#شهید_سید_مجتبی_علمدار🌹
اجازه نمی داد پشت سر کسی حرف بزنیم. می گفت: "اگر مشکلی هست،
روی کاغذ بنویس و به آن شخص برسان."
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
شوخطبعی😁❤️
✨سید مجتبی در موقع کار بسیارجدی بود. اما انسان بسیار شوخ طبعی بود. مادرش می گفت: «در خانه نشسته بودم. صدای زنگ خانه آمد. در را باز کردم. پشت در پسر عموی سید بود. دیدم چهره اش درهم و ناراحت است. بعد از احوالپرسی گفت: زن عمو موضوعی پیش آمده، اما شما نباید ناراحت شوید.» دل تو دلم نبود. با ناراحتی پرسیدم: «چی شده؟» گفت یکی از برادرهای پاسدار با شما کار دارد.
✨ترس عجیبی وجودم را فرا گرفت. نکند سید مجتبی... از منزل خارج شدم تا آن پاسدار را ببینم. در این چند لحظه چه فکرها که از سرم نگذشت. تا صورتم را برگرداندم صدای سلام شنیدم. چهره نورانی پسرم در مقابلم بود. گفتم: «مجتبی خدا خفه ات نکند این چه کاری بود که با من کردی تو که من را کشتی!» پسرم را در #آغوش گرفتم. بعد در حالی که می خندیدیم به داخل خانه رفتیم. مجتبی رو به من کرد و بعد از معذرت خواهی گفت: «#مادرجانخیلیشمارادوستدارم. اما می دانی جنگ است هر لحظه امکان دارد خبر #شهادت مرا برای شما بیاورند. #میخواستمآمادهباشی.»
🌸 شهید سید مجتبی علمدار 🌸
📚کتاب علمدار، صفحه 30 الی 31
#خاطرهای از #شهید_سید_مجتبی_علمدار 🍃🌺
✍ معمولاً در هیئت ها برای مداح، صندلی یا چیزی قرار می دهند تا در بالاترین جای مجلس بنشیند، بعد هم مجلس را آماده می کنند. موقع شروع مجلس یک نفر با ذکر صلوات، ورود مداح را خبر می دهد و ... اما سید اصلاً در قید و بند این برنامه ها نبود.
همان پایین مجلس می نشست، می گفت چراغ ها را خاموش کنند، بعد شروع می کرد به مداحی.💗
اخلاص عجیبی در کارهایش موج می زد. یک بار برنامه هایی که برای آماده سازی مراسم در بیت الزهرا داشتیم کمی عقب افتاد، یک سری از ۳ کارهای تدارکاتی باقی مانده بود.😢
سید مثل همیشه مشغول کار شد، نصب پارچه ها و لامپ و ... همزمان هم مردم دسته وارد بیت الزهرا می شدند. وقتی مراسم تمام شد یک نفر از من پرسید: «ما آخر مداح را ندیدیم، چقدر با سوز و حال می خواند. راستی مداح هیئت کی بود!؟»
سید را به او نشان دادم، خیلی تعجب کرد! باورش نمی شد همان کسی که قبل از مراسم مشغول بستن لامپ و ... بود مداح هم باشد.😃
خیلی ها تصورشان از مداح چیز دیگری بود. اما سید باورهای ما را تغییر داد. به یکی از دوستان صمیمی او، که از ذاکران اهل بیت علیهم السلام است، گفته بود: «هر وقت وارد هیئت شدی و جمعیت زیاد آن، تو را به وجد آورد و احساس کردی که مردم به خاطر تو آمده اند، همان لحظه برو بیرون و مداحی نکن! زیرا غرور انسان را نابود می کند.»😑
بارها دیده بودم بعد از اتمام کار هیئت، ظرف ها را می شست، می گفت: «افتخارم این است که خادم عزاداران امام حسین علیه السلام باشم.» از دیگر برنامه های او دعای کمیل سید در مسجد جامع ساری بود. دعای ندبه او نیز کانون انسان سازی بود. همیشه بعد از برنامه دعای ندبه به همراه دوستان مشغول فوتبال می شد. این دوستی و ایجاد علاقه باعث جذب بیشتر جوانان به مجالس اهل بیت می شد.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از کتابسرای قائم📚
003 Ali Tanha Moonde.mp3
7.07M
◼️مادرم#فاطمه است😔
◼️هدیه به محضر آقا صاحب الزمان(عج)😔
☑️هر موقع حال معنوی داشتید با دقت گوش کنید خودش یه روضه است و میتونید باهاش اشک بریزید برای مادر
📚کتابسرای قائم👇👇
https://eitaa.com/joinchat/131137629C144ef6ee6c
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
YEKNET.IR - shoor - fatemieh 99.10.26 - seyed majid banifatemeh.mp3
5.03M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴کشون کشون بردن علی رو از خونه
🌴تو کوچه ها چی شد کسی نمیدونه
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #شور
👌بسیار دلنشین
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
رفاقت با شهدا
#شهید_جانباز_سید_مجتبی_علمدار مداح دلسوخته اهل بیت که روز تولد و شهادتش یکی شد و در روز تولدش بهتر
اگر خـواستی زندگی ڪنی،
بایـد منتظر مرگ باشی.!☹️
ولی اگر عاشق شدی دوان
دوان سمتِ فـــدا شدن در
راهِ معشـوق می روی! 🥰
این
خاصیت ڪـسانی است ڪه
در فڪـــرِ جاودانه شـدن
هستند.... 💗💗
شهید سید مجتبی علمدار ❣