هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
رفاقت با شهدا
_
یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچه ها همه تون فردا روزه
بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم.
فردای آن روز، همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته
بودیم که آقا آرمان رو کرد به بچه ها و گفت:
خب ان شاء الله که نماز و روزه ها قبول باشه؛ شما دلهاتون
پاکه و چیزی به افطار نموند، ازتون میخوام برام یه دعا
کنید. همه گفتیم : آقاچه دعایی کنیم؟ آقا آرمان گفت :
دعا کنید شهید بشم... همه مون دستامون رو گرفتیم بالا دعا
کردیم؛ اصلا انگار نمی دونستیم داریم چه دعایی می کنیم ...
شاید بعضی از بچه ها معناش رو هم نمی دونستند...
_یکی از مربی های شهید
🥀🕊 @baShoohada 🕊
#پيمان_سيزده_شهيد!
🌷 سال ٧۴ یا ٧۵ بود که عراق اجازه داد، مناطقی را نزدیک سعیدیه و بستان که بسیار به نقطه صفر مرزی نزدیک است تفحص کنیم. ما گروهی از بچههاى سپاه را که اکثراً کارمند قدیمی شرکت نفت اهواز بودند؛ جمع کردیم. آنها زمان جنگ آشنا به بحث تخریب بودند و به همین دلیل میتوانستند به عنوان مینياب برای تفحص این مناطق به ما کمک کنند. تعداد زیادی جسد از آن منطقه کشف شد.
🌷مسئول گروه برای ما تعریف کرد که «یک شب در جایی گودالی پیدا کردیم که میدانستيم که در آنجا شهید مدفون است، اما انتهای کار بود که خسته شده بودیم و از تفحص دست کشیدیم. پس از ساعتها تفحص چند عدد پلاک و لباس بسیجی که در آن منطقه پیدا کرده بودیم نشان دهنده این بود که در آنجا پیکر شهید وجود دارد. از خستگی خوابیدیم در خواب دیدم شهیدی آمد و گفت:....
🌷....گفت: «چرا کار را ادامه ندادید، من بچه زنجان هستم، ما منتظر شما بودیم، آمدم؛ بگویم امشب باران شدیدی میآيد و منطقه را آب میگيرد. من به همراه ١٢ نفر دیگر که مجموعاً ١٣ نفر میشويم با هم به جبهه اعزام شدیم و پیمان بستهايم که یا همه با هم شهید بشویم یا همه همدیگر را شفاعت کنیم. اگر امشب ما را پیدا کردید هر ١٣ نفر را به شهرمان منتقل کنید و چنانچه نتوانستهايد؛ همه ١٣ نفر را پیدا کنید؛ مابقی را منتقل نکنید! زیرا طبق عهدی که بستهايم؛ باید همه با هم در یک منطقه باشیم.»
🌷از خواب بیدار شدم و بسیار متعجب از محتوای خواب بودم اما توجهی نکردم. صبح شد متوجه شدم نیمه شب باران شدیدی آمده و همه آن گودال را آب فرا گرفته است. وقتی به اهواز آمدم جریان را تعریف کردم، اما همگی در صحت این خواب شک داشتیم. اسم دو یا سه نفر از شهیدان در ذهنم مانده بود به همین دلیل تلفنی پیگیر نام این شهیدان شدیم از منطقه مورد نظر به ما گفته شد که این دو شهید به همراه ١١ شهید دیگر همه در یکجا بودهاند و همه با هم به شهادت رسیدهاند؛ به این ترتیب از صحت خواب اطمینان پیدا کردیم.»
راوى: سردار علیاصغر گرجیزاده، فرمانده سپاه حفاظت هواپیمایی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽}•
🔸اجر شهادت برای کسی که هر صبح و هر شب این سه آیه را بخواند...
#سخنرانی-#استاد_رفیعی
🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 بدون تعارف با خانواده شهید فاطمه دهقان از شهدای حمله تروریستی کرمان که اعضای بدنش به چند بیمار نیازمند اهدا شد
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
36.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید و نشر دهید خیلی عالیه
قراره مثل سلام فرمانده فراگیر بشه👌👌👌👌👆👆👆
لطفا فوروارد کنید
🪴 https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حاج قاسم سلیمانی: جانِ من و همۀ شهیدان ارزش فداشدن در راه ملت را دارد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ملتی که عشق شهادت در دل کوچک و بزرگش موج میزند آسیب نخواهد دید.👌🕊
🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔰امروز پیچیدهترین و حساسترین دوره فلسطین است. فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است. از خداوند سبحان برای مجاهدین صحنه فلسطین موفقیت و پیروزی و اجر الهی را خواستارم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_
🔴 پست های ناب
🟣کلیپ های ناب
🟢 پست های بسیار زیبا
با ما همراه باشید
👇👇👇
🪴
https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
°•🌱
#خاطرات_شهید
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بیصدا به اتاقش رفت.
💠صدا کرد: مادر، برایم چای میآوری؟ برایش چای ریختم و بردم.
وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست.
💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.
پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازهام بکش».
💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری».
اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است»
💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند».
💠نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود....
✍🏻به روایت مادربزرگوارشهید
شهید_حسن_قاسمی_دانا
ولادت : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد
●شهادت : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه
🥀🕊 @baShoohada 🕊
میگفت بهتره بعد از خنده...
به این فکر کنی که با رفتارت،
یک نفر رو آزار دادی،
گفتم:
ای بابا حالا ما یه شوخی کردیما...
گفت:
ولی اذیت شده!
شاید کار تو کوچیک باشه
ولی اثرش حتما اون دنیا میمونه...
دوره آموزشی...
بند پوتین بچههارو به هم گره میزدیم
و میخندیدیم
اما نورالله بهمون تذکر میداد.
🌹شهید نورالله اختری
#رفیق_آسمانی_بابک
🥀🕊 @baShoohada
🌷 شهید حسن #تهرانی_مقدم
🔹با #وضو راه می رفت،دائمالوضو بود!
موقع اذان خیلی ها می رفتند وضو بگیرند، ولی حسن #اذان و اقامه را می گفت و نمازش را شروع می کرد.
🔸میگفت: «زمین جای جمع کردن ثوابه حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره؟»
📚کتاب یادگاران،جلد25
🥀🕊 @baShoohada 🕊