#قهرمانان_بازی_دراز
جمع باصفای شهدا
به یاد رزمندگان دلاور گردان ۹ قدر
پادگان حضرت ولیعصر(عج)سپاه تهران
7نفردر این عکس تاریخی بشهادت رسیدند
#شهیدسیدعلی_عابدی
#شهیدعبدالله_آمرهای
#شهیدغلامعلی_پیچک
(فرمانده وقت عملیات سپاه غرب)
#شهیدمحسن_وزوایی
(فرمانده وقت گردان ۹ قدر)
#شهیدسیدمحمد_روانپور
#شهیدفرهاد_بجنوردی
#شهیدسیدمحمد_کیا_دلیری
تمامی افرادحاضر در عکس
عضو رسمی سپاه بوده
و تصویر مربوط به عملیات بازی دراز در اردیبهشت۶۰
امدادهای غیبی
در عملیات بازی دراز هلیکوپترهای عراقی بصورت مستقیم به سنگر های بچه ها شلیک میکردند و اوضاع وخیمی را ایجاد کرده بودند
درهمان وضع یکی از نیروها به سمت محسن رفت و با ناراحتی گفت: پس آنهایی که قرار بود ما را پشتیبانی کنند کجایند؟ چرا نمی آیند !؟ چرا بچه ها را بہ ڪشتن می دهی!؟
وزوایی سرش را برگرداند، نگاهی به آسمان انداخت و همه را صدا زدصدایش در فضا پیچید که میگفت:
«اَلمْ تَر کَیف فَعل رَبڪ بِاَ صحابِ الفـیل...»بچه ها با او شروع به خواندن ڪردند در همین لحظه یکی از هلیکوپترها به اشتبـاه تانک عراقی را به آتش ڪشید و دو هلیڪوپتر دیگر با هم برخورد کردند
💥 عشق یعنی دو شهید
یکی بنام محسن یکی بنام مهدی
🌷اگر بخواید معنای عشق و عاشق را برای یک نوجوان تشریح کنید چی می گید ؟
🌷 من خواستم این کار رو برای دخترم انجام دهم ولی نخواستم پاسخ گفتاری باشه ؛ به او گفتم یه روز که با هم به شهید آباد رفتیم جواب رو بهت میگم ! تعجب کرد ! می خواستم مزار مهدی اسکندری و محسن غلامی رو که کنار هم بودن بهش نشون بدم . مهدی و محسن با هم دوست صمیمی بودند ! مثل داداش ! محسن در عملیات فتح المبین شهید شد .مهدی تنهای تنها شده بود . تنهایی مهدی به وضوح مشخص بود .
🌷عملیات بیت المقدس به فاصله کمی بعد از عملیات فتح المبین شروع شد و مهدی هم در این عملیات شهید شد . با شهادت مهدی ، تنهایی او هم تموم شد. به این میگن عشق و عاشق ! اونا حتی بعد از شهادت هم از هم دور نشدند و در دو مزار کنار هم ساکن شدند .
🌹تا پیدا نشدن قبر مطهر حضرت زهرا برایم سنگ قبر نگذارید...
🔹شهید حسن عشوری از سربازان گمنام امام زمان عجل الله در وزارت اطلاعات در وصیت نامه خود نوشته است: به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا(س) برای من سنگ قبری تهیه نکنید.
🔹در لحظه تدفین تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا فراموش نشود و مبلغ ۵۰۰هزار تومان بابت سهل انگاری های من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید. ١٣٩۴/۶/٢٩
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #مجید_قربانخانی
♨️عشقِ تفنگ و بیسیم
🌟مادر شهید روایت میکند: همیشه مجید دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت«خانم تو را به خدا نگذارید برود! تمام بچهها را تکهتکه کرده است. میگوید من کاراته میروم باید همهتان را بزنم.»
🎈عشق پلیس بودن و قویبودن باعث شده بود هرجا میرود، پُز داییهای بسیجیاش را بدهد؛ چون تفنگ و بیسیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد، یکی از دوستانش میگفت«آنقدر عشق بیسیم بود که آخر یک بیسیم به مجید دادیم و گفتیم این را بگیر و دست از سر ما بردار.»
🌟مجید سینهسوخته بود و اینطور نبود که فقط به فکر جوانی و تفریحش باشد. در مرامش بود که هرکسی نیاز به کمک داشت، اگر برایش مقدور بود، کمکش میکرد. در ۱۴سالگی رفت آموزش دید تا به مردم در خصوص پیشگیری از بیماری ایدز مشاوره بدهد. در حدّ مربی که شد، مرتباً کرج میرفت و به بیماران و خانوادههای درگیرِ این بیماری مشاوره میداد.
🛑#سیره_شهدا
🟢شهید مدافعحرم #خلیل_تختی_نژاد
🎙راوے: مادر شهید
☘خلیل، بچههیئتی و عضو فعال کانون فرهنگی هنری مسجد حضرت حمزه علیهالسلام بود. در مسائل سیاسی بسیار فعال و نقشآفرین بود؛ به طور مثال شبی که فردای آن راهپیمایی بود، با دوستانش در کانون، پرچمهای رژیم صهیونیستی و استکبار جهانی را درست میکرد و در مراسم، آنها را به آتش میکشید. او علاقهی زیادی به فعالیت در هیئات عزاداری از خود نشان میداد و به هیئت مکتبالزهرا بندرعباس میرفت.
☘خلیل بسیار به نمازخواندن مقیّد بود و همیشه نمازش را اول وقت و در مسجد میخواند. چون بیشتر دوستانش در مسجد حمزه بودند، نیمساعت قبل از اذان به سمت مسجد میرفت و در کنار مسجد با دوستانش گلکوچک بازی میکرد. عادت داشت برای سحر و نماز صبح همیشه بیدار میشد و ما را هم برای خواندنِ نماز بیدار مینمود.
کلام حاج احمد
حیدر لشکر رسول الله (ص)
۲۸ خرداد ۱۳۶۱
پادگان زبدانی
آخرین سخنرانی
سردار جاوید حاج احمد متوسلیان:
"روزى را نزديك خواهيم نمود كه اسراييل چنان بترسد و درفكر اين باشد كه مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بيرون بيايد. باشدكه ما شبانگاهان بر سرشان بريزيم؛ همچون عقابان تيزپروازى كه شب و روز برايشان معنا ندارد و باشد آنجايى به هم برسيم كه با گرفتن هزاران اسير از صهيونيستها به جهانيان ثابت كنيم ما به اتكا به سلاح ايمانمان میجنگيم.
هر كس با ماست؛ بسمالله!
هر كس با ما نيست، خداحافظ!
جندالله با ایمانش می جنگد.بگذار که غربی ها به ما بگویندشما برای خودکشی آمده اید.ما ثابت می کنیم که خون ما باعث خواهد شدکه سرزمین های مقدس اسلامی از دست امپریالیزم امریکا و این صهیونیسم غاصب و فاسد آزاد بشود...
سختترين مقابلهها و مبارزهها توسط همين شيعيان محروم صورت گرفته؛ آن هم در موقعيتى كه ساير جريانات، حتى آن كسانى كه معتقدات ناسيوناليستى و ملیگرايى داشتند، درمقابل دشمن پا به فرار گذاشتند. اين مسلمانان واقعى هستند كه اكنون دارند درمقابل تجاوز صهيونيستها ايستادگى میكنند..
قدیمی های گردان ادوات لشکر 25 کربلا سال ۶۱
عملیات رمضان از راست به چپ :
1-آقای رجبکریمی
2- آقای علییعقوبی
3-آقای اصغر کاظمی
4-سردار هادی سفیدچیان
5- بهرام نصیری
6-؟
#لشکرویژه۲۵کربلا
▫️«همیشه با وضو باشید ،
▪️قرآن بخوانید .
▫️حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید ،
▪️نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید .
▫️بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین ( ع ) و عشق را بشنوید
...
▪️ و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید»
📙برگرفته از کتاب بی خیال. خاطرات شهید علی حیدری.
سالروز عروج ملکوتی
شهید یوسف علی قربان تبار
نام پدر : ناصر
نام مادر : ام البنین ابراهیم پور
تاریخ تولد :1350/05/15
تاریخ شهادت : 1368/09/25
محل شهادت : جاده اهواز - اندیمشک
گلزار : آغوزبن بابل
🌺دوست شهید : روزی در گردان صاحب الزمان هفت تپه شرکت کردم و قصد داشتم نزدیکی از دوستانم به نام مهدی علی پور بروم و از او سرکشی کنم. در قسمت پشت لشکر دیدم که، یک نفر دوان دوان دارد به پشت تپه راه می رود. جلو رفتم، دیدم، آقا یوسفعلی می باشد.
🌷ما تازه همدیگر را دیده بودیم. و او با ما روبوسی نمود و گفت پدرم از بابل آمد. ایشان قصد دارد که من را به پشت برگرداند. من به او گفتم که با پدرت صحبت می کنم ببینم حرف ایشان چیست. او آنقدر به جبهه و جنگ علاقمند بود که دوست داشت که به این کشور خدمت کند. حتی نمی خواست پدرش را که اگر به قصد بردنش آمده، بببیند. من با پدرش صحبت کردم. او جواب داد به دنبال ایشان نیامدم. بلکه آمدم تا ایشان را ببینم و من به وی گفتم بیا که پدرت آمد تا تو را ببیند. ایشان خیلی خوشحال شدند.
🌷وصیت نامه شهید یوسفعلی قربان تبار :
🌺پدر و مادر عزیزم! راهی که من رفتم، همان ادامه راه انبیاء و امامان و همان راهی است که حسین بن علی (ع) قدم نهاد و همۀ اهل بیت و یاران خود را فدا کرد و خود نیز فداست. از شما می خواهم که بعد از مرگ من گریه و زاری نکنید. به شما سفارش می کنم که صبر پیشه کنید.
🌷برادران و خواهران به شما نصیحت می کنم که دنیا دار فانی است و هر چه دراوست، نابود شدنی است. همیشه در زندگی خدا را در نظر داشته باشید و همه کارهای شما برای رضای خدا باشد و بس.
🌹به امید روزی که اسلام همه ی جهان را فتح کند و پرچم عدالت به دست آقا امام زمان (عج) بر بام بلند دنیا برافراشته شود.
خدایا تو را شاهد می گیرم، راهی را که من انتخاب کردم، با چشمی باز و امید به لقاء تو بود و از تو می خواهم که مرا در این راه ثابت قدم نگه داری تا بتوانم دین خود را نسبت به انقلاب، امام و شهدای عزیز ادا کنم و روز قیامت رو سفید باشم.