رفاقت با شهدا
نام : شهید سید حمید تقوی فر تولد : 6 / فروردین / 1338 محل تولد : اهواز شهادت : 6 / دی / 1393 محل شه
🌺🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍂
🔹 🌺🌺 🔹 🍂 🔹 🌺
#خاطرات_شهدا🌺
✨سفــره تجملاتی
☘مریم قرار بود برای خرید به فروشگاه برود ، من ازش خواستم دو متر سفره برای استفاده جهت مهمان بخرد، آنروز حاج حمید با مهمان وارد خانه شد. بعد از اینکه غذا آماده شد، مشغول آماده سازی وسایل شدم، که حاج حمید به آشپزخانه آمد و گفت سفره رو بدید پهن کنم.
🔹مریم دخترم سفره طلایی رنگی رو که تازه خریده بود به دست حاج حمید داد. حاج حمید نگاهی به سفره ی طلایی رنگ انداخت و گفت باباجون چرا این سفره رو خریدی❓این سفره رنگش خیلی تجملاتی و اشرافی هستش.
🔹مریم در جواب حاج حمید گفت: بابا من اصلا به رنگش توجه نکردم، بلکه به جنسش که ضخیم بود توجه کرده بودم.
👈🏻حاج حمید ادامه داد که تجملات یواش یواش وارد زندگی آدم میشه، طوری که باعث میشه پا روی افراد ضعیف بذارید👉🏻
🔹من هم وقتی دیدم حاج حمید ناراحت شده، همون سفره ی قبلی رو به دستش دادم و هیچوقت از اون سفره استفاده نکردم.
✍🏻راوی: همسر شهید
#سیدحمید_تقوی_فر🌹
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
نام : شهید سید حمید تقوی فر تولد : 6 / فروردین / 1338 محل تولد : اهواز شهادت : 6 / دی / 1393 محل شه
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
کنار شهرک محل زندگیمان باغ سبزیکاری بود، هر از گاهی حاج حمید به آنجا سَری میزد به پیرمردی که آنجا مشغول کار بود کمک میکرد، یکبار از نماز جمعه برمیگشتیم که حاجحمید گفت :
بنظرت سَری به پیرمرد سبزیکار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟!
مدت زیادی بود که به خاطر جابجایی خبری از او نداشتیم، زمانیکه رسیدیم پیرمرد مشغول بیل زدن بود، حاجحمید جلو رفت بعد از احوالپرسی، بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد، پیرمرد سبزیکار چند دستهسبزی به حاجحمید داد، سبزیها را پیش من آورد و گفت:
این سبزیها را بجای دست مزد به من داد، گفتم : ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم، گفتم : نه سبزی احتیاج نداریم، در ضمن شما هم که فی سبیل اللّه کار کردی.
بعد از شهادتش یکی از همسایهها به پیرمرد گفته بود که حاجحمید شهید شده، پیرمرد با گریه گفته بود من فکر کردم اون آدم بیکاری است که به من کمک میکرد، اصلاً نمیدونستم شغلی به این مهمی داره و سردار سپاهه.
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#ادامه دارد ...
رفاقت با شهدا
نام : شهید سید حمید تقوی فر تولد : 6 / فروردین / 1338 محل تولد : اهواز شهادت : 6 / دی / 1393 محل شه
علی الیاسری فرمانده گردانهای سرایای خراسانی عراق :
یکی از فعالیت ها و هدایتهای این مجاهد و فرمانده دلاور در سال 1996 و عملیات مهمی بود که در عراق انجام شد و توانست ریشه حزب بعث را در عراق نابود کند .
این شهید والامقام در زمان وجود داعش نیز با رشادت ها و فرماندهی بی بدیل خود توانست مانع از رسیدن داعش به اهداف شومش شود .
ایشان در زمانی که داعش در حال پیشروی به سمت بغداد بود ، در آمرلی و جرف الصخر توانست داعش را از بین ببرد و آن مناطق را آزاد کند و همچنین نیروهای مقاومت را در منطقه بلد سازماندهی و برای دفاع آماده کرد .
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر 🌸✨
#ادامه دارد ...
رفاقت با شهدا
نام : شهید سید حمید تقوی فر تولد : 6 / فروردین / 1338 محل تولد : اهواز شهادت : 6 / دی / 1393 محل شه
🕊🍂🍂🕊
#سیره_شهدا 🌺
شهید تقوی در جبهه دعای #ابوحمزه_ثمالی را از حفظ در قنوت نمازش میخواند.
همیشه نشسته میخوابید و پایش را دراز نمیکرد.
یک بار از او پرسیدم:حاج حمید ، چرا این کار را انجام میدهید؟؟
جواب داد: در محضر چه کسی بخوابیم؟، ما اینجا با بهترین بندگان خدا زندگی میکنیم.
من پایم را جلوی شما دراز کنم!!؟
🌹 #شهید_حمید_تقوی_فر
" اوقاتتون _ شهدایی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از نایت کویین
4_5782984945064478760.mp3
12.58M
🦚جان جانان 2🦚
🎉به مناسبت
🎊#ولادت_امام_زمان_علیه_السلام🎊
باصدای: #حامد_جلیلی
✨#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_و_النصر_بحق_مولاتنا_زینب_کبری_سلام_الله_علیها✨
🌸دوستان را میهمان کنید 🌸👇
💫💫💫💫💫
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
✍ از روزی که چشم زمین، به دیدارت روشن شد؛
تا روزی که چشمان ما به هیبت حیدریات روشن میشود ؛
فقط یک قدم فاصله بود، اما هزار سال طول کشید....
★ | اَفضَلُ العِبادَةِ ؛ اِنتِظارُ الفَرَج |
یادمان رفت، بالاترین عبادت؛ دویدن برای تو بود؛
در گوشهی سجادههایمان، کور شدیم !
تولدت مبارک آقای عالَم ...
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
✍ خاطره شهید
داشتیم با ماشین از روستا بر
بر می گشتیم که ماشینمون
نزدیک روستای مادر حاج حمید
بنزین تمام کرد
با ناراحتی گفتم الان خدا برای ما
بنزین می فرسته
گفت بله اگر به خدا توکل کنی
می فرسته
بعد نگاه به کاپوت ماشین را بالا
زد و نگاهی به اب روغن انداخت که
یکدفعه یکی ازدوستانش ازراه رسید.
حاج حمیدگفت دیدی اگربه خدا امید
داشته باشی خودش وسیله می فرسته.
شهید حاج حمید تقوی فر
رفاقت با شهدا
✍ خاطره شهید داشتیم با ماشین از روستا بر بر می گشتیم که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید بنزین
#بخشی از وصیت نامه :
وحدت خودتان را فراموش نکنید . دنبال اجرای دستورات خداوند متعال و انبیاء و ائمه طاهرین باشید . بهانه برای تفرقه زیاد است و راحت می شود پیدا کرد که از یکدیگر فاصله بگیرید و رضایت شیطان و غضب الهی را فراهم نمایید .
هنر این است که دنبال بهانه برای وصل و ارتباط باشید .
💌 نرم افزار هادیون 💌
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر 🌸✨
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
4_5981274866337188161.mp3
27.85M
🔊 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
🔖 موضوع: امام کائنات (ویژه برنامه احیای شب نیمه شعبان ۱۴۰۰)
📆 ۸ فروردین ماه ۱۴۰۰ - تهران
🎧 کیفیت 48kbps
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#عاشق_امام_زمان_عج
از محضر حضرت سیدهاشم موسوی حداد رضوان الله علیه سوال شد ایا شما محضر حضرت حجه ارواحنا فداه مشرف شدید فرمودند کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود ودر اولین نظر نگاهش به امام زمان عج نیوفتد.
هدیه کنید از طرف حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها وحضرت خضر علیه السلام به محضرحضرتش 3صلوات باتوجه به محمد وال محمد
🌺❤️🌼🌸
منزل اصلی
شبی داخل سنگر دور هم جمع بودیم و محفلی با صفا و معنوی داشتیم. در میان ما پیرمرد مؤمن و متدینی بود که چهره اش، حبیب بن مظاهر را به یاد می آورد. نماز را به امامت او خواندیم.
شب گذشت. فردا صبح حمید رضا گفت: «دیشب خواب دیدم که مرا به باغ سرسبزی با قصری بزرگ و چند طبقه دعوت می کنند. درختان باغ پر از میوه بود و شاخسارهای آن از بسیاری بار، خم شده بودند. من وارد آن قصر زیبا شدم.»
پیرمرد جمع ما که صدای حمید را شنید، خواب را چنین تعبیر کرد: «پسرجان! آقا حمید! پرونده ی اعمال تو کم کم دارد بسته می شود و آن میوه ها و درخت های سرسبز، اعمال تو هستند. تو چند صباحی بیشتر مهمان مانیستی.» آری، حمید فقط چند روز پس از آن خواب میهمان ما بود و در هجدهم فروردین به خانه ی اصلی اش شتافت.
راوی: همرزم شهید حمیدرضا نوبخت
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
مأمور الهی
یک بار بچه ها در منطقه ی جنوب، پس از چند روز سعی و تلاش خیلی خسته می شوند، ولی حتی یک شهید هم پیدا نمی کنند. سپس با خلوص نیت به حضرت زهرا (س) متوسل می شوند و سینه می زنند. فردای همان شب، دوباره به جست وجو ادامه می دهند، ولی باز هم چیزی نمی یابند.
در موقع استراحت، بچه ها متوجه ماری می شوند که در یک نقطه ای، مثل این که آن جا را طواف می کند و بچه ها به طرف این مار حرکت می کنند، مار در آن محل به داخل سوراخی می خزد. وقتی بچه ها سر این سوراخ را باز می کنند، پیکر شهیدی نمایان می شود.
نگو که این مار، یک مأمور الهی بوده است، برای کشف این محل. بعد هم نشانه ی یک شهید دیگر پیدا می شود و بعد هم... بدین ترتیب جنازه ی هفت نفر شهید در آن جا پیدا می شود. این موفقیت نتیجه ی توسلات شب گذشته بود.
راوی: حاج رحیم صارمی مسئول تفحص لشکر 31 عاشورا
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مجتبی هست🥰✋
*جوان ترین تکاور شجاع اَرتش*🕊️
*شهید مجتبی یداللهی*🌹
تاریخ تولد: ۲۱ / ۱ / ۱۳۷۰
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱ / ۱۳۹۵
محل تولد: شهریار
محل شهادت: سوریه
🌹 *او یکی از تکاوران زبده تیپ 65 نوهد (نیروی مخصوص ارتش جمهوری اسلامی) بود*🌷که داوطلبانه برای دفاع از حریم آل الله در سوریه حضور پیدا کرد🍂 مادرش← *آرزوی دامادیاش را داشتم🥀اما شهادت نصیبش شد🕊️ روز تولد و شهادتش یکی شد🎊خدا گلچینش کرد این فقط از تقدیر خداوند است که شهادت و تولدش همزمان شده است💫 بچه من هم مثل خانم فاطمه زهرا(س) از پهلو تیر خورده بود🥀و به شهادت رسید🌷 بچهام فدای اهل بیت(ع)💚 بچهام فدای رهبر💚 و امام خمینی(ره)💚پسرم راه اینان را رفت* 🕊️مجتبی میگفت: *«امام خامنهای اولین جایی که رفت ایرانشهر (یکی از شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان) بود*🍂 (ساواک او را به این منطقه تبعید کرده بود)🥀 *و من هم میخواهم اولین منطقهای که بهانتخاب خود میروم ایرانشهر باشد.🌷 او به ایرانشهر رفت از آنجا راهی حرم اهل بیت(ع) شد.»* در نهایت بعد از رشادت هایی که از خود نشان داد *این تکاور جوان و شجاع ارتش🍃 بر اثر اصابت گلولهای به پهلوی راستش🥀🖤در سن 25 سالگی درجه رفیع شهادت نائل آمد*🕊️🕋
*سروان دوم*
*شهید مجتبی یداللهی منفرد*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
✅ #شهـــادت_در_حـالت_سجــــده
🌹 #شهیــد_یـوسـفــــ_شـریـفــــ
🌸می گفت « دوسـت دارم شهـــادتم در
حالـی باشد ڪـــه در سجـــده هستم »
یڪـی از دوستانش می گفت :
✳️در حال عڪـس📷 گرفتن بودم ڪه
دیدم یڪ نفر به حالت سجـده
پیشانــی به خاڪـ گذاشته است .
فکر کردم نمــاز می خواند ؛ اما دیدم
هوا ڪاملاَ روشـن است و وقت نماز
گذشته ، هـمه تجهــیزات نـظامـی را
هم با خـــودش داشــت .
🌸جلو رفتم تا عڪسـی📸 در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی ڪتف او گذاشــتم ، به پـهلــو افتــاد .
دیدم گلولــهای از پشت به او اصــابت
ڪرده و به قلبــش رسیده ، آرام بود
انگــار در این دنیا دیگــر ڪاری نداشت.
✳️صورتــش را ڪه دیدم زانوهایــم
سسـت شـد به زمین نشـستـم .
با خودم گفتـم :
«این که یوســفـــــ شریفــــ است ».
#خاطرات_ناب
#شهادت_در_سجده 💚
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
به ناصر گفتم: شما با این سن کمت میخوای بری جبهه ومملکت رو نجات بدی؟ گفت: من میرم و مملکتم را نجات میدم، سالهای اول جبهه میروم و سالهای آخر هم شهید میشم، گفتم: اگه شهید بشی من چه کار کنم؟ گفت: اگه جواهرات بسیار غیمتی به شما بدن و بعد بخوان پس بگیرن شما بهشون تحویل نمیدی؟ گفتم: بله تحویل میدم، گفت: حالا منم امانتم، فکر کن میخوای به صاحبش تحویل بدی، مامان راضی باش به رضای خدا.
سرانجام 30 اسفند ماه سال 1366 در عملیات والفجر 10 در منطقه عملیاتی دشت خرمال به شهادت رسید.
🌷ﺷﻬﻴﺪ ﻧﺎﺻﺮ ﻭﺭاﻣﻴﻨﻲ🌷
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊