔😔😔اما حمید جان حتی تو اون لحظات مراقب رفتارش بود و مدام به ما میگفت ببخشید خونم روی شما میریزه!!!!مدام ذکر یا حسین و یا زهرا میگفت🌹🌹🌹🌹چشماش بسته بود یکی از دوستان صداش زد که حمید جان من رو میشناسی حمید آقا گفتن بله .ا.جان مگه میشه دوستم رو نشناسم بعد دوباره چشماش رو بست و ذکر گفت دوباره چشماش رو باز کرد در حالی که دستش روی پیشانیش بود بالای سرش رو نگاه کرد و گفت یا ابا صالح المهدی و لبخند زد و چشماش رو بست و دیگه نفس نکشید😭من حس کردم یه نوری از بدنش خارج شد😭شروع کردم به گریه و داد زدن و صداش میزدم....ولی دیگه جواب نمیداد😭یکی از همرزم ها اومد و دلداریم داد و گفت بخدا حمید جان عالی پر کشید بخدا معلوم بود امام زمان عج رو دید و رفت🌹🌹🌹
خوشبحالت همرزم غیور و شجاعم به خدا که در شجاعت در میدان نبرد مثل یک شیر بودی و به تو غبطه میخوردم😭😔
#روزه_قضــا
✍ چند روز قبل از شهادتش ، از سر دشت مے رفتیم باختران بین حرفهایش گفت:
‹‹بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم›› تعجب ڪردیم!!!
گفت:
‹‹شش سالہ هیچ جا ده روز نموندم ڪہ قصد روزه ڪنم.››
وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. ڪسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردنشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت:
‹‹شهید به من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه قضا داره ڪی حاضره براش این روزها رو بگیره؟››
همه بلند شدند نفری یڪ روز هم روزه می گرفتند، می شد ده هزار روز....
📚 یادگاران ،ج ده ، ص ۹۴
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز:
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
قدر دل كندن از دو فرزند است"
آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام میشود"
باور کنید الان هم با اینکه پسرم #شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع #شهادت نائل آمد...
شهید مدافع حرم #سید_مصطفی_صادقی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌹 مادرش گفت: نرو، بمان! دلم میخواهد پسرم عصاے دستم باشد.
گفت:هر چه تو بگویے فقط یک سوال! میخواهے پسرت عصاے این دنیایت باشد یا آن دنیا؟
مادرش چیزے نگفت و با اشک بدرقه اش ڪرد.
شهید نوجوان «رضا اسماعیلی» بهعنوان اولین ذبیح تیپ فاطمیون در حالیڪه یاعلے یاعلے میگفت بهدست نیروهاے تڪفیرے وهابـے سر از بدنش جدا شد.🥀
#برمدارشهید
#شهید_رضا_اسماعیلی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
4_5900210519721119716.mp3
39.01M